تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۲۲:۱۰

همشهری‌آنلاین-سید ابوالحسن مختاباد: مدیریت موسیقی در ایران با دیگر مدیریت های هنری تفاوت دارد و حساسیت‌هایی را بر خود بار کرده که دیگر انواع مدیریت هنری فارغ از آنند.

اول:داوری درباره توفیق یا عدم توفیق یک مدیر به عوامل متعددی بستگی دارد.شناخت یک مدیر از حوزه‌ مورد نظر،جدیت و پی‌گیری در کار،نوع ارتباط با نیروهای درون سازمانی و بیرون سازمانی، برنامه‌ریزی‌های کوتاه و بلند مدت،جذب درآمدو چگونگی هزینه کردن و نحوه اختصاص درآمدها،گشودن افق‌های تازه در کار و نحوه مواجهه با موانع و آسیب‌ها و راهبرد(استراتژی) و تاکتیک انتخابی برای هر موضوع از جمله عواملی است که رویکرد یک مدیر به هر کدام از اینها ،می‌تواند داوری درباره توفیق یا عدم توفیق‌ش را صورت و صبغه‌ای جدی بخشد.

اگر در تمامی حوزه‌های فرهنگ وهنر موانع و آسیب‌های مدیریتی تقریبا حدود و اندازه‌ای یکسان دارند، در حوزه موسیقی چنین نیست.این حوزه به دلیل نوع نگاهی که در سیاست‌های کلان فرهنگی درباره موسیقی وجود دارد،همه‌گاه بر لبه‌ای از تیغ حرکت کرده است. مدیریت موسیقی ضمن آنکه باید با انواع و اقسام موانع پیش‌روی دیگر مدیران هنری روبرو شود، در انتظار برخی فشارها و البته برخورد‌هایی باشد که به دلیل شفاف نبودن سیاست‌های فرهنگی در حوزه موسیقی بر سر سامانه مدیریتی آوار می‌شود. ضمن آنکه مدیریت موسیقی در میان تمامی انواع مدیریت‌ها با کمترین بودجه همراه است. اگر یک مدیر تئاتری،تجسمی، سینمایی می‌تواند فریاد کمبود بودجه بر‌آورد، مدیر موسیقی به دلیل همان موانع و شفاف نبودن‌ها عملا امکان چنین فریادی را هم ندارد و باید به نجوا در گوش مدیر بالادستی بگوید که بودجه را ارتقاء‌دهید و ...

برای نمونه و طبق اطلاعاتی که نگارنده به دست آورده است، بودجه دفتر امور موسیقی وزارت ارشاد در سال جاری(1390) چهار میلیارد و دویست میلیون تومان بوده است و بودجه مصوبه دولت برای سال 1391 هم چهار میلیارد و 800 میلیون تومان.تازه اگر کل این بودجه اختصاص یابد ،که قاعده چنین نیست و عمدتا بیش از 80 درصد بودجه در یک نگاه خوشبینانه به موسیقی اختصاص نمی‌یابد. این یعنی در سال 90 بودجه موسیقی سه میلیارد و سیصد و شصت میلیون تومان بوده است و در سال آتی هم بر همین منوال 20 درصد از این بودجه کم خواهد شد. با چنین پیش‌زمینه ذهنی و در حالی که نهادهای مدنی موسیقی عموما در این زمینه‌ها نه بیانیه‌ای می‌دهند و نه حتی سخنی در نقدو اعتراض به چنین بودجه‌ اندکی بیان می‌دارند تا حداقل از کلیت ماجرا دفاع کنند، طبیعی است که این بودجه نتواند کفاف همان اندک برنامه‌های موسیقی را بدهد. حال مدیری می‌ماند که بتواند این بودجه را به نحوی اختصاص دهدو هزینه کند و البته بر درآمد‌هایی متمرکز شود که بتواند کشتی شکسته موسیقی را اندکی به جلو براند.

سوم:در تاریخ مدیریت موسیقی بعد از انقلاب ، به خصوص در حوزه ارشاد که سیاستگزار فرهنگ و هنر شناخته شده است، و در ارزیابی کارنامه کاری مدیران موسیقی دو مدیر بیش از همه توانستند توفیق به دست آورند. این توفیق البته نسبی است و طبیعی است در مقایسه با سایر مدیران این بخش و با توجه به توان و ظرفیت‌هایی که داشتند و اختیاراتی که به آنها داده شده بود، مورد داوری قرار می‌گیرند،‌و این نوشته در صدد نگاه صد درصدی و بی‌عیب و نقص از مدیریت نیست بلکه در قیاس با دیگران و با ارزیابی نگاه هنرمندان موسیقی به کلیت کاری آنان به چنین نگاهی رسیده است.نخست آقای علی مرادخانی که به گمان نگارنده تا به امروز موفق‌ترین مدیر موسیقی بعد انقلاب به شمار می‌رود که قاطبه هنرمندان موسیقی همچنان چنین عقیده‌ای دارند و شاید تنها مدیر موسیقی هم باشد که بعد از ترک این سمت ،تجربه مدیریتی خود را در همین حوزه استمرار داده و می‌دهد( به عنوان مدیر موزه موسیقی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران).

ضمن تقدیر تلاش‌های‌آقای مرادخانی و یادی از زنده‌یاد سلمانیان ،در سال‌های پایانی دهه شصت و اوایل دهه هفتاد که فضا و نگاه‌ها نسبت به موسیقی بسیار محتسب‌مزاجانه بود،بپذیریم که بخشی مهم از توفیق تیم مدیریتی زیر نظر آقای مرادخانی را باید وامدار استمرار و ثبات مدیریتی(نزدیک به 14 سال) و البته گشایش فضا در نیمه دوم دهه هفتاد به روی موسیقی در نگاه کلان فرهنگی بدانیم.
مدیر دیگر آقای بابک رضایی است که در دوره رکود به انجمن موسیقی آمد، البته تفاوت مدیریت در انجمن موسیقی با مدیریت در دفتر امور موسیقی همانا در سیاستگزاری از سوی یک فرد و اجرایی بودن فرد دوم است. در حالی که برابر گزارش‌ها انجمن یک بدهی بالای 700 میلیون تومانی روی دست مدیر تازه گذاشته بود آقای رضایی وارد این نهاد شد و اکنون که آن را ترک می‌کند، بدهی به خارج از مجموعه تقریبا به صفر رسیده است و شاید اگر سیاست‌های اعمال شده از سوی دفتر موسیقی در یک سال اخیر نبود، قطعا ذخیره پولی و درآمدی هم برای انجمن باقی می‌ماند. نکته طنز ماجرا ورود مدیری به جای آقای رضایی است که اعتقادی به وجود ذخیره پولی(ناشی از درآمدها) برای انجمن نداشت و اکنون خود باید همان کشتی را درو کند که در غرس کردن نهال آن همتی تام و تمام داشت.
برای نگارنده قابل توجیه نیست که چرا آقای رضایی باید تغییر کند  در حالی که معاون هنری وزیر از تلاش‌های صادقانه او تقدیر کرد و یکی از اعضای هیئت امناء‌ هم او را مدیری پاکدست  با کار شبانه روزی توصیف کرد. آقای رضایی  هم جدی در کار بود و هم حوزه کاری را می‌شناخت و هم ارتباطات بسیار موثری را با اهالی موسیقی سامان داده بود و از‌آن مهمتر نسلی تازه از مدیران تولید را وارد چرخه همکاری با انجمن موسیقی کرده بود. کاری که او به همراه دکتر سید عبدالحسین مختاباد، در برپایی نمایشگاه موسیقی و آثار شنیداری به انجام رساند،از جمله مهمترین حرکت‌های موسیقایی در سه دهه بعد از انقلاب به شمار می‌رفت و جالب آنکه این حرکت در همان سال به عنوان مهمترین رخداد موسیقی سال به ثبت رسید. حرکتی که به دلیل همان موانع ناگفته در صدر این نوشته، استمراری نیافت و حسرت برپایی دوباره آ‌ن برای اهل موسیقی باقی ماند.

آخرین کار آقای رضایی انتشار سه سی‌دی از اجرای ارکستر سمفونیک تهران بود به رهبری شهرداد روحانی،کاری که در تمامی عمر چندین دهه‌ای ارکستر سمفونیک تهران به یاد ندارم. اجرایی که هم قابلیت ضبط صدابرداران ایرانی را نشان می‌دهد و هم توانایی و ظرفیت بالای ارکستر سمفونیک تهران را که به جز نقایصی بسیار جزیی اجرایی در استانداردهای بالای یک کار سمفونیک را به یادگار گذاشتند.

نگارنده امیدوار است که آقای رضایی و تجربه‌ای که در حوزه مدیریتی موسیقی کسب کرده در همین حوزه صرف شود ،این نکته را از این بابت می‌گویم که ما در این حوزه بسیار فقیریم نباید اندک افرادی را که در این حیطه ورود پیدا کرده‌اند و توانسته‌اند افق‌های تازه‌ای برای موسیقی بگشایند و تنها مصرف کننده بودجه در اختیار نبودند، بلکه افراد صرفه‌جو،درآمدزا به شمار می‌رفتند، را با کم اعتنایی و یا بی‌اعتنایی به سمت دیگر سوق دهیم. توصیه خود نگارنده به آقای رضایی هم این است که اگر بخش‌های دولتی یا تنها نهاد مدنی حوزه موسیقی از ظرفیت‌های ایشان استفاده‌ای نکردند،‌به سمت ایجاد یک نهاد خصوصی و مدیریت‌آن برود که قطعا توفیق خواهد داشت.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها