آمار بیکاری در میان جوانان بیشتر خواهد شد و بعضیها بهدلیل افزایش بدهی، خانههایشان را هم از دست خواهند داد. این در حالی است که وضع اقتصادی مردم آمریکا بهتر نمیشود و دولت ایالات متحده به نقض قوانین داخلی، بینالمللی، قانون اساسی و حقایق همچنان ادامه میدهد. حقیقت این است که میزان شک و تردید و بیاعتمادی متحدان آمریکا به مقامات کاخ سفید و دشمنی کشورهای دیگر جهان با آنها، روز به روز بیشتر میشود و چاپلوسی رسانههای واشنگتن از عملکرد دولت افزایش خواهد یافت.
بهدلیل اینکه جایگاه حزب جمهوریخواه به یک جنبش معترض تنزل یافته است، دمکراسی در آمریکا در سال 2011 به پایان میرسد. رای دهندگان به خاطر بدتر شدن بحران اقتصادی کشورشان ناامید هستند و تداوم اشغالگریهای نظامی ایالات متحده در عراق و افغانستان، احتمال به قدرت رسیدن جمهوریخواهان در آمریکا در سال 2012 میلادی را افزایش داده است. اگر این امر تحقق یابد، جمهوریخواهان نفوذ بیشتری بر کنگره، سیستم قضایی، قانون مدنی و قانون اساسی آن کشور پیدا خواهند کرد. بنابراین، دامنه نفوذ آمریکا در جهان بیشتر میشود.
اگر نقض حقوق بشر در آمریکا قبلا بهطور کامل مشخص نشده نبود اما سال 2010 میلادی به خوبی نشان داد که دولت ایالات متحده به دیدگاههای شهروندانش هیچ اهمیتی نمیدهد. اداره امنیت حملونقل آمریکا بهطور صریح اعلام کرد که توافق و سازشی با مردم آن کشور ندارد و حقوق آنها را به دستور مقامات غیرمسئول نقض میکند. در حالی که مردم آمریکا با جنگ مخالف هستند، خبرگزاری آسوشیتدپرس اخیراً در گزارشی اعلام کرد که رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا میگوید ایالات متحده نمیتواند اجازه دهد تا افکار عمومی مردم آمریکا بر تعهد واشنگتن نسبت به جنگ افغانستان تأثیری بگذارد و آن را متوقف کند.
گیتس با صراحت اظهار داشت این ایده که دولت آمریکا در بستر دمکراسی خواستههای مردم را برآورده خواهد کرد، کهنه و قدیمی شده است. اگر این ایده عجیب و غریب هنوز هم در کتابهای جامعه شناسی پیدا شود، به سرعت حذف میشود. در کتاب «قانون منع مباحثه و مناظره» که بهطور ماهرانهای به سرکوب مخالفان و خاموش کردن جریان دمکراسی در آمریکا میپردازد، «لوئیس اچ. لافام» مینویسد: اگر دمکراسیها میخواهند از حماقتها و خطاهایی که انجام دادهاند در امان بمانند، باید صداقت و راستگویی داشته باشند. اما امروزه در کدام بخش از دولت آمریکا میتوان این صداقت را پیدا کرد؟ مطمئنا در محافل قدرت واشنگتن صداقتی دیده نمیشود. «جان اشکرافت» دادستان کل آمریکا از آن دست افرادی است که بهدنبال درک حقیقت و صداقت هستند. او به کمیته قضایی سنای آن کشور شکایت کرده است. آمریکاییهایی که تلاش میکنند عقایدشان را به زبان بیاورند، در حقیقت دارند مردم را با توهم آزادی از دست رفته در واشنگتن میترسانند، به تروریستها کمک میکنند، عزم و اراده مخالفان را از بین میبرند و باعث میشوند که دشمنان آمریکا از این فرصت استفاده کنند.
همان طور که وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرده است، وقتی اتحادیه آزادیهای مدنی ایالات متحده از زندانیها در مقابل حکم احضاریهشان به دادگاه برای بازجویی دفاع میکند، این اقدام در حقیقت دفاع از توانایی تروریستها برای بمبگذاری و کشتن شهروندان آمریکایی است و هنگامی که این اتحادیه از متمم اول قانون اساسی ایالات متحده دفاع میکند، این امر دفاع از افشای دروغها و فریبهای دولت واشنگتن است. آمریکا تظاهر میکند که براساس خواست خداوند عمل کرده است و اظهاراتی که مخالفان دولت بیان میکنند، پیامهایی شیطانی است. صداقت و راستگویی در اخباری که رسانههای آمریکایی منتشر میکنند مشاهده نمیشود. مطبوعات متعلق به نومحافظه کاران بهعنوان عواملی تبلیغاتی هستند که از تسلط و نفوذ امپراتوری آمریکا بر جهان حمایت میکنند. روزنامه لیبرال نیویورک تایمز هم این خطمشی را دنبال میکند.
این روزنامه نیویورک تایمز بود که به دروغهای رژیم بوش درباره وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق مشروعیت داد و همین روزنامه بود که با طرح داستان جاسوسی بوش از مردم آمریکا بدون کسب مجوزهای لازم، اعلام کرد که وی مرتکب جرایم بسیار زیادی شده است و بعد او را در کانون اخبار قرار داد و با این کار به انتخاب دوباره بوش به مقام ریاستجمهوری آن کشور کمک کرد. محافظهکارها درباره رسانههای لیبرال زیاد یاوه سرایی میکنند و رفتارشان طوری است که نشان دهند نیویورک تایمز رسانهای مخرب است اما آنها انتشار گزارشهای خود در مورد جنگهای آمریکا در عراق و افغانستان و سرپوشگذاشتن بر جنایتهای رژیم بوش را مدیون روزنامه نیویورک تایمز هستند.
با توجه به این واقعیت که دولت، رسانهها و جامعه آمریکا هر روز خبرهایی را از دشمنان خیالی اعلام میکنند، مردم آن کشور به سایتهای افشاکننده روی آوردهاند. «بردلی منینگ» سرباز آمریکایی، متهم به ارائه یک فیلم ویدئویی به رسانهها شده که در آن وحشیگریهای سربازان آمریکایی کاملا مشخص است. این فیلم که توسط سربازان مزدور تهیه شده است، نشان میدهد که آنها بهصورت تفریحی دست به کشتار خبرنگاران و غیرنظامیان میزنند. اکنون 6 ماه است که بردلی منینگ در زندان انفرادی حبس شده است و تحت شکنجه قرار دارد. کشتار غیرنظامیان یک جنایت جنگی است.
ژنرال «پیتر پیس» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در تاریخ 17 فوریه 2006 میلادی در باشگاه مطبوعات ملی اظهار داشت، مسئولیت هر کسی که یونیفورم نظامی به تن میکند این است که از دستوری که غیرقانونی یا غیراخلاقی است، سرپیچی کند و اینگونه دستورات را بهصورت علنی فاش کند تا همه از آن مطلع شوند. اگر بردلی منینگ عامل این افشاگری به حساب میآید، زندانی کردن او به اتهام انجام اشتباهات نظامی، کار نادرستی است. رسانههای آمریکا هم باید به این نکته اشاره کنند که شخصی که این جنایت را گزارش داده و آن را افشا کرده، کسی است که بدون محاکمه زندانی شده است و کسانی که این اقدامات تبهکارانه را انجام دادهاند، بهعنوان مجرمان اصلی معرفی نشدهاند.
بی قانونی در دولت آمریکا دههها ادامه داشت اما در دوره جورج بوش، دیک چنی و باراک اوباما به اوج خود رسید. امروزه این دولت فراتر از قانون عمل کرده و ادعا میکند که حکومتی دمکراتیک است اما با زور اسلحه، قانون را به مسلمانان تحمیل میکند. از سوی دیگر، دولت آمریکا بهدلیل حمایت از کودتای نظامی علیه دمکراسی در هندوراس و تلاش برای سرنگونی دولت دمکراتیک در ونزوئلا از راه راست منحرف شده است.
در حالی که سال 2011 میلادی به نیمه نزدیک میشود، صحبتهایی که میان مردم رد و بدل میشود نشان میدهد که این کشور نمونه بارزی از یک دیکتاتوری فاشیستی است. وضعیت حقوق بشر و آزادی بیان در آمریکا در سال 2012 از این هم بدتر خواهد شد. حقیقت تلخی که از افشاگریهای ویکی لیکس میتوان نتیجهگیری کرد این است که واشنگتن میخواهد از کسانی که حقایق را برای مردم روشن میکنند، انتقام بگیرد. دروغگویی در دولت آمریکا هیچ پایانی ندارد. مشخص نیست که قوانین بینالمللی بتوانند «جولیان آسانژ» را از چنگ مقامات ایالات متحده نجات دهند. شاید هم او سرانجام توسط یکی از واحدهای نیروهای ویژه دولت آمریکا کشته شود. اما بخشهای اجرایی و قانونگذاری واشنگتن تمام تلاش خود را میکنند تا وضعیت امنیت ملی را بهعنوان باارزشترین عامل و حقیقت را بهعنوان بزرگترین دشمن خود معرفی کنند.
آنتی وار