حمیدرضا نجفی (باغهای شنی)، حسین سناپور (سمت تاریک کلمات)، فریبا وفی (رویای تبت) و منیرالدین بیروتی (چهار درد) برگزیدگان جایزه گلشیری در سه بخش مجموعه داستان اول، مجموعه داستان و رمان بودند و محمد کشاورز (بلبل حلبی) و فرخنده آقایی (از شیطان آموخت و سوزاند) در بخش مجموعه داستان و رمان،برگزیدگان منتقدان و نویسندگان مطبوعات.
یک
شاید این حق هر داوری باشد که براساس دیدگاهها و آموختههایش و البته معیارهایی که قاعدتاً میبایست از مفروضات نخستین برگزارکنندگان جایزه باشد، رأیش را صادر کند و به حاشیهها و بحثهای احتمالی، بیتوجه باشد.
اما این پرسش، بدون تردید، پرسش همهگیری است: چه طور ممکن است دو گروه داوری که تا حدود زیادی همسو نیز هستند، به دو رأی کاملاً متفاوت در دو داوری جدا برسند؟ به ویژه آن که برخی چهرههای فعال یا داور در دو گروه به طور مشترک حضور داشتهاند.
دو
اما علاوه بر این پرسش، نکته دیگری پس از اعلام رأی جایزه بنیاد گلشیری، به شدت در میان اهالی ادبیات داستانی مطرح شد: چه طور ممکن است که برگزیدگان این جایزه، طبق معمول، از نزدیکان یا بهتر است بگوییم شاگردان مرحوم گلشیریاند؟ این پرسش وقتی شدت بیشتری یافت که به فاصله چند روز پس از آن، اعلام نتایج منتقدان و نویسندگان مطبوعات نشان داد بین این دو رأی اختلاف فاحشی وجود دارد.
سه
این پرسش، اگر چه درباره تمام جوایز ادبی که هر روز بر تعدادشان افزوده میشود، صادق است، اما شاید برای جوایزی که بیشتر از سایرین مورد سئوال قرار میگیرند و منتسب به یک فرد واحد هستند، ضرورت بیشتری داشته باشد:
چرا هیأت داوران، معیارهای خود را رسماً اعلام نمیکنند و تنها در بیانیههایی مشابه دلایلی کلی را برای توجیه رأی شان مطرح میکنند؟
و اما بعد
جایزههای ادبی، اگر هیچ فایدهای نداشته باشند، دستکم در بالا بردن شمارگان کتاب میتوانند موثر باشند. اما تنها به این شرط که به جای تمرکز برادبیات دشوار و دور از مردم، به ادبیات مناسب حال و روز امروز ایران نزدیکتر شده، با آرای سالم، اعتماد علاقهمندان ادبیات را جلب کنند.