تبری نیز از ریشه «برء» در معنای انکار، نپذیرفتن و دوری کردن و پاک شدن است. در اصطلاح این دو واژه که از جمله فروعات آیین تشیع به شمار میآیند، به معنای دوست داشتن خدا، پیامبر و امامان و حمایت از آنها(تولا) و در برابر، بیزاری جستن از دشمنان آنها(تبری) هستند. شیعیان در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود و بسته به شرایط تاریخی خاصی که با آن روبهرو بودهاند، این دو مفهوم را همواره به کار بستهاند. بیگمان شناخت این شرایط تاریخی متفاوت به درک ما از این دو مفهوم کمک زیادی میرساند. با این حال امروزه با وقوع انقلاب اسلامی، شیعه در موقعیت جدیدی قرار گرفته و شرایطی حساس و متفاوت از گذشته برای آن رقم زده شده است. در این وضعیت پرسش بنیادین برای شیعیان این است که چگونه میتوانند «تولا» و «تبری» را در جامعه تقویت کنند و آن را نهادینه سازند؟ همین پرسش و پرسشهای دیگر را در گفتوگو با دکتر سیدیحیی یثربی مطرح کردیم. به نظر دکتر یثربی تشیع امروزه در موقعیت حساسی چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اعتقادی قرار دارد و شیعیان باید با درک این شرایط، گامهای مؤثر و قدرتمندی در جهت تحکیم مواضع تولایی و تبرایی خود بردارند.
- پیش از هر چیز، مناسب است کمی درباره معانی اصطلاحی دومفهوم «تولا» و «تبری» صحبت کنید.
«تولا» از «ولایت» میآید و «تبری» از «برائت». در عرف، هر شخصی با شخص دیگر دوگونه ارتباط دارد؛ یکی ارتباطی که درآن خود را در زندگی آن شخص یا در سرنوشت وی وابسته میداند؛ این به معنای ولایت است؛ به این معنا که طرف را دوست دارد و از آسیب رسیدن به وی ناراحت میشود. این ولایتی را که میان دو دوست، پدر و پسر و زن و شوهر وجود دارد، تولا میگویند.
بر این اساس، ما مسلمانان هم باید نسبت به خدا، رسول خدا و اهلبیت تولا داشته باشیم؛ یعنی دوستدار آنها باشیم و از خط آنها دفاع کنیم. اما «تبری» که از «برائت» میآید، در جایی است که یک طرف، حساب خود را از طرف دیگر جدا کند. نظیر این را میتوان در رفتار رسول اکرم(ص) نسبت به همپیمانان مشرک خود دید. ایشان گفتند من با شما نیستم؛ چرا که شما پیمان خود را شکستید، یا نظیر برائت ابراهیم از بتپرستان و خاندان بتپرست خود.
یکی از مسائل بنیادین تشیع همین تولا و تبری است؛ به این معنا که باید با اهلبیت پیمان بندیم که از آنها همواره و در همه جا حمایت میکنیم و همچنین بایداز دیگرانی که در خط ایشان(اهل بیت) نیستند، یا دشمن آنها به حساب میآیند، تبری جوییم.
- اهمیت این دو مبحث مرتبط با هم، یعنی تولا و تبری ناشی از چیست؟
این دو مبحث کاملا ناشی از یک امر عقلانی هستند. اصلا پیروان هر دینی میان خود تولا و تبری دارند. به این صورت که پیروان هر دینی میان خود و پیروان دیگر ادیان، مرزی قائل هستند؛ مرزی که آنها را به همدینانشان نزدیک میگرداند و از غیرهمدینانشان جدا. پس میبینیم که تولا و تبری امری عقلانی به شمار میآیند، از این رو دوستداری و حمایت از اهلبیت و مخالفت با دشمنانشان پایهای عقلانی دارد.
- این دو مفهوم در طول تاریخ شیعه چه نقشی در هویتسازی شیعیان داشتهاند؟
البته در وهله اول باید تولا و تبری را در مورد همه مسلمانان در نظر آورد؛ زیرا همه مسلمانان وظیفه دارند که از یکدیگر حمایت کنند و پشتیبان هم باشند. جز این، ما شیعیان یک وظیفه دیگر هم داریم و آن عبارت است از پشتیبانی و تقویت خط ائمه. متأسفانه در طول تاریخ همیشه اینگونه نبوده است؛ وقتی امامحسین(ع) ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر دادند، دیدیم که افراد کمی از ایشان حمایت کردند. ما باید از این وقایع درس بگیریم و تولا و تبری را در متن زندگی دینی خود جاری سازیم.
- آیا تولا و تبری تابع شرایط ویژه زمانی و تاریخی است؟
بله! شرایط آن از عصری به عصر دیگر تفاوت میکند. زمانی شیعه در اقلیت بود و لذا به یک نحو نسبت به ائمه ابراز علاقه و محبت میکرد؛ اما زمانی که شیعه در رأس قدرت باشد، این موضوع شکل دیگری پیدا میکند. بنابر این در مسئله تولا و تبری حتما باید به شرایط زمانی و تاریخی توجه داشت.
- اکنون که به ویژه با وقوع انقلاب اسلامی، تشیع قدرت خاصی پیدا کرده است، این دو مفهوم(تولا و تبری) چه وضعیتی پیدا کردهاند؟
نکته خوبی است. شرایط مذهب تشیع امروزه با وقوع انقلاب اسلامی با شرایط دوران پیش از صفویه و حتی عصر صفویه متفاوت است. اکنون تشیع نه تنها آیین رسمی یک کشور(ایران) است بلکه نظام سیاسی آن نیز بر پایه همین مکتب(تشیع) است. در این وضعیت طبیعی است که تشیع مخالفان بیشتری هم پیدا کند.
در گذشتههای دور که تشیع یک کشور مستقل نداشت، تنها یک دسته تبلیغات مذهبی علیه آن صورت میگرفت و گاهی شیعیان مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند اما هنگامی که شیعه دارای یک کشور مستقل شد مانند دوران صفویه، هم تبلیغات مذهبی علیه آن تندتر شد و هم تبلیغات سیاسی. امروزه هم با تاسیس نظام جمهوری اسلامی تبلیغات مذهبی و تبلیغات سیاسی به شدت دست در دست هم دادهاند. بنابر این هماکنون میبینیم که مخالفان اعتقادی ما با دشمنان سیاسی ما دست به دست هم دادهاند و علیه ما توطئه میچینند. اما یک مشکل دیگر هم وجود دارد و آن، این است که علاوه بر مخالفان تشیع، امروزه بهویژه در شرایط کنونی جهان اسلام، گروهی هم به عنوان مخالفان داخلی وجود دارند؛ به این معنا که علاوه بر قدرتهای سیاسی خارجی که علیه ما هستند، یک قدرت سیاسی داخلی هم وجود دارد که در واقع بیشتر حاصل دعواهای سیاسی درونی است. این قدرت سیاسی هم در موارد بسیاری بلندگوی مخالفان خارجی میشود. واقعیت این است که پس از وقوع انقلاب اسلامی، مکتب تشیع از کتابها بیرون آمد و جنبه سیاسی یافت و قدرت گرفت. در این وضعیت بود که دنیا بر سر ما ریخت و بودجههای هنگفتی صرف مبارزه با این قدرت سیاسی جدید شد. در اینجاست که تشیع تنها با مخالفان مذهبی خود روبهرو نیست بلکه با کل دنیا مواجه است. شعار «نه شرقی، نهغربی» اول انقلاب در واقع امر منعکسکننده این نکته بود که نظام جمهوری اسلامی نه وابسته به اردوگاه غرب(سرمایهداری) بود و نه وابسته به اردوگاه شرق (کمونیستی).
خب در چنین وضعیتی، طبیعی است که همه علیه ما صفآرایی کنند. در این میان، قدرتهای بزرگ از ناراضیان داخلی نیز سود جستند و آنها را در جهت منافع خود به کار گرفتند. به هر صورت، مقصودم از بیان این نکات این بود که برای بهکاربستن و در مرحله بعد، نهادینهسازی مبحث تولا و تبری در شرایط کنونی باید وضعیت تاریخیای را که تشیع اکنون در آن قرار گرفته است، به درستی شناخت و متناسب با آن حرکت کرد. بنابراین همانگونه که شرایط اقلیت بودن (تشیع) اقتضائات ویژه خود را داشت، شرایط امروز ما هم اقتضائات دیگری دارد. به نظرم از این حیث، ما اکنون در نقطه بسیار حساسی قرار گرفتهایم. امروزه طرف ما همه دنیاست. در چنین شرایطی هر روز شاهد بازیهای جدیدی علیه مذهب تشیع هستیم؛ یک روز کتابی چاپ میشود که در آن تلاش شده تا ریشه امامت و تشیع را بزند، این در حالی است که در گذشته حملات علیه تشیع اینگونه ساماندهیشده و شدید نبود. بنابر این ما باید همواره آماده باشیم و این شرایط دشوار و حساس را در نظر داشته باشیم.
- با توجه به نکاتی که گفتید به خصوص با توجه به شرایط تاریخی حاضر، چگونه و با چه ساز و کاری میتوان تولا و تبری را در جامعه نهادینه کرد؟
همانگونه که بارها گفتهام پیش از هر چیز باید وضعیت خود را از حالت پراکندهکاری درآوریم. باید یک مدیریت نیرومند علمی تاسیس کنیم و این مدیریت را به افراد شایسته و متخصص بدهیم. این اولین شرط است. باید از مدیریتهای سلیقهای پرهیز کرد. به قول امام(ره) ما با کسی عقد اخوت نبستهایم. باید کارهای مدیرانمان را ارزیابی کنیم و تلاش کنیم تا مدیریتی کارآمد، دانا و دانشمحور را اساس کار خود قرار دهیم.
دومین نکته این است که در دنیای کوچک امروز با این گستردگی رسانهها، بیاییم با عمل خودمان حقانیت شیعه را به اثبات برسانیم. در کتاب ثابت کردن این امر مهم نیست، در عمل نشان دهیم که علی(ع) کیست و پیرو علی(ع) چگونه است. ما از این نکته غافلیم. آموزش چندان مهم نیست، مهم عمل است. باید بهگونهای عمل کنیم که شایسته شیعه علی(ع) باشیم. ما باید دوستدار همه و آرزومند خوشبختی همه باشیم. این نیاز به یک مدیریت قوی فرهنگی دارد.
سومین نکته این است که هماهنگ عمل کنیم. باید به گونهای عمل کرد که هر کسی به خود اجازه ندهد که حرف بزند. امروزه دنیا روی حرف ما حساب میکند. فرضا اگر کسی اهانتی به قرآن یا پیامبر(ص) و اهلبیت کرد،باید از رفتارهای شتابزده و هیجانی پرهیز کرده و در وهله اول جلسات متعدد مشورتی در خصوص این مسئله برگزار کنیم. در این جلسات است که باید یک سخنگو وارد معرکه شود و حرف ما را به اهانتکنندگان و جهانیان عرضه دارد. این سخنگو، نظیر همان وظیفهای را دارد که یک سخنگوی سیاسی دارد. وجود این سخنگو، باعث میشود که اگر بخواهیم بر فرض مثال فحش هم بدهیم، حساب شده باشد اما اینگونه نیست. اکنون اگر مسئلهای پیش بیاید، همه به خودشان اجازه اظهارنظر میدهند. ما باید از این وضعیت خارج شویم و به سوی وضعیت جدیدی برویم که بتوانیم حساب شده، درست و منطقی عمل کنیم.