این دورهگذار پیامدهای گوناگونی با خود به همراه دارد که مناسب دیدیم درگفتوگویی با دکتر سید حسین سراجزاده، رئیس انجمن جامعه شناسی ایران به تجزیه وتحلیل این پیامدها بپردازیم.
- آقای دکتر لطفا بفرمایید آیا با این تعبیر که جامعه امروز ایران را جامعهای درحالگذار از سنت به مدرنیته قلمداد کنیم موافق هستید؟
تا حد زیادی با این تعبیر موافق هستم؛ جامعه ایران مانند بسیاری از جوامع تحتتأثیر مدرنیزاسیون قرار گرفته و این روند مدرن شدن تغییراتی در ساخت و بافت جوامع ایجاد کرده و آنها را در موقعیت جدیدی قرار داده است و جامعه ما هم رفتهرفته از دوره سنتی خود وارد مرحله مدرن میشود به عبارتی بخشی از این فرایند را پشت سر نهاده و در حال عبور از بخشهای دیگر آن است.
- شاخصههای جامعه سنتی و همچنین جامعه مدرن چیست و آیا اصولا میتوان برای هریک از این جوامع شاخصههای کلی در نظر گرفت؟
همانطور که گفتیم مدرن شدن فرایندی است که بخشهای مختلف اجتماعی را تحتتأثیر قرار میدهد که قسمتی از این تأثیرات به ساختار جامعه برمیگردد و بخش مهمتر آن به جنبههای ذهنی و نظری که این پدیده با 2جریان فکری قابل تعریف است؛ یکی برجسته شدن عقلانیت و خردگرایی که تا حد زیادی معطوف به این جهان است و میکوشد به روابط و تعاملات ماهیت عقلانی ببخشد. دومین جریان فکری قابل توجه در این میان جریانی است که به حقوق بشر توجه دارد.
جامعه مدرن یا بهتر بگوییم فکر مدرن توجه ویژهای به انسان و حقوقی که برای او در نظر گرفته میشود دارد و از همین منظر فکری است که تمامی انسانها صرفنظر از تفاوتهای قومی، ملی، نژادی و آیینی خود دارای حقوقی هستند که جامعه و حکومت ملزم است که این حقوق را به رسمیت بشناسد که بهنظر میرسد این دو ویژگی شاخصه مدرن شدن از حیث فکر و نظر است.
اما در بخشهای دیگر جامعه هم تحولاتی رخ داده است مثلا با پیشرفت علم تراکمهای جمعیتی و تسهیل در ارتباطات اجتماعی ایجاد شده که سابقه تاریخی نداشته است که این ارتباطات را میتوان هم در مرحله ابتدایی خود یعنی ارتباطات جادهای در نظر گرفت که بشر را از انزوای جغرافیایی و تاریخی خود جدا کرده و هم میتوان مرحله تکامل یافته این ارتباطات را مورد نظر قرار داد که گویی جهان امروز جهانی یکپارچه است که از این پدیده بهعنوان فشرده شدن زمان و مکان یاد میشود. هر اتفاقی که امروزه در گوشهای از جهان میافتد به فاصله چند ثانیه و دقیقه افراد در گوشه دیگر جهان از آن با خبر میشوند یا ما میتوانیم از طریق اینترنت با افرادی در هر نقطه از کره خاکی ارتباط برقرار کنیم و در عرصه اقتصاد، پولی شدن روابط شاخصه دیگر جهان مدرن است.
در جهان سنتی اقتصادها بسته و معیشتی بود اما در دوره جدید اقتصاد بازار مطرح است و کالاها برای فروش تولید میشود و این تولید در حد انبوه بوده و از مکانی به مکانی دیگر منتقل میشوند و به این ترتیب در انواع ارتباطات تسهیل ایجاد شده است که این تسهیل در ارتباطات مرهون تکنولوژی است و خود این تکنولوژی ارمغان علم جدید است و این علم جدید بر عقلانیت متکی است؛ عقلانیتی که بهدنبال تبیین علت واقعی روابط و رویدادهاست. از مجموع این پدیدهها میتوان بهعنوان شاخصههای دوران مدرن یاد کرد.
- دورهگذار اجتماعی آیا لزوما معلول دورانگذار سیاسی است یا عوامل دیگری هم دارد؟
گمان میکنم در پاسخ به سؤال گذشته به این نکته اشاره شد که عوامل گذر یک جامعه از سنت به دوره جدید، عمدتا غیرسیاسی است یعنی تحولات فکری و عمومیت آموزش و توسعه ارتباطات ما را وارد دوران جدید کرده است و تحول سیاسی پیش از آنکه عاملگذار باشد خود معلول آن است؛ به عبارتی وقتی آموزش عمومیت پیدا کرد و ارتباطات گسترش یافت انتظارات سیاسی افراد دگرگون میشود. افراد تحصیلکرده مشارکتجو هستند.
- آیا میتواند این حالت وجود داشته باشدیعنی نهاد سیاسی خواستار تحول باشد ولی جامعه نه؟
بله گاهی اوقات این اتفاق میافتد. در برخی از جوامع که فرهنگ سنتی بسیار ریشهدار و قوی است گاهی نمایندگان سیاسی خواستار فرایند مدرنشدن هستند اما جامعه مقاومت میکند. در حقیقت فرایندگذار به معنی پشت کردن به سنت و نادیده گرفتن آن نیست. هر جامعهای براساس پتانسیلهای سنتی خود میتواند راههای متفاوتی را برای رسیدن به مدرنیته پیدا کند و در بحث عامل سیاسی باید گفت در برخی از موارد نخبگان سیاسی خواستار تحمیل گونهای از مدرن شدن جامعه هستند که این حالت متناسب با ظرفیتهای فرهنگی جامعه نیست. در نتیجه با مقاومت روبهرو میشوند؛ مانند پدیده کشف حجاب که در حقیقت تلقی نادرستی از مدرن شدن بود که بر جامعه ما تحمیل شد و بهدلیل مغایرت با بافت سنتی جامعه با آن مقابله شد. اگر طبق گفتههای پیشین مدرنیته همان عقلانیت و احترام به حقوق انسانها تعریف شود عموم جوامع میتوانند با توجه به ساخت سنتی متفاوت خود با آن روبهرو شوند و بهصورتهای متفاوتی با آن کنار بیایند.
- نهادهای اجتماعی مانند خانواده چه تأثیراتی از این دورهگذار گرفتهاند؟
خانواده هم مانند سایر بخشهای اجتماعی مسلما از جهان مدرن تأثیر میپذیرد و مهمترین این تأثیرات تغییری است که در تقسیم کاری جنسیتی رخ داده است. بافت سنتی خانواده در گذشته مردسالار بود و نقشهای بیرون از خانواده توسط مرد انجام میشد و زنها محدود و محصور به خانه و موظف به ایفای نقش در آن بودند. با عمومیت آموزش و اشاعه دیدگاه برابری جنسیتی در جامعه زنها هم وارد جامعه و اقتصاد شده و شغل و درآمد مستقل پیدا میکنند و همین باعث میشود که الگوهای سنتی تقسیم کار را قابل قبول ندانند و جویای سهم بیشتری در مشارکت در خانواده و جامعه باشند و همین باعث میشود بسیاری از ارزشها و نگرشها و همچنین تقسیم کار جنسیتی متحول شود.
همچنین در بافت مدرن خانواده، نقش فرزندان نیز متفاوت میشود. در گذشته فرزندان عموما تابع والدین بوده و نقش و نیاز آنها توسط والدین تعریف میشد، در حالی که در جامعه امروز فرزندان از محوریت خاصی برخوردارند. تحول دیگر گسترش فاصله نسلی بین افراد خانواده است. افزایش سرعت تکنولوژی و پایین آمدن سن استفاده از دستاوردهای فناوری و اطلاعات منجر به افزایش شکاف بین نسلها شده است. مجموعه این تأثیرات 2 نتیجه مثبت و منفی دارد؛ نتیجه مثبت دمکراتیک شدن روابط و تعاملات خانوادگی و نتیجه منفی آن سست شدن بنیاد خانواده است، از همین رو آمار طلاق در جامعه مدرن بیشتر است.
- دورهگذار اجتماعی از نظر ماهیتی چه نسبتی با جهانیشدن دارد؟ آیا میتوان دورهگذار را مقدمه جهانی شدن نامید؟
بله مدرن شدن انگار سرآغاز جهانی شدن است. مثلا در عرصه اقتصاد، شاید گفته شود در گذشته هم، تجارت بین کشورها از راه جاده ابریشم و... وجود داشته اما مبادلات اقتصادی بین کشورها در گذشته نقش تعیین کنندهای بر اقتصاد جامعه نداشته است. در جهان امروز اقتصاد جوامع بهشدت به یکدیگر وابسته است. الان هر اتفاق اقتصادی که در گوشهای از جهان بیفتد بر تمام کشورها تأثیر میگذارد. امروزه صنعت توریسم در اقتصاد برخی از کشورها حرف اول را میزند و این دستاورد ارتباطات جهانی یا بهتر بگوییم جهانی شدن است که در جهان سنتی خبری از آن نبود. در واقع این ارتباطات مدرن بود که کشورها را به سمت جهانی شدن سوق داد.
- آقای دکتر پدیده جهانیشدن چه تأثیراتی بر جامعه ما گذاشته یا به تعبیر بهتر جامعه ما چگونه با جهانی شدن کنار آمده است؟
بدون تردید همه نهادهای جامعه ما از جهانی شدن تأثیر گرفتهاند، مثلا از نظر اقتصادی جامعه ما مانند همه جوامع نمیتواند دارای یک اقتصاد بسته باشد و بهشدت به بازارهای جهانی نیازمند است؛ هم برای عرضه محصولات داخلی خود و هم برای واردکردن محصولات سایر کشورها. اصولا هیچ کشوری با اقتصاد خود بسنده وجود ندارد. از نظر فرهنگی، جهانی شدن ما را با نظامهای ارزشی گوناگون مواجه کرده است چه از طریق رسانههای جدید و چه از طریق آمد و شد. امروزه مردم جامعه ما از طریق توریسم و سفرهای بازرگانی و تحصیلی به نقاط دیگر جهان میروند و با نظامهای ارزشی و تربیتی متفاوت آشنا میشوند و الگوهای نوین سیاسی و فرهنگی را تجربه میکنند. اینجاست که نظام فرهنگی ما باید بتواند با این نظامها رقابت کند. کالاهای فرهنگی ما همچنین با کالاهای رقیب مواجه میشود، از اینرو یکدستی فرهنگی جوامع از بین رفته و نوعی پلورالیزم (کثرتگرایی) فرهنگی بهوجود آمده است. از نظر سیاسی هم وقتی انسان جدید به حقوق بشر بهعنوان یک مفهوم محوری مینگرد، به یک نظام سیاسی نوین نیازمند است که بتواند پاسخگوی پدیدههایی مانند حقوق بشر، حقوق شهروندی و... باشد تا دچار بحران و عدممشروعیت نشود.
اما اینکه جامعه ما چطور با جهانی شدن کنار آمده، باید گفت که در این داستان 2جریان فکری وجود دارد: یکی جریان نفی و کنترل اثرات جهانی شدن که معتقد است هر آن چیزی که از این جریان به ما میرسد اشکال دارد و باید از طریق کنترل کانالهای ارتباطی آن را محدود کرد تا بافت جامعه سنتی ما محفوظ بماند، و جریان دیگر حامل این پیام است که مقابله با این تأثیرات غیرممکن بوده و باید بهدنبال ترکیبی خلاق از اثرات جهانیشدن با قابلیتهای سنتی خود باشیم تا هم شاخصهای فرهنگی ما در آن نمایان باشد و همه بتوانند به نیازهای انسان امروز در دنیای جدید پاسخ دهند. این دو جریان همواره در جامعه ما در حال ستیز و رویارویی هستند و بسیاری از تنشهای سیاسی موجود حاصل آن است و گویا جریان مخالف با جهانی شدن چندان موفقیتی حاصل نکند، زیرا بهنظر میرسد این جریان (جهانی شدن) از راههای مختلف وارد جامعه ما شده است، بنابراین بهنظر میرسد موفقیت از آن گروهی باشد که خواهان تلفیق اثرات جهانی شدن با میراث فرهنگی ما هستند و نه نفی کلی آن.
- ریشههای فرهنگی یک جامعه (دینی و ملی) اصولا در تحولات اجتماعی چه نقشی بازی میکنند؟ آیا همیشه سد راه این تحولات هستند یا خیر؟
ببینید این بر میگردد به اینکه حاملان ارزشها چه فهمی از این ارزشها و همچنین از دنیای مدرن دارند. الان در کشور ترکیه حزب اسلامگرا ضمن توجه به میراث فرهنگی و ملی به مقتضیات دنیای جدید نیز توجه دارد. در مقابل طالبان است که با یک فهم نادرست از دین و سنت و رویکرد ستیز با جهان مدرن، چهره مسئلهآفرین و زشتی از دین را نمایان ساخته است.