آرش نورآقایی : ابتدای این نوشتار می‌خواهم دو اتفاق را تعریف کنم.


1 - یک دوست سوئیسی دارم که تاکنون 3مرتبه به ایران سفر کرده است. وقتی برای نخستین مرتبه او را در ایران دیدم و با هم آشنا شدیم، به من گفت که 20سال در آرزوی این بوده که به ایران بیاید و گل سرخی را با احترام به خیام تقدیم کند و در کنار مزار او دمی بیاساید.

2 - در یکی از سفرهایی که راهنمای یک گروه ایتالیایی بودم با آنها به شیراز رفتم و با هم از مزار حافظ دیدار کردیم. آنها همگی از ازدحام و علاقه‌ و شور و شعف ایرانیانی که بر سر مزار حافظ جمع شده بودند، شگفت زده بودند و اعلام کردند که قبلا در هیچ‌جای دنیا چنین چیزی ندیده‌اند.

اکنون با توجه به دو روایت بالا به بقیه‌ نوشتار توجه فرمایید: قبلا متنی برای «گردشگری ادبی» و اهمیت آن در دنیای امروز گردشگری نوشته‌ام و در این متن احداث «موزه‌ ادبیات» و برگزاری «تورهای ادبی» را پیشنهاد کرده‌ام. از طرف دیگر، متنی برای رونق «شعرگردی» (Poem Tourism ) و طراحی و اجرای این‌گونه از تورها را در کشور شاعرخیزمان مطرح کرده‌ام. اکنون، ایده‌ «گردشگری ادبی» و به معنی خاص‌تر «شعرگردی» در شهر نیشابور با محوریت «عمر خیام» را با هم مورد بررسی قرار می‌دهیم: شاعران ایرانی بسیاری هستند که شهرت عالمگیری دارند و نامشان در دنیا، نام ایران را بلندآوازه کرده است که از آن جمله می‌توان به فردوسی، سعدی، حافظ، مولانا، نظامی، عطار و خیام اشاره کرد.

اینها و بسیاری دیگر همان شاعرانی هستند که ظرفیت‌های بالقوه‌ ایران برای «گردشگری ادبی» به شمار می‌روند. اما از این میان شاید بتوان برای «عمر خیام» اهمیت قابل‌توجهی قائل شد که به آن می‌پردازیم. عمر خیام با اینکه منجم و ریاضیدان بزرگی بود اما هم برای ما ایرانیان و هم برای غربیان به‌عنوان یک شاعر شاخص از محبوبیت ویژه‌ای برخوردار است و دقیقا به همین علت است که می‌توان از نام او برای رونق گردشگری ادبی بهره برد. اگر بخواهیم از شهرت عمر خیام سخن به میان آوریم ذکر چند نکته خالی از لطف نخواهد بود:

سینما: اول اینکه به ندرت سراغ داریم که برای یک شاعر ایرانی فیلمی آن ‌هم توسط دیگران ساخته شده باشد و این در حالی‌ است که نگارنده اطلاع دارم برای عمر خیام حداقل 4فیلم آن هم توسط کمپانی‌های معروف فیلمسازی همچون هالیوود، ساخته شده است.

ادبیات: دیگر اینکه اگر به کتاب «سمرقند» نوشته‌ «امین مالوف» مراجعه کنیم، متوجه می‌شویم که در این کتاب چگونه (با درآمیختن تاریخ و افسانه) از ارتباط میان رباعیات خیام (دست‌نوشته‌ خود شاعر)، اسماعیلیان، سیدجمال‌الدین اسدآبادی، میرزا رضای کرمانی، شیرین نوه‌ ناصرالدین شاه، یک شهروند آمریکایی به نام «بنیامین عمر لوساژ» که پدر و مادرش تنها به خاطر ارادتی که به شاعر ما داشتند نام او را عمر نهادند.

نمایشگاه: باز هم اینکه، اخیرا با عنوان یادبود صد و پنجاهمین سالگرد ترجمه و انتشار اشعار خیام، نمایشگاه «رباعیات عمر خیام» در لندن و در کتابخانه بریتانیا افتتاح شد. در واقع این نمایشگاه داستان آشنایی و شیفتگی یک نویسنده انگلیسی (Edward FitzGerald) را با اشعار یک دانشمند و شاعر ایرانی بازگو می‌کرد.

کتاب: ادوارد فیتزجرالد (۱۸۸۳ - ۱۸۰۹ میلادی) در ماه دسامبر سال ۱۸۵۹ میلادی برای نخستین بار رباعیات خیام را به زبان انگلیسی ترجمه و تحت عنوان «رباعی» منتشر کرد. او در ترجمه خود رباعیات خیام را تفسیر کرده و برداشت‌های شخصی خود را نیز بر آن افزوده است. با وجود این ترجمه‌ها وی سهم بسزایی در شناساندن عمر خیام به جهانیان داشته است. رباعیات خیام پس از انتشار محبوبیت فراوانی در انگلیس کسب کرده و اکنون یکی از مشهورترین آثار کلاسیک در جهان به حساب می‌آید. از آن زمان تاکنون رباعیات خیام به ۸۵ زبان ترجمه شده ‌است و امروزه حدود 2هزار ترجمه مختلف از رباعیات او در جهان موجود است و تعداد بی‌شماری از نسخه‌های قبلی نیز چندین بار تجدید چاپ شده‌اند. در حال حاضر ۱۳۰ نسخه خطی مصور از مجموعه‌ رباعیات خیام در کتابخانه‌های مختلف جهان مانند «کتابخانه بریتانیا» نگهداری می‌شود.

خیام و فیتزجرالد: بگذارید این بخش را از مقاله‌ «دیدار با فیتزجرالد»، نوشته‌ «دکتر محمدجعفر یاحقی» از کتاب «خیام شناخت» که با نظارت «دکتر محمدرضا راشد محصل» و توسط «انتشارات فرهنگسرای فردوسی» در سال1385 به چاپ رسیده است، بازبینی کنیم:

آمدن ذکر نام خیام را در آثار فرنگیان باید به زمانی مربوط دانست که در دانشگاه آکسفورد، «توماس هاید» استاد عربی و عبری این دانشگاه در کتاب «تاریخ ادیان فارسیان و پهلویان و مادیان قدیم» به زبان لاتینی به مناسبت تقویم جلالی و اصلاح طریق گاه‌شماری در عهد ملکشاه سلجوقی نام عمر خیام را به‌عنوان یکی از هشت منجمی ذکر می‌کند که در رصد ستارگان دخیل بودند و تقویم ایرانی را اصلاح کردند.

ظاهرا نخستین باری که از خیام در ادبیات مغرب‌زمین به‌عنوان شاعر یاد می‌شود، بازمی‌گردد به سال1818 که «فن هامر پورگشتال» کتابی به‌نام «تاریخ سخنوری ایران» در وین منتشر می‌کند و در آن ترجمه‌ بعضی از رباعیات خیام را می‌آورد.
میزان اشتیاق سیاحان فرنگی به زیارت آرام‌جای خیام را از خلال سفرنامه‌های فرنگیان و گزارش‌های رسمی مقامات دولتی و سیاسی می‌توان دریافت. این شور و شوق از همان سال‌های آخر عمر فیتزجرالد آغاز شده بود و هنوز هم گمانم فروکش نکرده است.

با خواندن سطور بالا متوجه می‌شویم که مقبره‌ این شاعر بزرگ ایرانی در کنار بنای زیبای «امامزاده محروق» در داخل باغی زیبا و همچنین در نزدیکی مقبره‌ «عطار نیشابوری» قرار دارد که اتفاقا او را یک خیام دیگر تلقی می‌کنند. از طرفی هرچند که در بالا ذکر نشد اما بد نیست بدانیم در کنار مقبره‌ عطار، مزار زیبای نقاش بزرگ ایرانی، استاد «کمال‌الملک» و امروزه نیز مقبره‌ موسیقیدان و آهنگساز مورد احترام همه‌ ایرانیان، استاد «مشکاتیان» قرار گرفته‌ است.

همه‌ اینها در محلی که به نام «شادیاخ» معروف است، جای دارند که خود یک محوطه باستانی و از قدیمی‌ترین بخش‌های شهر مشهور نیشابور بوده است. نیشابور نیز یکی از ربع‌های چهارگانه خراسان بزرگ بود (سه ربع دیگرهرات، مرو و بلخ بودند) که در مسیر جاده‌ ابریشم قرار داشت و از این لحاظ بسیار مورد توجه بود. اگر بخواهیم منطقه‌ قرارگیری مزار عمرخیام را از لحاظ گردشگری مورد توجه قراردهیم، موضوعات بسیاری برای ذکر کردن وجود دارد که هر کدام به تنهایی نوشتاری جداگانه می‌طلبد و البته هر کدام نیز بر ارزش گردشگری منطقه به طرزی باورنکردنی می‌افزایند.

امروزه برای رونق گردشگری در دنیا از همه‌ ابزارهای تبلیغاتی، تاریخی، سیاسی، مذهبی و... و همچنین از رویکردهای متنوع و مختلف بهره‌برداری می‌شود. مقبره‌ عمرخیام، مجموعه‌ای که در اطراف آن قرار دارد، موقعیت خاص منطقه و همه‌ مواردی که ذکر کردیم، برای رونق گردشگری و به‌طور اخص گردشگری ادبی در این محل آماده است و تنها به کمی همت، تلاش، ابتکار و همراهی مسئولان نیاز دارد.