نوبت دانشگاه که شد، بعضیهامان چند سال پشت کنکور ماندیم و به دانشگاههای دولتی و تازه تاسیس آزاد رفتیم. بعد گفتند تعداد دختران زیادتر از پسران است؛بعضیها ازدواج کردند و بعضیها برای کسب مدارج عالی راهی دانشگاههاشدند. هر چه بود گذشت و همچنان میگذرد. اگر مولفههایی مانند افزایش سن ازدواج و تاخیر در سن زادآوری را درنظر بگیریم حالا دهه شصتیها به مرحلهای رسیدهاند که پس از ازدواج میخواهند بچهدار شوند.
روزبهروز برتعداد کسانی که آگاهانه میخواهند یک بچه داشته باشند بیشتر میشود. روند رو به کاهش موالید بهجایی رسیده است که کارشناسان معتقدند زنگ خطر تجدید نسل به صدا درآمده است. میانگین نرخ باروری کل در کشور 1/8درصد است و این یعنی به ازای هر زن و مرد فقط 1/8 فرزند جایگزین میشود. وقتی این عدد 2 و بیشتر باشد میتوان امیدوار بود که همین تعداد از افراد تکرار شوند و جمعیت کم نشود. کاهش و یا افزایش جمعیت بسته به سیاستهای کلان جامعه، تغییر میکند. این سیاستها، بهدنبال رفاه بیشتر برای نسلهای بعدی، تامین امنیت و... هستند. در این گزارش نگاهی داشتهایم به مسئله جمعیت مطلوب و سیاستهای جمعیتی پیش رو.
حرکت تند چرخهای صنعتی و زندگی مدرن، آ هنگ رشد جمعیت را تغییر داد و برای همین مدتهاست جمعیت مطلوب، دغدغه سیاستمداران کشورها شده. جمعیت مطلوب لزوما به معنای تعداد جمعیت کم نیست؛ چرا که جمعیت کم در برخی کشورهایی که وسعت زیاد دارند و یا جمعیت سالخوردهشان بیشتر از نیروی کار است چندان مطلوب بهنظر نمیرسد و در واقع نمیتواند کفاف امور جاریشان را بدهد. این کشورها معمولا مجبور میشوند مهاجرانی را با تفاوتهای فرهنگی فراوان بپذیرند که آن هم مشکلات خاص خودش را خواهد داشت.
جمعیت مطلوب لزوما به معنای جمعیت زیاد هم نیست. اگرچه زیادبودن جمعیت میتواند تاثیرات مثبتی چون افزایش تولید، تداوم اقتدار ملی و نفوذ فرهنگی و اقتصادی در جهان و... به همراه داشته باشد اما زیادی بیش از حد جمعیت نیز باعث کاهش امکانات و نابرابری در تقسیم آنها و تضادهای طبقاتی و... میشود. مهمترین مثال در این زمینه کشور چین است که با وجود جمعیت زیاد و افزایش تولید اقتصادی، همه افراد و بخشهای کشور از توسعه یکسانی برخوردار نیستند.
جمعیت مطلوب از کشوری به کشور دیگر نیز فرق میکند و عواملی مانند منابع انسانی، طبیعی و اقتصادی در آن تاثیرگذارند. بهطور مثال برای کشورهای غربی که در دوره کهنسالی و نرخ باروری منفی بهسر میبرند جمعیت مطلوب جمعتی است که گروههای سنی مختلف و بهخصوص جوان و میانسال در آن حضور چشمگیری پیدا کنند تا بتوانند بار تکفل افراد بالای 65 سال و زیر 15 سال کمتری را بهراحتی برعهده بگیرند.
علیاکبر محزون، مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبتاحوال معتقد است که جمعیت مطلوب و مناسب نسبت معینی با کیفیت زندگی دارد. او میگوید: برای تعیین کیفیت زندگی، برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP) شاخصهایی ارائه داده است. یکی از این شاخصها شاخص توسعه انسانی است که در ایران همواره با رشد کمی جمعیت، روند رو به رشدی داشته است. سازمان ملل کشورها را بر این اساس به چهار گروه پایین، متوسط، بالا و بسیار بالا دستهبندی میکند. از سال 1980 این شاخص ملاک دستهبندی کشورها بوده است. برای ایران این رتبه از سال 1990 تا سال 2009 در حد متوسط بوده است اما در گزارش سال2010 وارد رده بالا شدهایم که نشان میدهد مدیریت کمیت و کیفیت جمعیت بهخوبی صورت گرفته است.
وی معتقد است که حد مطلوب کیفیت با توجه به منابع موجود در کشور به راحتی قابل تامین است و به هیچ وجه محدودیت ندارد. محزون میگوید: کشور ما هیچ گاه با گره اقتصادی خاصی که نتواند از عهده برطرف کردن آن برآید مواجه نشده است؛
به این معنا که توانسته در ضمن دو برابر شدن جمعیت پس از انقلاب، کمیت و کیفیت را با هم مدیریت کند. علاوه بر منابع کافی، وسعت سرزمین نیز به ما اجازه گسترش جمعیت را میدهد. شاخص تراکم زیستی که براساس پایههای توسعه (آب و خاک) و یا همان اراضی کشاورزی تعریف میشود درایران وضعیت مطلوبی دارد. نسبت جمعیت به اراضی کشاورزی (18 میلیون هکتار به جمعیت 75 میلیون نفر) چیزی حدود 4 نفر در هر 10 هزار متر مربع است. اصلیترین مشکل، مدیریت منابع است که در بحثهای محیطزیستی خود را نشان میدهد. بهطور مثال تجمیع حوزه آبریز داخلی مشکل کمبود آب برای اراضی را رفع میکند.
خانم علیزاده، کارشناس سازمان ثبت احوال در مورد جمعیت مطلوب میگوید: ایده حد مطلوب جمعیت بهدنبال اعلام تعداد مشخص جمعیت نیست ولی بر این اساس است که جمعیت باید بهگونهای باشد که افراد جامعه از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... تامین باشند. بایستی مراقب ساختارهای سنی جمعیت باشیم تا بار تکفل افراد جامعه بر دوش تعداد کمی از افراد و یا دولتها نیفتد. در واقع حد متناسب جمعیت با توجه به منابع و امکانات موجود، رشد اقتصادی، واردات و صادرات، ویژگیهای فرهنگی و... تعریف میشود و بیشتر با رفاه اجتماعی و اقتصادی افراد سروکار دارد.
سیاستگذاریها برای رسیدن به حد مطلوب جمعیت از اهمیت زیادی برخوردار است. این سیاستهای تشویقی و تنبیهی است که باعث میشود جمعیت مانند دهه60 افزایش پیدا کرده یا مانند این سالها بهدلیل سیاستهای کنترل موالید کاهش پیدا کند. خوب یا نامناسب بودن این سیاستها را معضلات و مشکلاتی که 10 سال بعد از اعمال آنها در جامعه ایجاد شده میتوان تشخیص داد. مشکلاتی مانند کار، مسکن، تعلیم وتربیت و... که گریبان نسلهای متولد دهههای 60 و 70 را گرفته، ناشی از سیاست افزایش موالید در سالهای بعد از جنگ است. از طرفی دیگر سیاستی که بعدها برای کاهش موالید استفاده شد منجر به کاهش نرخ باروری کل به 1/8 شده است.
علیاکبر محزون میگوید: سیاستهای جمعیتی بیش از همه نیازمند متولی است. برنامه اول توسعه نخستین و آخرین برنامهای بود که به سیاستهای جمعیتی پرداخت. پس از آن این سیاستها منحصر به بخش خاصی در وزارت بهداشت آن هم با رویکرد کنترل موالید شد درصورتی که این سیاستها فراگیرتر از این مواردند. بهنظر من زمان بازنگری در تنها سیاست موجود کنترل موالید رسیده؛ ضمن اینکه همان برنامه نیز از اهداف اصلی خود منحرف شده است. قرار بود در سال 90 به میانگین 4 فرزند برسیم درحالیکه هماکنون به حدود 1/8 رسیدهایم. این نشان میدهد که رصد جمعیتی در خلال این برنامه به هیچ عنوان صورت نگرفته است. سازمان ثبت احوال امکان رصد کردن لحظه به لحظه را در پایگاه دادههای این سازمان فراهم کرده است و سیاستگذاران میتوانند از آن برای برنامهریزی استفاده کنند.
وی در مورد ویژگی سیاستهای جمعیتی جدید میگوید: این سیاستها بایستی بهگونهای باشد که کنترل موالید کنار گذاشته شود. مقام معظمرهبری نیز در آخرین جلسه خود در این زمینه، پیشنهادهایی ارائه دادهاند. برای رسیدن به جمعیت مطلوب و متناسب با درنظر گرفتن ابعاد مختلف بایستی همه دستگاهها را به همکاری طلبید. از خانوادهها حمایتهای لازم صورت بگیرد و موانع اجتماعی، اقتصادی برای رسیدن به جمعیت مطلوب حذف شود. سیاستهای مداخلهای مثبت میتواند درگذار سنی بعدی که براساس سالخوردگی تعیین میشود تاثیر بگذارد. جمعیت آمادگی باروری را دارد و از این قابلیت اگر الان استفاده شود میتوان نتیجه آن را 25- 20سال دیگر، زمانی که جمعیت فعلی به سالخوردگی رسیده و گذار جمعیتی جدید شکل میگیرد، مشاهده کرد.
علیزاده در باره نرخ باروری کلی استانها در سال 85 میگوید: براساس آمارهای ثبتی سازمان ثبتاحوال نرخ باروری کلی استانها در سال 85 نشان میدهد که بهترتیب استانهای اصفهان، تهران، گیلان، مازندران، سمنان، مرکزی و قزوین پایینترین نرخ باروری و سیستان و بلوچستان با 3/5فرزند و پس از آن خراسان جنوبی، هرمزگان، کهگیلویه و بویر احمد، خراسان شمالی، خوزستان و گلستان بیشترین نرخ باروری را داشتهاند. نرخ باروری کل برای مقایسه، رقم 1/8 فرزند است.
با فرض ثابت بودن نرخ باروری 1/250 فرزند، حدود 56سال دیگر جمعیت ایران به رقم 150 میلیون نفر خواهیم رسید؛ علیاکبر محزون در این باره میگوید: حتی اگر نخواهیم به دو برابرشدن جمعیت در کوتاه مدت فکر کنیم، بایستی بهطور حتم برای ترمیم ساختار سنی جمعیت کاری انجام بدهیم. به این معنا که جمعیت جایگزین که منجر به تامین نیروی جوان و میانسال برای کار در نسلهای بعد میشود بایستی تامین شود. هر کشوری برای چرخاندن چرخهای اقتصادی نیاز به نیروی جوان و میانسال دارد و الا نسبت بار تکفل جامعه (نسبت جمعیت 15 تا 65 سال به جمعیت زیر 15 و بالای 65سال) بهشدت افزایش مییابد. به این معنا که در حال حاضر هر 100 نفر از جمعیت 15 تا 65 سال نیاز 43 نفر از افراد زیر 15 و بالای 65 سال را تامین میکنند. اما درصورت کاهش جمعیت جوان و میانسال این رقم بسیار بیشتر خواهد شد. با توجه به این روند فرزندآوری که از سالهای قبل داشتهایم و همچنین پیشبینیهای موجود درباره نرخ افزایش جمعیت در سالهای آینده، وضعیت کسانی که 25- 20 سال دیگر سالخورده خواهند شد و بار تکفلشان را جامعه کم جمعیت آینده بر عهده خواهد داشت در هالهای از ابهام قرار دارد.
کاهش موالید و تک فرزندی تبعات خانوادگی بسیاری نیز دارد. علیزاده در مورد آیندهای که خانوادههای تک فرزند تجربه خواهند کرد معتقد است: علاوه بر تاثیرات منفی که کاهش باروری بر جایگزینی جمعیت دارد باید به مشکلات فرهنگی آن نیز توجه کرد. تعداد زیادی از بچههای نسل تکفرزندها معنای خاله، عمه، عمو و دایی را درست درک نخواهند کرد. در آن زمان فرد مناسب برای ازدواج کسی است که دارای خواهر و برادر باشد تا فرزند مفهوم فامیل و خاله و عمه و... را درک کند. همچنین باید مسئله فوت را هم درنظر گرفت چرا که علاوه بر تبعات روحی شدیدی که به همراه دارد امکان جایگزینی بهراحتی وجود ندارد.