گروه حوادث: 4 مرد جنایتکار که طی سال‌های گذشته، کلکسیونی از جرم و جنایت را در شهرهای مختلف کشور رقم زده بودند، در 2 شهر مختلف استان فارس به دار مجازات آویخته شدند.

یکی از اعدامیان، قاتل کنار‌تخته بود که در جریان جنایت‌های سریالی خود، 8 مرد را به قتل رسانده بود و بقیه محکومان 3 عضو باندی مخوف موسوم به روشنفکر بودند که جنایت‌ها و جرایم متعددی را در شیراز رقم زده بودند. نخستین کسی که صبح دیروز پای چوبه دار رفت، مرد جوانی به اسم مرتضی بود که به قاتل سریالی کنار تخته شهرت گرفته بود. 23 سال پیش وقتی مرتضی فقط 5 سال داشت، چند مرد پدر او را ربودند و این آخرین خاطره‌ای بود که او از پدرش داشت. سال‌ها گذشت و خانواده مرتضی که در این مدت، زندگی سختی را تحمل کرده بودند، چندین بار به مراجع قضایی شکایت بردند اما هیچ‌وقت راز مرگ پدر فاش نشد. بعد از گذشت سال‌ها از ناپدید شدن پدر، مرتضی تصمیم گرفت از کسانی که در ذهن خودش تصور می‌کرد در قتل پدرش نقش داشته‌اند انتقام بگیرد. او با کمک تعدادی از برادرها و دوستانش گروهی را تشکیل داد و جنایت‌های سریالی خود را شروع کرد؛ جنایت‌‌هایی که با قتل 8 مرد همراه شد.

نخستین جنایتی که مرتضی آن‌را مرتکب شد، در سال 85 رخ داد. مقتول مردی 50 ساله بود که قاتل سریالی تصور می‌کرد در قتل پدرش نقش داشته است. او برای اجرای نقشه‌اش، 4شبانه‌روز خانه قربانی را زیرنظر گرفت و آخرین روزهای تیر 85، درحالی‌که مقتول در خانه تنها بود، از روی دیوار به داخل حیاط پرید و بعد از ورود به خانه، او را که در یکی از اتاق‌ها خوابیده بود، به قتل رساند. مرد جنایتکار بعد از این جنایت، به تصور اینکه آشنایان مقتول به‌دنبال او خواهند گشت، مدتی مخفی شد و بعد از چند ماه دومین نقشه‌اش را عملی کرد. مهرماه همان سال، مرتضی دومین قربانی خود را که مرد بیگناهی به نام حسن بود به قتل رساند. او بعد از دستگیری در تشریح این جنایت گفت: فکر می‌کردم که پدر حسن در قتل پدرم نقش داشته و به همین دلیل تصمیم گرفتم او را داغدار کنم. شب حادثه به‌همراه همدستانم به مقابل خانه آنها رفتیم و درحالی‌که تمامی اعضای خانواده در خواب بودند، حسن را با شلیک گلوله به قتل رساندم و پا به فرار گذاشتم.

بعد از این جنایت، مرد تبهکار جوانی به نام فرهاد را به قتل رساند. او در بازجویی‌ها گفت: قصد کشتن فرهاد را نداشتم. یکی از دوستانم گفت که او مزاحم یکی از اقوامش شده و به من پول داد تا او را بترسانم. روز حادثه درحالی‌که سوار بر موتورسیکلت بودیم، خواستم به پای فرهاد شلیک کنم اما چرخ موتور داخل چاله افتاد و گلوله به قلب او شلیک شد.

ادامه جنایت‌ها

مرتضی بعد از سومین جنایت، به سراغ 2 مرد جوان رفت که تصور می‌کرد آنها قصد کشتن وی را دارند. او به بهانه‌ای آنها را به کوه‌های اطراف کنار تخته برد و سپس با شلیک گلوله، هر دو نفرشان را به قتل رساند. بعد از این جنایات، قاتل خونسرد به سراغ ششمین قربانی خود رفت و او را نیز قربانی کینه‌جویی خود کرد. وی در اعترافاتش در اداره آگاهی گفت: من تصور می‌کردم ششمین قربانی‌ هم در قتل پدرم نقش داشته است، به همین دلیل او را به قتل رساندم و مدتی بعد وقتی فهمیدم که برادر یکی از قربانیانم در تعقیب من است، او را هم به قتل رساندم. مرتضی 14 مهر 87، آخرین جنایت خود را نیز رقم زد و پلیس که توانسته بود در این مدت هویت این قاتل سریالی را شناسایی کند، مدتی بعد از هشتمین جنایت، وی را به همراه برادرانش در شهرستان ملایر دستگیر کرد.

مرد جنایتکار گرچه در بازجویی‌های اولیه به 8 قتل اعتراف کرده بود اما در جریان نخستین جلسات محاکمه‌اش که در دادگاه کیفری استان فارس برگزار شد، فقط خانواده 4 نفر از قربانیان با حضور در دادگاه از وی شکایت کردند و به این ترتیب متهم به 4 بار قصاص محکوم شد. این حکم از سوی شعبه 23 دیوان عالی کشور تایید شد و صبح دیروز مرد جنایتکار در بخش کنار تخته شهرستان کازرون و در ملأ عام به دار مجازات آویخته شد.

جنایات سیاه 3 همکلاسی

دیگر اعدامیان روز گذشته، 3 مرد تبهکار بودند که باندی موسوم به روشنفکر را تشکیل داده بودند. این سه همکلاسی قدیمی، در جریان چند سال فعالیت مجرمانه، کلکسیونی از جرم و جنایت را در شهرهای شیراز، مشهد و اصفهان رقم زدند اما سرانجام توسط پلیس دستگیر شدند. نخستین نقشه‌ای که اعضای این باند طرح کردند، سرقت یک خودروی 206 بود تا با استفاده از آن، دست به سرقت خودروی حمل پول بزنند. آنها بعد از سرقت خودروی پژو در سال 84، به یک خودروی حمل پول در شیراز دستبرد زدند و بعد از دزدیدن 130 میلیون تومان پول و چک، پا به فرار گذاشتند.

متهمان بعد از این سرقت، یک شرکت رایانه‌ای راه‌اندازی کردند و با اجاره یک خانه مجردی، در آنجا پارتی و جشن برگزار می‌کردند تا اینکه پول‌های نقدشان تمام شد و مجبور شدند برای نقد کردن چک‌های‌ مسافرتی که از خودروی حمل پول دزدیده بودند، به اصفهان بروند تا کسی به آنها شک نکند. رضا، سردسته باند بعد از دستگیری در تشریح جرایمی که او و همدستانش مرتکب شده بودند، گفت: همان روز به سراغ یک طلافروشی در اصفهان رفتیم و سفارش مقدار زیادی سکه بهار آزادی دادیم اما صاحب مغازه به ما شک کرد و ماجرا را به پلیس اطلاع داد. مامور کلانتری بعد از حضور در طلافروشی از ما خواست برای تحقیقات به کلانتری برویم و من می‌دانستم که اگر پایمان به کلانتری برسد، کارمان تمام است، برای همین کلتی را که همراه یکی از همدستانم بود، از او گرفتم و مامور کلانتری را تهدید کردم که دست از سرمان بردارد اما او دست به اسلحه شد و مجبور شدم چند گلوله به طرفش شلیک کنم. یکی از گلوله‌ها به‌صورت مامور کلانتری اصابت کرد و او جان خود را از دست داد.

آدم‌ربایی

اعضای باند بعد از دومین جنایت و فرار از اصفهان، به مشهد گریختند تا چک‌های سرقتی را در آنجا نقد کنند اما در آنجا هم مورد ظن پلیس قرار گرفتند و دوباره به شیراز برگشتند.
سردسته باند ادامه داد: اولش قصد داشتیم با همان شرکت رایانه‌ای که راه انداخته بودیم، خرجمان را در آوریم اما به خوشگذرانی عادت کرده بودیم و به همین دلیل یکی از همدستانمان پیشنهاد کرد با آدم‌ربایی و اخاذی از خانواده گروگان‌ها، پول دربیاوریم.‌

نخستین کسی که ربودیم، صاحبخانه سابقمان بود. از این راه 10‌میلیون تومان به دست آوردیم و پس از آن، با شناسایی یکی از مردان ثروتمند شیرازی، نقشه ربودن فرزند او را طراحی کردیم که هنگام اجرای این نقشه، پدر و مادر این پسربچه با ما درگیر شدند و ما هم با تیراندازی و زخمی کردن مادر خانواده، پا به فرار گذاشتیم.پس از آن نقشه ربودن یک پسربچه و دختر بچه را با موفقیت عملی کردیم و توانستیم از خانواده‌های آنها اخاذی کنیم. سپس تعدادی زورگیری و کیف‌قاپی مسلحانه انجام دادیم تا پول بیشتری به‌دست بیاوریم. در آخرین آدم‌ربایی، قصد اخاذی از خانواده پسربچه‌ 10ساله‌ای را داشتیم که پلیس ما را محاصره کرد.

شهادت افسر آگاهی

آخرین آدم‌ربایی مردان جنایتکار، در آخرین روزهای اسفند سال 88 رخ داد؛ آنها که پسر‌بچه 10ساله‌ای را در شیراز ربوده بودند، قصد اخاذی از خانواده‌اش را داشتند که ماموران پلیس در بررسی‌های اطلاعاتی مخفیگاه آنها را شناسایی و آنجا را محاصره کردند. ماموران از آدم‌ربایان خواستند با رها کردن گروگان خردسال، خود را تسلیم کنند اما متهمان درحالی‌که گروگان خردسال را مانند سپر مقابل خود قرار داده بودند، ماموران پلیس را تهدید کردند که اگر از سر راهشان کنار نروند، پسربچه را خواهند کشت. ماموران نیز تصمیم به عقب‌نشینی گرفتند تا در فرصتی مناسب، آدم‌ربایان را دستگیر کنند اما آدم‌ربایان به محض سوار شدن به‌خودرو، شروع به تیراندازی به سوی ماموران کردند که یکی از گلوله‌های آنها به سرهنگ قربانی اصابت کرد و باعث به‌شهادت رسیدن مامور شجاع پلیس شد.

فرار ناکام

بعد از شهادت افسر اداره آگاهی، تحقیقات پلیسی برای به دام انداختن این باند با جدیت بیشتری ادامه یافت و سرانجام ماموران موفق شدند هر سه عضو این باند خطرناک را که قصد داشتند از کشور فرار کنند، در یکی از شهرهای جنوبی دستگیر کنند.متهمان بعد از اعتراف به جرایم ارتکابی، از سوی دادگاه انقلاب شیراز محارب شناخته شده و به اعدام محکوم شدند که این حکم صبح دیروز در محل به‌شهادت رسیدن افسر آگاهی به‌اجرا درآمد.