همشهری‌آنلاین - ترجمه دکتر یونس شکرخواه: میشل فوکو در کتاب دیرینه‌شناسی دانش (که در اصل در سال ۱۹۶۹ به زبان فرانسوی تحت عنوان L'archeologie Du savoir منتشر شد) می‌گوید گفتمان را نباید با آگاهی مستتر در صورت خارجی زبان (Language) اشتباه گرفت.

همچنین نباید آن را تا سطح زبانی (Language) که یک سوژه انسانی صحبت می‌کند، تنزل داد. به جای اینها، باید نشان داد که گفتمان را می‌توان به عنوان رویه‌ای که دور و تسلسل‌های خاص خود را دارد، تجزیه و تحلیل کرد.

فوکو مفهوم حوزه و میدان رویدادهای گفتمانی را عرضه کرده است. از دیدگاه وی حوزه رویدادهای گفتمانی عبارت است از: یک گروه‌بندی که همواره محدود و در هر لحظه اسیر توالی‌های زبانی است که در آن رخ می‌دهد. این توالی‌ها می‌توانند بی‌شمار باشند و از لحاظ ابعاد نیز فراتر از ظرفیت ثبت حافظه یا قرائت عمل کنند، با این حال، یک گروه‌بندی محدود است.

جای شگفتی نیست پرسش‌هایی که دربارة ویژگی‌های تحلیل زبانی مطرح می‌شود، مثل "بر اساس چه قوانینی اظهار نظر خاصی ارائه می‌شود و متعاقباً بر اساس چه قوانینی اظهارات مشابه مطرح می‌شوند؟ " می‌توانند به شکل دیگری نیز طرح شوند: "چگونه بیان و اظهار نظری خاص به جای بیان و اظهار نظری دیگر مطرح شد؟ ".

فوکو مایل نیست بین گزاره‌های گفتمانی خاص (حاکم شده) ـ که هدف آن عرضه نیات پنهان سوژه متکلم است ـ با "معنی واقعی" آنچه که گفته شده، تمایز قائل شود. در عوض، تحلیل فوکویی تلاشی است برای اینکه در توصیف حوزه گفتمانی، بیان دقیقا با ویژگی‌ها و مشخصات ارائه آن درک شود، مرزهای آن و ارتباط درونی آن با سایر گزاره‌ها یافته و نشان داده شود چه گزاره‌هایی دیگری کنار گذاشته شده‌اند.

اساساً چرا یک پژوهشگر باید سوال کند که آیا این بیان می‌توانست چیزی جز این باشد که هست؟ چطور این بیان، این فضا را اشغال کرده و نه فضایی دیگر را؟ ارتباط آن با سایر بیان‌ها و گزاره‌ها از چه قرار است؟

فوکو در پاسخ به چنین پرسش‌هایی است که مجموعه مقررات مربوط به رویه‌ها گفتمانی خود را مطرح می‌سازد. او در واقع می‌گوید احتمال در محاق قرار گرفتن چیزهای مقدم بر گفتمان و حتی احتمال حذف آنها باید در نظر گرفته شود؛ بنابراین باید برای تحلیل نحوه شکل‌گیری ابژه‌ها در گفتمان‌ها، به حرکتی کلیدی دامن زد تا به این ترتیب بتوان توجه به این احتمالات را در اولویت قرار داد. با توصیف این ابژه‌ها می‌توان مفاهیم آنها را بدون ارجاع به زمینه‌ها و به طور خاص به "بنیان موضوع‌ها"، اما با ربط دادنشان به پیکره مقرراتی که آن‌ها را در درون گفتمان‌ها به وجود آورده و شرایط تاریخی بروز آنها را مهیا ساخته است، تعمیم و بسط داد.

برای درک رویه‌های گفتمانی، ابتدا باید رابطه قانونمند حاکم بر فرایند گسترش آنها را شناخت. پروژه فوکو در همین نقطه به شدت از تحلیل گفتمان زبان‌شناسی فاصله می‌گیرد؛ برای مثال، اینکه فوکو می‌پذیرد مطالعات مربوط به سازمان واژه‌ها یا معنی‌شناسی نقش مهمی در نقدها ایفا می‌کنند، در کار خود به آنها اهمیت نمی‌دهد.

او می‌گوید: "تحلیل محتوای واژه‌ها یا معنا را که در اختیار سوژه متکلم است توصیف می‌کند و یا ساختار معناشناسی موجود در سطح گفتمان را؛ گفتمانی که قبلاً شکل گرفته است. این تحلیل محتوا شامل رویه‌های گفتمانی نمی‌شود. رویه گفتمانی در واقع کانون تجمع ابژه‌های موجود در گفتمان است، ابژه‌هایی که در گفتمان‌ها شکل می‌گیرند، تغییر شکل می‌دهند، پدیدار و ناپدید می‌شوند و این اتفاقات در حالی به وقوع می‌پیوندند که ابژه‌ها در ابتدا به صورتی ناقص و سطحی در گفتمان‌ها ظهور می‌یابند. "

به این ترتیب از نظر فوکو واژه‌ها یا دایره واژگانی (مثل موضوع‌ها) ارزش توجه ندارند. با اینکه فوکو نمی‌تواند بازگشت به دوران قبل از گفتمان و یا فراسوی نابودی آن را برای کشف صورت‌های تاریخی موضوع به تصویر بکشد، تأکید می‌کند: "می‌خواهم نشان دهم که گفتمان در شکلی که بتوان آن را دید و خواند یا انتظار آن را داشت، صرفاً فصل مشترک چیزها، واژه‌ها یا رشته‌ای از چیزهای مبهم و گنگ نیست، گفتمان تبلور و زنجیره‌ای از واژه‌های رنگارنگ نیست. مایلم نشان دهم که گفتمان فقط مرز باریک تماس یا برخورد (واقعیت و زبان)، در هم تنیدن واژه‌ها و یا یک تجربه نیست. مایلم با ارائه مثال‌های دقیق نشان دهم که در تجزیه و تحلیل گفتمان، می‌توان به رغم پیوند ظاهراً مستحکم واژه‌ها و موضوع‌ها و بروز مجموعه‌ای از رویه‌های گفتمانی، شاهد گسست و از هم گسیختگی بود. این قوانین نه واقعیت خاموش را نشان می‌دهند و نه نحوه حاکم براستفاده از واژه‌ها را؛ کار این قوانین به تصویر کشاندن نظم ابژه‌هاست. "

بنابراین، فوکو به گفتمان‌ها به مثابه گروهی از نشانه‌ها نمی‌نگرد (عناصری که دست‌اندکار بازنمودها هستند). از نظر او گفتمان‌ها گروهی از نشانه‌ها را در قالب رویه‌هایی (گفتمانی) سازماندهی می‌کنند. این رویه‌ها به طور سیستماتیک به ابژه‌هایی شکل می‌دهند که درباره آنها صحبت می‌کنند.

از دیدگاه فوکو تحلیل فیلم و متون بصری باید برای نهادهای رسانه‌ای، به عنوان میدان‌هایی که در آنها چالش در اطراف گفتمان‌ها رخ می‌دهد، مفاهیم جدیدی ارائه کنند.

با این حال، فوکو با اعلام اینکه "در گفتمان است که قدرت و دانش با یکدیگر پیوند می‌خورند"، بر این نکته، تأکید می‌ورزد که متون رسانه‌ای را نباید روایت پیروزمندانه یک گفتمان (پذیرفته‌شده / مغلوب) دانست.

از نظر او، تحلیلگر باید در این جست‌وجو باشد: "بازسازی آنچه در گفتمان وجود دارد، آنچه که گفته شده، مخفی مانده، باید ادا شود و یا آنچه ممنوع است، بازسازی تأثیرات گوناگون و تکثر موجود در گفتمان‌ها، بازسازی تغییرات و استفاده مجدد و بهینه از فرمول‌های یکسان که برای اهداف متضاد به وجود آمده‌اند. این بازسازی‌ها باید مشخصا بر اساس لحاظ کردن  متکلم و جایگاه او در قدرت و جایگاه او در نهاد حاکم صورت گیرد".

از این رو، به تغییری اساسی در تأکیدات مفهومی نیازمندیم؛ به گونه‌ای که بتوان از رویه‌های گفتمانی نهادهای سینمایی و تلویزیونی بر اساس مناسبات حاکم بر خود آنها استفاده کرد.

اگر این روش رایج شود پروژه‌های تحلیلی به طرز بهتری به رابطة "گفته‌ها" و "ناگفته‌ها" و روابط آنها با مناسبات قدرت و مقاومتی خواهند پرداخت.

بر این اساس، گفتمان، قدرت را انتقال می‌دهد و تولید می‌کند، آن را تقویت می‌کند و از سوی دیگر نادیده‌اش می‌گیرد، افشایش می‌کند آن را ترد و شکننده می‌سازد و امکان فروپاشی‌اش را فراهم می‌کند.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها