مهرک زیادلو: نگاهی به کتاب «باغ‌های شنی» نوشته حمیدرضا نجفی.

نثر منحصربه‌فرد، متفاوت و نه‌چندان ساده یک داستان برای آنها که به بهانه گذراندن وقت یا چند دقیقه مطالعه قبل از خواب به سراغ کتاب می‌روند، کسالت‌بار است و در وش‌بینانه‌ترین حالت، نام نویسنده یا عنوان کتاب، آنها را به صرافت خواندن می‌اندازد؛ به همین دلیل، چندان بعید نیست تا یک رمان یا مجموعه داستان قابل تامل کنار گذاشته شود و مدت‌ها گوشه کتابخانه، دست‌نخورده باقی بماند.


مراسم ششمین جایزه گلشیری در خانه هنرمندان برگزار شد و برترین‌های ادبیات داستانی سال‌1384 معرفی شدند. از بین پنج نامزد بخش داستان اول، مجموعه «باغ‌های شنی» نوشته حمیدرضا نجفی عنوان بهترین مجموعه داستان را به دست آورد و توجه دوستداران ادبیات داستانی را به خود معطوف کرد و شاید به بهانه جایزه گلشیری، این کتاب 126صفحه‌ای خواننده عام را نیز وادار به مطالعه کند؛ پنج داستان هم‌جنس با نثر خاص که به قول خود نویسنده، خواندن آنها مثل این می‌ماند که وارد دنیای زیرزمینی شوید و تا چشمتان به تاریکی عادت کند، کمی‌ طول می‌کشد.

داستان‌های این مجموعه غالبا در فضای زندان اتفاق می‌افتند؛ البته به جز داستان اول. اصطلاحات زندانیان و لحن رایج آنها درهر 5داستان با سخاوتمندی به کار رفته تا آنجا که خواننده به اصطلاح پاستوریزه دچار گیجی می‌شود اما وقتی چشمتان به تاریکی عادت کرد، ذره‌ذره مهارت نویسنده در ساختن فضا، زبان و شخصیت‌پردازی، شما را تا انتهای قصه خواهد کشاند.


ضد قهرمانان فراموش‌شده
دو دو سر، گمشده در آفریقا، پیش، دم آخر و مخلص - داستان‌های این مجموعه - همه از زاویه دید اول شخص روایت شده‌اند؛ زاویه‌ای که خواننده با آن احساس راحتی بیشتری می‌کند و صمیمی‌تر است. آدم‌های نجفی در موقعیت‌های ناخوشایند و تلخ خود تنها هستند؛ طردشدگانی که جامعه، پذیرای آنها نیست و کمرشان زیر بار تحقیر خم شده است.

 با وجود این، چندان خودشان را درگیر فکرکردن به جزئیات آنچه پشت سر گذاشته‌اند نمی‌کنند و به سبک و سیاق زندانیان شرور، شعار بی‌خیالی می‌دهند. با تمام اینها در اصرارشان بر فراموشی، بار عاطفی عظیمی‌ نهفته است. شاید راوی داستان گمشده در آفریقا مثال خوبی برای عواطفی باشد که زیر پوسته بی‌خیالی پنهان شده‌اند.


 مطالعه تک‌تک داستان‌ها به خواننده می‌رساند در واقع زندانیان مستحق مجازات هستند و در هیچ کجا از جهت‌گیری‌های سیاسی و مبارزات روشنفکرانه خبری نیست و نویسنده، سودای قهرمان‌سازی ندارد. آدم‌های کتاب، همه دزد و شیادند؛ از راوی داستان اول تا شخصیت‌هایی چون جهانگیر مظلوم یکی از داستان‌ها؛ ضدقهرمانانی که با شناختن آنها در کشمکش با خویشتن و دیگران، قشری از جامعه را به یاد می‌آوریم که دست‌کم مستحق فراموش‌شدن نیستند و از این نظر، کتاب نیز مورد توجه قرار گرفته است.

نویسنده تا آنجا که توانسته از واردشدن به دنیای درونی شخصیت‌هایش پرهیز کرده و به خواننده اجازه می‌دهد خودش شخصیت‌ها را قضاوت کند. آدم‌ها در لابه‌لای گفت‌وگوهای قوی و دیالوگ‌های موجز شناسانده شده‌اند و همین به‌خودنپرداختن‌ها و عدم درون‌گرایی زندانیان، باعث شده به‌راحتی شخصیت خاکستری آنها را بپذیریم.


پایان باور پذیر
گرچه زبان خاص کتاب در آغاز، داستان‌ها را سخت‌خوان کرده است و اصولا چرایی استفاده از این لحن در هر پنج داستان و محدود کردن طیف خواننده نامشخص است اما تسلط قابل توجه نجفی در زبان متفاوتش را نمی‌توان نادیده گرفت و کمی‌ شکیبایی و اصرار در هضم محصول ذهن او، داستان‌ها را جامی‌اندازد.


یکی از دلایل انتخاب مجموعه داستان باغ‌های شنی به اعتقاد هیات داوران، پایان‌بندی موفق قصه‌هاست. پایان بسته داستان‌ها نقش مهمی‌ در باورپذیری جریانی دارد که نویسنده با تلنگری به شخصیت داستان، آن را معنی‌دار کرده و خواننده را با عدم قطعیت در انتهای قصه رها نمی‌کند. وقتی مجموعه باغ‌های شنی را مرور می‌کنیم، عنوان کتاب را بر سرصفحه هیچ کدام از داستان‌ها نمی‌بینیم اما کنایه باغ‌های شنی در پایان داستان آخر را می‌توان اشاره راوی رنج‌کشیده به آرزوهایی دانست که تا آخرین لحظه هم اتفاق نمی‌افتند و همین‌جاست که اسم کتاب، مصداق پیدا می‌کند. گرچه نویسنده در هیچ کجای داستان‌ها درگیر همدردی با شخصیت‌هایش نیست اما تلخی آنچه بر سر زندانیان می‌آید، خواننده را تحت تاثیر قرار می‌دهد.


پنج قصه، پنج راوی
مجموعه باغ‌های شنی با وجود فضای مشترک، زاویه دید مشابه و لحن یکسان، پنج قصه جداگانه است و تصور دنباله‌دار بودن مجموعه و تکراری بودن شخصیت‌ها تنها ناشی از شباهتی ظاهری‌است. شاید بد نباشد در اظهار نظر داوران، به امتیاز یک‌دستی مجموعه در عین تکراری نبودن داستان‌ها اشاره کنیم. در واقع آدم‌های هر قصه متفاوت هستند و هر کدام از زاویه خاص خود به موقعیت‌های خلق‌شده توسط نویسنده، نگاه می‌کنند.

 به طور کلی داستان‌های باغ‌های شنی در عین پرداختن به معضلات جامعه سنتی و آدم‌هایی با فرهنگ عام، از ویژگی داستان مدرن برخوردارند. حمیدرضا نجفی نویسنده 42ساله در اولین مجموعه داستان خود شخصیت‌های داستانی‌اش را به طور مستقیم تعریف نکرده. قهرمانان ضدقهرمان او یک مشت آدم‌های له‌شده‌اند که فضای کوتاه یک روز یا یک شب، بستر مناسبی برای گفت‌وگوهای مختصر آنهاست و در ظرفیت ناچیز داستان کوتاه، کاملا حقیقی به نظر می‌رسند.

کد خبر 13755

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز