از یک سو ورود جریان تجددگرایی، ارزشها و هنجارهای جدیدی بر ساختار اجتماعی خانوادهها تحمیل کرد و تأثیراتی بس شگرف بر چگونگی ارتباطات انسانی، ازدواج، گونههای مختلف خانوادگی و... بر جای گذاشت و از سوی دیگر وسعت یافتن جغرافیای شهرها باعث شد اعضای خانواده برای دسترسی به کار و درآمد در شهرها پراکنده شده و از یکدیگر فاصله بگیرند. افزایش مطالبات شهروندان و تلاش برای زندگی استاندارد شهری افراد را ملزم کرد تا برای پرداختن بهای یک زندگی شهری، تحرک جغرافیایی داشته و روزانه مسیرهایی طولانی را برای کسب درآمد بپیمایند و دیگر زمانی برای یکدیگر نداشته باشند.
با وجود اینکه عصر پیشرفت فناوری و گسترش زندگی ماشینی تغییرات زیادی را به نهاد خانواده تحمیل کرده است اما هنوز در جوامع شرقی مانند ایران پیوستگیهای خانوادگی به قوت خود پابرجاست. هنوز نهاد خانواده در میان احساسات لطیف و عاطفی ایرانیان پایگاهی دارد و آیینهای تشکیل خانواده به سبک و سیاق هر قوم ایرانی، زبانزد مردمان آن سوی آبهاست. اما اشتغال بهکار همسران که ماحصل تجددگرایی است و بهدنبال آن پیمودن مسیرهای طولانی که بهواسطه گسترده شدن شهرها ایجاد شده است باعث شده تا اعضای خانواده زمانهای محدودی را با هم بگذرانند.
اما مشکلی که جامعهشناسان از بابت آن ابراز نگرانی میکنند این است که خانه در حال تبدیل شدن به خوابگاه است. دکتر ابوالفضل ذوالفقاری، دکترای جامعهشناسی در این باره میگوید: «فاصله محل کار تا منزل باعث شده تا افراد بیشترین زمان خود را در محل کار و بخش باقیمانده را در مسیر محل کار تا خانه سپری کنند. بنابراین هنگام رسیدن به خانه خستگی جسمی و روحی مانع از این میشود که طعم بودن در کنار خانواده را بچشند و نتوانند آنطور که باید و شاید از با هم بودن لذت ببرند و در نهایت تنها به صرف شام بسنده کنند.»
دکتر ذوالفقاری شرایط بحرانی را زمانی میداند که اعضای خانواده حتی برای صرف آخرین وعده غذایی هم کنار یکدیگر نباشند و محیط خانه بهطور کامل به خوابگاه تبدیل شود؛ «وقتی بیشتر مناسبات و روابط انسانی بیرون از خانه صورت پذیرد و اعضای یک خانواده بهدلیل مشغله زیاد هر کدام در زمانها یا مکانهای مختلف غذا بخورند و رفتن به فستفودها، خوردن غذا مقابل تلویزیون یا دیر آمدن به منزل را به بودن در کنار خانواده ترجیح دهند و آن چیزی که اصل زندگی خانوادگی و نیاز انسانی است بیرون از خانه و با دیگری برقرار کنند کمکم اعضای خانوادهبا یکدیگر احساس بیگانگی و با بیگانه احساس خویشاوندی میکنند و آن وقت است که دیگر خانه و خانواده ماهیت خود را از دست میدهد.»
دکتر سامرند سلیمی، روانپزشک و خانوادهدرمانگر، خانواده را بنیادیترین نهاد جامعه میداند و میگوید: «یکی از مؤلفههایی که انسجام خانواده را افزایش میدهد این است که همه اعضای خانواده سر یک سفره بنشینند و در کنار یکدیگر غذا بخورند. همین که اعضای خانواده با هم غذا میخورند و صحبت میکنند، همدلی و وحدت آنها بیشتر میشود. در واقع جمع شدن همه افراد خانواده دور یک میز یا یک سفره چنان تأثیر مثبتی بر سلامت جسم و روحشان میگذارد که فواید آن حتی از تغذیه سالم هم بیشتر است.»
تکنولوژی در خدمت زندگی
تعامل در خانواده، توجه به گفتوگو و همنشینی خانوادگی، ارتباطات گسترده چشمی و کلامی کارکرد بسیار مهمی در جامعه پذیری فرد و استحکام درونی وی دارد و این مسئله بر استحکام خانواده هم تأثیر میگذارد. وقتی ارتباطات میان اعضای یک خانواده به دلایل مختلف کمرنگ شود بسیاری از کارکردهای خانواده مثل نیاز آدمی به تأمین مناسبات صمیمانه از دست میرود و دیگر برای برقراری روابط صمیمانه با خانواده فرصتی وجود ندارد. این فرصت توسط روزنامه، تلویزیون و اینترنت گرفته میشود. دکتر سامرند سلیمی معتقد است که تکنولوژی باید در خدمت افراد باشد و سبب رفاه بیشتر زندگی شود نه اینکه افراد در خدمت تکنولوژی دربیایند؛ «زندگی امروز بدون تکنولوژی غیرممکن است چرا که همه ارتباطات بهطور مستقیم با تکنولوژی پایهریزی میشود. بنابراین نمیتوان مقابل تغییرات ایستاد اما میتوان ارزشهای فرهنگی را حفظ کرد و با استفاده صحیح از تکنولوژی، از آن برای زندگی آرامتر در کنار کسانی که دوستشان داریم کمک بگیریم.»
احسان ملکی، جوان 30سالهای است که در حرفه طراحی سایت و شبکه فعالیت دارد. مهارت در این حرفه باعث شده چند شرکت بزرگ و معتبر، مسئولیت واحد سایت خود را به او واگذار کنند. این موضوع به لحاظ سابقه کار و درآمد خوشایند اوست اما مشکل اینجاست که همیشه با کمبود زمان مواجه است. ملکی برای اینکه بتواند ساعت 10 صبح در محل کار خود حاضر باشد مجبور است ساعت 9 خانه را ترک کند و شبها حدود ساعت 11 به خانه برگردد. جالب اینجاست که بخش عمده کارش را در خانه و بین ساعت یک تا 3 صبح انجام میدهد. همسر او که سابقاً در شهرستان زندگی میکرده با چنین مناسباتی آشنایی ندارد و این نحوه کار کردن همسرش را نمیتواند هضم کند و از آن گلهمند است.
او میگوید: «خانوادهام در شهرستان زندگی میکنند و فرسنگها از من فاصله دارند و هیچ فامیل یا دوستی در این شهر ندارم. با رفتن همسرم، صبح تا شب را در تنهایی بهسر میبرم و تمام ساعات روز را با ناراحتی سپری میکنم. به این فکر میکنم که همسرم یک نگهبان برای خانهاش گرفته است تا یک همسر. او حتی یکسوم زمانی که در محل کار و با همکارانش میگذراند را به من اختصاص نمیدهد. دیگر تحمل این شرایط یا بهتر است بگویم تحمل تنهایی برایم غیرقابل ممکن شده است. گاهی اوقات تصمیم میگیرم به این وضع زندگی پایان دهم و به شهر و وطن خودم برگردم و در کنار خانوادهام زندگی کنم.»
دکتر سلیمی درباره تأثیر کاهش ارتباط میان زن و شوهر میگوید: «آشکارترین پیامد حذف مناسبات صمیمانه، افزایش بیماریهای روحی مانند اضطراب و افسردگی است. وقتی انسان کسی را دوست دارد و با او حرف میزند، نه فقط تعادل شخصیتی پیدا میکند بلکه از لحاظ روانی نیز تخلیه میشود و اضطرابهایش بیرون میریزد. در چنین شرایطی آرامتر میخوابد و انرژیاش برای کار بیشتر میشود. در واقع انسان نیاز دارد با کسانی زندگی کند که واقعاً دوستشان دارد. تنها نهادی که میتواند بهتر از بقیه ساختارهای اجتماعی، این کارکرد را داشته باشد، خانواده است. خانواده بهترین محل برقراری روابط و مناسبات صمیمانه است.»
زندگی فیزیکی و طلاق عاطفی
نیما قاسمی، ساکن شهرستان کرج و کارمند یکی از مراکز دولتی در تهران است. او هر روز مسیر کرج تا تهران را در دو نوبت رانندگی میکند. قاسمی میگوید: «صبحها باید رأس ساعت 5 خانه را ترک کنم. اگر به دلایل مختلف تنها 5 دقیقه دیرتر از منزل خارج شوم با ترافیک شدیدی مواجه میشوم طوری که حدود نیمساعت تا 40 دقیقه با تأخیر به محل کارم میرسم.» قاسمی ترافیک بعدازظهر را عادی میداند و میگوید: «از آنجا که هنگام ترک محل کار، دیگر لازم نیست رأس یک ساعت مشخص در خانه حاضر باشم بنابراین از ترافیک بعدازظهر وحشتی ندارم حتی گاهی اوقات اضافه کار میمانم تا ترافیک مسیرم روان شود و بعد راه بیفتم.» قاسمی اعتراف میکند زمانی که برای 2 پسر خردسال و همچنین همسرش اختصاص میدهد فقط به روزهای جمعه محدود میشود که طبق گفته خودش بیشتر ساعت آن روز هم در خواب سپری میشود. دکتر ذوالفقاری از کاهش مدت زمان گفتوگو میان اعضای خانواده ابراز نگرانی میکند و میگوید: «مدرن شدن زندگی شهری باعث شده تا خانوادهها دیگر وقتی برای یکدیگر نداشته باشند و زمان گفتوگو در طول شبانهروز به ۱۷ دقیقه کاهش یابد که بیشتر آن نیز صرف گزارش در مورد مسائل و مشکلات میشود و از تعاملات مهرورزانه خبری نیست.»
رشد شهرنشینی و دغدغه اشتغال همسران در بیرون از خانواده باعث شده است که کارکرد خانواده به جای مکانی برای تبادلات مهرورزانه تبدیل به خوابگاه شود. دکترای جامعهشناسی در این باره میگوید: «در لایههای متوسط به بالای خانواده، شاهد کاهش تعاملات بین خانوادهها هستیم. اگر امروز برای این لایههای اجتماعی، کار اساسی انجام ندهیم بهزودی با طلاقهای عاطفی میان اعضای خانواده مواجه خواهیم شد. در چنین شرایطی افراد فقط زیر یک سقف بدون هیچ مهری به یکدیگر و فقط برای سلامت روانی فرزندانشان همدیگر را تحمل میکنند.»
سلامت جامعه در گرو تحکیم خانواده
ذوالفقاری، استاد دانشگاه شاهد، بر این باور است که وضعیت خانواده میتواند سرمنشأ بسیاری از آسیبهای اجتماعی باشد.
استاد دانشگاه شاهد با اشاره به ایجاد راههایی برای جلوگیری از افزایش ناهنجاریهای اجتماعی ادامه میدهد: «جامعه کنونی ایران نه کاملاً ارگانیک و قانونمدار است و نه براساس روابط خودکنترلی جوامع سنتی گذشته اداره میشود. در سالهای اخیر، دگرگونیهایی مثل کاهش تعداد خانوار، افزایش سن ازدواج و بهدنبال آن افزایش سن باروری، افزایش تعداد خانوادههای تک سرپرست به همراه فقر و بیماریهای جدید مانند ایدز و هپاتیت باعث ایجاد فرودهایی در نهاد خانواده شده و بقای خانواده در کشورمان را با خطر ناهنجاری روبهرو کرده است.»