یکی از مهمترین روابط ویژه آمریکا در سطح جهان، رابطه دیرینه و بسیار دوستانهاش با اسرائیل است. اما واشنگتن به راستی چه هدفی را در ارتباطش با تنها رژیم یهودی جهان میجوید؟ و آیا این رابطه در پی تندباد تغییر که مصر و جهان عرب را فراگرفته است، در معرض خطر قرار ندارد؟ جهان عرب در یک ماه گذشته چنان تغییر کردهاست که دیگر با جهان گذشته کمترین شباهتی ندارد. حکومتهای عرب اکنون دیگر نمیتوانند با تکیه بر دیکتاتوری خود، خواستههای مردم و افکار عمومی را نادیده بگیرند و به همپیمانی با آمریکا و رژیم صهیونیستی ادامه دهند. در این شرایط تغییر یافته، رابطه آمریکا و اسرائیل به کدام سمت خواهد رفت؟
برای پاسخ به این پرسشها باید از آخر شروع کرد. درک اینکه چرا یک دمکراسی عربی ممکن است باعث سرد شدن روابط ایالات متحده با اسرائیل شود، کار چندان دشواری نیست. معاهده صلح بین مصر و رژیم صهیونیستی در واقع بین رهبران آنها امضا شد، نه مردم این دو.
امضای چنین معاهدهای در شرایطی که صدای مردم مصر و سایر اعراب به گوش نمیرسید، چندان اهمیتی نداشت اما وقتی که صدای مصریها شنیده شود، موضوع اهمیت خواهد یافت. در حال حاضر معترضان مصری خواهان آزادی خودشان هستند، نه آزادی فلسطینیان. اما بدون کشور ماندن فلسطینیها، همچنان آرمان وحدتبخش جهان عرب است. حتی اسرائیلیها اذعان میکنند که اگر رهبران عرب در آینده به خواسته مردم خود توجه کنند، موضع خصمانهتری در قبال اسرائیل اتخاذ خواهند کرد. این موضع خصمانه میتواند متوجه رابطه گرم رژیمصهیونیستی و آمریکا نیز شود. در چنین حالتی، اگر رابطه آمریکا و اسرائیل را به نوعی ازدواج مصلحتی توصیف کنیم - مانند رابطهای که واشنگتن با حسنی مبارک داشت و آن را قطع کرد - ممکن است رهبران ایالات متحده به فکر طلاق یا دستکم جدایی از متحد یهودیشان بیفتند.
اما واقعیت آن است که رابطه آمریکا و رژیمصهیونیستی گرمتر از آن است که بتوان آن را به ازدواج مصلحتی تشبیه کرد. بگذارید با اظهارات رهبران آمریکا شروع کنیم. حتی باراک اوباما که نسبت به سایر روسای جمهور ایالات متحده بیشتر خواهان بهبود رابطه واشنگتن با جهان اسلام است و موضع انعطافناپذیرتری در قبال اسرائیل دارد، هنگامی که از رابطه ویژه دوطرف سخن به میان میآید، چشمهایش پر از اشک میشود. او میگوید که این رابطه بر مبنای ارزشهای مشترک، ارتباطات عمیق و درهم تنیده و منافع دوجانبه شکل گرفته است. محکمترین شاهد برای علایق عمیق آمریکا نسبت به اسرائیل، دردسرهایی است که این کشور به خاطر رابطهاش با رژیم صهیونیستی تحمل میکند.
برخی دوستان آمریکایی رژیم صهیونیستی با اطمینان میگویند که اسرائیل در واقع یک دارایی استراتژیک برای تنها ابرقدرت جهان است؛ یک دمکراسی غربیمآب در دل خاورمیانه که تأمینکننده اطلاعات، تکنولوژی پیشرفته و انبار سلاحهای آمریکایی محسوب میشود اما این استدلال بیشتر مناسب حال شرایط دوران جنگ سرد است. در یکی دو دهه اخیر منافع این رابطه کمتر از هزینههای آن برای واشنگتن بوده است. این هزینه شامل میلیاردها دلار کمک مالی از جیب مالیاتدهندگان آمریکایی به اسرائیل و مصر برای تضمین معاهده صلح 1979 و نیز نارضایتی متحدان مسلمان ایالات متحده به خاطر موضع دوستانه این کشور در قبال رژیم سرکوبکننده فلسطینیان است.
شاید کمکهای آمریکا به رژیم صهیونیستی دلیل عمده خشم القاعده علیه ایالاتمتحده نباشد اما در جنگ علیه ترور طی یک دهه گذشته، اسرائیل برای واشنگتن بیشتر مایه دردسر بوده است تا یک دارایی استراتژیک.
به عبارت دیگر رابطه آمریکا و اسرائیل بیش از آنکه شبیه یک ازدواج مصلحتی باشد، یک ازدواج غیرمصلحتی است. آیا این ارتباط واقعا گرم و دوطرفه است؟ برخی آمریکاییها ضمن رد کردن این موضوع میگویند که اگرچه اسرائیل به لحاظ تاریخی، مانند بریتانیا با ایالاتمتحده نزدیکی ندارد و مانند کانادا و مکزیک همسایه آمریکا نیست، رابطه دوطرف در حد غیرمعمول، بهخصوص در محافل داخلی واشنگتن در هم تنیده است. هری ترومن، رئیسجمهوری وقت آمریکا پس از فشار بیامان لابی طرفداران اسرائیل، از تشکیل این رژیم حمایت کرد. از وی چنین نقل میشود که من مجبورم پاسخ صدها هزار فردی را که نگران و پیگیر موفقیت صهیونیسم هستند بدهم اما در میان رأیدهندگان من، هیچ عربی وجود ندارد.
از آن زمان تاکنون قدرت لابی طرفدار اسرائیل در واشنگتن با دامن زدن به خیال پردازیهای حماسی درباره رژیم صهیونیستی بیشتر شده است. جان میرشمایر و استیفن والت، 2محقق دانشگاهی در کتاب خود در سال 2007 مدعی شدهاند که بدون اعمال نفوذ لابی طرفدار اسرائیل، دولت بوش اقدام به اشغال عراق نمیکرد. این ادعا، اغراقآمیز بهنظر میرسد، اما مقاومت سرسختانه کنگره در برابر تلاش باراک اوباما برای توقف روند شهرکسازی یهودیان در بیتالمقدس و ساحل غربی رود اردن، مطمئنا تأثیر قابل ملاحظهای در ناکامی ابتکار عمل دولت کنونی آمریکا برای برقراری صلح در منطقه داشته است. با این حال، اینکه رابطه نزدیک واشنگتن را با اسرائیل تنها به خاطر قدرت سیاسی یهودیان آمریکایی بدانیم، تنها نیمی از واقعیت است. طی دهههای اخیر گستره وسیعتری از آمریکاییها، شامل مسیحیان انجیلی، اقبال گستردهای به رژیم صهیونیستی نشان دادهاند.
اینکه فلسطینیان تا چه حد به ستوه آمده باشند، ظاهرا چندان مهم نیست. نتایج نظرسنجیها نشان میدهد که آمریکاییها با اسرائیل، احساس نزدیکی بیشتری دارند و اگر هم برخی دمکراتها اخیرا انتقادات بیشتری نسبت به اسرائیل دارند، از آن سو جمهوریخواهان جبران میکنند. بیشتر محافظهکاران بهخصوص از زمان حملات 11 سپتامبر، اسرائیل را یک دمکراسی محاصره شده در خاورمیانه میدانند که دارای ارزشهای مشترکی با آمریکاست. برای برخی آمریکاییها این اعتماد راسخ، بهانه حمله به اوباما است؛ رئیسجمهوری که به باور آنان بیش از حد به اسرائیل سخت میگیرد و خود نیز بهره چندانی از میراث یهودی- مسیحی آمریکاییها ندارد. جمهوریخواهان میخواهند میزان کمکهای خارجی ایالات متحده را - به استثنای کمک به اسرائیل - کاهش دهند. در حالی که معترضان در هفتههای گذشته قاهره را تسخیر کرده بودند، مایک هوکابی که احتمالا قصد شرکت دوباره را در انتخابات ریاستجمهوری آینده از طرف حزب جمهوریخواه دارد، در اسرائیل اعلام کرد که توقف شهرکسازی یهودیان در ساحل غربی رود اردن، مصداق تبعیض نژادی است.
با این حال با توجه به اکثریت جمهوریخواه کنگره و رئیسجمهوری که کمتر از 2سال به پایان دوره نخست حکومتش باقی مانده است، نگرانی اسرائیل از رفتار سرد واشنگتن بیجا بهنظر میرسد.
آمریکا همچنان در کنار اسرائیل خواهد ماند. هرچند واشنگتن مجبور باشد هزینه بیشتری بهخصوص در جهان عرب بپردازد؛ جهانی که رهبران آن دیگر جرأت ندارند خواستههای مردمشان را نادیده بگیرند. بهترین راه برای گریز از چنین مخمصه آن است که ایالاتمتحده شکلگیری یک کشور مستقل را برای فلسطینیان تضمین کند. در این صورت است که اعراب ممکن است صلح واقعی - بر مبنای خواست عمومی - را با اسرائیل برقرار کنند. وقتی حاکمان مستبد همچنان بر جهان عرب تسلط دارند، رسیدن به چنین مصالحهای دشوار است. هنگامی که پای تودهها به میانآید، کار قطعا دشوارتر نیز خواهد شد.
آنتیوار