تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۸۵ - ۰۷:۵۸

احسان ناظم‌بکایی- مهدی صارمی‌فر: باراک اوباما سناتور سیاه‌پوست، خودش را کاندیدای ریاست‌ جمهوری آمریکا کرده، آیا او اولین رئیس‌جمهور سیاه‌پوست آمریکا خواهد شد؟

این آمریکایی‌ها واقعا ته‌‌اش هستند. در حالی که ادعا می‌کنند در زمینه دموکراسی و حقوق بشر و این‌جور چیزها به اشباع رسیده‌اند و می‌خواهند صادرات دموکراسی‌شان را ولو به زور دگنک به حلق خلق‌الله سایر ممالک بریزند، در کشور خودشان نژاد اول و دوم، رنگ پوست، مذهب و حتی جنس اول و دوم خیلی مهم است.

خیلی‌ها از این که یک زن می‌خواهد کاندیدا شود، قاتی کرده‌اند و خیلی‌های دیگر از این که یک سیاه‌پوست به ریاست جمهوری فکر می‌‌کند، از فرط عصبانیت رنگ صورتشان سیاه شده.

آمریکا کشوری است که هرازچندگاهی در تلویزیون خودمان می‌بینیم پلیس‌اش چطوری همین طور الکی به جان یک سیاه‌پوست می‌افتد، سفیدپوست‌هایش هنوز سیاه‌ها را کاکا سیاه صدا می‌‌‌کنند و... حالا در این کشور یک سیاه‌پوست دورگه به سرش هوای ریاست جمهوری زده.

به این بهانه، اول یک کوچولو سراغ این که سیاه‌پوست‌ها در ینگه دنیا چه وضعی داشته و دارند رفته‌ایم و بعد هم سراغ ماجرای انتخابات آمریکا و این که اصلا چرا کاندیداهای انتخاباتِ دو سال بعد، از همین حالا معلوم هستند و قضیه چطوری است و این حرف‌ها و در آخر هم چند تا از چهره‌های معروفشان را به‌تان معرفی کرده‌ایم.

سیصد سال پیش، کار زیاد و کمبود نیروی کار باعث شد آمریکایی‌ها به خصوص ساکنان مناطق جنوبی سوار کشتی‌هایشان بشوند و بروند آفریقا تا سیاه‌پوست‌ها را به عنوان برده و کارگر مفت، شکار کنند. این‌طوری، پای سیاه‌پوست‌ها به آمریکا باز شد.

تجارت برده در جنوب آمریکا کم‌‌کم گرفت و بندرهای جنوبی پر بود از کشتی‌هایی که یا با بار برده سیاه به آمریکا رسیدند یا داشتند برای شکار به آفریقا می‌رفتند.

با این که دو منطقه شمالی و جنوبی با هم یک کشور را درست می‌کردند، اما اختلاف بین آن‌ها زیاد بود. شمالی‌های کارخانه‌دار که نیروی کارشان سفیدپوست بود، تو کتشان نمی‌رفت که جنوبی‌‌‌های کشاورز و مزرعه‌دار، از سیاه‌پوست‌ها این‌طور بیگاری بکشند.

بنابراین جنگ بین دو طرف شروع شد و شمالی‌ها پیروز شدند و علی‌‌الظاهر قانون برده‌داری که طبق آن بیشتر از 90 درصد سیاه‌ها بردة سفیدها بودند، لغو شد. اما تبعیض نژادی و رنگی در جامعه آمریکا به یک عرف تبدیل شده بود. (عرف یعنی با این که در قانون نیامده مهریه چند هزار سکه باشد، اما همه مهریه‌های چند هزارتایی بگیرند، چون رسم و عرف است!)

ورود سگ و سیاه ممنوع!
سیاه‌پوست‌ها باید پشت سر سفیدها حرکت می‌کردند، آسانسورها و شیرهای آب‌شان جدا بود. خیلی از رستوران‌ها نوشته بودند: «ورود سگ و سیاه، ممنوع.» سفیدها جلوی اتوبوس می‌نشستند و سیاه‌‌ها عقب.

اگر یک پسر نوجوان سفید پوست وارد اتوبوس می‌شد، پیرزن سیاه‌پوستی که روی صندلی نشسته بود، باید جایش را به او می‌داد.

تعدادی از سیاه‌ها که با این شرایط کنار نمی‌آمدند، برگشتند آفریقا و کشوری به نام لیبریا (سرزمین آزادگان) را درست کردند. اما خب خیلی‌ها هم ماندند، چون چند نسل بود در آمریکا زندگی کرده بودند و خودشان را آمریکایی می‌دانستند تا آفریقایی. یک عده می‌‌خواستند با زور حق‌شان را بگیرند و یک عده هم مثل مارتین لوترکینگ با راهپیمایی، گردهمایی و کارهای مسالمت‌آمیز دنبال حق‌شان بودند.

آن‌ها مثلا چند ماه سوار اتوبوس نشدند تا شرکت‌های اتوبوس‌رانی را به خاک سیاه نشاندند. پدر و مادرها مدام در گوش بچه‌هایشان زمزمه می‌کردند: «تو باید ده برابر بیشتر از یک سفید تلاش کنی تا در جامعه تو را با او برابر ببینند... شاید نتونی تو رستوران با یک سفید غذا بخوری اما حتما می‌تونی یک روز، رئیس‌جمهور بشی و به همه سفیدها حکومت کنی.»

همین زمزمه‌ها باعث شد تا در انتخابات امسال کنگره آمریکا، 43 سیاه‌پوست به کنگره راه پیدا کنند و بعد از 200 سال که نامزدهای ریاست جمهوری همه مرد و سفیدپوست بودند، حالا دو سیاه (یکی حتما «اوباما» و یکی احتمالا «رایس») جزء کاندیداها باشند.

سیاهی، کیستی؟
باراک اوباما، 45 سال پیش در هاوایی به دنیا آمده. پدرش کنیایی و مادرش سفیدپوست و اهل تگزاس است. نوجوانی‌اش در هاوایی و اندونزی بود و بعد هم از دانشگاه‌ هاروارد در رشته حقوق فارغ‌التحصیل و وارد دنیای سیاست و حزب دموکرات آمریکا شد و چند سال قبل به عنوان نماینده ایالت ایلینوی به مجلس آمریکا راه پیدا کرد.

یک ماه پیش هم در همین ایالت، رسما اعلام کرد که برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 کاندیدا می‌شود. این اتفاق خیلی سر و صدا کرد، چون دموکرات‌ها تقریبا مطمئن بودند بعد از 8 سال می‌توانند جمهوری‌خواه‌‌ها را از کاخ سفید بیرون کنند و داشتند روی هیلاری کلینتون (متعلقه بیل کلینتون رئیس‌جمهور قبلی آمریکا که آن بی‌ناموس‌بازی‌ها را با منشی‌اش مونیکا درآورد) کار می‌کردند.

اما یکهو با کاندیدایی روبه‌رو شدند که میزان محبوبیتش به خاطر جوانی، عدم سوءسابقه سیاسی و خوش‌برخوردی، مدام بالاتر می‌رفت.

چند تایی هم سیاه‌پوست بودن او را زیر سؤال بردند و گفتند او دورگه است و اصیل نیست و این‌طوری خواستند نشان بدهند این محبوبیت ربطی به رنگ و این‌‌ها ندارد.

به غیر از اوباما و کلینتون، دو سه نفر دیگر هم می‌خواهند از طرف دموکرا‌ت‌ها کاندیدای ریاست جمهوری شوند. اما با سیستم هردمبیل انتخابات آمریکا که هر حزب می‌تواند فقط یک نفر را معرفی کند، نه تنها بقیه بلکه حتی اوباما هم ممکن است توسط خود دموکرات‌ها از گردونه خارج شود.

دموکراسی زاقارت آمریکایی
سیستم سیاسی آمریکا واقعا یک سیستم آزاد و مامانِ چند صدایی است که البته فقط از آن، دو صدا شنیده می‌شود. در این کشور، فقط دو تا حزب اصل هستند که هر کسی بخواهد وارد سیاست شود، باید وارد یکی از آن‌ها شود.

سیستم انتخابات ریاست جمهوری یک سیستم حزبی است. یعنی ملت در هر ایالت به حزب رأی می‌دهند و اگر آرای حزبی در ایالت از 50 درصد بیشتر شد، تمام ایالت به نام آن حزب می‌شود. (آن‌هایی هم که به حزب دیگر رأی داده‌اند، نقش کشک را دارند!) آخر سر هم هر حزبی، ایالت‌های بیشتری گرفت، کاندیدای او رئیس‌جمهور می‌‌شود.

اما این ‌بازی، درون حزب‌ها هم هست. دو سال قبل از انتخابات، آن‌هایی که می‌خواهند کاندیدا شوند، ایالت به ایالت می‌چرخند و سر مردم را می‌خورند و بعد طبق نظر هم‌حزبی‌ها، یکی انتخاب می‌شود. این‌طوری هر حزب یک کاندیدا دارد و کل انتخابات با دو کاندیدای اصلی برگزار می‌شود. با این وضع زاقارت  احتمال این که اوباما کاندیدا شود کم است.

تأثیرگذارترین سیاهان تاریخ آمریکا

سیاستمداران

مالکوم ایکس (1965 ـ 1925)
مالکوم کوچیکه معروف به مالکوم ایکس رهبر گروه سیاهان مسلمان بود. وقتی چهار سالش بود، نژادپرستان خانه‌شان را آتش زدند. در شش سالگی هم پدرش را از دست داد.

پانزده سالش بود که به اکابر رفت. اما سال بعد دزدی کرده و به زندان افتاد. در آن‌جا با تعالیم اسلام آشنا شده و مسلمان شد و بعد از زندان به جنبش سیاهان پیوست.

از آن زمان، رهبر سیاهان آزادی‌خواه شد و سفرهای معروفی به سراسر دنیا کرد. سال 1965 توسط یکی از سیاهان مسلمان که جوانی 22 ساله اهل تیرسون نیوجرسی بود، ترور شد.

عالیجاه محمد (1975 ـ 1897)

عالیجاه پول در جورجیا از پدر و مادری مسیحی به دنیا آمد. در جوانی مسلمان شد. در همان زمان به دیترویت پایتخت کمپانی‌های اتومبیل‌سازی رفت و با کارگری در آن کارخانه‌ها شروع کرد.

 او خیلی زود به خاطر شخصیت کاریزماتیک‌اش محبوب مسلمان‌ها و سیاه‌پوستان شد.

او را پشت پردة خیلی از وقایعی می‌دانند که در اواسط قرن بیستم منجر به احیای حقوق از دست رفتة سیاهان شد.

 او شخصیتی مرموز داشت و نقش‌اش در میان سیاهان، بی‌شباهت به دن ویتو پدرخوانده نیست.

تا آخر عمرش قرآن و کتاب مقدس را از خود دور نکرد.

مارتین لوترکینگ (1968 ـ 1929)


عمو تام، فعال سیاسی و رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکا و برنده جایزه نوبل صلح، در جورجیا به دنیا آمد. به خاطر سخنرانی معروفش (رؤیایی دارم) پای بنای یادبود آبراهام لینکلن در واشنگتن، معروف شد.

دکتر کینگ نماد مبارزات سیاهان برای احقاق حقوق پایمال شده‌شان است. او که دکترای جامعه‌شناسی‌اش را از دانشگاه جستر گرفته بود، چندین بار در دوران مک کارتیسم با اف‌بی‌آی درگیر شد.

هنوز معلوم نیست که چه کسی در سال پرآشوب 1968 وی را ترور کرد. اما با ترور او بود که آشوب‌های سیاهان در سراسر آمریکا آغاز شد.

 تا قبل از آن،‌ آمریکا تنها جایی بود که از آشوب‌های آزادی‌خواهانه سال 1968 در امان بود. برای همین، گروهی شوروی را مسؤول ترور او می‌دانند. البته سازمان سیا، اف‌بی‌آی و حتی عالیجاه محمد هم از متهمان احتمالی در ترور او هستند.

لوئیس فراخان (؟؟ ـ 1933)


لوئیس فراخان در دوره جوانی عضو دستگاه عالیجاه محمد بود. اما او برخلاف عالیجاه محمد معتقد بود که سیاهان آمریکایی آفریقایی تبار باید راه خودشان را از جامعه آمریکا جدا کنند.

برای همین، سال1978 از گروه عالیجاه جدا شد و یک گروه انشعابی با نام «امت اسلام» تأسیس کرد که هم‌اکنون رهبر آن است.

کاندولیزا رایس (؟؟ ـ 1954)
وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی سابق کابینه بوش از پدر و مادری اصلاح‌طلب در آلاباما به دنیا آمد. دکترای علوم سیاسی‌اش را در 26 سالگی گرفت.

پس از آن، عضو هیأت علمی دانشگاه استانفورد شد و در عرض 10 سال، استاد تمام شد. گرایش او در دوران زندگی آکادمیک‌اش «اتحاد جماهیر شوروی) بود و کتاب‌های تولستوی و داستایفسکی را بهترین کتاب‌‌هایی می‌داند که در زندگی‌اش خوانده است.

از سال 1994 به عضویت فرهنگستان علوم و فنون ایالات متحده درآمد. تا این که جورج بوش، او را مشاور امنیت ملی خود کرد. در کابینه بوش هم جای یک سیاه دیگر را گرفت و وزیر خارجه شد.

او اولین زن وزیر خارجه سیاه‌پوست است و مقدار زیادی از درآمدش صرف ساختن مدرسه در محله‌های فقیرنشین و سیاه‌پوست‌نشین می‌شود. او یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری بعدی آمریکاست.

کالین پاول (؟؟ ـ 1937)
ژنرال چهار ستاره (بالاترین مقام نظامی) ارتش آمریکا اولین وزیر امور خارجه سیاه‌پوست ایالات متحده بود. اما او که با سیاست‌های جنگ‌طلبانة نومحافظه‌کاران هماهنگ نبود، سال 2005 توسط بوش از کابینه کنار گذاشته شد.

هنرپیشگان
سیدنی پواتیه (؟ ـ 1927)

اگر او نبود شاید درخشش ستاره‌هایی مثل دنزل واشنگتن و مورگان فریمن در سینمای آمریکا یکی دو دهة به تأخیر می‌افتاد.

پوآتیه در دهه شصت اولین ستارة سیاه‌پوست آمریکایی بود.

 او وقتی که سال 1963اسکار بهترین بازیگر مرد را گرفت، آن را آغاز راهی جدید برای سیاهان دانست.

 

اوپرا  وینفری (؟؟ ـ 1954)


مجری معروف شوهای تلویزیونی شبکه CBS معروف به لیدی او، 20 سال پیش با 25 هزار دلار حقوق وارد تلویزیون شد و الان ماهی 100 هزار دلار خرج سفرهایش از لس‌آنجلس به نیویورک می‌‌کند تا در آن‌جا به آرایشگاه برود.

او اولین زن سیاهی است که به ثروت یک میلیارد دلار رسید.

هاله بری (؟؟ ـ 1966)
بازیگر سیاه‌چرده و دورگة آمریکایی، جوایز امی، گوی طلایی و اسکار را برده است.

او سال 2002 به خاطر بازی خوبش در «توپ هیولا» برنده جایزه آکادمی (اسکار) شد. آن سال، سال اسکار رنگین‌پوستان بود.

سال بعد هم به خاطر بازی وحشتناکش در «دختران گربه‌ای» برنده تمشک طلایی شد.

ورزشکاران


جسی اوون (1980 ـ 1913)
در المپیک 1936 هیتلر قصد داشت اثبات کند که نژاد آریایی چقدر بر دیگران برتری دارد.

در این مسابقات، «جسی اوون» سیاه‌پوست آمریکایی، با بردن 4 مدال طلای 100 متر، 200 متر، 4 در 100 متر و پرش طول، بیشترین مدال طلا را گرفت.

 او را که علیه نژادپرستی هیتلر نمایشی عالی داشت، وقتی به آمریکا برگشت، در عقب اتوبوس نشاندند.

این هم نژادپرستی آمریکایی بود! در 1990 و 1998 دو تا تمبر به یادبود او منتشر کردند.

محمدعلی (؟؟ ـ 1942)

کاسیوس مارسلوس کلی جونیور، قهرمان افسانه‌ای سنگین‌وزن دنیا 61 بار مسابقه داد و 56 بار برد که 37 تایش با ناک اوت حریف بود.

او مدال طلای المپیک 1960 رم را هم دارد. اما هیچ‌کدام از این‌‌ها علت اصلی شهرتش نیست. او در 1964 تحت‌‌تأثیر عالیجاه محمد، مسلمان شده و نامش را به محمد و فامیلی‌اش را به علی تغییر داد.

با این نام، مبارزات افسانه‌ای‌اش را در مقابل جو فریزر انجام داد؛ مبارزاتی که هنوز هم بعد از 30 سال، دیدنشان هیجان‌انگیز و میخکوب‌‌کننده است.

طوفان (؟؟ ـ 1937)
روبین هاریکین کارتر، که در ایالت نژادپرست نیوجرسی به دنیا آمد، در دنیای بوکس به طوفان معروف شد.

قهرمان سبک‌‌وزن دنیا در 1967 درگیر یک جنجال اجتماعی شد و ظاهرا رئیس پلیس شهرش تیرسون با یک برنامه‌ریزی، او را بی‌گناه به زندان انداخت.

اما سال 1976 بی‌گناهی‌اش ثابت شد. در طول مدت زندان، خیلی‌ها از او حمایت کردند که یکی از معروف‌ترین‌هاشان باب دیلن است که شاهکارش هاریکین را برای او ساخت.