مینوگله: نوزاد انسان شاید تنها موجودی باشد که هنگام تولد و تا سال‌ها بعد از آن برای بقا و رشد نیاز به حمایت و مراقبت دارد و این تازه اول راه‌ است؛ راه طولانی و پر‌ماجرای زندگی که برای هیچ‌یک از ما قابل پیش‌بینی نیست و چگونگی همین رشد، مراقبت و حمایت است که در مواجه شدن با موانع زندگی ما را از یکدیگر متمایز می‌کند.

 تربیت صحیح و رشد انسان‌ها نه‌تنها آنها را برای روبه‌رو شدن با مسائل زندگی توانمند می‌کند بلکه بار انسانی جامعه‌ای را که متعلق به آن هستند، بالا می‌برد و شاید به همین دلیل توانمند‌سازی‌ زنان به‌عنوان بخشی از جامعه در سال‌های اخیر مورد توجه بسیاری از برنامه‌ریزان قرار گرفته باشد اما برای توانمندسازی زنان تعریف‌های متعددی وجود دارد. برخی تئوریسین‌ها، توانمندسازی زنان را فرایندی می‌دانند که به‌وسیله آن زنان برای سازماندهی خودشان توانمند می‌شوند و اعتمادبه نفس خود را افزایش می‌دهند و از حقوق خود برای انتخاب مستقل و کنترل بر منابعی که منجر به از بین رفتن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ جایگاهشان می‌شود، دفاع می‌کنند. برخی معتقدند که اشتغال و آموزش، توانمند‌سازی زنان را تسریع می‌کند و عده‌ای هم براین باورند که فرایند توانمند‌سازی، برآورده شدن نیاز‌های اساسی تا نیاز‌های پیچیده‌تری مانند ‌خشنود بودن، عزت‌نفس و داشتن مشارکت در زندگی سیاسی و اجتماعی را دربرمی‌گیرد.

مهری یکی از زنانی است که در جایی از زندگی‌اش احساس ناتوانی کرده و چاره‌ای برای آن اندیشیده ‌است. این زن، 50سالگی را پشت‌سر گذاشته‌ و برای نخستین بار یک‌ماه پیش به تنهایی به یک سفر رفته است. تجربه این سفر و اعتماد به نفسی که از آن گرفته برایش جدید است. مربی ورزش، مادر دو دختر و یک پسر است و با فرزندان و همسرش زندگی می‌کند. به گفته خودش از اشتغال به کارش 10سال نمی‌گذرد اما معتقد است که اشتغال و توانمندی رابطه بسیار نزدیک و مستقیمی با هم دارند. مهری سرکوب کردن خود را در گذشته، در بیشتر موارد از پیامد‌های توانمند نبودن عنوان می‌کند و از آخرین ماجرا‌های زندگی‌اش که تصمیم قطعی گرفت مستقل شود برای ما می‌گوید: قبل از اینکه مشغول به‌کار شوم خرید کردن برایم خیلی سخت بود، حتی خریدن هدیه برای دیگران هم برای من یک مسئله بود.

سال‌ها پیش سفری به کیش رفته بودیم و می‌خواستیم برای مادر همسرم هدیه بخریم. من عطری را که دوست داشت انتخاب کردم و خریدیم، در بین راه تا زمانی که به هتل برگشتیم به این مسئله فکر می‌کردم که چرا همسرم حتی تعارف نکرد که یکی هم برای مادرم بخریم، احساس بدی داشتم که نمی‌توانستم برای او هدیه بخرم. به هر حال همسرم مسئول درآمد و اقتصاد خانواده بود. این دست اتفاقات که مهری نام مستقل نبودن را بر آن می‌گذارد باعث شد تا به‌دنبال کار و درآمد برود و اشتغال نه‌تنها درآمد بلکه اعتماد به نفسش را هم بیشتر کرد. به گفته خودش روش جدیدی که در پیش گرفته بود باعث رشدش شده، نگاهش را تغییرداده و انتخاب‌های متعددی را برای حل مشکلاتش در پیش رویش گذاشته است.

این زن 50ساله ادامه می‌دهد: خراب شدن ماشین هم در اوایل یکی از مسائلی بود که مجبور بودم برای درست شدنش حتما با همسرم هماهنگ کنم و در بسیاری از موارد که به‌خاطر کارش در شهر نبود، این مسئله ذهنم را مشغول می‌کرد اما به‌تدریج این مشکل هم حل شد. گاهی خودم می‌توانم مشکل را بر طرف کنم و گاهی هم به تعمیرکار تلفن می‌کنم. می‌خواهم بگویم شاید اینها راه‌هایی ا‌ست که سخت به‌نظر نرسد اما تا زمانی که من کار و درآمد نداشتم و اعتماد به نفسم بیشتر نشده بود به راه‌های متعدد فکر نمی‌کردم و دائم ترس داشتم که نشود. به‌نظر من این استقلال، تنش‌ها را هم در خانواده کمتر می‌کند. مهری معتقد است که در شرایط مختلف زندگی ممکن است با راه‌های متفاوتی اعتماد به نفستان افزایش یابد؛ گاهی با سفر، گاهی با درس خواندن و گاهی هم با درآمد کسب کردن.

اما از طرفی دیگر دختر مهری 29ساله است و یک کار نیم‌وقت دارد. آیدا نگاه دیگری دارد و داشته‌های دیگری اعتماد به نفسش را بیشتر می‌کند. او به تازگی ازدواج کرده است. آیدا به ما می‌گوید که ماشین، خانه، خرید و... را دوست دارد و هر چه بتواند بهترش کند اعتماد به نفس بیشتری می‌گیرد. همسر آیدا مهندس کشتی است و بسیار پیش می‌آید که یک تا دو‌ماه را در خارج از خانه بگذراند و آیدا با این سختی کنار می‌آید و تمام مشکلات منزل را در این مدت به‌تنهایی حل می‌کند چون می‌تواند زندگی‌ای را که می‌خواهد داشته‌باشد و این اعتماد به نفسش را در سطح بالایی نگه می‌دارد و به او احساس توانمندی می‌دهد.

اما شیرین در زندگی‌اش با موانع دیگری روبه‌رو بوده‌است. این زن به 60سالگی نزدیک می‌شود. هنوز یک دهه از زندگی مشترکش نمی‌گذشت که همسرش او را با دودختر رها کرد و رفت؛ بعد از ازدواجش برای مدتی با همسرش دچار اختلافاتی شده و از هم جدا می‌شوند. شیرین با کمک یکی از دوستانش در سازمان بهزیستی مشغول به‌کار می‌شود و یکی از فرزندانش را به مهد کودک و دیگری را همراه خود به اداره می‌برد. پس از مدتی دوباره سروکله همسرش پیدا می‌شود و شیرین زندگی مشترکش را از سر می‌گیرد و با نظر همسرش استعفا داده و به تربیت فرزندان و امور خانه می‌پردازد. چیزی نمی‌گذرد که همسرش سر ناسازگاری نهاده و موجب آزار و اذیت او و فرزندانش می‌شود و این زندگی تلخ تا زمانی که شوهرش خانه را برای همیشه ترک می‌کند ادامه می‌یابد. از آن زمان تا به امروز، شیرین راه خیاطی را در پیش گرفته و هنوز هم خیاط است. زندگی‌اش فراز و نشیب‌های بسیار داشته اما آنچه بیش از همه بر آن تکیه دارد و معتقد است بر زندگی‌اش سایه افکنده پیام‌های مادرش است.

شیرین در این‌باره به ما توضیح می‌دهد: مادرم همیشه می‌گفت حرف اول و آخر خانه را مرد می‌زند، هر چه او گفت درست است، با مردت بحث نکن و درگیر نشو. در اطرافم هم می‌دیدم که مردان صاحب همه‌‌چیز خانه هستند و زنان در سایه آنها زندگی می‌کنند. من منفعل بودم، حتی نمی‌دانستم که رفتارهای خشن او می‌تواند نوعی بیماری باشد، کم‌سن‌وسال بودم که ازدواج کردم و تجربه‌ای نداشتم، اصلا نمی‌دانستم یک مرد سالم چه خصوصیاتی باید داشته باشد. برای من، مرد همان مردی بود که در کنارم بود. به‌نظر من خانواده‌ها در روشن کردن دختر‌ها نسبت به زندگی مشترک خیلی مسئولند، نباید بدون تجربه وارد یک زندگی با آن همه مسئولیت شد. شیرین معتقد است که اشتغال و درآمد داشتن در توانمند ساختنش برای زندگی سختی که در پیش داشت بسیار مؤثر بود.

اما زن دیگری که هنوز ازدواج را تجربه نکرده و در میانه عمرش قرار دارد در مسیر زندگی با دغدغه‌های دیگری دست‌وپنجه نرم ‌کرده ‌است. شبنم 39ساله و شاغل است، این زن معتقد است که مستقل و توانمندبودن تنها به درآمد و شغل بستگی ندارد ولی دغدغه اقتصادی می‌تواند از مهم‌ترین مسائل برای توانمند شدن باشد و شاید درمراحل مختلفی از زندگی با این مسئله درگیر باشیم. او می‌گوید که تنها زندگی کردن چون او را با موقعیت‌ها و شرایط متفاوتی روبه‌رو کرده است تجربیات جدیدی را در زندگی داشته که توانسته به توانمند شدنش کمک کند. شبنم درباره تجربیاتش توضیح می‌دهد: اینکه در مقطعی از زندگی احساس کنی توانمند شده‌ای و دیگر می‌توانی در تمام مراحل زندگی‌ات روی این توانمندی حساب کنی، اینطور نیست اما این درس را به من می‌دهد که می‌توانم در هر شرایطی به توانمند بودن فکر کنم. برخورد با بعضی مشکلات مهارت‌های بیشتری می‌خواهد و دائم باید در حال کسب این مهارت‌ها باشی. در برخی موارد هم باید از دیگران کمک گرفت. استقلال داشتن و توانمند بودن یک مهارت است که به‌تدریج می‌آموزیم، اگر چه درآمد و اشتغال می‌تواند پایه‌هایی برای این استقلال و توانمندی باشد اما بسیاری از ما با داشتن درآمد و شغل خوب هم شاید احساس استقلال نداشته باشیم. گاهی حتی شاید نتوانیم برای یک مسئله کوچک به تنهایی تصمیم بگیریم. شبنم معتقد است که نگاه ما باید بیشتر با واقعیت‌ها منطبق شود تا احساس ترسمان از مشکلات و موانع در زندگی واقعی‌تر شود. ‌شبنم بالا بردن سطح سواد و دانش را نیز از دیگر لازمه‌های توانمند شدن عنوان می‌کند.

***
این زنان متناسب با مسائلی که با آن درگیر بودند هرکدام تجربیات متفاوتی را در مسیر توانمند شدن از سر گذراندند ولی به‌نظر می‌رسد اشتغال و درآمد، گام اول این زنان برای قرار گرفتن در مسیر توانمندشدن بود. اما برای توانمند شدن با چه مسائلی مواجهیم و اشتغال و درآمد در توانمند‌سازی‌ ما چقدر مؤثر است؟ شقایق بیگدلی، کارشناس ارشد مشاوره به این سؤال ما پاسخ داده ‌است. این کارشناس، توانایی مالی را بخش مهمی از توانمند‌شدن عنوان کرده و بر آن بسیار تأکید دارد. او در ادامه می‌‌افزاید: خوشبختانه امروز برخی باور‌های غلطی که به نسل ما رسیده در حال تغییر است.

شقایق بیگدلی معتقد است که این باور‌ها بر بسیاری از آدم‌ها همچنان تسلط دارند، حتی در کسانی که به‌نظر کمی توانمند و مستقل هستند رگه‌هایی از این باور‌ها دیده می‌شود. این مشاور با تکیه بر تجربیاتی که از مراجعینش داشته است به ما می‌گوید: من می‌بینم انگار این اتفاق در حال افتادن است که من باید مستقل باشم، من باید روی پای خودم باشم، من باید کار خودم را داشته باشم.

اما این مشاور، اشتغال و درآمد را برای توانمندشدن نا‌کافی می‌داند و توضیح می‌دهد: ما خانم‌های توانمندی را از نظر مالی می‌بینیم که هنوز درگیری‌ها و مسائل زیادی دارند، این دیگر خارج از جنسیت است؛ یعنی بسیاری از مردها هم ممکن است این مشکلات را داشته‌باشند. من عقیده دارم که این مشکلات را به کمک خود‌شناسی باید حل کرد چرا که مسئله تصمیم‌گیری و وابستگی، مشترک هستند و نمی‌شود جنسیتی‌اش کرد.

به‌نظر می‌رسد توانمند شدن زنان شاید در ابتدا، اشتغال و درآمد باشد اما در مراحل بعدتر نیاز به دانش بیشتر وجود دارد تا این توانمندی را در جنبه‌های متفاوت و عمیق‌تر بسط و گسترش دهیم؛ مهارتی که به مرور به فرزندانمان نیز منتقل خواهد شد و آنها موانع کمتری نیز در این مسیر خواهند داشت. شاید به همین دلیل است که سازمان ملل در برنامه توسعه پایدار بر رشد و توانمندی زنان تأکید داشته و به آنها به‌عنوان هدایتگر خانواده و جامعه نظر دارد.