این کالای وارداتی که از نظر بعضی کارشناسان تکرار اشتباهات فرهنگ غرب است مدتی است که بین خانوادههای ایرانی ریشه دوانده و نگرانیهایی را ایجاد کرده است.
«تعداد زیادی از جوانان زندگی مجردی دارند. این مسئله متأسفانه در کلانشهرها نمود بیشتری دارد. این آمار تکاندهنده است و هشداری برای خانوادهها محسوب میشود. واقعیت این است که خانوادهها خواسته و ناخواسته زمینه را برای زندگی مجردی فرزندانشان فراهم کرده و در برابر این دگرگونی و تمایلات جوانان سکوت میکنند.» اینها صحبتهای مجید امیدی، مدیرفرهنگی اجتماعی سازمان ملی جوانان است که در یک برنامه رادیویی گفت: «27درصد از جوانان (اعم از پسر و دختر)
خانه مجردی دارند. در حالی که این رقم باید در عدد 4 ضرب شود؛ چون هر پسری دست کم 4 دوست دارد. البته حساب آنان که دانشجو هستند و خوابگاه ندارند و دنبال خانه میگردند، جداست. بدتر اینکه بعضی از این افراد متأهلاند و خانه مجردی دارند.»
اینکه چرا خانه مجردی تا این حد حساسیتبرانگیز شده کاملا مشخص است اما شایعشدن بیش از حد آن مسئلهای است که از نظر کارشناسان دلایل متعددی دارد. وقوع شکاف و گسست بین نسلها، کاهش ارتباط مؤثر اعضای خانواده، افزایش دریافت اطلاعات و آگاهیهای گوناگون جوانان از طریق وسایل ارتباطجمعی، تعدد و پراکندگی نهادها و رسانههای فرهنگساز و تربیتی، هجوم فرهنگ جوامع مختلف غربی و شرقی به کشور، افزایش نیازها، خواسته و توقعات جوانان از خانواده و جامعه و از سویی ناتوانی خانواده در پاسخگویی مناسب به آنها و کمبود اطلاعات و آگاهیهای والدین درخصوص نحوه رفتار صحیح با فرزندان از جمله دلایلی است که دکتر فرهاد جمشیدی، جامعهشناس، آنها را سبب جدایی جوانان از خانوادههایشان میداند.
از اتاق شخصی تا خانه شخصی
نداشتن کار و کاسبی، فشارعصبی زیادی به محمد وارد میکرد. با اینکه 9ترم درس خوانده و هزینه زیادی بابت دانشگاه داده بود اما بعد از فارغالتحصیلی هیچ منبع درآمدی نداشت. «پدرم مرتب غر میزد. بیکاریام و هزینهای که بابت دانشگاهم داده بود را به رخم میکشید. خودش شاهد بود که چقدر دنبال کار گشتم اما باز هم دست از کنایههایش برنمیداشت.» رفتار پدرش باعث شد محمد با دوستش که در یکی از شهرهای اطراف تهران مجردی زندگی میکرد، همخانه شود. بعد از مدتی که محمد کار پیدا کرد و اوضاعش رو به بهبود رفت دیگر حاضر نبود با خانوادهاش زندگی کند.
دکتر جمشیدی، یکی از علل گرایش جوانان به خانههای مجردی را نبود ارتباط مؤثر میان والدین و فرزندان میداند. وی در این باره میگوید: «وقتی افراد یک خانواده بهدلیل بروز مسائل مختلف از یکدیگر دوری میکنند و اتاق شخصی خود و تنهایی را به بودن در کنار خانواده ترجیح میدهند، مشکلات کمکم سر باز میکند. فاصله گرفتن از خانواده باعث میشود شکاف بین 2 نسل روزبهروز عمیقتر شده و بهدنبال آن ارتباط مؤثر درون خانوادهای نیز کاهش یابد. نسل جدید با این فرض که گروه دوستان و همسالان حرف آنها را بهتر از پدر و مادر درک میکنند به آنها روی میآورند. بعد از مدتی 2 نسل مذکور برای یکدیگر غریبه شده و فرزندان نیز ترجیح میدهند با گروه همسالان خود که با آنها ارتباط بیشتری دارند زندگی کنند بنابراین به خانههای مجردی پناه میآورند.»
فخرفروشی والدین به خانه مجردی فرزندان
«از همان شبی که عمهام با صدای بلند (طوری که همه حاضران بشنوند) اعلام کرد که برای پسرش خانه مستقل گرفته بحث و جنجال در خانه ما شروع شد. پدرم بعد از گذشت چند روز در برابر غرولندهای مادرم تاب نیاورد و به فاصله دو کوچه از خانهمان، یک آپارتمان مجزا برایم گرفت. با اینکه از بودن در کنار پدر و مادرم ناراحت نبودم اما بدم هم نمیآمد طعم زندگی مجردی را بچشم و با جیب پدرم مستقل شوم و با دوستانم هم راحت باشم.» فربد، 21سال بیشتر ندارد و تا به حال تنهایی هم سفر نکرده اما به لطف مادرش مجبور شده زندگی مستقل را تجربه کند. اگر یک شب، یکی از دوستان فربد که کلید خانه او را داشت از راه نرسیده بود ممکن بود فربد بهدلیل گازگرفتگی هیچ وقت از خواب بیدار نشود.
دکتر جمشیدی درباره واکنش خانوادهها به زندگی مستقل و خانه مجردی میگوید: «عدهزیادی از خانوادهها که اغلب جزو خانوادههای سنتی و مذهبی جامعه هستند، به نوعی در برابر درخواست فرزندان مقاومت میکنند، اما سرانجام به خاطر رضایت فرزندانشان و عقبنماندن از خانوادههای فامیل و دوستان موافقت میکنند و با وام و قرض گرفتن هم که شده برای پسر یا دختر جوان، خانهای مستقل تهیه میکنند. تعداد دیگری از خانوادهها که از هر فرصتی برای پیشتازی در کورس رقابت و چشم و همچشمی با فامیل یا همسایهها استفاده میکنند تهیه خانه مجردی برای فرزندان را درک عمیق نیازها و خواستههای این قشر میدانند و این اقدام را به دیگر خانوادهها نیز توصیه میکنند. این خانوادهها که اسیر فرهنگ غرب شدهاند در قبال رویکرد جوانان خود به زندگی مجردی ژست میگیرند و آن را اقدامی روشنفکرانه میدانند، در حالی که این اقدام ناشی از رفاهزدگی، بیمسئولیتی و نوعی کجفهمی از استقلال یافتن است و والدین با این حرکت، تنها سرپوشی روی ایرادات خود میگذارند و این مسئله نه تنها برای فرزندانشان بلکه برای جامعه نیز آسیبهای جدی همراه خواهد داشت.»
زندگی مجردی دختران
فریبا 32سال دارد و پرستار است. شرایطی که مختصر به آن اشاره میکند باعث شده تا از خانوادهاش جدا شود و تصمیم به یک زندگی مستقل بگیرد.
« از یک طرف سنم بالا رفته و نوع نگاهها مثل گذشته نیست؛ از طرف دیگر شرایط کاریام طوری است که بعضی شبها شیفت هستم و مجبورم در بیمارستان باشم. چون از بابت درآمدم خیالم راحت بود تصمیم گرفتم جدا زندگی کنم.» شاید ظاهر امر ساده است اما فریبا دلخوشی از این شرایط ندارد. «اگر به صاحبخانه نگویم تنها زندگی میکنم و خودش متوجه موضوع شود فکر میکند ریگی به کفش داشتم که دم نزدم. اگر هم صاف و صادق بگویم؛ از همان لحظهای که وارد بنگاه میشوم مشکلاتم شروع میشود.
داخل بنگاه و به محض گفتن جمله «تنها زندگی میکنم» تمام نگاهها سمت من برمیگردد و مجبورم تا زمان خارج شدن از بنگاه آنها را تحمل کنم ضمن اینکه به سؤالهای بنگاهدار، مثل چند سال دارید؟ کارتان چیست؟ و... جواب بدهم. اگر معامله جور شود باید یک رزومه کامل تحویل صاحبخانه بدهم؛ بعد درباره شرایط کاریام و اینکه مجبورم در هفته 3 شب در بیمارستان شیفت باشم توضیح داده و درصورت تغییر روزها و ساعات آن، اطلاع قبلی بدهم. ضمن اینکه تمام رفتوآمدهایم باید با هماهنگی قبلی باشد و هر کسی که قرار است به دیدنم بیاید باید کارت شناسایی داشته و نسبتش با من مشخص باشد. تازه شانس بیاورم و خود صاحبخانه آدم متعهدی باشد و برایم مشکلی ایجاد نکند.»
دکتر ابوالفضل ذوالفقاری، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه شاهد، درباره زندگی مجردی دختران میگوید: «علت افزایش این موضوع تفاوتهای نسلی و دیدگاههایی است که با گذشت زمان در خانوادهها بروز پیدا کرده است. در بعضی خانوادهها، دیگر آن نگاه سابق که دختر باید در سنین پایین ازدواج کند و سر خانه و زندگی خودش برود، وجود ندارد. دختران جامعه امروز تحت تأثیر رسانههای ارتباطی و محتواهای این رسانهها که مروج شیوهها و سبکهای جدیدی از زندگی هستند، نسبت به گذشته از استقلال بیشتر ی برخوردارند. کارکردن در بیرون از خانه و داشتن استقلال مالی مواردی است که با گذشت زمان برای نسل امروز ایجاد شده است. جوانان برای گریز از فشارهای هنجاری خانواده که آنها را متعلق به نسل قدیم میدانند، روی به زندگی مجردی میآورند.»
خانه مجردی برای یک زندگی موقتی
«جعفری» صاحب آژانس املاک است. به گفته خودش این شغل را از پدرش به ارث برده و چندین سال است که در این حرفه فعالیت میکند؛ «تا همین چند سال پیش بیشتر مشتریهای ما مردها بودند، اما حالا بیشتر متقاضیان ما برای خانه مجردی، جوانان هستند. کسانی پیدا میشوند که در طول هفته شاید یک شب بیشتر در این خانه نباشند اما حاضرند برای همین یک شب هزینههای بالایی بهعنوان رهن و اجاره بپردازند. خیلی از مردها برای دوستانشان خانه میگیرند بعضی جوانها هم خانه میگیرند تا با دوستانشان راحت باشند.»