سر این جدایی را در عواملی چند میتوان جست. در تفکر انسانمدارانه، انسان محور هستی و جایگزین خدا و دین بوده و اختیار کنترل نشدهای بر هستی دارد. از این حیث، حقوق مادی و معنوی وی هیچ پیوندی با ارزشهای دینی ندارد. حال آنکه در ادیان، بهویژه اسلام، انسان دارای روح خدایی بوده و حقوق و آزادیهای وی محدود به بعد مادی نمیشود. در مطلبی که از پی میآید، نویسنده به بررسی دیدگاه اومانیسم و دیدگاه اسلامی درباره انسان پرداخته و تفاوتهای هستیشناختی و انسانشناختی هر یک را به بحث و تحلیل گذاشته است.
تاکنون تعاریف زیادی از اومانیسم(انسانمداری ارائه شده، اما مسأله قابل ذکر این است که هر کدام از آنها یا چنان گسترده و عام هستند که بیفایدهاند یا چنان جزیی بوده که با استعمال درست این واژه در تناقض قرار میگیرند. به هر حال، در طی قرنهای چهاردهم و نوزدهم، اومانیسم به این صورت تعریف میشد:
1- شناخت نویسندگان کلاسیک و مطالعه قواعد، علم بیان، تاریخ، شعر و فلسفه اخلاق
2- توجه به افکار، علائق و مرکزیت انسان
3- اعتقاد به عقل و تواناییهای اساسی وجود انسان
4- اعتقاد به تعقل، متد علمی و شک به عنوان ابزارهای مناسبی در کشف حقیقت و ساختار جامعه انسانی
5- عقیده به استقلال و تساوی اخلاقی به عنوان پایههای اخلاق و جامعه
روزگاری که در آن به سر میبریم عصر شکوفایی نیروی خدادادی انسان؛ یعنی، عقل بشر است و شاید بتوان مهمترین مؤلفه عصر حاضر را همین پیشرفت انسان در عرصه تکنولوژی دانست؛ اما این پیشرفت در کنار خویش مساله دیگری را در پی داشت که عدهای همین نکته را عامل پیشرفت بشر امروزی میدانند و آن مساله انسانمداری (اومانیسم) است. امروز انسان پرورشیافته با دیدگاه انسانمداری غرب در پی این است که حق خود را بستاند. انسان امروزی نه مکلف و نه پاسخگو، بلکه محق و پرسشگر است. شکی نیست که بشر در عصر حاضر در زمینه علوم تجربی پیشرفت زیادی کرده و هنگامی که دستاورد عظیم پیشرفت علوم تجربی از شهرها و کشورهای اروپایی گذشت و قارهها را درنوردید، پدیده مخالفت با دین، رخ نمود، بهگونهای که دسترسی به دستاوردهای علوم تجربی مساوی با از دست دادن مذهب و دین شد، چرا که در غرب امر دایر بود بین انتخاب تکنولوژی یا مذهب و کشورهای دیگر گرچه مذهب مسیحیت را نداشتند اما این گمان در آنها تقویت شد که دین مانع پیشرفت بشر است، در نتیجه این دوگانگی و تغایر بین مذهب و تکنولوژی در سراسر جهان رواج یافت.
از طرف دیگر پیشرفت حیرتانگیز تکنولوژی موجب شده که بسیاری چنان مبهوت و متحیر به آن پدیده نگاه کنند که بیاختیار فرهنگ و سنن پدیدآوردندگان این امر- از جمله مخالفت با دین- را نیز مقدس بدانند و خواسته یا ناخواسته سعی در پیروی از آنان کنند.
در نهایت آنها که چنین پدیدهای را به وجود آوردند سرمست از این امر، خود را برتر و بالاتر از دیگران پنداشته و این اجازه را به خود میدهند که برای بقیه عالم تصمیمگیری کنند و آنچه را متعلق به اقوام دیگر است به هیچ انگارند.
به نظر آنهایی که تکنولوژی امروزی را پدید آوردند، امور ماورایی چنان انسان را محدود میکند که بر اساس آن انسان باید بردهوار فقط تابع دستورهای دیگران بوده و خود هیچگونه ارادهای نداشته باشد و اگر قرار است دست به کاری بزند ابتدا باید، ببیند آیا با مبدا در تعارض است یا خیر؟ آنگاه ببیند آیا برای معاد مفید است یا نه؟ و آنچه در این میان از بین میرفت زندگی این دنیایی انسان بود. وقتی نگاه انسان به دنیا نگاه ابزارانگارانه شد در فشار روانی شدیدی قرار خواهد گرفت. نفس واژه تکلیف، مبین مشقت و سختی است؛ که در این حالت انسان آزادانه قدم از قدم نمیتواند بردارد، پس دوران دینی انسان، دوران رکود و فلاکت انسان است؛ چرا که دین قیدی است بر اندیشه بشر و نمیتوان از آن رهایی یافت.
پس باید از این حصار بیرون آمد و این است خواسته بشر امروزی. بنابراین انسان امروزی انسان آزادی است که آنچه بخواهد انجام میدهد و به آنچه بخواهد میاندیشد، نه آنچه به او بگویند. بشر امروز مهمترین دغدغه خود را رها شدن از هر قیدی، مخصوصا قید دین میداند؛ چرا که خود را محق میداند و خودش میتواند به خواستهها و امیال خود پاسخ بگوید و نیازمند کس دیگر نیست.
با این حال، آنچه موجب شد غرب به چنین باوری برسد اموری بود که توسط متصدیان دین ترویج میشد این امور عبارتند از:
الف) دین عقل ستیز
در متن دین مسیحیت مسائلی به عنوان دین مطرح بود که عقلستیز بوده و با عقل هماهنگی و سازگاری نداشت، همانند بدعت کلیسا در توانایی روحانیت برای آمرزش گناهان انسانها، اعتراف به تکتک گناهان در کلیسا و...
ب) علمی که اندیشه جدید را برنمیتابید
علمی که تحت نظر کلیسا برای مردم تدریس و ترویج میشد، به نام اسکولاستیک (علممدرسی) معروف بود و اولیای دین به صراحت میگفتند؛ ایمان بر عقل مقدم است.
ج) استقلال فکر و آزادی رأی در کار نبود
در آغاز امر، اتکا و استناد همه بر مندرجات کتب مقدس و احکام و تعلیمات علمای دین بود و هر کس از آن تعلیمات بیرون میشد گرفتار حبس و تکفیر و آزار میشد و باید توبه و استغفار کند.
د) مبهم بودن معنا و مفهوم دین
عدهای با همین ذهنیت پلورالیسم دینی را مطرح کردند و قائل به حق بودن همه ادیان و مرجع نبودن دین واحد شدند. آنها قائل به پلورالیسم دینی شدند.
آنچه گذشت رویکرد خاص اومانیستی به انسان و پیامدهای آن در غرب معاصر بود، حال سعی میکنیم تا به انسان و جایگاه خاص آن در دین اسلام نظر کنیم.
اسلام به ویژه قرآنکریم، نسبت به انسان رویکرد خاصی را ارائه میدهد. برخلاف دیدگاه اومانیستی که با نفی هرگونه موجود مجرد و نیز نفی روح مجرد انسان، بدن و امیال او را محور عالم قرار داده و درصدد است کل جهان را براساس امیال خود شکل داده و مسلط بر طبیعت شود، در رویکرد اسلامی، محور عالم، انسان خطاکار نیست. بلکه خدای متعال محور همه امور است؛ یعنی هم امور تکوینی عالم به خدای متعال برمیگردد (و قرآنکریم، خدای متعال خالق همه اشیای عالم است و هیچ موجودی به صورت مستقل در ایجاد هیچ موجود دیگر موثر نیست) و هم نظام تشریع با اراده حکیمانه الهی شکل میگیرد.
انسان اسلامی با واقعبینی و به دور از هرگونه تکبر و قضاوت غیرصحیح نسبت به خودش، به نقصهای معرفتی مختلف و گوناگون خویش و نیز وجود امیال، هوی و هوسهای متنوع در درون خود که عدم ایجاد اعتدال در ارضای هر یک از آنها موجب تباهی انسان و اسارت عقل او میشود، کاملا وقوف دارد و به همین جهت خویشتن را محتاج راهنماییهای موجود برتر و کاملتری (یعنی خدای متعال) میداند که به سبب برخورداری از علم، قدرت و سایر کمالات نامتناهی و هرگونه خطا و اشتباه و نیز تاثیرپذیری از هوی و هوس به دور است. او با نگاه تردیدآمیز به دستاورد عقل محدود و غیرمصون از خطا و نیز متاثر از امیال و هواهای نفسانی خویش، وصول و دستیابی به سعادت و کمال حقیقی و نهایی خویش را در سایه پیروی صادقانه از هادیانی میداند که از ناحیه آن موجود کامل نامتناهی فرستاده شدهاند. خدامحوری- و نه انسانمحوری- مهمترین رکن دیدگاه و رویکرد دین اسلام به همه پدیدهها و ازجمله انسان است.
برای روشنشدن نظر اسلام در این مسئله، مباحث را در چهار دیدگاه پی میگیریم:
1- دیدگاه هستیشناسانه
در دیدگاه قرآنکریم، محوریترین موجود در نظام هستی، خدای متعال است، بهطوری که فرض عدم این موجود، مستلزم عدم و نیستی همه نظام هستی است. به سبب همین محوریت است که در قرآنکریم، شاید هیچ واژهای به اندازه واژه «الله» بهکار گرفته نشده است اما چنانچه در اومانیسم بیان شد، انسان محور همه عالم است؛ یعنی هم نظام تکوین باید تابع امیال و خواستههای انسان تنظیم شود و هم نظام تشریع و قانونگذاری باید مطابق خواستههای او باشد.
2- دیدگاه انسانشناسانه
در دیدگاه اسلامی، انسان از عظمت و شرافت بسیار بالایی برخوردار است و بهرغم باور خدامحوری در این دیدگاه، انسان نیز از طریق افاضه الهی دارای اهمیت والایی در میان سایر موجودات است، به طوری که خدای متعال، علم خاص به اسما را به انسان تعلیم داده و صرفا انسان را شایسته تعلیم اسمای الهی میداند نه فرشتگان و نه هیچ یک از موجودات عالم ماده را.
3- دیدگاه معرفتشناسانه
از نکات قبل روشن شد که هدف نهایی انسان تقرب به خدای متعال است. اما نکته اساسی در این مقام این است که آیا انسان در رسیدن به این هدف عظیم خود، مستغنی از هدایت خدای متعال بوده و به صورت مستقل میتواند راه صحیح هدایت و وصول به کمال حقیقی را دریابد؟ پاسخ قرآنکریم نسبت به این پرسش منفی است. در دیدگاه قرآن، انسان در ابتدای تولد خود، گرچه دارای علم حضوری به خود است ولی از هرگونه علم حصولی نسبت به جهان پیرامون خود خالی است و به همین جهت خدای متعال ابزار معرفت و ادراک را برای او قرار داده است تا به کمک آنها به علومی دست یابد.
4- دیدگاه اخلاقی
دیدگاه اومانیستی جهانبینی مدرن، منشأ ارزشهای اخلاقی را در بیرون از انسان- مانند خدا یا اشیای دیگر پیرامون انسان در این جهان- نفی کرده و آن را منحصر به درون انسان میداند، «دیوید هیوم» نیز با نفی هرگونه منشأیت موجودات بیرون از انسان نسبت به ارزشهای اخلاقی میگوید: «هیچ بایدی نمیتواند از هست نتیجه شود و هیچ بایدی در هست ریشه ندارد... احکام ارزشی چه درباره خیر و شر و چه زیبایی و زشتی تنها احساسات و تمایلات و سلیقههای ما را منعکس میکنند.»
اما از دیدگاه اسلامی، خدای متعال، چنانکه محور نظام تکوینی بوده، محور نظام تشریع و ارزشهای اخلاقی نیز است و به همین جهت در قرآنکریم، اخلاق و ارزشهای انسانی، براساس حکمت الهی تنظیم میشود.
در یک مقایسه اجمالی و کلی میان اومانیسم و دیدگاه اسلام درباره انسان، میتوان برخی از افتراقات اساسی و مهم دو دیدگاه را به صورت زیر بیان کرد:
1- اساسیترین افتراق میان دو دیدگاه فوق این است که در دیدگاه اومانیستی، انسانمحور همه عالم است؛ یعنی هم نظام تکوین و هم نظام تشریع براساس خواست و اراده انسان باید تنظیم شود ولی در دیدگاه اسلامی، محور نظام تکوینی و نظام تشریع، خدای متعال است. و همه امور باید براساس اراده حکیمانه و غیرقابل خطای الهی تنظیم شود.
2- در دیدگاه اومانیستی، رابطه انسان و نیز تمام موجودات جهان از دوسو قطع شده است؛ یعنی انسان نه رابطهای با خداوند دارد و نه رابطهای با معاد. در نتیجه به خودش وانهاده شده است.
اومانیستها با دیدگاه سکولاریستی خود یا وجود خداوند و معاد را منکرند یا اینکه بر فرض قبول، برای خداوند و معاد هیچ نقشی در شئون مختلف حیات انسانی قائل نیستند ولی از دیدگاه اسلامی، تساوی وجود با ماده و نیز رویکرد سکولاریستی باطل است و با فرض وجود خداوند و جهان آخرت، انسان باید از تکبر و متابعت هوی و هوس خود دوری گزیند و برای وصول به هدف والای خود، خویشتن را با آموزههای دینی منطبق کند.
3- با نفی خداوند در دیدگاه اومانیستی، تنها موجودی که مالک این جهان است، انسان است و چون انسان مالک است حق هرگونه تصرفی در عالم را دارد و بدین جهت انسان چون صاحبخانه جهان است میتواند جهان را منطبق میل خود بسازد و حق دارد جهت تامین خواست خویش، ابزارها و فناوریهای سهمگینی را پدید آورد. وجود بمبهای اتمی خانمانسوز، ابزارهای جنگی بسیار مخرب، تحولات بسیار پیچیده ژنتیکی، تغییر جنسیت در انسان و... براساس این دیدگاه قابل توجیه است.
ولی مطابق دیدگاه اسلامی، خدای متعال مالک همه هستی و ازجمله انسان است و در حقیقت انسان، میهمان خانه جهان است، بدین جهت، تصرفات او در جهان فقط باید برای رسیدن به هدف نهایی و حقیقیاش باشد و تا مقداری که دین و آموزههای الهی اجازه تصرف دادهاند، تصرف کند.
4- مالک و همهکاره بودن انسان در جهان هستی بنابر دیدگاه اومانیستی، مستلزم آن است که انسان مدرن، ولایت و حاکمیت هیچ موجودی غیر از خود را نپذیرد و صرفا خود را موظف به تکلیفهایی بداند که خودش، با رضایت خود جعل کرده است، از این رو، در این دیدگاه ولایت خداوند و اولیای او برانسان، مردود و باطل است اما در دیدگاه اسلامی، انسان با آگاهی از ضعف و خطاپذیری خویش سعی میکند تا با پذیرفتن ولایت خدای متعال و اولیای او، از ظلمات و گمراهیها نجات یابد و با ورود در تحت ولایت الهی، به سوی نور هدایت یابد.
5- منشأ اخلاق در دیدگاه اومانیسم، امیال انسان است؛ ولی در دیدگاه اسلامی ارزشهای اخلاقی تابع رابطه انسان با موجودات دیگر و نیز رابطه انسان با معاد که از ناحیه خدا متعال بیان شده است.