تاریخ انتشار: ۳ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۶:۱۰

امام هادی، علی بن محمد علیه‌السلام، امام دهم از ائمه اثنی عشر و دوازدهمین معصوم از چهارده معصوم مکنی به «ابوالحسن ثالث» و ملقب به «هادی» و «نقی» است و نزد شیعه امامیه ایران به «امام علی‌النقی» معروف است.

 به جهت سکونت ممتد در سامرا به «الفقیه العسکری» معروف بود زیرا شهر سامرا شهری نظامی و به «العسکر» معروف بوده است. ولادت امام بنابر مشهور در نیمه ذی‌الحجه سال 212 یا 214 در محلی به نام صریا (قریه‌ای در 3مایلی شهر مدینه) که ساخته پدرش بود، ‌اتفاق افتاد و در روز دوشنبه، دوم ماه رجب سال 254 در شهر سامرا به شهادت رسید. در موقع انتقال امامت از پدر بزرگوارش بدان حضرت 6یا 8ساله بوده است و مجموعاً 40 یا 42 سال زندگی کرده است. 1

مادرش ام‌ولد و از مردم مغرب اسلامی است و نام او را سمانه مغربیه نوشته‌اند که معروف به سیده بود. 2

امام هادی از جانب خدا، رسول خدا و پدر بزرگوارش به امامت منصوص بوده و علاوه بر این هیچ کس پس از وفات امام جواد(ع) مدعی امامت نشد.

سال‌های امامت آن حضرت مصادف بود با قسمتی از خلافت معتصم(م. 227 ق) و تمام دوران خلافت واثق (م. 232 ق)، متوکل (م. 247ق)، منتصر (م. 248ص)، مستعین (م. 251ق) و سپس در دوران خلافت معتز به شهادت رسید. در دوران امامت آن بزرگوار 6تن به‌عنوان خلیفه مسلمانان هر یک جای خود را به دیگری دادند. این انتقال‌ها نشان‌دهنده بی‌ثبات‌بودن وضع سیاسی و قدرت نداشتن خلیفه عباسی در اداره‌کردن کشور است. به علاوه نشان می‌دهد که آنچه خلفای عباسی از روی کارآوردن ترک‌ها درنظر داشتند، عملی نشد. ترک‌ها نه‌تنها فرمانبرداران با اخلاصی نبودند، بلکه خلفا را آلت دست خود کردند تا هر روز یا هر ازچندگاه یکی را بیاورند و یکی را ببرند.

پیش از آمدن متوکل، سیاست خلفا همان سیاست مأمون بود. این سیاست، از معتزله در برابر اهل حدیث که سنیان افراطی بودند، دفاع می‌کرد و این مسئله، فضای سیاسی مساعدی برای علویان به‌وجود‌ آورد. با آمدن متوکل، تنگ‌نظری‌ها از نو آغاز شد و با حمایت از اهل حدیث و برانگیختن آنها ضد‌معتزله و شیعه، سرکوبی جریانات مزبور با شدت هرچه بیشتر دنبال شد. متوکل و اطرافیان او ازجمله وزیرش عبیدالله‌بن یحیی‌بن‌خاقان از دشمنان سرسخت خاندان علوی شمرده می‌شدند. ازجمله برخوردهای تند و ناخوشایند متوکل، تخریب مقبره امام‌حسین(ع) و شخم زدن و هموار کردن زمین‌های اطراف مقبره و زراعت روی آن و سختگیری شدید بر زائران امام‌حسین(ع) و مجازات‌های هولناک آنان است. 3

این تنش‌ها تنها بدان دلیل بود که قبر امام‌حسین(ع) در کربلا می‌توانست ارتباط عاطفی توده مردم را با طرز تفکر شیعی و امامان آنها تقویت کند.

متوکل در بحبوبه این سختگیری‌ها دستور داد امام هادی(ع) را در مدینه بازداشت کنند و به سامرا بیاورند. او بدین‌ترتیب می‌توانست آمدوشدهای مردم را با امام از نزدیک کنترل کند. امام در سامرا کاملا تحت نظر بود. گاهگاهی بی‌اطلاع او به خانه ایشان می‌ریختند و خانه را تفتیش می‌کردند و اگرچه در خانه آن حضرت جز قرآن و کتاب‌های علمی چیزی نمی‌یافتند، باز هم آن حضرت را آزار می‌دادند.

شاید یکی از دلایل کشتن متوکل، خشونت بیش از حد او بود. ازطرف دیگر چون قصد داشت ترکان را از حکومت دور سازد به دست آنان به قتل رسید و با پسرش منتصر بیعت کردند. او نیز اگرچه میان خلفای عباسی مایل به نیکوکاری بود و با علویان رفتاری نیکو داشت اما چون ترکان را دشمن می‌دانست توسط آنان به قتل رسید و حکومت به یکی از فرزندان معتصم به نام مستعین رسید، اما حکومت او طولی نکشید و ترکان از او خواستند تا خود را از خلافت خلع کند. او پس از خلع به واسط رفت و 9ماه در آنجا به سر برد تا آنکه به دستور خلیفه جدید معتزبالله، پسر متوکل به قتل رسید. خلع مستعین نشان‌دهنده تسلط ترکان در کارها از یک‌سو و نیز اختلاف میان خود آنان از سوی دیگر است و به هر حال نشان‌دهنده بی‌ثباتی وضع سیاسی و قدرت نداشتن خلیفه برکارهاست.

عباسیان در پایان سده نخست و آغاز سده دوم به نام بازگرداندن حکومت اسلامی و سپردن زمامداری به خاندان پیامبر به نام «الرضامن آل‌محمد» خلافت را تثبیت کردند ولی در عمل سختگیری آنان به فرزندان رسول خدا(ص) و آزار شیعیان آنان از امویان کمتر نبود. پس مشخص شد مقصود کسانی که خود را خلیفه پیامبر و امیرمؤمنان می‌خواندند، حکومت بوده است نه اجرای حکم دین و عدالت. آنچه از آنان دیده شد با آنچه پیش از رسیدن به خلافت وعده می‌دادند، مخالف بود. مؤلف «شذرات‌الذهب» می‌نویسد: منصور عباسی باکی نداشت که حکومت خود را با کشتن هر که بر سر راه اوست، برقرار سازد. 4

تتبع در حال دیگر خلفا هم نشان می‌دهد که در ستم و بی‌عدالتی اگر از منصور پیش نیفتادند، فروتر از او نبودند. از جهت سیاسی و اداره حوزه اسلامی، نه‌تنها بر قلمرو حکومت اسلام نیفزودند بلکه چند منطقه نیز از آنان گرفته شد. در عصر اختناق عباسیان، امام به فعالیت‌های خود به شکل‌های مختلف ادامه می‌داد. یکی از مهم‌ترین ابعاد زندگی امام‌هادی(ع) فعالیت‌های علمی و فرهنگی آن حضرت بود. امام(ع) از راه‌های مختلف و همچنین در قالب سخنان، نوشته‌ها، نامه‌ها و شرکت در مجالس مناظره به پرسش‌ها و حتی شبهات به‌وجود آمده پاسخ می‌داد. فعالیت‌های فرهنگی امام حول چند محور قرار داشت:

1 - فتنه خلق قرآن و تدبیر امام‌هادی(ع)

از مباحث رایج در زمان امام‌هادی(ع) جدال بر سر مسئله حدوث و قدم قرآن بود که خود موجب پیدایش فرقه‌ها و گروه‌هایی میان آنها شد و چون در برخی موارد حمایت حاکمان را نیز به‌دنبال داشت رنگ سیاسی به‌خود گرفت. 5

در این زمینه امام هادی بهترین تدبیر را به کار برد. حرکت آن حضرت چنان بود که شیعیان را از ورود به این درگیری‌ها برحذر می‌داشت. او در نامه‌ای به یکی از شیعیانش می‌نویسد که جانب هیچ‌یک از دو نظر (حدوث یا قدم قرآن) را نگیرد؛ «خداوند ما و تو را از این فتنه حفظ کند». به‌نظر ما جدال درباره قرآن بدعت است و پرسشگر و پاسخ‌دهنده در آن شریکند. آفریننده‌ای جز خدا نیست و به جز او همه مخلوقند. قرآن نیز کلام خداست. از پیش خود نامی بر آن قرار مده که از گمراهان خواهی بود. 6

امام هادی(ع) با این موضع‌گیری حکیمانه و صریح خویش، شیعیان را رهبری کرد.

2 - مبارزه با غلو و غالیان:

یکی دیگر از فعالیت‌های علمی امام‌هادی(ع) مبارزه با موضوع غلو و غالیان بود که در آن عصر به سرعت در حال انتشار بود. غالیان کسانی بودند که بر مبنای یک برداشت و تصور نادرست از امام معصوم و امامت برای امام مقام خدایی یا نبوت قائل بودند. امامان شیعه(ع) به هر شکلی سعی داشتند تا دامن تشیع را از لوث غلو پاک کرده و غالیان را که در بدنام ساختن شیعیان نزد فرق دیگر بسیار مؤثر بودند، از خود طرد کنند.

امام‌هادی(ع) موضع خویش را در قبال آنان روشن ساخت و نه‌تنها آنها را از گروه شیعه بیرون دانست، بلکه در نامه‌های مختلفی که در این باره از ایشان پرسش شده، غالیان را افرادی مشرک و کافر معرفی کرده و بیزاری خویش را از آنان به‌صورت آشکار اعلام فرموده و آنان را مورد لعن و نفرین قرار دادند. در برخی موارد امام دستور قتل غالیانی چون محمدبن‌حسکه را صادر فرمود. 7

امام در جواب نامه شیعیانش درباره غالیان و فساد آنها، شیعیان را به ثبات قدم و مقاومت در برابر غالیان دعوت می‌کرد. تعدادی از پاسخ‌های امام‌هادی(ع) به این پرسش‌ها در تاریخ ثبت شده است. 8

3 - مبارزه با صوفیگری:

صوفیگری که معمولا با زهد و کناره‌گیری از دنیا همراه است، به‌ویژه در شکل ریاکارانه آن، از جریان‌های انحرافی بود که به‌شدت مورد مخالفت امام‌هادی(ع) قرار گرفت. این گروه در زمان امام‌هادی(ع) حضوری فعال داشتند اما امام، شیعیان را از نزدیک‌شدن و همنشینی با آنان و حتی ورود به جلسات آنان به‌شدت برحذر می‌داشت: امام راه واقعی و عرفان راستین را به یاران خود نشان می‌داد و آنان را به سوی ادعیه، مناجات و زیارات سوق می‌داد تا خلوص دینی و تزکیه نفس در جامعه شیعه قوت بخشیده شود.

4 - امام‌هادی(ع) و فرهنگ دعا و زیارت:

دعا جایگاه والایی میان ائمه شیعه داشته و شیعه از فرهنگ ادعیه و زیارات بسیار غنی برخوردار است. امام‌هادی(ع) در آشناساختن شاگردانش با مفهوم دعا، نقش عمده‌ای ایفا کرده است. یکی از این زیارات، «زیارت جامعه کبیره» نام دارد که دارای مضامینی بس بلند و پرمعناست و ارتباط امام و امت و نیز ارتباط امام با جهان هستی را به شکلی زیبا ترسیم کرده و جایگاه امام معصوم را در مجموعه جهان بازگو کرده است و برمقام والا و رهبری اهل‌بیت تأکید فوق‌العاده دارد. از مسائل مطروحه در دعاهای حضرت پیوند میان مردم با اهل‌بیت در قالب فرستادن صلوات بر محمدو‌آل او است که خداوندا پیوند مرا با آنان در دنیا و آخرت قطع مفرما!9

امام تأکید بر مکتب اهل‌بیت دارد و از دیدگاه او، معارف حقه الهی را تنها در مکتب آنان می‌توان یاد گرفت چراکه آیات الهی نزد آنان است و امر خداوند به آنان واگذار شده است. نکته بسیار مهم در دعاهای امام‌هادی(ع) مبارزه با ظلم و ستم و بی‌عدالتی است. از امام دعایی به نام «دعاء المظلوم علی‌الظالم» به دست ما رسیده است که از خداوند ضد‌ستم ستمکاران یاری خواسته است. 10

5 - تربیت شاگردان و افراد شایسته:

یکی دیگر از زمینه‌های فعالیت علمی و فرهنگی امام‌هادی(ع) پرورش افراد شایسته‌ای بود که راه و روش او را به مردم نشان دهند و تشیع راستین را به مردم بشناسانند؛ شاگردانی چون، عبدالعظیم‌حسنی، حسن‌بن‌راشد، ایوب‌بن نوح‌بن دراج، عثمان‌بن سعید عمری. برای اطلاع بیشتر از شاگردان امام‌هادی(ع) باید به کتب رجال و تراجم مراجعه کرد. 11

6 - اصالت قرآن:

یکی دیگر از کارهای فرهنگی امام مبارزه با انحرافی بود که غالیان پدید آورده و معتقد به تحریف قرآن بودند. در قرن سوم هجری این اتهام به شیعه زده می‌شد. اما ائمه شیعه همواره اصالت قرآن را تأیید فرموده‌اند. امام‌هادی(ع) ضمن رساله مفصلی که ابن‌شعبه حرانی در تحف‌العقول از آن حضرت نقل کرده است به شدت براصالت قرآن تأکید فرموده است. اگر در مسئله‌ای اختلاف به‌وجود می‌آمد امام‌هادی(ع) با استناد به قرآن نظر خود را بیان می‌کرد و همه را ملزم به قبول نظر خود می‌ساخت.

7 - علم کلام:

امامان شیعه گاهی در برابر پرسش‌هایی قرار می‌گرفتند که مسائل عمیق کلامی را دربرمی‌گرفت؛ بحث‌هایی چون تشبیه، تنزیه، جبر و تفویض.

ائمه(ع) از همان آغاز بر حقانیت نظریه تنزیه تأکید می‌کردند. ابراهیم‌بن محمدهمدانی نامه‌ای به امام‌هادی(ع) نوشت که دوستداران شما در این ناحیه درباره توحید دچار اختلاف شده‌اند، شماری به تجسیم و عده‌ای دیگر به تشبیه گرایش نشان می‌دهند. امام در جواب نوشتند: منزه است خدایی که نه حدی می‌پذیرد و نه وصف او ممکن است. او بی‌همتا و شنوا و بیناست. 12

دراین‌باره 21 روایت از امام‌هادی(ع) نقل شده که همه آنان گویای آن است که امام‌هادی(ع) در موضع تنزیه قرار دارد. 13

درباره مسئله جبر و اختیار نیز رساله مفصلی از امام‌هادی در دست است که مبانی کلامی شیعه در مسئله جبر و تفویض که «لاجبر و لاتفویض بل امر بین‌الامرین» بیان شده است. 14

فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی

امام‌هادی(ع) در طول زندگی پربرکت خود با چندتن از خلفای عباسی روبه‌رو بود و هر کدام به شکلی عرصه را بر آن حضرت تنگ کرده و ایشان را زیرنظر داشتند، اما هیچ‌کدام همچون متوکل نبودند و آن حضرت در دوران بسیار سخت و آزاردهنده‌ای قرار داشت. با این همه با تدبیری مناسب و موضع‌گیری‌های حکیمانه خویش، با همه دشواری‌ها مبارزه کرد و شیعیان را به بهترین شکل ممکن رهبری و هدایت فرمود.

امام‌هادی(ع) در 20سالگی در مدینه چنان مورد توجه خاص و عام بود که والی مدینه عبدالله‌بن محمدبن داوود هاشمی، متوکل را از آن حضرت بیم داد و نوشت اگر تو را به حرمین (مکه و مدینه) حاجتی است باید علی‌بن‌محمد(ع) را از مدینه بیرون کنی زیرا او مردم را به‌خود دعوت می‌کند و جمعی کثیر از او پیروی کرده‌اند. این خود دلیل جلالت قدر و رفتار بزرگ‌منشانه آن حضرت است که باعث شد دستگاه خلافت از او بترسد و امام را به پایتخت احضار کند.

ابن‌شهرآشوب می‌نویسد: آن حضرت پاک‌دل‌ترین و راستگوترین خلق بود. از نزدیک جذاب‌ترین و ظریف‌ترین افراد و از دور کامل‌ترین خلق به چشم می‌آمد. وقتی خاموش بود باهیبت و وقار جلوه می‌کرد و زمانی که سخن می‌گفت عظمت و جلوه‌اش آشکار می‌شد و در کلامش خوبی و ملاحت موج می‌زد.15

اینها از عوامل محبوبیت پیشوایان معصوم بود و همین شکوه معنوی آنان را در دل‌ها جای می‌داد و مایه عظمت اجتماعی آنان می‌شد. فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی امام‌(ع) را می‌توان در اشکال زیر مورد بررسی قرار داد:

1 - اثبات امامت و پیشوایی خود:

یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های سیاسی امام‌هادی(ع)، اثبات امامت و شایستگی رهبری خویش بود. آن حضرت در مواقع مختلف و به‌صورت‌های گوناگون امامت خود را اعلام می‌فرمود. برای مثال در مناظره‌ای که برای محکوم کردن آن حضرت با ابن‌سکیت ترتیب داده شد، پس از پرسش و پاسخ در موضوع‌های مختلف، بحث به موضوع امام و امامت رسید که آن حضرت درباره شناخت امام معیاری مشخص کرد و با دلیل قراردادن عقل برای شناخت امام، تلویحا خود را امام زمان خویش معرفی کرد به‌طوری که برخی از حاضران مطلب را دریافتند. 16

امامان شیعه(ع) اگر در هر مسئله‌ای تقیه می‌کردند هرگز در این مسئله که آنان شایسته رهبری امت و جانشینی پیامبرند، تقیه نمی‌کردند؛ هرچند خطر و زیانش برای آنان بیشتر بود. این حاکی از اعتماد و اعتقاد عمیق آنان نسبت به حقانیت ادعایشان بود. امام‌هادی(ع) با معرفی امامان شیعه به‌عنوان تنها کسانی که شایستگی جانشینی پیامبر(ص) را دارند، حاکمیت دیگر خلفا را مردود می‌دانست و مشروعیت حکومت عباسی را زیر سؤال می‌برد.

2 - همکاری‌نکردن با خلفا:

امام‌هادی(ع) همکاری با خلفا را حرام می‌دانست، مگر در موارد زور و اجبار یا به‌دلیل آنکه راه نفوذی برای اخلال در کار آنان بیابند. 17

3 - فراهم کردن زمینه غیبت امام مهدی(عج):

یکی از فعالیت‌های مهم سیاسی امام‌هادی(ع) آشناکردن شیعیان با مسئله غیبت امام دوازدهم بود و آن را برای شیعیانش به شکل کلی بیان می‌فرمود. علی‌بن‌مهزیار می‌گوید: به امام‌هادی(ع) نامه‌ای نوشتم و در آن از فرج پرسش نمودم، به من نوشت: هنگامی که صاحب شما از سرای ستمکاران غیبت کرد، منتظر فرج باشید. 18

4 - سازمان ارتباطی وکالت:

دوران آخرین امامان شیعه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی همراه بود. در عین حال در همین دوران، شیعه در سراسر بلاد اسلامی گسترده شده بود. رشد کمی شیعه در این دوران به خوبی روشن است. همچنین میان آن حضرت و شیعیان ایران، عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستمی که ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود، مسئله وکالت بود. وکلا کار ایجاد و تنظیم ارتباط میان امام و شیعیان را برعهده داشتند. یکی از فعالیت‌های امام‌هادی(ع) تعیین وکلا و نمایندگانی بود که در نقاط مختلف موظف بودند از سوی امام، اقدام به جمع‌آوری وجوهات شرعی، خمس و زکات کرده و درصورت لزوم بین شیعیان و امام‌هادی(ع) ارتباط برقرار کنند و نیز پاسخ امام به پرسش‌های شیعیان را به آگاهی آنان برسانند. این وکلا در معضلات کلامی و فقهی نیز نقش سازنده‌ای داشته و در تثبیت امامت امام بعدی، موقعیت محوری در منطقه خود داشتند.

گاهی افرادی از این وکلا دستخوش انحراف از خط امام شده و مورد تکذیب آن حضرات قرار می‌گرفتند. در این شرایط کسان دیگری جایگزین آنان می‌شدند.به هر روی نظام وکالت، نقشی اساسی در تثبیت موقعیت سیاسی و فرهنگی شیعه ایفا کرد. وکلای ائمه بیشتر به وسیله نامه، آن هم توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند.

امام درباره یکی از وکلای خود به نام ابوعلی راشد، نامه‌ای نوشته و ضمن بیان موقعیت او، اطاعت از او را اطاعت از خداوند و امام دانسته است؛ «اطاعت از خود را در پیروی از وی قرار دادم و اقدام به سرپیچی از فرمان او، سرپیچی از فرمان من است. پس این رویه را حفظ کنید که خداوند به شما اجر دهد و از فضل خود برشما بیفزاید». 19

گاهی در شهری وکلای جزء وجود داشتند. نامه‌ای از امام‌هادی(ع) خطاب به علی‌بن‌بلال در سال232 نوشته شده که وظایف و حوزه اختیارات یک وکیل و نحوه ارتباط وکلای جزء را با آنان در یک منطقه وسیع نشان می‌دهد. امام چنین می‌نویسد:
من ابوعلی راشد را به جای حسین‌بن عبدربه برگزیدم و او را در این مقام امین خود قرار دادم، زیرا به دیانت و امانت او آشنا بودم. می‌دانم که تو شیخ منطقه خودت هستی و از این‌رو خواستم از تو تجلیل کرده، طی نامه‌ای تو را خصوصا از این موضوع آگاه سازم. پس از ابوعلی اطاعت کن و کلیه وجوهی که پیش توست به وی بسپار و دوستان ما را به اطاعت از وی تشویق کرده و به آنان چنان آگاهی ده که این آگاهی انگیزه یاری شیعیان ما از وی و سبب کفایت او در انجام کارهایش باشد و این اقدام تو به‌عنوان رعایت احترام او مطلوب ما بوده و به خاطر این کار، خداوند تو را پاداش و اجر عطا فرماید...

از برخی نامه‌های امام هادی(ع) به وکلایش برمی‌آید که هر وکیل در ناحیه و نقطه مشخصی وکالت داشته است و می‌بایست در همان محدوده خودش انجام وظیفه کند. حضرت در نامه‌ای به وکیل خود ایوب‌بن‌نوح تأکید می‌کند که وجوهاتی را که از ناحیه دیگران به وی می‌رسد، نپذیرد و حامل آن را به وکیل آن ناحیه رهنمون سازد.20

این شکل ارتباط که در زمان خفقان و محدودیت‌های حاکمان عباسی پایه‌گذاری شده بود، به‌ویژه در زمان متوکل کارایی بیشتری داشت. این شبکه ارتباطی چنان اهمیت داشت که متوکل قصد نابودی آن را داشت و با تشکیل نیروهایی به دستگیری، شکنجه، حبس و حتی شهادت برخی از وکلای امام در نقاط مختلف اقدام کرد اما موفق نشد آن را از میان بردارد. علی‌بن جعفر یکی از وکلای امام هادی از قرای بغداد بود. به دستور متوکل او را زندانی کردند. وی پس از دوره طولانی زندان به دستور امام هادی(ع) رهسپار مکه و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.21

محمد‌بن فرج در مصر دستگیر و به عراق آورده شد و مدت 8سال در زندان بود. 22

هر زمان که یکی از وکلای امام هادی(ع) در شهری دستگیر می‌شد، آن حضرت شخص دیگری را به جای وی برمی‌گزید. اما این دستگیری‌ها بر پیروان امام هادی(ع) اثر نامطلوبی می‌گذاشت. به همین علت امام از تنی چند از شیعیانش خواست تا در مناصب حکومتی نفوذ کرده تا بتوانند در مناسبت‌های لازم به شیعیان یاری برسانند. برای مثال یعقوب‌بن‌یزید کاتب، از منشیان منتصر عباسی بود و اخبار را به امام‌هادی(ع) می‌رساند. 23

ارادت درباریان متوکل به امام هادی(ع)

برخلاف خلفای عباسی برخی از امرای درباری نسبت به امام‌هادی(ع) ارادت داشتند. عبدالله‌بن محمدهاشمی(بریحه) که از حضرت امام هادی(ع) به متوکل سعایت کرده و باعث شده بود متوکل امام را به بغداد بخواند، هنگام مشایعت آن حضرت تهدید کرد که اگر از او شکایتی نزد خلیفه یا یکی از خواص او بکند، باغستان‌های امام را از بیخ و بن برخواهد کند و موالی او را به قتل خواهد رساند، اما امام هادی(ع) در پاسخ او فرمود: من شکایت تو را به خدا خواهم برد و او به من نزدیک‌تر از همه است و من کسی را که از همه به من نزدیک‌تر است نمی‌گذارم تا شکایت به دیگران ببرم. گویند عبدالله‌بن محمد با شنیدن این سخن از امام طلب عفو کرد و حضرت نیز او را بخشید.

کلمه خواص در سخن عبدالله‌بن محمد می‌رساند که امام میان بسیاری از دولتمردان و اشخاص بانفوذ دستگاه خلافت، دوستان و طرفداران مؤثر و مهمی داشته است. شواهدی نیز بر این امر موجود است:
هنگامی که یحیی‌بن‌ هرثمه آن حضرت را وارد بغداد کرد، اسحاق بن‌ابراهیم طاهری که والی بغداد بود، به او گفت:‌ تو متوکل را می‌شناسی، اگر او را تحریک کنی، امام را خواهد کشت و حضرت رسول اکرم(ص) در روز قیامت خصم تو خواهد بود، پس مبادا چنین کنی!

وصیف ترکی یکی از امرای بزرگ ترک در دستگاه خلافت در شهر سامرا نیز ابن‌هرثمه را تهدید کرد که اگر مویی از سر امام کم شود، او مسئول خواهد بود. 24

چنان که از روایات مفصل شیعه که بیشتر آن در جلد 50بحارالانوار مذکور است آن حضرت در زمان خلفای عباسی بین مردم و رجال درباری محترم بوده و بعضی از رجال دربار به آن حضرت ارادت می‌ورزیده‌اند. حتی گفته شده غلامان و خادمان دربار خلافت هنگام ورود آن حضرت در احترام ایشان می‌کوشیدند. امام در سامرا از چنان شخصیت والا و عظمت روحی برخوردار بود که همگان در مقابل وی فروتنی نشان می‌دادند و در برابرش تواضع کرده و محترمش می‌داشتند که باعث خشم متوکل می‌شد. یحیی‌بن‌ هرثمه می‌گوید: من نزد متوکل رفتم و گزارش سفر را به او دادم. این گزارش حاکی از حسن سیرت و ورع و زهد امام بود و به او گفتم که در جریان تفتیش از منزل امام، چیزی جز چند کتاب علمی و مصحف نیافتم.

امام هادی(ع) تا پایان عمر خود(بیش از 20سال) در این شهر به سر برد. شیخ مفید با اشاره به اقامت اجباری امام هادی(ع) در سامرا می‌نویسد: آن حضرت به ظاهر مورد احترام خلفا بود ولی در باطن به وسیله متوکل عباسی دسیسه‌هایی علیه آن حضرت صورت می‌گرفت که هیچ‌یک از این نقشه‌ها در عمل موفق نبود. گفته شده متوکل تصمیم داشت امام را به شهادت برساند و حتی او را به دست سعید، حاجب خود سپرده بود تا امام را بکشد اما قبل از اینکه نقشه‌اش عملی شود خود مورد هجوم ترکان قرار گرفت و به قتل رسید. 25

پی‌نوشت:
1- شیخ مفید، ارشاد، 2/297.
2- همان‌جا.
3- نوبختی، فرق‌الشیعه، صص 91-92.
4- ابن‌عماد حنبلی، شذرات الذهب، 1/244.
5- ر. ک: تاریخ یعقوبی، 2/482.
6- شیخ صدوق، التوحید، ص 224.
7- رجال‌کشی، 519-517.
8- همان، 520-519؛ مسندالامام الهادی(ع)، عزیزالله عطاردی، ص 323.
9- شیخ طوسی، مصباح‌المتهجد، ص 239.
10- برای متن کامل دعا ر. ک: مسندالامام الهادی(ع)، صص 190-189.
11- ر. ک: رجال الطوسی، صص 427-409؛ شیخ طوسی اسامی 185 تن از یاران و شاگردان امام هادی(ع) را آورده است.
12- شیخ صدوق، التوحید، ص 101؛ کلینی، الکافی، 1/102.
13- ر. ک: مسندالامام الهادی(ع)، صص 94-84.
14- ر. ک: ابن شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص 356-338.
15- ابن شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج 4، ص 401.
16- همان، صص 405-403.
17- حر عاملی، وسائل‌الشیعه، 12/137.
18- شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، 2/75.
19- رجال‌کشی، ص 514؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 5، ص 220.
20- اختیار معرفه‌الرجال، صص 801-800.
21- مامقانی، تنقیح المقال، 2/271.
22- مجلسی، بحارالانوار، 50/140.
23- رجال نجاشی، ص 313.
24- تذکره‌الخواص، سبط ابن جوزی، ص 359؛ مسعودی، مروج‌الذهب، 4/85.
25- ارشاد، 2/334.