بنابراین سعی کردم تا قضاوتهایم را براساس تفاوتها پایهگذاری کنم تا در رفع احتیاجات مادی و معنویشان عدالت را برقرار کرده باشم.
من متوجه شدم که بچهها را نباید به یک نگاه ببینم، اما متاسفانه برخی والدین به این موضوع توجه نمیکنند و فرزندانشان را آنطور که میخواهند میبینند نه آنطور که آنها هستند، یعنی حاضر نیستند آنچه را که واقعیت دارد ببینند.
من آموزگارم و در مدت 20سال کار آموزشی دریافتهام که این موضوع در ارتباط با دانشآموزان نیز صادق است. هر دانشآموز علاوه بر ظاهر متفاوتی که با دیگر کودکان همسال خود دارد(اختلاف در وزن، قد، رنگ، پوست و...) اختلافات درونی نظیر تواناییهای ذهنی و باطنی متفاوت با دیگر دانشآموزان نیز دارد.
بنابراین آیا سزاوار است پدران و مادران تنها به صرف همکلاس بودن فرزندانشان با گروه همسالان خود، آنها را با یکدیگر مقایسه کنند و انتظاراتی یکسان داشته باشند؟
پیش به سوی واقعگرایی
مسلما درصد آگاهی پدران و مادران میتواند نگرش اولیا و رفتار آنها را تغییر دهد و باعث شود که انتظارات واقعگرایانهتری در مورد فرزند خویش داشته باشند.
آموزش به اولیا، آنها را در مورد ظرفیتهای فرزندشان آگاه کرده و سبب میشود که به هنگام برخورد با مشکلات درسی و... آگاهانه عمل کنند و نتایج مطلوبتری به دست آورند.
در این میان، برخورد صحیح و آگاهانه معلم در این زمینه میتواند نقش بهسزایی در پذیرش ناتوانیهای دانشآموزان از سوی اولیا داشته باشد، چرا که در برخی موارد، بیان مشکلات دانشآموز از سوی معلم با عکسالعمل از سوی پدران و مادران همراه است و در واقع، آنها حاضر به پذیرش موضوع نیستند.
در حالی که اگر از دوران پیش دبستان و حتی قبل از آن، این کمبودها و اختلالات کودکان تثبیت شده باشد آنها در صورت توجه بیشتر مسئولان آموزش و پرورش و آموزش و آمادهسازی والدین در جهت شناخت دقیقتر مسایل و کمبودهای کودکان، میتوان آنها را رفع کرد.
امروزه عقیده بر این است که اختلالات رفتاری، زمینهساز اختلالات یادگیری در کودکان است که بدون در نظر گرفتن توانایی فرد، خلاقیت، اعتماد به نفس و... و با استفاده از اهرم زور نمیتوان آن را برطرف کرد. هر ساله وجود اولیا نگران و مستاصل توجه من را به چارهجویی جلب کرد و نکات زیر را به تجربه دریافتهام.
1 -والدین ناآگاه برای سربلندی خود بین اقوام و همسایهها و یا گاه به خاطر گرفتن هدایایی که از سوی ادارهها به معدلهای ممتاز داده میشود، فشار بیاندازهای را به فرزندان خود تحمیل میکنند.
2 - گاه این فشار از سوی مربیان و برای بالا بردن نام خود و مدرسه که خواسته یا ناخواسته همان کاری را میکنند که اولیا میخواهند و به برخی روشهای غیرمعقول برای رسیدن به این هدف متوسل میشوند.
اما به جای این همه فشار بهتر است خودمان را جای دانشآموزانی قرار دهیم که کمترین توجه را به درس نشان میدهند؛ یا دانشآموزانی که در رقابت جا میمانند و به دلیل مشکلات، علاقه خود را از دست میدهند.
وقتی کودکان خیالپرداز، جا میمانند
در جامعه امروزی، خانواده مسئولیت خود در تربیت فرزندان را باید با همسایهها، مدرسه و حتی قانونگذاران تقسیم کند.
اگر کودک عادت کند که با خیالپردازی با مشکلات و یا ناامیدیها برخورد کند، هرگز یاد نخواهد گرفت که چگونه مشکلات خود را حل کند و طرز تفکر او برای اطرافیانش به شکل یک مشکل درخواهد آمد.
ناکامی وخیم زمانی بروز میکند که کودک، توانایی ارضای نیازهای ابتدایی خود را ندارد، این نیازها به قرار زیر است:
1 -نیاز به محبت، به ویژه محبت از طرف والدین و افراد خانواده.
2 -نیاز به امنیت که از طریق تعلق داشتن به گروه یا مقبول دیگران قرار گرفتن، تبیین میشود.
3 -نیاز به استقلال، یعنی فرد بتواند خودش تصمیمگیری و برنامهریزی کند که از دوران کودکی روبه رشد است و در نوجوانی قویتر میشود.
4 -نیاز به عزت نفس، که این نیاز وابسته به آن است که فرد تا چه حد توانایی تطابق معیارهای رفتاری خود و تجربه موفق شدن در هدفی که انتخاب کرده را دارد.
در این میان، هرچند که لازم است کودکان را از رنج ناکامی شدید و حقارت باز داریم اما این به آن معنا نیست که همیشه از آنها در برابر مشکلات حمایت کنیم، چرا که مقابله با مشکلات، نقش بسیار مهمی را در رشد زندگی فردی آنها دارد.
در واقع والدین از طریق رو به رو شدن با مشکلات کودکان به حقایق و محدودیتهای خود و طبیعت چیزهایی که سعی به انجام آنها دارند، پی میبرند و تنها از طریق غلبه بر مشکلات است که اعتماد به نفس به وجود میآید.
فردی که اعتماد به نفس دارد، مشکلات را به مبارزه میخواند و سعی میکند به پیروزی دست یابد. در حقیقت پیروزی مفهومی است که بدون وجود مبارزه، معنی خود را از دست میدهد.
نکته مهمی که در این میان وجود دارد، این است که بسیاری از کسانی که بر مشکلاتشان فایق آمدهاند موفقیت خود را مدیون کسانی میدانند که آنها را تشویق کردهاند، بنابراین اگر علاقهمندیم شاگردان بر مشکلات خود پیروز شوند لازم است بدانیم چه کمکی میتوانیم بهآنها کنیم.
تجزیه و تحلیل اطلاعات
برای از بین بردن نقایص فوق با استفاده از راهکارهای زیر میتوان عمل کرد:
1 -والدین میتوانند با فراهم آوردن شرایط مساعد از پرخاشهای کودک بکاهند.
2 -کودک، باید از نیازهای حرکتی خود لذت ببرد، مثلا فضایی در اختیار او قرار گیرد که بدون ملاحظه دیگران هر وقت و به هر میزان که میخواهد بازی کند و به دلخواه خود تحرک داشته باشد.
3 - شرایط محیطی باید طوری برای کودک تغییر کند که بتواند همراه با انجام فعالیتهای مثبت روند یادگیری را طی کند، برای دستیابی به این موارد بهتر است به موارد زیر توجه شود:
الف- سرمشقهای صحیحی در اختیار او قرار دهید.
ب-کودک را یاری دهید تا پیامدهای رفتارش را بشناسد و به آن توجه کند.
ج-به او فرصت دهید تا اعتماد به نفس و تایید را تجربه کند.
د-با او به کسب تجربه مشترک و تمرین بپردازید تا بتواند با مشکلاتش دست و پنجه نرم کند.
4 -کمک کنید برای خود هدفی انتخاب کند.
5 -آنان را یاری دهید تا دریابند وقتی از دریچه منطق و استدلال حرف میزنند، دیگران میپذیرند.
6 -آنان را یاری دهید تا در جریان بحث و گفتگو با دیگران خویشتن خویش را تعدیل کنند.
7 -به خاطر داشته باشید که گاهی لازم است برای آزادی از دام خودمحوری از یک تصمیم و عمل نادرست عقبنشینی کنند.
8 - بدانید که والدین خود بهترین الگوی رفتاری برای فرزندانشان هستند.
9 - به پرسشهای بچهها در صورتی که پاسخ آنها را میدانید، با صداقت، سادگی و کوتاه پاسخ دهید.
10 - سعی کنید با ایجاد فضای اطمینانبخش و اعتمادآفرین، رازدار و محرم اسرار کودکان خود باشید.