تاریخ انتشار: ۵ شهریور ۱۳۹۱ - ۰۵:۲۹

مجتبی اردشیری: «ضد‌گلوله» تمام تلاشش را انجام می‌دهد تا اثری در گونه سینمای کمدی باشد اما حقیقت اینجاست که با واگویه کردن چند لطیفه و جوک و بازسازی برخی فضاهایی که در گذشته امتحان خود را پس داده‌اند، نمی‌توان یک اثر کمدی ساخت.

شاید همین تقلا برای ورود به عرصه کمدی و انتخاب مسیر اشتباه سبب شده تا ما نتوانیم فیلم را در گونه خاصی بگنجانیم چرا که فیلم نه به سمت درام کشش آنچنانی دارد، نه کمدی است و نه می‌توان آن را در گونه سینمای دفاع‌مقدس جا داد.

اما چرا این اتفاق برای فیلم ضد‌گلوله رخ داده است؟ فیلم آشکارا می‌خواهد واگویه‌ای منطبق با آثاری چون لیلی با من است و اخراجی‌ها داشته باشد به‌گونه‌ای که حتی دیالوگ‌ها و بسیاری از فضاها دقیقا ما را به یاد همین فیلم‌ها می‌اندازد. درحالی‌که دو فیلم یادشده به‌عنوان نخستین آثاری بودند که سوژه‌هایی کمدی را به شکلی خاص، وارد عرصه سینمای دفاع‌مقدس کردند و داستان افرادی را بازگو کردند که تا به حال در سینما به آنها پرداخته نشده بود و آنقدر جامع به این کار پرداختند که فیلمی اگر در حوزه‌های اینچنینی ابتکاری از خود نشان ندهد، محکوم به تقلید و بازسازی خواهد شد؛ البته گویا تلاش سازندگان ضد‌گلوله برای این ابتکار، تنها و تنها در موضوع شغل سلیم که پخش‌کننده نوار موسیقی در آن ایام پر حساسیت بود خلاصه می‌شود وگرنه صحنه‌هایی مانند ناآشنایی سلیم با جبهه و اتفاقات آن، پی نبردن همرزمان و هم‌محله‌ای‌های او به‌علت جبهه رفتن او و طرح مباحثی مربوط به شوق و عجله او برای رفتن به خط مقدم و شهید شدن، شخصیت پرویز و حتی پیام اخلاقی‌ای که فیلم به در و دیوار می‌زند تا به ما برساند اما نمی‌تواند، همه و همه بارها در همین سینما به مخاطب عرضه شده و واکنش‌ها را برانگیخته و به همین علت است که فیلم برخلاف تصور سازندگانش، این روزها از فروش چندانی برخوردار نیست.

در فیلمنامه ضد‌گلوله هیچ تلاشی برای تغییر مسیرهای پرتعداد احتمالی در داستان صورت نپذیرفته است؛ همه‌‌چیز به شکل ناشیانه‌ای حول محور کاراکتر سلیم می‌چرخد که نمونه بارز آن، رویارویی‌های سلیم با نایب در اوج بمباران‌ها و تیراندازی‌هاست به‌گونه‌ای که اگر دقت کنید درمی‌یابید که در زمان بمباران و حمله سهمگین دشمن و درحالی‌که تمام نیروها، به این طرف و آن طرف می‌روند، نایب در جایی می‌ایستد و به شکل مشمئز‌کننده‌ای به سلیم می‌گوید که یا فرار کند یا پناه بگیرد و به‌عنوان فرمانده نه دستوری به کسی می‌دهد و نه اقدام خاصی انجام می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که آقای فرمانده بسیار کم فروغ‌تر از یک سرباز ساده در جبهه است.ضد‌گلوله می‌توانست در پناه تفکری مستقل و بنیادین و با آن شروع توفانی و قابل توجهش، دست به ابتکار زده و موقعیت‌هایی را خلق کند که سبب ماندگاری این فیلم در تاریخ سینمای ایران شود اما وقتی همه‌‌چیز، از انتخاب مهدی هاشمی به‌عنوان چهره‌ای جدید برای این نقش حساس کمدی تا موقعیت اکران و چشم انتظاری چندساله سینمای ایران برای از راه رسیدن یک کمدی مربوط به سینمای جنگ، مهیای یک اتفاق خارق‌العاده است، متأسفانه همه‌‌چیز فدای تقلیدی صرف و تاریخ‌مصرف‌گذشته می‌شود؛ گویا دوستان سازنده فراموش کرده‌اند که دیگر خیلی وقت است که عمر این تقلیدها در سینمای ایران به پایان رسیده است.