تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۰۰

ترجمه - امید جعفرنژاد: با وجود اینکه اخیرا انتخاباتی در چند کشور عربی برگزار شد اما به ندرت می‌توان دمکراسی واقعی را در این کشورها مشاهده کرد.

پاییز فصل شلوغی برای تعیین روند دمکراسی یا حداقل صورت ظاهری آن در کشورهای عربی به حساب می‌آید. بحرین، مصر و اردن انتخابات پارلمانی پرسر و صدایی را برگزار کردند و سیاستمداران عراق که در انتخابات ماه مارس سال پیش به پیروزی رسیدند، سرانجام در ماه گذشته به پایان کشمکش‌ها بر سر چگونگی تقسیم قدرت در آن کشور نزدیک شدند. با این حال، به‌نظر نمی‌رسد که هیچ کدام از این اتفاق‌ها بتوانند نشانه‌ای از ایجاد تغییرات عمیق دمکراتیک در کشورهای عربی باشند.

در سال‌های اخیر در کشورهایی مانند الجزایر، کویت، لبنان، مراکش، تونس و یمن انتخابات برگزار شد اما به‌نظر می‌رسد که تمرین دمکراسی در سراسر جهان عرب، نتیجه تقریبا یکسانی داشته است؛ به‌صورتی که حکومت حاکمان قدرتمندی که از مواضع خودشان به‌صورت همه جانبه دفاع می‌کنند تداوم داشته است. این حاکمان قدرتمند با مخالفانشان می‌جنگند و آنها را ناامید می‌کنند؛بدین ترتیب آنها جایگاه کلمه «دمکراسی» را تا جایی تنزل می‌دهند که تغییری محسوس و اندک در میان کشورهای عربی‌ای که به نمایش تمرین دمکراسی می‌پردازند و کشورهایی مانند عربستان سعودی که حتی تظاهر به تمرین دمکراسی هم نمی‌کنند، دیده می‌شود.

2 دهه پس از پایان جنگ سرد که روند به‌وجود آمدن حکومت‌های دمکراتیک و مردمی در سراسر جهان گسترش یافت و تقریبا یک دهه پس از آنکه جورج بوش رئیس‌جمهوری سابق آمریکا شعار گسترش دمکراسی را سر داد، به‌نظر می‌رسید که کشورهای عربی مقاومت غیرمعمولی نسبت به گسترش دمکراسی از خودشان نشان بدهند. از مجموع 22 کشور اتحادیه عرب، تنها
3 کشور می‌توانند ادعا کنند که نظامی بر مبنای دمکراسی دارند. با وجود این، کاستی‌ها و نقص‌هایی هم در روند دمکراسی این 3 کشور دیده می‌شود.

با وجود اینکه خشونت‌ها و خونریزی‌ها در عراق همچنان ادامه دارد، به‌نظر می‌رسد که این کشور از زیرسایه حاکمیت تک حزبی خارج شده است اما توافقی در میان فرقه‌های مختلف آن به چشم نمی‌خورد و مؤسسات و سازمان‌های شایسته و قابل اعتمادی هم ندارد. اگر چه روابط شکننده و اختلافاتی در داخل و در میان فرقه‌های لبنان به چشم می‌خورد اما این کشور از یک جامعه باز و چند حزبی حمایت می‌کند. حالا هر کشور عربی به نوعی از یک مجلس قانونگذاری برخوردار است حتی اگر این مجلس از قدرت اندکی برخوردار باشد. اعضای بعضی از این مجالس مانند مجلس قانونگذاری عربستان سعودی توسط پادشاه انتخاب و منصوب می‌شوند.

بعضی از حکومت‌های خودکامه در مقایسه با حکومت‌های مستبد دیگر، اجازه فعالیت بیشتری به احزاب و گروه‌های سیاسی می‌دهند و از تشکیل دولت ائتلافی حمایت می‌کنند. برای مثال، مراکش فضای گسترده تری برای انجام بحث و تبادل نظر میان احزاب مختلف به‌وجود آورده است. کشورهای عربی دیگر مانند کویت به پارلمانی که به‌طور مستقیم انتخاب شده است اجازه فعالیت می‌دهند اما در حالی که خانواده سلطنتی حاکم بر کویت هنوز کنترل امور پارلمانی آن کشور را در دست دارد و تصمیم نهایی را می‌گیرد، مجلس قانونگذاری را تا مرز فلج سیاسی پیش برده است.

بعضی از کشورهای کوچک‌تر سلطان‌نشین حوزه خلیج‌فارس به‌تدریج به‌دنبال این هستند که امکان مشارکت مردم کشورشان را در عرصه‌های سیاسی فراهم کنند و به آنها بیشتر میدان بدهند. اما زمانی که فعالیت‌ها و اقدامات دمکراتیک به موانعی برای حاکمان عرب تبدیل شود، آنها که قدرت را در دست دارند تلاش می‌کنند تا جلوی پیشرفت روند دمکراسی را بگیرند. این حاکمان از این می‌ترسند که اگر مردم از امکان یک انتخاب واقعی برخوردار باشند، ممکن است روزی باعث سرنگونی آنها از قدرت شوند.

فرقی نمی‌کند که سیستم اداره حکومت در کشورهای عربی به‌صورت پادشاهی باشد یا جمهوری، به‌دلیل آنکه حاکمان عرب تمایل دارند در بیشتر موارد به‌صورت یکسان عمل کنند. براساس اظهارات «لری دیاموند» استاد دانشگاه استنفورد در ایالت کالیفرنیا و کارشناس مسائل مربوط به برقراری حکومت‌های دمکراتیک، اتحادیه عرب در عمل به باشگاهی متشکل از حاکمان مستبد و خودکامه تبدیل شده است. حتی در کشورهایی که اصلاحات دمکراتیک بر آنها تحمیل شده است، به‌نظر می‌رسد که این اصلاحات بیشتر در مسیری چرخه‌ای صورت می‌گیرد و یک خط‌مشی تک بعدی را دنبال نمی‌کند. در این حالت ممکن است امکان حضور مخالفان در صحنه سیاست به‌وجود‌آید و اقداماتی مانند برگزاری انتخابات هم صورت بگیرد اما این کارها معمولا جنبه نمایشی دارند و فقط تا زمانی که حاکمان مستبد احساس کنند حکومتشان در معرض تهدید قرار گرفته است، این فعالیت‌ها ادامه خواهد داشت.

در انتخابات پارلمانی مصر که با تقلب گسترده برگزار شد، مشاهده کردیم که حزب حاکم «دمکراتیک ملی» به رهبری حسنی مبارک، رئیس‌جمهوری آن کشور، در دور نخست انتخابات با کسب 95 درصد از کرسی‌ها، اکثریت کرسی‌های پارلمان مصر را به دست آورد. این در حالی است که حزب مبارک در دور قبلی انتخابات 75 درصد از کرسی‌ها را در اختیار داشت. ستون نویس روزنامه لبنانی «الاخبار» مطالب تندی را در این رابطه عنوان کرد و نوشت:تنها پیشرفتی که مقامات حوزه‌های انتخاباتی شاهد آن بودند، این بود که رأی مردم مصر به نفع حزب حاکم خریداری و ارزش آن از 20 پوند مصری معادل 3/5 دلار تا چند صد پوند تعیین می‌شد.

دلایل نبود حکومت دمکراتیک درکشورهای عربی، مدت‌هاست که به کانون بحث و بررسی کارشناسان مسائل سیاسی تبدیل شده است؛ بعضی از این کارشناسان به تعصبات قبیله‌ای و ماهیت مردسالارانه جوامع عربی اشاره کرده و آن را یکی از دلایل نبود حکومت دمکراتیک در این جوامع عنوان می‌کنند. این واقعیت که بیشتر کشورهای عربی به درآمدهای نفتی وابسته هستند تا اینکه از شهروندانشان مالیات بگیرند، یکی دیگر از دلایل نبود حکومت دمکراتیک دراین کشورها به حساب می‌آید. برخی از کارشناسان، تأثیر تاریخ را در این رابطه برجسته می‌دانند.

بسیاری از کشورهای عربی حکومت‌هایی مصنوعی هستند که توسط امپریالیست‌های اروپایی به‌وجود آمده‌اند. آنها انرژی خودشان را بر ساخت کشورشان متمرکز کرده‌اند و مردم را تشویق نمی‌کنند که در امر سازندگی مشارکت داشته باشند. عده دیگری به عوامل ژئوپلیتیک اشاره می‌کنند و می‌گویند که حاکمان عرب از جنگ و ستیز بی‌پایان خود با رژیم صهیونیستی برای توجیه سرکوب‌ها در داخل کشورشان استفاده می‌کنند. عده‌ای هم هنوز بر این باورند که قدرت‌های غربی و در رأس آنها آمریکا، از حکومت‌های دیکتاتوری در کشورهای عربی حمایت می‌کنند تا از منافع نفت و گاز صادراتی آنها بهره‌مند شوند.

بحث و بررسی در این باره امتیازاتی دارد اما این امتیازات باید مورد سنجش قرار بگیرند. نتایج بسیاری از نظر سنجی‌ها نشان داده است که کشورهای عربی از دمکراسی استقبال می‌کنند. اما در منطقه‌ای که نمونه‌های اندکی از کشورهای دمکراتیک در آن به چشم می‌خورد، نتیجه‌ای که از دمکراسی گرفته می‌شود جای پرسش دارد. حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر، زمانی ارتش آن کشور را به‌عنوان نمونه‌ای از دمکراسی معرفی کرد. استدلال وی این بود که یک فرمانده مصری قبل از اینکه بخواهد تصمیمی بگیرد، نظرات و پیشنهادهای افسران خودش را ارزیابی می‌کند. با این تعریف، حزب حسنی مبارک ممکن است شایستگی دریافت لقب «دمکراتیک ملی» را داشته باشد.

تأثیر مخرب نفت به همراه رانت‌های دیگری مانند کمک‌های خارجی در وضعیت غیردمکراتیک کشورهای عرب کاملا برجسته و قابل بررسی است. حتی به‌نظر می‌رسد که کشورهای نفت خیز غیرعرب مانند آنگولا، روسیه یا ونزوئلا در برابر حاکمیت رهبران قدرتمند آسیب پذیر و ضعیف هستند. این به آن دلیل نیست که درآمدهای نفتی باعث می‌شود دولت‌ها از معامله و مذاکره با شهروندان‌شان دست بردارند. هرگونه انتقال قدرت بدین معناست که رهبران ناگهان تمام امتیازاتی را که در دوران حکومتشان به دست آورده‌اند، از دست می‌دهند و این موضوع باعث می‌شود که آنها برای حفظ قدرت مشتاق‌تر شوند. بنابراین سیاست برای حاکمان به یک بازی بده بستان تبدیل می‌شود. اما مهم‌ترین موضوع این است که حاکمان مستبد عرب از این مهارت برخوردارند که برای حفظ جایگاه قدرتشان براساس سنت عمل کنند. بسیاری از مردم حکومت دیکتاتوری را به‌عنوان یک واقعیت زندگی پذیرفته‌اند و به آن عادت کرده‌اند.

اکونومیست