واقعیت آن است که ایران از انگیزه لازم برای هماهنگسازی خود با انتظارات قانونی و نهادی کشورهای گروه 1+5 برخوردار بود و برای نشان دادن حسن نیت خود از آمانو برای بازدید از سایت فوردو دعوت به عمل آورد. حضور کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سایتهای هستهای ایران بیانگر آن است که ارتقای قابلیت هستهای ایران اولا ماهیت قاعده مند و نهادگرا داشته، ثانیا از طریق نظارت نهادهای بینالمللی به اثبات میرسد. سیاست هستهای ایران به این دلیل ماهیت صلحجویانه دارد که هرگونه فعالیت کارشناسان آن در شرایط نظارت نهادهای بینالمللی انجام میگیرد.
اگرچه فعالیتهای هستهای ایران ماهیت شفاف و نهادمند دارد اما ادبیات به کار گرفته شده توسط نظریه پردازان موضوعات راهبردی آمریکا و اروپا بهگونهای است که ایران هیچگونه توجهی به رویکرد نهادهای بینالمللی همانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی ندارد.
موضوع بازرسی کارشناسان آژانس صرفا در شرایطی میتواند مشروعیت داشته باشد که این نهاد بینالمللی از حقانیت هستهای ایران در افکار عمومی جهانی حمایت به عمل آورد. لازم به توضیح است که همواره در آمریکا و اروپا ادبیاتی تولید میشود که بیانگر جلوههایی از اتهام هستهای علیه ایران است.
گزارشهای منتشر شده توسط نهادهای بینالمللی حقانیت فعالیت صلح جویانه هستهای ایران را مورد تأکید قرار داده است. از یک سو تاکنون هیچگونه اطلاعاتی توسط سرویسهای امنیتی آمریکا و اروپا درباره تولید سلاحهای هستهای توسط ایران ارائه نشده است و از سوی دیگر، فعالیت هستهای صلحجویانه ایران توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی مورد تأیید قرار گرفته است. در چنین شرایطی است که زمینه برای اعتمادسازی متقابل از طریق اعاده مذاکرات ایران و گروه 1+5 بعد از 14 ماه وقفه فراهم شد؛ مذاکراتی که تا 20 ژوئن 2012 به هیچ نتیجه مؤثری منجر نشده است.
علت اصلی عدمپیشرفت در مذاکرات ایران و گروه 1+5 را میتوان انتظارات فزاینده کشورهایی دانست که حتی فعالیت هستهای قانونمند، نهادینه شده و تحت نظارت ایران را بهعنوان بخشی از فرایند مذاکرات مورد توجه قرار نمیدهند. درخواستهای اعلام شده از سوی خانم کاترین اشتون کمیساریای سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پایان مذاکرات مسکو نشان میدهد که هدف اصلی دیپلماسی هستهای کشورهای گروه 1+5 را میتوان نادیده گرفتن حقوق نهادی و سازمانی ایران در ارتباط با تداوم فعالیتهای معطوف به غنیسازی اورانیوم دانست.
در چنین فرایندی مذاکرات ایران و گروه 1+5 در اجلاسیه استانبول دو، بغداد و مسکو برگزار شد. اعضای شرکتکننده در مذاکرات استانبول دو، روند ایجاد شده را سازنده ارزیابی کردند. در نگرش کشورهای یاد شده از این جهت اجلاسیه استانبول دو با مذاکرات سازنده همراه بوده است که ایران سیاست مبتنی بر شفافسازی و اعتمادسازی را مورد توجه قرار داد؛ مذاکراتی که زمینههای شکلگیری اجلاسیه بغداد را فراهم آورد. در اجلاسیه بغداد، کشورهای گروه 1+5 اهداف واقعی خود را منعکس کردند. از دیدگاه کشورهای غربی مذاکره به مفهوم پیگیری مرحلهای اهداف راهبردی برای نادیده گرفتن حقوق هستهای ایران محسوب میشود.
آنچه در روند مذاکرات بغداد و مسکو شکل گرفت بیانگر آن است که رویکرد کشورهای غربی ماهیت حداکثری دارد. نگرش حداکثری به موضوع دیپلماسی هستهای به مفهوم نادیده گرفتن حقوق هستهای ایران تلقی میشود؛ حقوقی که مشروعیت آن را عضویت ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و گزارش کارشناسان این سازمان منعکس میسازد. در شرایط موجود این سؤال مطرح میشود که آینده مذاکرات ایران و گروه 1+5 چه خواهد بود؟
واقعیت آن است که شکاف در مواضع دیپلماسی هستهای ایران با گروه مقابل در اجلاسیه بغداد آغاز شده بود و مذاکرات مسکو چنین تفاوتهایی را در مواضع ایران با گروه 1+5 آشکارتر کرد. رویکرد مایکل مان سخنگوی اتحادیه اروپا که در روز 18 ژوئن و در آغاز مذاکرات مطرح شده بود، با نگرش کاترین اشتون که در پایان روز دوم مذاکرات هستهای ارائه شد، کاملا همگونی دارد. سیاستی که ماهیت یکجانبه داشته باشد طبیعی است که نمیتواند در طولانی مدت از تداوم یا نتیجه بخشی برخوردار باشد.
شاید بتوان یکی از دلایل وقفه در مذاکرات هستهای را عدمهمکاری کشورهای روسیه و چین با فرایند اعتمادسازی در سیاست هستهای ایران دانست. پذیرش حقانیت سیاست هستهای ایران نیازمند آن است که برخی از قدرتهای بزرگ همانند روسیه و چین، واقعیتهای رفتاری ایران را مورد پذیرش قرار دهند. تاکنون چنین کشورهایی هیچگونه حمایتی از واقعیتهای فعالیت هستهای ایران به انجام نرساندهاند.
روسیه و چین دو قدرت بزرگ جهانی محسوب میشوند که در شش قطعنامه تنظیمشده توسط آمریکا علیه ایران مشارکت داشتهاند. در قطعنامههای 1696، 1737، 1747، 1803، 1835 و 1929 کشورهای روسیه و چین از الگوی آمریکایی حمایت به عمل آوردند. ایران انتظار داشت که در مذاکرات مسکو، چنین جلوههایی از کنش همکاری جویانه با سیاستهای هستهای ایران ایجاد شود؛ در حالیکه بیانیه مشترک اوباما ـ پوتین در مکزیک نشان میدهد که چنین فرایندی انجام نخواهد شد.
بهرغم اقدامات انجام شده در سیاست هستهای جمهوری اسلامی ایران، کشورهای جهان غرب از الگوی تصاعد فشار دیپلماتیک و همچنین تصاعد تهدید امنیتی استفاده کردهاند. کشورهای روسیه و چین نیز بهصورت دو فاکتو از سیاستهای امنیتی کشورهای اروپایی حمایت به عمل آوردند. تمامی تحلیلگران سیاست بینالملل بر این امر واقفند که بهرهگیری از چنین گزینههایی به معنای نادیدهگرفتن ابتکارات ایران در حوزههای مختلف فنی، دیپلماتیک و امنیتی بوده است.
در مذاکرات مسکو تاکتیک کشورهای جهان غرب، ترکیبی از فشار دیپلماتیک، اغوای هنجاری، ترغیب نهادی، تهدید رسانهای و مانور نظامی است. مصاحبه مطبوعاتی مایکل مان سخنگوی گروه مذاکرهکننده و همچنین مصاحبه مطبوعاتی کاترین اشتون در پایان مذاکرات دو روزه اجلاسیه مسکو را میتوان نمادی از تاکتیک اغوای هنجاری از طریق فشار دیپلماتیک دانست. هریک از موضوعات یاد شده بخشی از پازل تهدید امنیتی آمریکا و جهان غرب در برخورد با ایران تلقی میشود. به همین دلیل است که برخی از تحلیلگران و کارشناسان موضوعات امنیتی در ایران بر این اعتقادند که در برابر الگوی مبتنی بر همکاری و اعتمادسازی از سوی ایران، کشورهای جهان غرب از الگوی تصاعد فشار دیپلماتیک و همچنین تصاعد تهدید امنیتی استفاده کردهاند.
* استاد دانشگاه تهران