سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۹ - ۰۸:۱۵
۰ نفر

زهرا رفیعی: وقتی جرمی اتفاق می‌افتد چه کسی مقصر است؟ پیدا کردن مقصر بعد از وقوع جرم کار ساده‌ای به‌نظر می‌رسد، اگر به این فکر نشود که چه عاملی افراد را مجبور به ارتکاب جرم می‌کند.

طرح - اجتماعی

 جامعه‌شناسان معتقدند که جرم در خلأ به‌وجود نمی‌آید. مجرم در شرایطی زندگی می‌کند که او را به عمل مجرمانه سوق می‌دهد. این شرایط یا فردی است یا اجتماعی، به این معنا که یا فرد آموزش‌های لازم را ندیده است که در برخورد با بحران‌ها درست انتخاب کند یا جامعه با ساختارهایی که دارد بحران ایجاد می‌کند. پیشگیری از جرائمی که با هر دو دلیل شکل می‌گیرند نیاز به نگاهی جامع دارد که نه‌تنها فرد، بلکه جامعه را نیز در ایجاد جرم دخیل بداند. در گفت‌وگو با دکتر فهیمه قبیتی، استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه تهران به موضوع پیشگیری اجتماعی پرداخته‌ایم.

  • نگاه روانشناسان اجتماعی به پیشگیری اجتماعی چگونه است؟

وقتی در مورد سلامت صحبت می‌کنیم پیشگیری را در چند سطح اجرا می‌کنیم. با توجه به اینکه سلامت، نبود بیماری نیست و تلاش برای بهبود وضعیت موجود است، در مرحله اول که پیشگیری اولیه نام دارد عمده کار را بر پیش از وقوع بیماری متمرکز می‌کنیم. در پیشگیری ثانویه فرد تحت آسیب را تحت درمان قرار می‌دهیم و در واقع فرایند بهبود را دنبال می‌کنیم و پس از شناسایی سایر نیازهایش کاری می‌کنیم که به شرایط قبلی بازنگردد. در حوزه پیشگیری اجتماعی شرایط به همین صورت است؛ برای پیشگیری اجتماعی برای اینکه این آسیب اجتماعی رخ ندهد باید به سراغ نهاد‌هایی برویم که فرد در آن اجتماعی می‌شود.

در خانواده، مدرسه، رسانه‌ها، مذهب و... نهاد‌هایی وجود دارد که هر کدام وظایف خود را برای پیشگیری اجتماعی انجام می‌دهند. اگر چه جایی که فرد اجتماعی می‌شود خانواده است ولی خانواده هم به تنهایی نمی‌تواند این فرایند را انجام دهد. اگر بخواهیم فرزندمان را طوری تربیت کنیم که فردی مستقل یا معتقد باشد یا به راحتی دچار احساسات ناخوشایند نشود، همه نهاد‌ها باید با هم یک کار را انجام دهند. سیاست تربیتی خانواده و رسانه باید همسو باشد؛ به عبارت دیگر سیاست‌های تربیتی برای همه نهاد‌هایی که ایجاد‌کننده فرایند پیشگیری اجتماعی هستند باید یکسان باشد. عدم‌تضاد و هماهنگی باید به چشم بیاید. اینکه من بخواهم به فرزندم احترام به مالکیت و حقوق دیگران، خودداری و کنترل خشم را یاد بدهم یا اینکه معلمی مهارت‌های زندگی را به دانش‌آموزانش یاد بدهد، ولی از آن طرف رسانه بر خلاف آن را بگوید همه چیز خراب می‌شود. در همین ماه رمضان گذشته سریال‌هایی پخش شد که نیم ساعت از آن را تماشا کردم.

در یک قسمت نیم ساعته دامادی با مشت به دهان عروسش زد و در صحنه‌‌ای دیگر مردی ظرفی را از عصبانیت پرتاب کرد. مسئله این است که اگر چندین برنامه در مورد کنترل خشم و آسیب‌های اجتماعی تهیه شود به اندازه‌ یک سریال پرمخاطب تأثیر‌گذار نیست. یک صحنه تأثیری که می‌خواهد بگذارد می‌گذارد، به همین دلیل است که می‌گویم سیاست‌های نهاد‌های فرهنگساز باید در یک راستا باشد. این تعارض و دوگانگی باید بسیار کمتر باشد تا بتوانیم بگوییم در پیشگیری اجتماعی موفق‌تر عمل کرده‌ایم. در نهایت جرم را کسی انجام می‌دهد که در همین جامعه زندگی کرده است، پدر و مادر، معلم، همکلاسی، شرایط اجتماعی و اقتصادی‌ای داشته است که او را ساخته‌اند. برای پیشگیری اجتماعی توجه به یکسان‌سازی سیاست‌های نهاد‌ها و توجه به آموزش‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار است.

  • چرا به بهداشت روح و روان‌مان کمتر از بهداشت جسم‌مان اهمیت می‌دهیم؟

از دیدگاه روانشناسان اجتماعی، تا زمانی که افراد با مسئولیت‌های خود آشنایی نداشته باشند این مسئولیت‌ناپذیری وجود خواهد داشت. این نیاز باید در افراد به‌وجود بیاید که در کنار سلامت جسمی‌شان سلامت روحی‌شان هم اهمیت دارد. در قرن پیش‌رو سلامت اجتماعی افراد مهم‌تر از سلامت جسمی‌شان خواهد بود. بخشی از سلامت اجتماعی مربوط به‌خود افراد است؛ یعنی اینکه بپذیریم بخش روحی و روانی افراد اهمیت بیشتری دارد. گسترش بیماری‌های روان تنی نشان‌دهنده این است که جسم و روح با هم در ارتباط هستند و عمده بیماری‌های جسمانی به‌دلیل اختلالی در روان آدم‌هاست. ولی متأسفانه تا ما به یکی می‌گوییم به مشاور مراجعه کند، فکر می‌کند می‌خواهیم به او بگوییم که دیوانه است.

اینکه مراقبت از روح و روان به همان اندازه جسم اهمیت دارد، نیاز به فرهنگسازی دارد. حدود 3-2 دهه است که سازمان جهانی بهداشت مهارت‌های زندگی را که شامل کنترل خشم، تصمیم‌گیری، تفکر انتقادی، اعتماد به نفس و کنترل استرس و اضطراب است در دستور کار خود قرار داده و خوشبختانه مدارس ما هم به تازگی آموزش این نکات را شروع کرده‌اند ولی این برنامه‌ها بسیار کند صورت می‌گیرد و ما هنوز نتوانسته‌ایم دانشجوهایمان را به این سمت سوق دهیم که همان‌قدر که برای سردرد، مشکلات پوست و مو و... وقت و پول هزینه می‌کنند باید برای اینکه بدانند چرا تازگی‌ها زود عصبانی می‌شوند، نمی‌توانند تصمیم بگیرند یا اینکه ثبات خلق ندارند به متخصص مراجعه کنند. تحقیقات نشان می‌دهد عمده جرائمی که توسط مجرمان صورت می‌گیرد به‌دلیل نداشتن کنترل خشم و ناتوانی در تصمیم‌گیری است و همچنین نداشتن مهارت «نه» گفتن که باعث می‌شود وارد باندهای تبهکاری ‌شوند. این نکات موضوعات لوکسی هم نیست که نشود به راحتی در مورد آنها صحبت کرد. آدم پولدار و فقیر باید این مهارت‌ها را داشته باشد.

  • یعنی در جامعه چون آدم‌ها این مهارت‌ها را ندارند بیشتر در معرض آسیب قرار می‌گیرند؟

نه که نداشته باشند ولی خیلی به آنها پرداخته نمی‌شود. بحث مراجعه به مشاور و یادگرفتن مهارت‌های زندگی در سطح مدارس و خانواده‌ها فراگیر نیست. خیلی از والدین احساس نیاز نمی‌کنند که شاید در شیوه تربیتی دچار مشکل باشند درصورتی که والدین نیاز دارند یاد بگیرند که چطور رفتار کنند تا فرزندشان از خانه فراری نشود، به مواد‌مخدر «نه» بگوید یا سراغ دوستان ناجور نرود. یکی از راه‌های پیشگیری اجتماعی وجود فرهنگ مشاوره و کلینیک‌های مشاوره و مددکاری است. درحالی‌که ما مددکار اجتماعی برای بحران‌های اجتماعی بسیار کم داریم.

  • ولی هر روز بخش عمده برنامه‌های خانوادگی صدا و سیما به مشاوره می‌گذرد. چرا آنها این تأثیر را ندارند که مردم احساس نیاز کنند و به مشاور مراجعه کنند؟

به‌نظر من به موضوع مشاوره، خیلی لوکس، دور از دسترس و مختصر پرداخته می‌شود. راهنمایی گرفتن از یک مشاور در فلان برنامه برای مادری که مشکل جدی در برخورد با فرزندش دارد کار راه‌انداز نیست. رسانه برای جامعه ما بسیار معتبر است؛ مثلا صدا و سیما با وجود مخاطبان فراوان بیشترین تأثیر را دارد ولی این بیشترین تأثیر را می‌توان در سریالی دید که دکتری به همکارش پیشنهاد می‌کند برود پیش روانشناس، او هم در جواب می‌گوید مگر من دیوانه‌ام که بروم، نه در صحبت‌های فلان مشاور خبره که روزی دو ساعت برای مردم حرف می‌زند. تأثیر نیم ساعت پیغام پنهان سریال‌ها به‌مراتب بیشتر از انواع سخنرانی، کتاب و کلاس است. آیا تا‌کنون دیده‌اید که پدری به فرزندش بگوید حالا که با شوهرت مشکل داری به مشاور مراجعه کن؟

  • آیا این موضوع تفاوتی بین جوامع مختلف در شهرهای بزرگ و کوچک یا روستاهای دور دست دارد؟

تفاوت موجود بسیار کم است در شهر‌های کوچک نظارت بیشتر اجتماعی، بیرونی و براساس تنبیه و پاداش و در شهر‌های بزرگ سازمان یافته‌تر است ولی در اصل فرد در خانواده و مدرسه و با تأثیر رسانه رشد پیدا می‌کند و اجتماعی شدنش در این نهادها رخ می‌دهد. اگر در حوزه پیشگیری اجتماعی کاری می‌خواهیم انجام دهیم باید برای این نهادها برنامه‌ریزی کنیم.

  • برای فراگیر کردن پیشگیری اجتماعی چه کار‌هایی را با چه مراتب و مراحلی باید انجام داد؟

به‌نظر من بایستی یک نهضت پیشگیری اجتماعی راه‌اندازی شود که از آموزش والدین شروع شود. برای این منظور باید یک مدل انسان بااخلاق، سالم، قابل دسترس و ملموس داشته باشیم. الگو‌سازی‌ در کشور ما درست انجام نشده است. مثال آوردن از افراد غیرقابل دسترس و ملموس برای بچه‌ها الگو نمی‌تواند باشد. برای همین منظور باید ارزش‌های اخلاقی و دینی را برای بچه‌ها پررنگ کرد. البته من نمی‌گویم واقعیات را نشان ندهید ولی باید توجه داشت که نشان دادن اینها به معنای صحه گذاشتن بر آن است. بهتر است واقعیات به شکل غیرمنطقی نشان داده نشوند به این معنی که اولا معمولا آدم بد داستان‌ها چهره دلپسند و جذابی دارند و دوم اینکه افراد به‌صورت اتفاقی مشکل‌شان حل می‌شود و خودشان در حل بحران تأثیری ندارند. بنابراین نمی‌توان انتظار داشت که افرادی را تربیت کنیم که خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند.

  • آیا در جامعه ما ویژگی‌های دیگری وجود دارد که باعث تاخیر و متوقف شدن پیشگیری اجتماعی شود؟

بی‌نشاطی، نیاز‌های اقتصادی، پرورش افراد در محیط‌های آسیب‌زا، آشنا نبودن به قوانین و درونی نشدن آنها باعث می‌شود که محیط زندگی افراد تبدیل به محیط جرم‌خیز شود. در جوامع دیگر جرم معادل گناه است ولی در کشور ما برای افراد این دو با هم تفاوت دارد. از همه مهم‌تر اینکه در کشور ما برخی رفتارها جرم نیست مثل دورویی. این ناهنجاری اخلاقی کم‌کم افرادی دروغگو را پدید می‌آورد. شاید نیاز باشد که در سیستم آموزشی به بچه‌ها قوانین آموزش داده شود. این موضوع باید در کنار نهاد‌های مددکاری، کلینیک‌های روانشناسی به‌خصوص در مورد خانواده‌های آسیب‌دیده‌های اجتماعی به‌طور مثال برای خانواده زندانیان قرار بگیرد. اگر می‌خواهیم پیشگیری اجتماعی را انجام بدهیم باید به سراغ گروه‌های اصلی نیازمند حمایت برویم.

  • وضعیت پیشگیری اجتماعی در جامعه را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا در موقعیت مطلوبی قرار داریم یا هنوز کارهای زیادی پیش رو است؟

از نظر من هیچ کس بهتر از خود افراد در جهت تربیت خود و سایر اعضای خانواده نمی‌تواند قدم بردارد. با فرض بر اینکه دولت به وظایف خود عمل می‌کند باز این افراد هستند که باید برای خود کاری کنند. به‌نظر من جامعه ما از نظر اجتماعی در وضعیت مطلوبی نیست و نیاز به رسیدگی و دقت نظر بیشتری دارد.

هم‌اکنون تلاش‌هایی در قوه قضائیه در حال شکل‌گیری است و مشخص است که مسئولان فعلی دغدغه‌هایی دارند ولی تا کار شروع نشود نمی‌توان نظر قطعی داد. ولی فکر می‌کنم تا زمانی که مردم انتظار تغییر از بیرون را دارند اوضاع همین باشد که هست.

درحالی‌که باید به همه یاد داد مسئول اعمال و سرنوشت من، من هستم نه کس دیگر. به‌طور کلی اگر یک‌سی‌ام پولی را که در حوزه درمان هزینه می‌کنیم در بخش پیشگیری صرف کنیم با آسیب‌های کمتری مواجه خواهیم شد.

کد خبر 118211

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز