ترجمه راحله فاضلی: 29 مارس 2010، 2 ایستگاه مترو در قلب مسکو مورد حملات انتحاری قرار گرفت.

انفجارها به فاصله 40‌دقیقه از یکدیگر رخ داد تا در شلوغ‌ترین ساعت روز، بیشترین تلفات را در پی داشته باشد. این بمب‌گذاری‌ها یادآور نمونه‌های مشابه آن در سال‌2004 مادرید و 2005 لندن بود. رهبران کشورهای مختلف که این شباهت‌ها را درک کرده بودند در پیام‌هایی به مردم روسیه مراتب همدلی و همدردی خود را ابراز کردند تا جایی که نیکلا سارکوزی، رئیس‌جمهوری فرانسه گفت: وقتی به مسکو حمله شد، همه ما مورد حمله قرار گرفتیم. از سویی دیگر، درست چند روز قبل از افشای شبکه جاسوسان روسی مستقر در آمریکا، باراک اوباما در دیدار با دیمیتری مدودف، رئیس‌جمهوری روسیه، گفت: تروریست‌ها مردم هردو کشور را تهدید می‌کنند، فرقی نمی‌کند در میدان تایمز باشد یا در مسکو.

شاید روسیه به همان شکل تهدید شود اما برای مقابله با آن، شیوه مشابهی به کار نمی‌برد. در حقیقت طی سال‌ها مقابله با تندروها، روس‌ها نشان داده‌اند که در اندیشه انتقام هستند، بی‌پرده‌اند و مقاماتشان حرف‌هایی می‌زنند که سایر رهبران اروپایی یا آمریکایی جرات ندارند بر زبان بیاورند.اگرچه در عمل به همان تندی واکنش نشان می‌دهند.

کرملین و ژنرال‌هایش در گذر زمان نشان داده‌اند که در جنگ‌های داخلی از روش‌هایی استفاده می‌کنند که براساس استانداردهای بین‌المللی، خشن و وحشیانه به‌نظر می‌رسد. البته غرب نیز چنین شیوه‌هایی اتخاذ می‌کند اما در خفا( مانند آنچه در زندان گوانتانامو رخ می‌دهد)، ولی در روسیه، این روش به نوعی تحسین هم می‌شود.

سؤال این است که کدام روش برای مقابله با تروریسم مناسب‌تر است و کارایی بیشتری دارد؟ دمکراسی غربی‌ها که [ادعا می‌کند] برای آزاداندیشی در کنار هوشیاری تقلا می‌کند یا اختیار تام کرملین که به استبداد نزدیک‌تر است؟

مسکو پیش از آنکه یک شهر باشد، قلعه بوده است. کرملین در سال 1156 روی تپه بوروویتسکایا بنا شد و پس از مدتی کوتاه تبدیل شد به مرکز فرماندهی کشور پهناوری که نه تنها روس‌ها بلکه دامنه گسترده‌ای از مردم دنیا را تحت سلطه داشت؛ بیش از 100‌قوم با 200 زبان در 11‌منطقه زمانی مختلف.

سرانجام بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مسکو خود را از شر بسیاری از آن دردسرها خلاص کرد اما تعدادی از مناطق استقلال‌طلبی که در مرزهای قدیمی کشور قرار داشتند، قابل تجزیه نبودند. در رأس این مناطق، قفقاز شمالی قرار داشت که بیشتر ساکنان آن را مسلمانان تشکیل می‌دادند و چچن نیز در آن واقع شده است؛ جمهوری کوچکی که برای کسب استقلال 2جنگ ناموفق داشته است.

از سال‌2007، چچن تحت کنترل رمضان قدیروف درآمد که از حمایت کرملین بهره‌مند است و در ابتدای کار، همه شورشیان جدایی‌طلب را سرکوب کرد. اما قدرت قدیروف نیز رو به افول رفت و شورشیان سایر مناطق کشور فرصت یافتند نبردهای موفقی علیه مسکو سازماندهی کنند.

زنیت عبدالله‌اف 17‌ساله و مریم شریپووا 28‌ساله که از بمب‌گذاران 29‌مارس سال‌جاری در متروی مسکو هستند، بیوگان سیاه نام گرفته‌اند که پس از مرگ یا ناپدید شدن همسرانشان به تندروهای داغستان پیوسته‌اند. داغستان، جمهوری کوچک کوهستانی‌ای است که در جنوب چچن قرار دارد و به همراه سایر بخش‌های قفقاز شمالی نقش سپر بلای روسیه و دشمنان جنوبی‌اش نظیر گرجستان را ایفا می‌کند.

سرنوشت تأسف‌بار داغستان، آینه سایر بخش‌های منطقه است. دولت‌های محلی داغستان با استفاده از نام عرفان و تصوف، مدارس دولتی با عنوان اسلامی ساختند اما میل به پول و ثروت ایمانشان را سست کرد و آنها را به تباهی کشاند به همین دلیل زمانی که وهابیت وارد این سرزمین شد، مردم منطقه قفقاز، از آن استقبال کردند. این اتفاق باب میل مسکو نبود. بعد از مدتی دوکو‌عمروف، که یک مهندس چچنی بود، خود را امیر داغستان نامید. او که مسئولیت بمب‌گذاری‌های متروی مسکو را پذیرفته، در پیغامی که از طریق تصاویر ویدئویی ارسال کرده است، چنین گفته: به شما قول می‌دهم جنگ به خیابان‌های شما بیاید و طوری وارد زندگی‌تان شود که آن را با همه وجود حس کنید.

اینکه یک تروریست چنین تهدیدهایی بر زبان آورد، چندان تعجب آور نیست اما در روسیه، مقامات نیز به همان درشتی سخن می‌گویند. از این رو، ولادیمیر پوتین، ‌نسبتا خود را کنترل کرد که ‌در پاسخ به این تهدیدات به گفتن این جمله اکتفا کرد: آنهایی که مسئول این اتفاق هستند باید از بین بروند .

مدودف بلافاصله به داغستان پرواز کرد و در تلویزیون ملی اعلام کرد که گرچه روسیه توانسته سر بیشتر جنایتکاران را از تنشان جدا کند اما باید روشی شدیدتر در پیش بگیرد.

قدیروف پا را از این هم فراتر گذاشت و بسیار بی‌پرده گفت: تروریست‌ها را باید در مخفیگاه‌هایشان پیدا کرد، مثل موش کشت و نابودشان کرد.

به‌رغم همه این وعده‌های مقامات، مردم روسیه چندان به پلیس این کشور اعتماد ندارند. در یک همه پرسی، 55 درصد آنها اعلام کردند که دولت نمی‌تواند از آنها در برابر تروریسم محافظت کند و 24‌درصد بر این عقیده‌اند که امکان دارد سرویس‌های امنیتی، خودشان نیز در بمب‌گذاری‌های متروی مسکو نقش داشته باشند.

این بی‌اعتمادی‌ها در میان مهاجران مسکو بیشتر است. اسوتلانا گانوشکینا، یکی از فعالان حقوق بشر و وکیل جوامع مهاجران مسکو می‌گوید: بعد از بمب‌گذاری 29‌مارس، هر چچنی یا گرجستانی و هر کس که از قفقاز آمده باشد، طعمه‌ای برای پلیس است.
آندری سولداتوف، تحلیل‌گر امنیتی، معتقد است که بیگانه‌هراسی در میان مقامات بزرگ‌ترین مشکل آنها در جنگ با تروریسم است. اجرای قانون همیشه قفقازی‌ها را ترسانده و دیگر جای هیچ اعتمادی باقی نمانده است اما مقامات برای اینکه در جنگ با تروریسم موفق باشند باید به جوامع مختلف نزدیک شوند.این دوری و بیگانگی چیزی است که اقلیت‌ها و گروه‌های مختلف از آن رنج می‌برند؛« مسئله‌ای که امام جماعت مسجد جامع مسکو را وادار به واکنش می‌کند؛ در شهری که 2‌میلیون مسلمان دارد، مقامات تنها اجازه ساخت 3‌مسجد را صادر کرده‌اند. شما می‌توانید از حقوق بشر حرف بزنید اما ما اجازه نداریم عبادت کنیم.»

همان طور که گفته شد مقامات کرملین نسبت به حادثه 29‌مارس موضع متعادل تری گرفته‌اند؛ بسیار منطقی‌تر از آنچه انتظار می‌رفت. از آنجا که کرملین به قدیروف نیاز دارد، به ‌نظر می‌رسد ژنرال هایش را منع کرده که تروریسم را بهانه کنند برای حمله لفظی به اسلام.

ژنرال‌ها وادار به سکوت شدند اما تفنگ‌هایشان نه! پس از بمب‌گذاری‌های متروی مسکو، عملیات گسترده‌ای در تپه‌های داغستان آغاز شد. هرچند جزئیات آن روشن نیست اما به مقامات محلی اختیار تام داده شد که قاطعانه از حداکثر توان خود استفاده کنند.

همان طور که انتظار می‌رفت، رسانه‌ها به‌شدت با سانسور مواجه شدند که موجب شد بیشتر مردم روسیه، توجه چندانی به آنچه در داغستان رخ می‌دهد، نداشته باشند. شاید این شیوه برخورد با تروریست‌ها در نقاط دیگر دنیا مورد اعتراض حامیان حقوق بشر قرار گیرد اما پوتین در سال‌2002 به خاطر روش خشونت باری که در گروگانگیری تئاتر مسکو به کار گرفت بسیار مورد تحسین قرار گرفت؛ هرچند 130 گروگان کشته شدند.

در چنین شرایطی فریاد حامیان حقوق بشر در روسیه به جایی نمی‌رسد و ناچارند تنها با ارائه آمار، عمق فاجعه را آشکار کنند. بعد از جنگ چچن در سال‌2000، ، دست‌کم 3000‌غیرنظامی ناپدید شده‌اند و آنچه امروز در قفقاز شاهد هستیم، ادامه همان فجایع است. شاید کرملین بتواند در این جنگ پیروز شود و شورشیان را سرکوب کند، اما با این شیوه‌ای که برای مقابله در پیش گرفته است، تفاوت چندانی با دشمنان خود ندارد.

تایم