تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۲

ترجمه افخم بهرازنیا: تصور کنید که در ترافیک گیر کرده‌اید و می‌بینید که راننده ماشینی که در کنار شماست از جیبش پول بیرون می‌آورد و از پنجره به بیرون پرتاب می‌کند.

مسلما نمی‌توانید این را باور کنید. هر 5دقیقه اسکناس دیگری به بیرون پرتاب می‌کند. به احتمال زیاد چنین صحنه‌ای را هرگز در عمر خود مشاهده نکرده‌اید اما ممکن است خود شما همان فرد باشید. مثلا در اتوبوس نشسته‌اید و از منظره بیرون لذت می‌برید؛ از تپه‌ها، مغازه‌ها، پارک‌ها. این برای چند دقیقه بد نیست اما ادامه آن اتلاف وقت است. برای آنکه انسان ارزشمندی باشیم باید دائما فکر خود را به‌کار گیریم تا برایمان عادت شود. باید با صدای بلند به‌خود بگوییم که زندگی یک فرصت است که در اختیار ما قرار گرفته، پس می‌خواهیم آگاهانه و به‌طور مداوم به‌سوی هدف‌هایمان گام برداریم. آیا باید یک معتاد به‌کار وسواسی باشیم؟ مسلما نه. ما هم به خواب و استراحت نیاز داریم. اگر منظور ما از خوابیدن این است که فعال و سازنده شویم، پس خواب هم بخشی از هدف ما خواهد بود؛ همینطور غذا خوردن و ورزش کردن، موسیقی و هنر یا حتی یک تنفس عمیق می‌تواند ما را دوباره پرانرژی کند اما نباید تحت هیچ شرایطی در عالم بی‌خبری و خمودگی باشیم.

در بیداری هر تجربه‌ای یک درس زندگی است. در مطب دندانپزشک می‌توان به افکار مفید پرداخت مثل:
- من خوش شانسم که دندان دارم. زندگی بدون دندان ممکن است شادی کمتری داشته باشد.

- اگر موضوعی به‌نام بهداشت دهان و دندان وجود دارد پس حتما مبحثی هم به‌نام بهداشت‌روانی هست که باید در مورد آن تحقیق کنم.

- بدون تحمل درد دندانپزشکی دندان‌هایم ممکن است بیفتند. شاید مشکلات دیگر زندگی هم به من کمک کنند تا به چیزهای بهتری دست پیدا کنم.

در هر لحظه باید روی کاری که می‌کنیم مثلا گوش دادن به اخبار، صحبت‌کردن با یک دوست یا خواندن یک کتاب یا مقاله، تمرکز کامل داشته باشیم.

مداوم و بدون توقف

هرگاه هدف مشخصی را تعقیب می‌کنید باید بدون توقف باشد. بهتر است یک ساعت به‌طور مداوم مطالعه کنید تا اینکه این کار را به ‌مدت 2ساعت اما با وقفه انجام دهید چون رشته افکارتان را پاره می‌کند و توانایی شما را برای به‌خاطر سپردن مطالب کاهش می‌‌دهد. وقت معینی را برای کاری که می‌خواهید انجام دهید در نظر گرفته و در این مدت همه چیز را فراموش کنید و تنها روی کار خود متمرکز شوید. در جایی بنشینید و به بهانه‌های مختلف مثل باز و بسته‌کردن پنجره یا خاموش و روشن‌کردن رادیو از جای خود بلند نشوید. 15دقیقه بلاانقطاع کار کنید و اصلا متوقف نشوید.

این تمرین را می‌توان در اتوبوس یا زمانی که در مطب دندانپزشک منتظر رسیدن نوبت هستید و یا در هر جای دیگری انجام داد. ممکن است مشکلی در رابطه با کار یا خانواده یا هدف‌های شخصی‌تان داشته باشید. مثلا به‌خود بگویید از حالا 15دقیقه را به فکر کردن در باره خانواده‌ام و اینکه چگونه می‌توانم به آنها کمک کنم و ساعات خوشی که در کنار آنها داشته‌ام و اینکه اصلا چرا آنها را دوست دارم اختصاص می‌دهم. یا از جهات دیگر زندگی مطلع شوید مثلا از گردش خون در رگ‌ها و اینکه چگونه سلول‌های بدن را زنده نگه‌می‌دارد تا مورچه‌ای که زیر پایتان می‌خزد. به‌این صورت شما به‌مدت 15دقیقه نمونه کامل خواهید بود و زمانی که ممکن بود به‌شکل دیگری تلف شود، خوب و مفید سپری شده است.

پس از مدتی 15دقیقه را به نیم‌ساعت افزایش دهید و بعد به یک ساعت و 2ساعت و هنگامی که این مدت به 4ساعت رسید، شما دیگر سوار کار هستید. یکی از دانشمندان قرن هجدهم تحلیل جالبی برای این موضوع دارد. او می‌گوید: 59دقیقه را صرف سوخت‌رسانی به اجاق می‌کنیم و درست در دقیقه60 آب دیگ به‌جوش می‌آید. پس به کارتان ادامه دهید و متوقف نشوید چون اگر دیگ را از روی اجاق بردارید از جوش می‌افتد و هنگامی که آن را دوباره روی اجاق قرار دهید باید از اول شروع کنید و مدتی طول می‌کشد تا دوباره به‌جوش‌ آید.

باید طبق برنامه زمان‌بندی‌شده پیش رفت. تنها با نظم می‌توان به سرعت مناسب رسید. سخت‌ترین کارها هنگامی که طبق برنامه منظم انجام شود، ساده خواهد شد؛ این به این معنی است که هر کار مشخصی را باید حتی‌الامکان در زمان و مکان خود و به شیوه ثابتی به انجام رسانید. قرار دادن زمانی خاص برای هدفی خاص آن را مقدس ساخته و حکم عهد و پیمانی را دارد که با خود بسته‌ایم و نیروی شگرفی در این پیمان نهفته است؛ چون می‌دانیم که در حال تغییر هستیم و زندگی ما در آینده متفاوت خواهد بود.

مرور و بازنگری مرتب، رمز موفقیت است. زندگی یک‌بعدی نیست بلکه باید آن را چرخاند و از جهات مختلف به آن نگاه کرد. یک موضوع خاص و مورد علاقه خود را برای مدت زمانی طولانی مطالعه کرده و از این شاخه به آن شاخه نپرید. سعی کنید حداقل در یکی از جنبه‌های زندگی متخصص و ماهر شوید. حتی اگر موضوع دومی را هم انتخاب کردید دائما در حال کسب اطلاعات در مورد موضوع اول باشید که نهایتا به درک عمیق‌تری از آن منجر می‌شود. مرور آموخته‌هایمان سبب می‌شود که تمام ذهن ما را پر کرده و فراموش نشود. تکرار لفظی، قدرت ویژه‌ای دارد؛ به‌این طریق ایده‌ای واضح و روشن شده و به‌واقعیت تبدیل می‌شود.

باید به‌طور فراگیر و همه‌جانبه دانشجوی رشته زندگی باشیم. فرض کنید کسی از شما سؤال کند شغل شما چیست و شما به او پاسخ دهید که وکیل یا حسابدار یا مهندس و یا... هستید. حالا فرض کنید کسی را می‌بینید که می‌خواهد بخوابد، می‌پرسید: کار تو چیست؟ و او می‌گوید: کار من خوابیدن است. بی‌تردید از او می‌پرسید که چگونه با به خواب رفتن امرار معاش می‌کند و چه کسی بابت آن به او پول می‌دهد.

نکته اینجاست، وقتی ساعات عمر خود را حساب کنید بیشتر آن را در خوابید تا اینکه یک وکیل یا حسابدار و یا... باشید. برای شما ضرورتی ندارد که یک وکیل یا یک حسابدار باشید آنچه ضروری است اینکه متفکر‌، جست‌وجوگر، تشنه دانستن و انسانی باشید که دیگران را دوست دارد و دائما در حال رشد و بالندگی و خواهان عظمت و بزرگی است، با این صفات شناخته می‌شود و این واقعیت اوست. متأسفانه این اشکال در هویت انسان‌ها خیلی زود به‌وجود می‌آید.

از تمام بچه‌ها می‌پرسند وقتی بزرگ شدی می‌خواهی چه کاره شوی؟ این سؤال به ظاهر ساده به‌شکل نامحسوس و زیرکانه‌ای به رشد شخصیت کودک آسیب وارد می‌کند. کودک از خود می‌پرسد مگر من چه عیبی دارم که وقتی بزرگ شدم باید چیز دیگری شوم؟ به‌جای آنکه بپرسیم کار تو چیست، بهتر است بپرسیم برای زندگی چه می‌کنی؟

اگر خود را به‌عنوان یک متفکر ببینیم فکر کردن برای ما در اولویت قرار می‌گیرد. باید تعریفی را که از خود داریم به روز کنیم و از حداقل زمان بیشترین استفاده را ببریم چون زندگی با هدف به ما اعطا شده و نباید حتی ذره‌ای از آن تلف شود.

simpletoremember.com