دنیل سرور، عضو مؤسسه صلح آمریکا و سورن یسن-پترسن، حاکم سابق کوزوو که نویسندگان این ستون بودند، از امپراتوری کشورهای ناتو خواستند مسیر تعیینشده را در بالکان ادامه دهند، چرا که این منطقه هنوز ممکن است از دست برود.
موفقیت تردیدآمیز امپراتوری
سرور از پیشتازان ثابتقدم سیاست اصلی آمریکا در منطقه بهمدت حدود 2 دهه بوده است. سرور با تأسی به اصل «صربها بد هستند و دیگران خوب» از تشکیل بوسنی مسلماننشین و متمرکز، استقلال کوزووی آلبانیایینشین و مونتهنگروی مجزا و ضدصرب حمایت کرده است. یسن-پترسن بیشتر به خاطر دوستی با راموش هارادیناج معروف است که تروریستی بود که الان سیاستمدار شده است.
نویسندگان مطلب یادشده در میان بهاصطلاح موفقیتهای بزرگ امپراتوری در منطقه به پایان جنگ بالکان، سقوط اسلوبودان میلوسویچ و رشد صربستان دمکراتیک، استقلال کوزوو و عضویت قریبالوقوع کرواسی در اتحادیه اروپا اشاره میکنند. اما نظرسنجیها نشان میدهد کرواتها با اکثریت آرا مخالف ورود به اتحادیه اروپا هستند. صربستان که تحت حکمرانی گروهی غیرمنتخب از خیانتکاران است، هر چیزی است جز دمکراسی.
اعلام استان اشغالی کوزوو به عنوان کشوری مستقل حفرهای در حقوق بینالملل پدید آورده که پیامدهای بالقوه خطرناکی در سراسر جهان دارد و همان طور که سرور و یسن- پترسن تأیید میکنند، دشمنیهای بوسنی با امضای پیمان دیتون به پایان نرسید بلکه شکل سیاسی بهخود گرفت. در حقیقت، در همان مطلب آنان خواستار تغییر قانون اساسی بوسنی (که بخشی از پیمان صلح است)، میشوند تا دولتی نیرومند تشکیل شود. این اقدام تقریبا آتش جنگ را شعلهور خواهد کرد. اما ناتو صرفا باید اراده خود را بر بالکان تحمیل کند. هر چیز دیگری شکست تلقی خواهد شد و این امر به گفته نویسندگان مطلب یادشده به یک اندازه موجبات سرافکندگی اروپاییها و آمریکاییها را فراهم خواهد کرد و ناتو از هیچچیز به اندازه سرافکندگی نمیهراسد.
چکشکاری بهاصطلاح راهحلها
وقتی چکش تمام چیزی است که در اختیار شخص قرار دارد، همه چیز میخ بهنظر میرسد. از این رو، سرور و یسن-پترسن اجبار ناتو را راهحل جهانشمول تمام مشکلات بالکان میدانند. مناقشه بر سر اسم مقدونیه؟ اسکوپیه را مجبور کنید یک پسوند جغرافیایی را برای کسب رضایت یونانیها قبول کند، آنگاه یونانیها را با یادآوری مشکلات اقتصادی به آنان مجبور کنید آن را بپذیرند. نمیتوان صربهای بوسنی را مجبور کرد که دولت مرکزی را بپذیرند؟ آنان استدلال میکنند پیشرفت خود صربستان در مسیر عضویت در اتحادیه اروپا باید به تمایل صربستان بر اصرار به این امر بستگی داشته باشد که صربهای بوسنی با مسلمانان و کرواتها در اصلاح قانون اساسی بهگونهای همکاری کنند که عضویت در اتحادیه اروپا را امکانپذیر کند. از آنجایی که پیشرفت سریع صربستان همچنین منوط به رسمیت شناخته شدن کشور مستقل کوزوو، تشکیل کشوری جدید از استان شمالی ویوودینا، دادن منطقه جنوب غربی به جداییطلبان مسلمان، دادن زمین بیشتر به آلبانی، سازمان دادن رژه افتخار، به دام انداختن راتکو ملادیچ، درمان سرطان، اختراع همجوشی سرد و کشف سیارات فرازمینی قابل سکونت است، درخواست دیگری که به این فهرست اضافه میشود، چیست؟
استدلالی که اینجا دیده میشود، بسیار جالب است. در دهه1990، کرواسی پیرو بدون منطق آمریکا بود. از آنجایی که کرواتهای بوسنی فرمان تحرک خود را از زاگرب میگرفتند، انگاره جاری در واشنگتن این بوده است که صربها هم از بلگراد دستور میگیرند. اما تنها زمانی که صربهای بوسنی از بلگرد دستور گرفتند، وقتی بود که ناتو آنها را به این کار مجبور کرد؛ یعنی زمانی که کل کادر رهبری آنها را به اتهام جنایات جنگی به زیر کیفرخواست کشید و اسلوبودان میلوسویچ را به عنوان مذاکرهکننده اصلی در دیتون تحمیل کرد.
فشاری اندک
یک نکته دیگر که در این مطلب برجسته است، ترکیب دقیق تهدیدزدگی و پیروزیطلبی است. از یک سو، ناتو همیشه مدعی پیروزی است و پیروزی نهایی آن هیچ وقت مورد پرسش قرار نمیگیرد اما از دیگر سو، همه دستاوردها ممکن است از دست برود مگر آنکه قدری بیشتر تلاش شود. لازم نیست آدم ناظر مجرب دولت باشد تا بفهمد این نوای تمرینشدهای است که مشخصا به این منظور سروده شده است که صرفنظر از خواننده آن، بالاترین میزان اختیار و پول از مردم سادهلوح دریافت شود. اما همان طور که سرور و یسن-پترسن خاطرنشان میکنند، از کسانی که 15 سال است در امور بالکان فعالیت میکنند، چه انتظار دیگری میتوان داشت؟آنان استدلال میکنند 5 سال دیگر، پیروزی کامل و بینقص به دست خواهد آمد. آنان میگویند تنها زمانی که تمام کشورهای منطقه در مسیر عضویت در اتحادیه اروپا قرار دارند، میتوانیم جشن بگیریم. به احتمال زیاد بیش از 5 سال مورد نیاز نیست. تا آن زمان باید کاری کنیم تا بالکان در این مسیر به پیش برود و از این امر اطمینان حاصل کنیم که بوسنی، کوزوو و مقدونیه در این جهت حرکت کنند. اما باور کردن این حرفها نیازمند نادیده گرفتن واقعیت عیان است.
خارج از مسیر
ناتو که به بخشهای کوچکتر یوگسلاوی کمک کرده بود که آن را تکه تکه کنند، کوشید آنها را با دورنمای عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو اغوا کند. این دورنما بهصورت هویج و چماق معروف به کار رفت؛ یعنی برای اجرای فرامین ناتو، پاداش و مجازات برای دولتهای منطقه در نظر گرفته شد. پیش از آنکه مردم سراسر بالکان واقعا از رفتار با خود به مانند جانوران سیرک به تنگ آیند، بحران اقتصادی آغاز شد.
با توجه به آنکه آمریکا در تورم و بدهی دست و پا میزند و منطقه اروپا متزلزل شده است، دیگر ناتو قدرقدرت بهنظر نمیرسد. اتحادیه اروپا دیگر شبیه سرزمین موعود شیر و عسل نیست. نظرسنجیهای اخیر گالوپ نشان میدهد که بیشتر کرواتها امروز مخالف پیوستن به اتحادیه اروپا هستند، در حالی که اشتیاق نسبت به این اتحادیه در صربستان نیز رو به افول است. مهم نیست که دولت بلگراد بیچون و چرا از هر تقاضای صادره از بروکسل یا واشنگتن تبعیت میکند. در سراسر صربستان دیگر از دولت مرکزی خوششان نمیآید.
با این حال نهایتا شاید بزرگترین مانع سر راه فعالیت ناتو آلبانیاییها باشند. واشنگتن از آنها برای خلع میلوسویچ استفاده کرد اما جنگ کوزوو در سال 1999 افتضاحی از این نظر محسوب میشود. تغییر رژیم در بلگراد در سال 2000 با کودتایی صورت گرفت که توسط سیا و مؤسسه دمکراسی آمریکا طراحی شد. شورشهای بعدی آلبانیاییها در جنوب صربستان و مقدونیه نشان داد که مشکل در کوزوو مسلماً بهاصطلاح سرکوب توسط رژیم میلوسویچ نیست. ناتو این موضوع را کم اهمیت جلوه داد و امیدوار بود که ارتش آزادیبخش کوزوو از تشکیل کشور مستقل کوزوو راضی شود اما این گروه نظامی راضی نشد.
در میان آلبانیاییها فشار فزایندهای برای متحد کردن کوزووی اشغالی با خود آلبانی و منضم کردن سرزمینهای دیگری در صربستان، مقدونیه، مونتهنگرو و یونان به آلبانی وجود دارد. هشداردهندهتر این است که این طرح بدون حمایت ناتو مطرح نمیشود. نهایتا تردیدی نیست که سرور و یسن-پترسن در پایان استدلال خواهند کرد که آلبانی یک ضرورت واقعبینانه است و اینکه مرزهای صربستان، مقدونیه و مونتهنگرو این قدرها هم مقدس نیستند اما وضعیت مرزهای بوسنی کاملا متفاوت است زیرا ناتو اینگونه میگوید.
اصرار بر تکرار
نفی مطلب یادشده و نشست سران ناتو در لیسبون به عنوان حفظ وجهه در قبال سقوط ناتو وسوسهکننده است. اما دقیقا روشن نیست که آیا کارشناسان سیاستگذاری آمریکا و اتحادیه اروپا تماما از وضعیت واقعی خود آگاه هستند یا نه. باید به یاد آورد که ناتو در استکبار بیپایان خود میاندیشید که میتواند کل دنیا را به ضرب اراده صرف (بمبهای هوشمند) تغییر دهد. شکست این روش تفکر از دشتهای افغانستان و بیابانهای عراق تا بالکان اکنون اظهر منالشمس است. اما ناتو به راه خود ادامه میدهد و بهخود و دیگران میگوید اوضاع رو به راه است و تا چند سال دیگر پیروزی آن قطعی و برگشتناپذیر است. امپریالیستها از اوباما تا سرور و یسن-پترسن در پی یک سراب هستند؛ پایان تاریخ به سبک فوکویاما. آنان به قدری شیفته این هدف تحققناپذیر هستند که متوجه نشدهاند سوار اسب مردهاند و بر آن تازیانه میزنند.
آنتیوار