البته انقلابیون هنوز مشغول مبارزه با بقایای رژیم قذافی هستند و در طرابلس سنگربندی کردهاند. هنوز از محل اختفای قذافی رهبر لیبی خبری در دست نیست. شهرهایی نظیر سیرت و سبها هنوز در جبهه قذافی قرار دارند و همین مسئله، مانع از این میشود که فکر کنیم جنگ لیبی پایان یافته است. اما با کنار گذاشتن تحولاتی که در چند روز آینده پیش روست و با فرض اینکه انقلابیون لیبی کاملا پیروز شده اند، به تحلیل مشکلات پیش روی انقلابیون بعد از پیروزی کامل و تسلط بر کشور میپردازیم.
بزرگترین مشکل پیش روی شورای ملی انتقال لیبی این است که یک ساختار چترگونه دارد. چترها بسته به چندضلعی بودنشان، پایههایی دارند که هریک از آنها به مرکز چتر متصل شده اما از یکدیگر دور هستند. شورای ملی انتقالی لیبی نیز متشکل از گروههای مختلف است که تنها در 2 مسئله اشتراک دارند. نخست اینکه همه آنها را انقلابیون لیبی مینامند و دوم اینکه همه آنها بهدنبال سرنگونی حکومت قذافی هستند. بنابراین قابلتصور است که به محض از میان رفتن موضوعیت هدف دوم، نزاعهای داخلی بر سر قدرت را شاهد باشیم.
شورای ملی انتقالی از فوریه گذشته در بنغازی اعلام موجودیت کرد و از آن زمان تاکنون همه تلاش خود را به کار بست تا طرابلس را بهعنوان مرکز فعالیت خود به دست بگیرد. اگرچه انقلابیون امروز در طرابلس هستند اما هنوز نمیتوان گفت که شورای ملی انتقالی در طرابلس قدرت سیاسی دارد. به این سادگی نیست که آنها چمدانهایشان را ببندند و سوار اتومبیلهایشان شوند و 12 ساعت بعد در طرابلس پیاده شده و شروع به کار کنند. وقتی رهبران شورا که اتفاقا اکثرشان روابط نزدیکی با شرق لیبی دارند، که بهطور تاریخی از دیگر بخشهای کشور جداست، بخواهند قدرت خود را در غرب لیبی انشا کنند، آنگاه باید منتظر مقاومت برخی از گروهها بود.
جبهههای بسیار توسط گروههای مختلف در نقاط مختلف لیبی شکل گرفته است که همه آنها با هم متفاوت هستند. هر کدام از این گروهها بهزودی خود را شایسته دریافت سهمی از قدرت سیاسی و اقتصادی در آینده لیبی خواهند دانست. آنها که خط مقدم جبهه بریقه را شکل دادند از لحاظ جغرافیایی نزدیکترین به بنغازی و منابع نفتی لیبی هستند. ممکن است آنها اینگونه بیندیشند که طلایهدار جنگ لیبی علیه قذافی بودهاند. در آن سو، آنها که ارتش لیبی را در مصراته برای ماهها متوقف کردند ممکن است فکر کنند که شایسته تقدیر و پاداش هستند و این پاداش ممکن است سهمی از آینده لیبی بدون قذافی باشد.
بربرهای کوهستان نفوسا مهمترین نقش را در حمله نهایی به طرابلس ایفا کردند، در عین حال عربهایی که در زاویه و زلیتان به آنها پیوستند نیز ممکن است که بگویند در حقیقت آنها بودند که ابتدا وارد طرابلس شدند. در نهایت مردم طرابلس نیز باید درنظر گرفته شوند. ممکن است آنها اساسا با این ایده که شورای ملی انتقالی که در بنغازی شکل گرفته قرار است برای آنها تصمیم بگیرد، موافق نباشند. گروههای اسلامگرا در شرق لیبی نیز بخشی از جنگ علیه قذافی را برعهده گرفته بودند. آنها امنیت را در بنغازی تامین میکردند. آنها نیز خود را شایسته نقشی در آینده لیبی خواهند دانست.
وقتی که همه این عوامل در کنار هم قرار میگیرند، واضح بهنظر میرسد که شورای ملی انتقالی مشکلات بالقوهای پیش روی خود دارد. بنابراین اگر کسی بگوید «جنگی در لیبی به پایان رسید و جنگی دیگری در حال آغاز شدن است»، چندان هم بیراه نگفته است.