این سازمان ائتلافی در طول دوره فعالیت خود به ندرت شاهد عدماتحاد و پیوستگی در میان اعضایش بوده اما اکنون این معضل را تجربه میکند. ماموریت کنونی نیروهای ناتو در لیبی در حال حاضر بهگونهای است که نشان میدهد مشکلات گستردهتری در داخل این سازمان ائتلافی وجود دارد. کشورهای عضو ناتو دیگر نمیتوانند در مورد یک راهبرد مشترک و مشخص به توافق برسند. این سازمان ائتلافی نتوانسته است پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ماموریت خود را دوباره تعریف کند. ناتو فاقد ایده و اتحاد است و آلمان هم در این ناکامی نقش دارد و مسئول این شکست است.
وزیران امورخارجه ناتو اوایل ماه جاری برای برگزاری نشستی در برلین گرد هم جمع شده بودند. درست است که آنها برای حفظ وجهه دیپلماتیک خود لبخند میزدند اما صحبتها و لبخندهایشان کاملا مصنوعی بهنظر میرسید. تظاهر به اتحاد آنها بیشتر شبیه به یک نمایش بود تا واقعیت.
حقیقت این است که ائتلاف ناتو اکنون در مقیاسی گسترده با ناهماهنگیهای زیادی روبهرو است بهصورتی که این ناهماهنگی در تاریخچه فعالیتش به ندرت دیده شدهاست. بهنظر میرسد که هرکشور در این سازمان سیاستهای ملی خودش را دنبال میکند و کشورهای انگشتشماری هستند که برای توافق با شرکای دیگر تمایل داشته باشند. نمونههای اندکی وجود دارند که ما به آنها اشاره میکنیم:دولت آلمان تصمیم گرفت که در مسیری مخالف با ناتو حرکت کند. بنابراین در تاریخ 17 مارس 2011 میلادی با خودداری از رأی دادن به قطعنامه 1973سازمان ملل که وظیفهاش محافظت از غیرنظامیان لیبی در برابر حملات نظامی نیروهای قذافی بود، خودش را در عرصه بینالملل منزوی کرد.
آلمان با این اقدام تمام اعتبار لازمی را که برای مذاکره درباره مداخله نظامی در لیبی برای برلین ضروری به حساب میآمد از بین برد. در حالی که انتخابات ایالتی آلمان تنها چند روز پس از رایگیری درباره مداخله نظامی در لیبی برگزار میشد، بهنظر میرسید که دولت برلین بیشتر نگران صندوقهای رایگیری در داخل آلمان باشد تا اینکه بخواهد به مسائل خارجی فکر کند.از سوی دیگر، فرانسه در چرخشی 180 درجهای سیاست پیشین پاریس در مورد لیبی را تغییر داده و با نظارت نیکلاسارکوزی رئیسجمهوری آن کشور کنترل حملات نظامی هوایی به لیبی را بر عهده گرفته است. این در حالی است که وزیران امور خارجه ناتو در نشست خود در پاریس درباره این موضوع بحث میکردند که آیا ناتو باید فرماندهی حملات نظامی در لیبی را از آمریکا تحویل بگیرد یا خیر.
پیش از این فرانسه بهدنبال این بود که تا جایی که ممکن است دست ناتو را از لیبی دور نگاه دارد. این امر فرصتی منحصربهفرد برای نیکلا سارکوزی فراهم میکند تا موقعیت و جایگاه خود را برای انتخابات ریاستجمهوری فرانسه که سالآینده برگزار خواهد شد، در داخل آن کشور تقویت کند.ترکیه که شریک ناتو به حساب میآید، میداند که باید نقش یک میانجیگر را در میان جهان عرب و کشورهای غربی بهعهده داشته باشد. آنکارا برای اینکه مطمئن شود لطمهای به نقشش وارد نشده بهمدت چند روز از اقدام نظامی سازمان ناتو علیه لیبی جلوگیری کرد.همچنین، آمریکا بهعنوان رهبر ائتلاف ناتو تصمیم گرفت که جاهطلبی و بلندپروازی خود را در راه مبارزه علیه دیکتاتورهای جهان نشان دهد.
در حالی که مبارزات اوباما برای انتخاب مجدد به مقام ریاستجمهوری آمریکا از همین حالا شروع شده است، بهنظر میرسد که اقدامات واشنگتن تحتتأثیر مسائل سیاست داخلی ایالات متحده صورت میگیرد.اوباما امیدوار است که مداخله ناتو در لیبی بتواند بدون رهبری آمریکا به موفقیت برسد. اما امید اوباما خیالی و واهی است. رئیسجمهوری آمریکا میتواند هم از طریق سیاسی و هم از راه نظامی جنگ لیبی را هدایت کند و به پیش ببرد. اما او نمیخواهد چنین کاری را انجام دهد. در میان رهبران اروپایی این سارکوزی است که خیلی علاقه دارد هدایت این ماموریت را بهعهده بگیرد اما توانایی این کار را ندارد به خاطر اینکه از میزان جنگ افزارهای فرانسه کاسته شده است. گوییدووستروله، وزیر امور خارجه آلمان هنوز هم بر این موضوع اصرار میورزد که هیچ کدام از سربازهای آن کشور نباید قدم در خاک لیبی بگذارند. اما او در سخنان دیگری میگوید که نیروهای نظامی آلمان وظیفه محافظت از ارسال کمکهای بشردوستانه به لیبی را بر عهده خواهند داشت.
از سوی دیگر، رهبران برلین امیدوارند که معمر قذافی دیکتاتور جنایتکار لیبی که از سرکوب مردم کشورش احساس پشیمانی نمیکند بهطور داوطلبانه قدرت را ترک کند و به تبعید خود خواسته برود.
ناتو راهبرد مشخصی ندارد
در حالی که کشورهای عضو ناتو اختلاف نظر زیادی با هم دارند، اکنون برای این سازمان غیرممکن است که بتواند با توجه به بنبست کنونی که در لیبی ایجاد شده است، به راهبرد مشترکی برای پیشبرد جنگ در آن کشور دست یابد. اگر ناتو فقط به انجام حملات هوایی به لیبی متکی باشد، نمیتواند رژیم قذافی را سرنگون کند. اما قطعنامه اخیر سازمان ملل هم حتی نمیتواند از کاربرد ضروری نیروهای زمینی حمایت کند. انقلابیون لیبی بدون دریافت تسلیحات از طرف کشورهای خارجی نمیتوانند در جنگ با نیروهای قذافی به پیشرفتهایی دستپیدا کنند.
حتی اگر انقلابیون بتوانند این تسلیحات را به دست آورند، این سؤال مطرح میشود که آیا آنها میتوانند در جنگ لیبی پیروز شوند یا خیر.موضوعی که وزیران امورخارجه ناتو توانستند در نشست برلین در مورد آن به توافق برسند این بود که جنگ قذافی علیه مردم کشورش و از سوی دیگر مداخلات نظامی ناتو در لیبی بیشتر از آن چیزی که ابتدا انتظار میرفت ادامه خواهد داشت.دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد کشورهای عضو ناتو نمیتوانند درباره رسیدن به یک سیاست مشخص در مورد تهاجم به لیبی با یکدیگر به توافق برسند. مشکلات کنونی به نواقص راهبردی عمیقی که در داخل این ائتلاف وجود دارد مربوط میشود.
علت مسلم بقای ائتلاف ناتو در طول دوران جنگ سرد این بود که کشورهای عضو ناتو و آمریکا علیه حمله شوروی به قلمرو یکی از کشورهای عضو این سازمان با یکدیگر متحد شده بودند و همبستگی آنها بهصورتی بود که از حقوق یکدیگر در برابر حمله شوروی دفاع میکردند. این موضوع در ماده 5 منشور ناتو به صراحت عنوان شده است و تصریح میکند که حمله به اروپا یا شمال آمریکا حملهای علیه تمامی کشورهای ناتو در نظر گرفته میشود و دیگر اعضای این ائتلاف را موظف میکند که به کمک آن کشور بشتابند. بهخصوص آلمان توانست از حمایت و پشتیبانی ماده 5 منشور ناتو به نفع خودش استفاده کند.
در پی فروپاشی داخلی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 میلادی، ناتو دیگر دشمنی نداشت. بنابراین دلیل اولیه شکلگیری این سازمان از بین رفت.
از آن زمان به بعد، پیشنهادهای راهبردی جدیدی برای گروههای ضربت و نشستهای متعدد ناتو مطرح شد. از سوی دیگر، وضعیت امنیت بینالملل پیوسته در حال تغییر بوده و بهصورت اساسی متحول شده است. ناتو نقش تاریخی مهم و تحسین برانگیزی در دگرگونی فرایند کشورهای سابق عضو معاهده ورشو داشته است بهصورتی که این نقش در سال 2005 میلادی و با عضویت کشورهای اروپای شرقی در سازمان ناتو به اوج خود رسید. اما در زمان جنگ روسیه و گرجستان در سال 2008 میلادی، امید ناتو برای توسعه این سازمان از بین رفت.
اختلافات عمیق درباره نقش آینده ناتو
امروزه 28 کشور عضو ناتو درباره نقش این سازمان در آینده اختلافات عمیقی با یکدیگر دارند. این حقیقتی است که حتی نمیتوان آن را در برنامه جدید راهبردی ناتو که در نشست ماه نوامبر این سازمان اتخاذ شد، نادیده گرفت. سؤالات مهمی وجود دارد که هنوز پاسخ مناسبی به آنها داده نشده است: روسیه باید چه نقشی در زمینه تلاش برای ایجاد برنامه سپر دفاع موشکی مشترک داشته باشد تا اروپا را در برابر موشکهایی که ممکن است از طرف کشورهای خاورمیانه به سوی آن پرتاب شود محافظت کند؟
آیا در هر جنگ و درگیریای که ممکن است در هر جای دنیا اتفاق بیفتد، ناتو باید بهعنوان یک پلیس جهانی عمل کند؟
آیا نیروهای ناتو باید از خطوط راهبردی تجارت دریایی و انتقال کالاها در برابر دزدان دریایی آفریقایی محافظت کنند؟ آیا حملات سایبری به ماده 5 واکنش جمعی ناتو مربوط میشود؟هر یک از کشورهای عضو ناتو در مورد هر کدام از این سؤالات نظرات و دیدگاههای بسیار متفاوتی دارند و در حال حاضر نمیتوانند در مورد راهبرد مشخص و هر یک از موضوعاتی که از نظر سیاسی برای هرکشور خوشایند و قابلقبول باشد به توافق برسند. در حقیقت ناتو تمامی شرکای این سازمان را تا پایان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 میلادی با یکدیگر متحد کرده بود اما امروزه آن هدف راهبردی عالی را ندارد.
تا زمانی که هیچ انسجام و هماهنگی یا تمایل سیاسی در میان تمام کشورهای عضو ناتو برای ایجاد یک راهبرد جدید و اساسی وجود ندارد، توانایی این سازمان برای دست زدن به اقدامات نظامی ضعیف و ناهماهنگ خواهد بود. مقامات ناتو در نشستهایی که مسائل دیپلماتیک در آن مطرح میشود در اظهارات خود تاکنون نتوانستهاند به راهکار مشخصی دست پیدا کنند. هرچقدر ناتو توانایی خود را برای عملکرد دستهجمعی از دست میدهد، ما میبینیم که هرکدام از اعضای این سازمان بهدنبال ایجاد ائتلاف و وحدت میان خواستههایشان هستند؛ به شرطی که این خواستهها بتواند منافع راهبردی آنها را بهتر تأمین کند. اما نتیجه این است که ناتو یکی از منافع مهم خود را از دست میدهد و آن هماهنگی و انسجام میان سیاستهای امنیتی 28 عضو آن است.
تکروی آلمانیها
در حالی که کشورهای اروپایی تمایل خود را برای ایجاد هماهنگی و اتحاد در میان خودشان از دست دادهاند، آمادگی آمریکا برای حمایت دائمی و پیوسته از منافع کشورهای اروپایی کمتر شده است بهصورتی که این موضوع را میتوان در مورد مسئله لیبی مشاهده کرد. نتیجه این امر بدین صورت است که ناتو ممکن است به نشست مذاکرات سیاسی غیرالزامآور کشورهای اقیانوس اطلس تبدیل شود. در حالی که اتحاد و همبستگی در داخل ائتلاف ناتو در حال از بین رفتن است، کشورهای اروپایی میخواهند اطمینان پیدا کنند که امنیت آنها در آینده تأمین خواهد شد.اگر آلمان بخواهد که سیاست امنیتی جدی، معتبر و مسئولانهای را دنبال کند، این سناریو مطمئنا به نفع دولت برلین نخواهد بود. با وجود این، در حالی که آلمان در حال حاضر خودش را منزوی کرده است، جامعه بینالملل احساس خواهد کرد این کشور که قبلا از منافع ناتو بهرهمند میشد، دیگر نمیتواند راهبرد این سازمان در آینده را شکل دهد. چرا آلمان نمیتواند چنین کاری را انجام دهد؟ بهدلیل اینکه سیاستمداران آن کشور افرادی ملیگرا هستند.
اشپیگل