همشهری آنلاین: یک سوال ساده و رایج در از کارشناسان در مصاحبه‌های رادیو و تلویزیونی این است: "چگونه بفهمم که ازدواج دچار مشکل شده است؟"

 به عبارت دیگر زوج‌ها می‌خواهند نشانه‌های بروز مشکل در زندگی مشترک‌شان را بدانند. پژوهش‌‌ها به این سوال رایج پاسخ داده است. هفت نشانه ناکامی در ازدواج را می‌توان این چنین برشمرد:

1- بسیار بیشتر از پیش با همسرتان دعوا می‌کنید یا در این دعواها انصاف را رعایت نمی‌کنید:

در حقیقت در چنین وضعیتی شما دیگر حرف خوبی باقی نمانده است که به یکدیگر بگویید. خوش‌تان می‌آید که از یکدیگر ایراد بگیرید. این ایرادگیری‌ها از روی نیت خوب انجام نمی‌شود، بلکه برای ناراحت کردن و رنج دادن طرف مقابل است. شما از سرزنش یکدیگر برای تخلیه ناراحتی‌های‌تان استفاده می‌کنید.

متاسفانه اغلب جرو بحث‌هاتان درباره موضوعات مشابهی است. به طور فزاینده‌ای از یکدیگر انتقاد می‌کنید، مداوما با هم جنگ و دعوا دارید، و دیگر در این دعواها "انصاف را رعایت نمی‌کنید."

همانطور که بارها گفته شده است جر و بحث کردن به خودی خود اشکالی ندارد، و همه زوج‌های موفق هم جروبحث می‌کنند- اما حقیقت این است که زوج‌های موفق یادگرفته‌اند که چگونه "منصفانه" دعوا کنند. جروبحث‌های آنها به صورت توهین به شخص دیگر در نمی‌آید و تهاجمی نیست.

2- یک یا هردوی شما به طور فزاینده‌ای دیگر برای طرف مقابل احترام قائل نیست:

در ازدواج‌های ناموفق به طور فزاینده‌ نشانه‌های بی‌احترامی به یکدیگر مشاهده می‌شود. دلخوری و رنجش جای صبر و عشق را می‌گیرد. هر کدام شما به راه خودش می‌رود تا از بودن با دیگری راحت شود.

و متاسفانه هنگامی در کنار همسرتان نیستید، شادتر از زمانی هستید که همراه او هستید. تفریح کردن با همسرتان دیگر خاطره‌ای مربوط به گذشته می‌شود.

هنگامی که احترام و درک دوجانبه از بین می‌رود، ازدواج شما در مسیر پایان یافتن است. در این مورد شک نکنید.

3- شما و همسرتان دیگر توانایی ارتباط برقرار کردن با یکدیگر به شیوه‌ای معنادار و خلاق را ندارید:

برقراری ارتباط میان زن و شوهر برای سلامت یک رابطه زناشویی موفق اهمیت بسیاری دارد. در ازدواج‌های ناکام برقراری ارتباط با یکدیگر کمتر و کمتر می‌شود.

وضعیت بدتر هنگامی خواهد بود که درباره مشکلات دوجانبه‌تان با یکدیگر صحبت نکنید. به صراحت باید گفت طرفین در یک ازدواج ناموفق توانایی و اشتیاق حل کردن مشکلات‌شان را از دست می‌دهند.آنها دیگر برای یکدیگر اهمیتی قائل نیستئد.

هنگامی که ارتباط میان زن و شوهر به چنین وضعیتی رسیده باشد، دیگر امید چندانی برای ادامه این زندگی مشترک نمی‌توان داشت. همیشه به یاد داشته باشید هنگامی که افراد از ارتباط برقرار کردن با یکدیگر اجتناب می‌کنند، دیگر نه مشکلی حل می‌شود، نه شکافی را می‌توان پر کرد، و نه عدم توافقی را می‌توان برطرف کرد.

4- صمیمیت زناشویی در ازدواج شما پایین است و به فزاینده‌ای کاهش پیدا می‌کند:

صمیمیت جنسی در ازدواج ناکام پایین است. با ادامه اختلافات بین زن و شوهر صمیمیت جنسی کمتر و کمتر می‌شود. زن و شوهر به صورت هم‌اتاقی‌های هم در می‌آیند- با هم در یک خانه زندگی می‌کنند، اما هیچکدام از صمیمیت‌های عاطفی زندگی مشترک بین آنها وجود ندارد.

5- اختلافات مالی بر بحث‌ها و مکالمات شما غلبه می‌کند:

هنگامی که شما و همسرتان به طور فزاینده و مدوامی در مورد موضوعات مالی جر و بحث می‌کنید، روشن است که ازدواج شما دچار مشکل شده است. بسیاری از اختلافات زناشویی ریشه در موضوعات مالی دارد. و وقتی وضعیت بدتر می‌‌شود که کشف کنید همسرتان درباره پول یا سایر موضوعات مالی به شما دروغ گفته است. وفتی زن وشوهر درباره صورت‌حساب‌ها، تراز حساب‌های بانکی، مخارج و قرض‌ها به یکدیگر دروغ بگویند. نشانه بسیار آشکاری از عدم موفقیت ازدواج بروز کرده است.

تردیدی نیست که همه زوج‌ها در دوران ناپایداری اقتصادی، به زحمت می‌افتند. میزان بالای بیکاری، افزایش قیمت‌ها، نگرانی درباره حقوق بازنشستگی و پس‌اندازهای‌مان و بالا رفتن اجاره‌ و قیمت خانه فشار زیادی به زوجین وارد می‌کند.

اما به یک حقیقت باید توجه کنید: زوج‌های موفق این دوران فشار اقتصادی را از سر می‌گذرانند و به شکوفایی ادامه می‌دهند. زوج‌هایی که رابطه مستحکمی دارند، راه‌هایی را پیدا می‌کنند تا با این بی‌ثباتی‌های اقتصادی کنار بیایند. زوج‌های ناموفق یاد نگرفته‌اند با ناپایداری‌های اقتصادی کنار بیایند، به این علت که اصولا نحوه برقرار کردن ارتباط درست با یکدیگر را نیاموخته‌اند.

اگر همه صحبت‌های‌تان درباره مصائب مالی‌تان باشد، ازدواج‌تان به خطر افتاده است.

6- دیگر به همسرتان اعتماد ندارید:

اعتماد در کانون هر ازدواج موفقی قرار دارد. در واقع هیچ چیز برای یک ازدواج موفق مهمتر از توانایی اعتماد کردن نیست. اگر نتوانید به همسرتان اعتماد کنید،چه کسی برای اعتماد کردن باقی می‌ماند؟

هنگامی که شما یا همسرتان به فکر زیر پاگذاشتن وفاداری‌تان می‌افتید، و طلاق گرفتن ذهن شما را اشغال می‌کند، مشکل در ازدواج شما شروع شده است. اگر میزان این اعتماد دوجانبه به صفر برسد، دیگر امیدی برای تداوم زندگی مشترک شما وجود ندارد.

7- اعضای خانواده‌های‌تان به جای ایجاد تفاهم و پادرمیانی به طور فزاینده‌ای به گرفتن طرف هر یک از شما کشانده می‌شوند:

برای بستگان و نزدیک‌تان (از فرزندان و پدرومادرها و خواهر و برادرهای‌تان گرفته تا اقوام دورتر) پادرمیانی کردن و واسطه شدن در مباحث و مشاجرات شما مشکل و مشکل‌تر می‌شود. اعضای دو خانواده شروع به جناج‌بندی می‌کنند. بردن و باختن در این جنگ به قانون روزمره بدل می‌شود. مصالحه و آشتی به کناری نهاده می‌شود.

به علاوه هر یک از شما سعی می‌کند دیگری را از اعضای خانواده و دوستانش جدا و منزوی کند. "تفرقه بینداز و حکومت کن" به شعار روزانه‌تان بدل می‌شود. متاسفانه باید گفت چنین ازدواج‌هایی که کارکرد خود را از دست داده‌اند،اختلاف و فقدان تفاهم در میان سایر اعضای خانواده را هم باعث می‌شوند. اتحاد خانوادگی از هم می‌پاشد. دشمنی خانوادگی نشانه‌ای از یک ازدواج سالم نیست.

شناختن نشانه‌های ابتدایی ناکامی در ازدواج مهم است. توجهی دقیق به بروز این نشانه‌ها داشته باشید. هنگامی این نشانه‌ها بروز می‌کنند باید دست به اقدام بزنید تا رابطه‌تان با همسرتان را نجات دهید. ازدواج سالم و شادمان یکی از دستاوردهای بزرگ زندگی است. هیچ وقت برای نجات دادن ازدواج‌تان دیر نیست.

Psychology today

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها