خبرگزاری وفا: چهرهشان عجیب بود. روسریهای سرمهای و کِرم رنگ پوشیده بودند و لباس بلندی بر تن داشتند. سرمه چشمانشان گرد و غبار و اشک، سرخی لبهایشان از خشکیِ تشنگی، و گونه هایشان آفتاب زده و سوخته بود. عطرشان بوی باروت می داد و گردنبندی از پوکه به گردن داشتند. با تحمّلی شگفت آور سلاح در دست می گرفتند، یا کولهای از تدارکات و مهمات و... را با آن سنگینی بر دوش می انداختند. زیورشان اسلحه شان بود، یا دوربین عکاسی شان، یا ضبط صوت و جعبه مهمّات و جعبه کمکهای اولیه... و اکنون نیز قلمشان زیبندهترین زینت آنهاست. ابهت شان چشم مردان را میگرفت و سوزن در دستشان، تیری بود بر قلب دشمن. نُقل عروسیشان گلوله بود؛ شاهد عقدشان شهدا؛ ضامن عقدشان امام (ره)؛ شرط ازدواجشان همراهی در سیر و سلوک و مدّت ازدواجشان شاید تا چند لحظه دیگر... .
و زنان جنگ، چنین بودند.
مقدمـــه
بیایید به سرزمین عشق و عرفان سفر کنیم ؛ سرزمینی که تجلی گاه شکوه ایثار است ؛ سرزمینی که همه یکرنگی و اتحاد است. این جا سرزمین عشق و ایثار و فداکاری است. ای قلم ها! بدون وضو در این حـریـم مـقـدس وارد نـشوید. ای هـمسـفران ! لازمـه ی ورود به این سـرزمیـن ، داشـتـن دل هایـی پـاک و بی آلایش است. حرمت و قداست این سرزمین بسیار زیاد است. این سرزمین متعلق به شیرزنان عارفی است که در هشت سال دفاع مقدس، حماسهها آفریدند. آنها با توکل به خداوند و با تأسی به حدیث متواتر و شریف الثقلین به دو امانت گران بهای الهی چنگ زدند و آن را الگوی و سرمشق خود ساختند. بیایید به این سرزمین روحانی سفر کنیم ، تا بسیاری از حقایق را دریابیم؛ سرزمینی که همه نور خداست و عظمت خدا را به وضوح می توان در آن مشاهده کرد ؛ سرزمینی که معنای واقعی عبادت، عشق،شوق نیایش، نماز، محبت، مشارکت، خلوص، انفاق،گذشت، ایثار جان، خداشناسی و هزاران خصلت زیبای دیگر را در حد کمال در خود جای داده است ؛ سرزمینی که از هر گوشه و کنار آن می توان هزاران نکته ی اخلاقی و اجتماعی آموخت؛ سرزمینی که ساکنان آن همه به ریسمان الهی چنگ میزنند و به انگیزه ی تعبد نسبت به فرمان الهی و به قصد وصول به مقام فناء الی الله حرکت کردند. اینان سبقت گیرندگان جهاد و شهادتند و شهادت را نزدیک ترین راه تقرب به ذات احدیت می دانند. در سرزمینی که سراسر وحدت و عشق است ،همه به دنبال یک هدف می گردند و آن رضای خداست و در این صحنه، همه در تلاشند تا گوی سبقت را از دیگران بربایند. آری، سخن از شیر زنانی است که از همان روزهای نخست که رژیم بعث عراق به میهن اسلامی مان هجوم آورد ، همدوش مردان فریاد "هل من ناصر ینصرنی" حسین زمان خویش را لبیک گفته و وارد صحنههای نبرد شدند. زنان متعهد و مؤمن کشورمان همانند دریایی خروشان به سوی مقصد نهایی (رضای خداوند) حرکت کردند.
سرّ اینکه اباذر در مبارزه شهره ی آفاق است، برای آن است که مبارزات قولی و عملی او در کتابها به ثبت رسید و در سخنرانیها طرح گردید. سرداران جنگ تحمیلی نیز چنین بودند. از همّت و چمران و باکریها و باباییها و.... سخنها گفته شد. امّا زنانی هم بودند که چه در صدر اسلام و چه پس از آن، اباذر گونه، هم در صحنه جنگ حضور داشتند و هم برای روحیه دادن به نیروهای اعزامی و رزمی از آیات و احادیث رسول خدا) صلیعلیهوآلهوسلم) استمداد مینمودند و دعوت و رهبری آنها بر محور قرآن کریم بود.
اگر کارهایی که زنان، در جنگها و صحنههای سیاسیِ اسلام کردند، دهها بار گفته میشد، به صورت فیلم تبلیغی درمیآمد و کتابها در این زمینه نوشته میشد، آنگاه مشخص میگشت که زنها در پیشبرد دین چه در صدر اسلام و چه پس از آن همچون اباذر و مالک اشتر بودند.
زن هم میتواند مسأله جهاد را به عهده بگیرد، چرا که جهاد، تنها در سنگر بودن و تیراندازی کردن نیست. کمکهای تدارکاتی پشت جبهه و متن جبهه، امور مربوط به نقشه برداری، دیده بانی و ... بخشهای مهمی از جهاد به شمار میرود، که زنان میتوانند آنها را به عهده بگیرند.
زن از فیض جهاد محروم نیست. اگر کشوری در حال جنگ و دفاع است، و از طرف بیگانگان تهدید میشود، زن نیز باید دفاع کند و لازمه دفاع آموزش دیدن است. در هیچ یک از این مسائل، زن را محروم نکردهاند، بلکه در اکثر دشواریها و امانتداریها، در بسیاری مصائب و مشکلات، زن همتای مرد است.(1)
مشارکت بانوان در دفاع مقدس، از اهمیت به سزایی برخوردار است، زیرا از جهت کمیّت، حدود نیمی از آحاد جامعه را زنان تشکیل میدهند و مشارکت زن، یعنی هماهنگی نیمی از نیروهای جامعه در راستای یک هدف .
در اینجا ما به یاری خداوند متعال تلاش داریم تا گوشه ای از فعالیت های زنان را در هشت سال دفاع مقدس به عرصه ظهور بگذاریم .
فصل اول:نقش زنان در صدر اسلام
نقش زنان در صدر اسلام در دفاع، امری انکارناپذیر و مالامال از ایثاری آگاهانه، تقدیمی عاشقانه و روحی مخلصانه است.
بزرگترین مدافع زن در صدر اسلام، فاطمه (علیهاالسلام) است. ایشان به همراه گروهی از زنان در جنگ احد شرکت کردند. حضرت زهرا (علیهاالسلام) و چهارده زن دیگر، عهده دار حمل آذوقه و آشامیدنی، مراقبت از مجروحان و آب رسانی به تشنگان بودند. در همین جنگ ایشان از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و علی (علیهالسلام) پرستاری و مراقبت نمودند.
زنان دیگری نیز در صدر اسلام برای دفاع از عقیده، ایمان، و دین و کیان خود نقشی به سزا داشتهاند. اولین شهید زن در اسلام، سمیّه است؛ مادر عمار یاسر. صفیه دختر عبدالمطلب و عمّه بزرگوار پیامبر در جنگ احد سر یک یهودی را با شمشیر از تن جدا کرد، آسیه در مداوای مجروحین و انتقال شهدا سهم به سزایی داشت و یک نیروی رزمی بود. ام عمّاره در جنگ حنین یکی از دشمنان را با ضربات شمشیر از پای درآورد.
پیامبر اکرم همواره در جنگها تعدادی از زنان را به همراه داشت، که وظیفه آبرسانی به بیماران و مداوای آنها را بر عهده داشتند.
نسیبه بنت کعب از جمله زنانی بود که در بیعت عقبة ثانیه با پیامبر بیعت نموده بود. او در بحرانهای مختلفی که برای حکومت اسلامی پیش آمد حمایت حقیقی خویش را از پیامبر (ص) به اثبات رساند. در جنگ احد مسؤولیت آبرسانی به مجاهدین را به عهده داشت . در این جنگ وقتی دشمن از گذرگاهی که عدهای به طمع جمعآوری غنایم از آن غافل شده بودند هجوم آورد، مردان سست پیمان فرار را بر جهاد ترجیح دادند و تنها حدود 10 نفر باقی ماندند تا از پیامبر دفاع کنند. یکی از این ده نفر نسیبه بنت کعب بود او مشک را به زمین انداخته. با سلاحی که فراریان ترسو بر زمین نهاده بودند به دفاع از جان پیامبر میپردازد در این دفاع قهرمانانه جراحات بسیاری توسط دشمن به او وارد میآید که تا آخر عمر خدا را بر آن نشانهای افتخار حک شده بر بدنش شکر میگفت. از خود نسیبه نقل شده که وقتی جان پیامبر (ص) را در معرض خطر دیدم با شمشیر از حملات دشمن جلوگیری میکردم و گاهی هم تیراندازی مینمودم ، ناگاه متوجة حملة یکی از مشرکین به پیامبر (ص) شدم، همراه با مصعب او را از حرکت به سوی رسول خدا (ص) باز داشتیم، ولی او ضربتی بر من زد که تا یک سال اثر آن بر شانهام باقی ماند. پیامبر (ص) که متوجه زخم شدید شانة من شده فورا یکی از پسرانم را صدا زده، فرمود: زخم مادرت را ببند. وقتی پسرم زخم مرا بست دوباره برخاستم و به دفاع از پیامبر مشغول شدم در همین هنگام متوجه زخمی شدن یکی از پسرانم شدم فورا با پارچههایی که برای بستن زخم مجروحین آورده بودم زخم او را بستم و به او گفتم: برخیز و از پیامبر (ص) دفاع کن.
مطلب قابل تأمل در این داستان، نحوة برخورد پیامبر با دفاع قهرمانانه این زن از ایشان است که نه تنها در تاریخ هیچگونه منع یا نهیای از پیامبر (ص) در بارة این کار نسیبه نمیبینیم، بلکه میبینیم که بعد از اتمام جنگ وقتی حضرت به مدینه بازگشت شخصی را به خانة نسیبه فرستاد تا از وضعیت جسمانی او به ایشان گزارش بدهد و از خبر سلامت او خوشحال گردید. نسیبه از پیامبر خواست تا دعا کند خدا او را در بهشت ملازم آن حضرت قرار بدهد. پیامبر در حق او دعا فرمود و گفت: خدایا اینها را در بهشت رفیق من قرار بده.
در برخی از روایات آمده است از جمله کسانی که به شرافت همراهی حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه نایل میآید و اخلاص خویش را دوباره در تاریخ اثبات میکند نسیبه است که به رجعت به دنیا در زمرة یاران حضرت قرار خواهد گرفت و به مداوای مجروحین میپردازد.
در جریان خندق، هنگامی که مسلمین در کنار خندق هایی اطراف مدینه در حال دفاع از شهر بودند، در داخل مدینه، زنان و فرزندان مشغول دعا برای آنان و حامی معنوی ایشان بودند، امّا ناگهان تعدادی از زنان متوجه حضور مردی یهودی شدند که به قصد خیانت و جاسوسی به داخل شهر رخنه کرده بود. صفیّه بنت عبدالمطلب از حسان بن ثابت، مرد شاعر مسلمانی که همراه زنان در شهر مانده بود تقاضا کرد که دشمن خائن را به قتل برساند ولی حسان جرأت نکرد این کار را بکند. صفیّه هم بیهیچ هراسی او را به قتل رسانید و این کاراوسبب شد تا یهودیان از آنجا متفرق شوند و دشمن داخلی نتواند کاری از پیش ببرد.
از شجاعت ها و دلیری های زنان در صدر اسلام داستانهای بسیاری وجود دارد که ما در اینجا فقط به ذکر تعدادی از آنها پرداختیم.
فصل دوم :سهم زنان در جنگ هشت ساله ایران و عراق
بحث مهم زنان در جنگ ایران در سه مقوله اصلی میگنجد:
1- فعالیت زنان در پشت جبهه
2- حضور زنان در میدان نبرد و خط مقدم
3- نقش زنان در حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس پس از پایان جنگ
1- فعالیت زنان در پشت جبهه
الف : تقویت روحیه ی رزمندگان
مساعدت زنان در پشت جبهه، طیف گستردهای از فعالیتها را در برمی گیرد. از جمله:
تقویت روحیه رزمندگان برای حضوری هر چه پرشورتر در جبههها و تشویق مداوم آنان، یکی از مهمترین و بارزترین فعالیتهای زنان در ایام جنگ تحمیلی بود. حضور چشمگیر خواهران و همسران و مادران رزمندگان در هنگام بدرقه آنان، دلیلی استبر این مدعا.
این ترغیب و تشویق تا جایی ادامه داشت که حتی گاهی این زنان نمونه، خود، پیشانی بندهای این مسافران را محکم کرده، کوله بار سفرشان را میبستند و آنان را مهیای اعزام به جبهه مینمودند، و گاه برای احیای این هدف متعالی، از احساسات، گذشته و آمال و آرزوهای جوانیشان را برای دفاع از آرمانهای اسلام و رسیدن به پیروزی لگدمال میکردند .
گواه این مطلب آن که هیچ مادری حاضر نمیشود جگر گوشهاش را که با خون دل و اشک دیده پرورش داده است، به سوی دشمن راهی کند، لیک این مادران غیور، خود زمینه ساز حضور فرزندانشان در جبههها بودند.
گواه دیگر آن که هر زنی، طالب آن است که مرد زندگیش در کنار او باشد، تا هرگز احساس ترس و وحشت و دلهره بر او غلبه ننماید، اما در آن سالهای آتش و خون، زنانی بودند که حتی چند ماه یک بار نیز قادر به دیدن همسرانشان نبودند و تنها دلخوشیشان نامههایی بود که هر از چند گاهی به دستشان میرسید .
حال آن که گاه دیر رسیدن یا نرسیدن آن نامهها نیز، شور و غوغای دیگری در دلهایشان بر پا میکرد و هزاران فکر و تصور به ذهنشان خطور مینمود . گاه گذشت چندین ماه از تولد فرزندانشان، بهانهای بود برای یک ملاقات کوتاه و مختصر . . . اما این زنان صبور و هدفمند، حتی در شهر غربت و در آوارگــیها و جـابه جاییهای مـتوالی، لـب به شکوه نگشوده و مشتاقانه به اسـتقبال تمامی این سختیها می رفتند . حتی گاهی خود به همسرانشان اصرار مینمودند که کمتر به خانه بیایند و معتقد بودند، حضور آنان در جبههها ضروریتر و مفیدتر است; چرا که حضور در جبهه، تکلیفی الهی و مهر تاییدی بر فرمان ولایتبود .
گاه دلتنگیهای فرزندانشان را میشنیدند و دلداری شان میدادند، حال آن که در پشت پرده اشکآلود چشمانشان غربت و دلتنگی عمیقی نهفته بود که تنها به امید رسیدن به هدف، آن را مخفی مینمودند.
این کار نه کاری ساده بلکه هنری بزرگ، پیچیده و دشوار است. این کار نه باری سبک، بلکه خارج از محاسبه است که توانی برتر از توان عادی میطلبد و زنان نمایشدهندگان این هنر برتر بودند.
در این وادی به طور قطع باید گفت هر یک رزمنده که در جبهههای دفاع مقدس حضور دارد بیانگر حضور دو زن به ظاهر غایب در صحنه است. از یک طرف زنی که به عنوان مادر هویت او را شکل داده و از طرف دیگر، زنی به عنوان همسر که او را حمایت کرده و برای او آرامش خاطر آورده. به گونهای که اگر عشق و حمایت آن دو زن نبود، حضور مردان هم امکان پذیر نبود.
"بسیاری از زنان، همسران خود را حتی به قیمت از دست دادن همه ی لذات معمولی زندگی، راهی میدان مبارزه می کردند و از فکرشان، راهشان و آرمانهایشان دفاع می کردند" چه بسیار خانواده هایی پس از شنیدن خبر شهادت فرزندانشان ، خدا را شکر کرده که چنین موهبتی را به آنها عطا فرموده و با حفظ روحیه ی خود به دلجویی از دیگران می پرداختند و به کوری چشم دشمنان ، حتی روی جنازه ی فرزندانشان عطر و گلاب می پاشیدند. زنان در طول دفاع مقدس ثابت کردند که یکی از عوامل تقویت کنندهی روحیه ی رزمندگان و پشتیبانی فرهنگی آن ها از جبهه ها بودند.
ب ـ کمکهای نقدی و غیر نقدی
در دوران هشت سال دفاع مقدس، اگر چه بخش عظیمی از درآمد کشور در جهت تجهیز جبههها و رفع نیازهای تدارکاتی هزینه میگردید اما به لحاظ وسعت میدان جنگ از شمالی ترین نقطه مرزهای غربی تا جنوبی ترین نقطه آن، به علاوه تمامی پهنه آبهای نیلگون خلیج فارس، طولانی بودن مدت درگیری،محصاره اقتصادی و وضعیت نامطلوب اقتصاد داخلی، دولت نمی توانست آنچنان که شایسته است تمام هزینه های پشتیبانی جبهه را تحمل نماید. بنابراین مداخله نیروهای مردمی در امر پشتیبانی جنگ بسیار ضروری و حیاتی بود.
آن روزها حال و هوای خاصی در مملکت اسلامی ما حاکم بود. در میان این تکاپو ، نه تنها مادران تلاش می کردند ، بلکه دانش آموزان نیز در سنگر مدرسه علاوه بر درس خواندن به تهیه و تأمین وسایل مورد نیاز رزمندگان مشغول بودند.
در سال 66، شرایط خاصی در جبههها به وجود آمده بود. در دبیرستان دخترانهای که من مدیر آن بودم، جهاد مالی اعلام شد. روز اول چند تن از فرزندان شهدا، انگشترهایی که پدرانشان برایشان خریده بودند، داوطلبانه به صندوق ریختند. دانش آموزی داشتیم که برادر شهیدش برای ازدواج خود یک انگشتر برای نامزدش خریده بود. او نیز آن را به جبهه اهدا کرد. (2)
چه بسیار مدرسه هایی که به خاطر همین فعالیتشان مورد بمباران هوایی قرار گرفتند !نمونه ای از آنها دبیرستان دخترانه ی زینبیه ی شهرستان میانه بود ، که به خاک و خون کشیده شد و ده ها دختر جوان به فیض شهادت و درجه ی جانبازی نایل شدند.
مرحومه فهیمه بابائیانپور، همسر شهید غلامرضا صادق زاده، در نامهای به همسرش، مینویسد: "دستم را از زیر چادر بیرون آوردم و یکبار دیگر برای آخرین بار به آن نگاه کردم. از دستم بیرونش آوردم و گفتم: میخواهم برای جبهه بدهم. برادری که در دکه ایستاده بود، گفت: چیه؟ طلاست؟ و بی اختیار نوار آهنگران را پشت بلندگوی دکه گذاشت. صدای آهنگران در میدان پیچید. اما من به خاطر میآوردم لحظات خوشی را که برای خریدنش صرف کرده بودیم. از این مغازه به آن مغازه. مغازهدار وقتی آن را آورد، گفت: عقیق این انگشتر یمنی است. تو خوشحال شدی و به عنوان تنها خرید ازدواجمان آن را خریدی. میخواستم به آن برادر بگویم: آری طلا است. تنها خرید ازدواجمان است. میخواستم بگویم که خیلی دوستش دارم. میخواستم بگویم که چند روزی در دستم کردم که خاطرهاش در ذهنم بماند... برادر نوشت: انگشتر طلا با نگین دریافت گردید... . از دکه کمک به جبهه بیرون آمدم و پیش خود گفتم: یا زهرا (علیهاالسلام) قبول کن! (3)
خواهرم! تو چگونه به دنیا می نگریستی که هیچ چیز دنیا برایت ارزشی نداشت؟ تو حتی سرپناه خودت را فروختی و پول آن را برای تهیه ی آمبولانس رزمندگان پرداختی و تمام دارایی ات را برای جبهه اهدا نمودی. تو نه تنها درایی ات، بلکه وجودت را نیز وقف این کار کرده بودی
ج ـ آشپزی و تهیه مواد غذایی
عملیات کربلای چهار و پنج بود که تعداد مجروحین زیاد بود و آنها را به نقاهتگاهی که به همین منظور در استادیوم آزادی تهران تدارک دیده بودند، آوردند. ساعت 12 شب، به بسیج خواهران محل اطلاع دادند که دویست کیلو هویج را باید آماده و آبگیری کنید. ما بلافاصله با خواهران تماس گرفتیم. آنها به مسجد آمدند و در مدت 2 ساعت، تمامی 200 کیلو هویج را آب گرفتند و در شیشه آماده کردند. وقتی برادرها برای تحویل آنها به مسجد آمدند، از سرعت عمل ما شگفت زده شدند..."(4)
د ـ خیاطی و تهیه لباس گرم
در نخستین روزهای جنگ ، زنان ایرانی ، خانه و کاشانه ی خود را رها کرده و به صورت داوطلبانه به صحنههای نبرد رفته و به صورت های مختلفی شروع به فعالیت کردند. "روزی به دوختن گونی برای سنگر ها و پاسداری از شهرها پرداختند و روزی به تهیه ی آذوقه و لباس و ملحفه برای زخمی ها و بیمارستانها و حضور فعال در مساجد جامع شهرها و زمانی به بافتن لباس گرم برای مجاهدین فی سبیل الله که عاشقانه به ضیافت الله شتافتند، مشغول شدند.
یکی از خواهرانی که در ستاد پشتیبانی مکتب الزهرا(علیهاالسلام) فعالیت کرده است، چنین میگوید: "آن روزها شنیدیم که بعضی کارخانهها لباسهایی را که برای برادران سپاهی و ارتشی میدوزند، دستی 45 تومان از دولت پول میگیرند. ما با مراجعه به واحد امور صنفی تقاضا کردیم که دو هزار دست لباس را میدوزیم و مجاناً در اختیار دولت میگذاریم."
حتی در مواقع بمباران هوایی دشمن، شبانه روز پشت چرخ خیاطی مینشستیم و فقط کار میکردیم. مادر شهیدی که در فاجعه هفتمتیر پسرش شهید شده بود، اشک میریخت و شبانه روز در ستاد، لباس میدوخت..."(5)
ه ـ اهدای خون
دکتر میلانی، مدیر عامل وقت سازمان انتقال خون ایران، خاطرهای از عملیات کربلای 5 نقل میکند: "... ساعت حدود 3 نیمه شب بود. برای سرکشی به سالن انتقال خون رفتم. دیدم گروهی از خواهران برای اهدای خون از دولت آباد تهران به سازمان آمدهاند... آن هم در آن ساعات شب!"
و ـ ازدواج با رزمندگان و جانبازان
زنان ما با تمام مشکلات و دشواری ها مبارزه کردند تا اسلام و مسلمانان پیروز شوند. زنان ما همواره در طول دفاع مقدس در صحنه حضور داشتند. زنان آیینه تمام نمای ایثار و فداکاری و اسطورههای شهادت و شهامت بودند. دختران جوان و فداکار این کشور که در مکتب اسوه و مقتدای خودشان حضرت زهرا پرورش یافته بودند علاوه بر اینکه در بحرانهای مهم خود را در معرض آسیب و خطر قرار دادند و به یاری انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی و رزمندگان سلحشور شتافتند با ایثار و فداکاری وصف ناپذیری حاضر شدند با جانبازان و رزمندگان ازدواج کنند در حالی که میدانستند با قبول این علقه، مشقات و سختیهای فراوانی را باید تحمل کنند ولی با اشتیاق فراوان به ازدواج با ایثارگران تن دادند. آنان با این عمل ایثارگرانه هم روحیه رزمندگان اسلام را تقویت کردند و هم برگهای زرینی بر تاریخ انسانیت این مرز و بوم افزودند. خانم دکتر کیهانی، پزشک بزرگواریست که در بیمارستان سرپلذهاب در خدمت مجروحان است او برای روحیه بخشیدن به بچههای جبهه حتی حاضر نشد در شهر خودش (تهران) ازدواج کند، بلکه پس از جاری کردن صیغه عقد در تهران، مراسم ازدواجش را در همان منطقه جنگی برپاساخت و سفره عقدشان از تجهیزات جنگی غنیمتی تزئین شده بود.
معصومه صالح خانی، همسر جانباز صفوی (نابینا از دو چشم و محروم دوپا)، میگوید" اوایل جنگ بود. فکر میکردم من که زن هستم، تکلیف من چیست؟ احساس کردم که باید با یک جانباز ازدواج کنم..."
ز ـ سخنرانی و نامههای پرشور در تشجیع رزمندگان
سخنرانی پرشور مادر بزرگوار شهیدان مهدی و مجید زین الدین، در تشییع پیکرشان، چنان شوری در همگان ایجاد کرد که هزاران هزار جوان برومند با تهییج مادرانشان، داوطلبانه به جبهه اعزام شدند... .
و یا سخنرانی فهیمه بابائیان پور، همسر شهید غلامرضا صادق زاده که: "ای همسر شهیدم! راهت ادامه دارد...". فهیمه پس از آن که بر جسد پاره پاره همسرش حضور یافت، به جای آن که فغان و زاری پیشه کند و سیاه بپوشد، لباس سپید عروسیاش را بر تن کرد و گل روز عروسیاش را در دست گرفت و پیشاپیش همگان در تشییع پیکر همسرش فریاد برآورد: "ای همسر شهیدم! شهادتت مبارک!" و در هنگام تدفین او، در میان انبوه جمعیت، با صدای رسا گفت: "الهی! رضاً برضائک، تسلیماً لأمرک". و در مراسم ختم او تأکید کرد که "این ختم نیست که آغاز است، آغاز راهی که همسرم آن را پیمود... "
از آن پس فهیمه یکسال لباس سپید پوشید؛ چرا که خود را عزادار نمیدانست، همان گونه که در تدفین او گفته بود: "اگر غلامرضا به مرگ طبیعی مرده بود، سیاه میپوشیدم؛ چرا که عزیزی از دست رفته بود. اما اکنون لباس سپید عروسیام را بر تن کردهام؛ چرا که میدانم او هست، ناظر است، شاهد است، من حتی از او خداحافظی هم نمیکنم...". کلامش چنان شورانگیز بود که بانویی از فهیمه 19 ساله خواسته بود تا اگر پسرش شهید شد، فهیمه در مراسم ختمش سخنرانی کند.(6)
ذ ـ تبلیغات برای ایجاد روحیه حماسی در رزمندگان
هنر، همچنانکه پیر مراد رزمندگان گفته بود: دمیدن روح تعهد در انسانهاست... و این چنین بود که شاعران و هنرمندان زن در این میان نقش آفرینی کردند. اشعار حماسی و شورانگیز مرحومه سپیده کاشانی، خانم سیمین دخت وحیدی و طاهره صفارزاده، همچون شعر خنساء در زمان پیامبر، حماسه ساز بزرگمردان بود. تهیه و نصب پلاکاردها و تراکتهای تبلیغاتی و شعارها و... نیز شیوهای دیگر بود.
"بچهها چند قوطی رنگ که در خانه داشتند، آورده بودند. نقاش ابتدا طرحها را با مداد روی تختهها پیاده کرد. قلم مو نداشتیم. نگاهی به هم انداختیم. آستینم را بالا زدم و انگشتم را در قوطی رنگ فرو بردم و شروع کردم به رنگ زدن. بقیه هم به من نگاه کردند و با خنده مرا همراهی کردند... صدای اذان صبح که بلند شد، کار طراحی ما نیز به پایان رسیده بود..."(7)
چنین است که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: "ما در جنگ و انقلاب مشاهده کردیم که نقش خانمها اگر از مردها بیشتر نبود، کمتر هم نبود. اگر زنان حماسه جنگ را نمیسرودند و جنگ را در میان خانهها یک ارزش تلقی نمیکردند، مردها اراده و انگیزه رفتن به میدان جنگ را پیدا نمیکردند. دهها عامل دست به دست هم میدهد تا خیل عظیم بسیجی را به سمت جبهه روانه کند. یکی از مهمترین این عاملها، روحیه همسران و زنان است..."(8)
پی نوشت ها :
1- آیت الله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، نشر فرهنگی رجاء، ص 292.
2- عشق و آتش (ویژهنامه بانوان فداکار مازندران)، ص 104 و 106.
3- علیرضا کمری، نامههای فهیمه، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، ص 137.
4- عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ص 80
5- نقش پشتیبانی رزمی در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنیت، ص 10
6- نامههای فهیمه، ص 116.
7- نقش پشتیبانی رزمی در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنیت
8- حدیث ولایت، ج 3، ص 54.
بخش دوم: بررسی نقش زنان در دفاع مقدس
2ـ حضور زنان در میدان نبرد و خط مقدم
زنان مسلمان ایرانی با الهام از تعالیم اسلامی با شجاعت و شهامت وصف ناشدنی، در صحنه های مختلفی حتی در میدانهای رزم حضور یافتند. خواهران بسیج و سپاه خرمشهر از جمله زنانی بودند که در منطقه عملیاتی باقی ماندند و به کارهایی از جمله حفاظت از انبار مهمات و رساندن آن به رزمندگان اسلام، کندن سنگر، تهیه و طبخ غذا برای رزمندگان مشغول شدند. زنان غیور و شجاع ایرانی گاه با دست خالی و یا چوبدستی مزدوران بعثی را به اسارت گرفتند. یک شیرزن سوسنگردی با چوبدستی خود چند سرباز عراقی را به اسارت گفت و قهرمان دیگری تعدادی از آنان را در یک اتاق محبوس کرد و به سربازن اسلام تحویل داد. آنان در شهرهای مرزی دلیرانه مقاومت کردند گویی ترس را از یاد برده بودند و فقط به حق میندیشیدند و بس.آنان آیینه تمام نمای ایثار و فداکاری و اسطوره های شهادت و شهامت بودند، فرار از دشمن برای ایشان مفهومی نداشت و بر این عقیده بودند که تا آخرین نفس نباید پشت به دشمن کرد. شیرزنان سلحشور ایرانی خاطره مجاهدات و فداکاریهای زنان مجاهد صدر اسلام را زنده کردند آنان تا سرحد جانبازی و شهادت پیش میرفتند و آرزوی شهادت داشتند. در حالات مرحومه فهیمه بابائیانپور، همسر شهید غلامرضا صادقزاده، گفته اند که وقتی امام خمینی از فهیمه برای جاری ساختن صیقه عقد درخواست وکالت کردند، فهیمه با کلامی رسا به امام عرض کرد: جواب مثبت من مشروط است! اطرافیان با تعجب پرسیدند: چه شرطی؟ فهیمه به امام گفت: "به شرط دعای شما برای شهادت هر دوی ما در این دنیا و قبول شفاعت ما در آخرت." همین روحیه شهادت طلبی است که امام خمینی را به پیروزی مطمئن می سازد و می فرماید: "من هر وقت بانوان محترم را می بینم که با عزم و اراده قاطع در راه هدف ما حاضر به همه طور زحمت بلکه شهادت هستند، مطمئن میشوم که این راه به پیروزی منتهی می شود." و نیز می فرماید: "... بعضی از خانمها قسم میدهند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم من دعا میکنم که آنها ثواب شهادت را ببرند و پیروز بشوند."
حضور و شرکت زنان در میدانهای نبرد علتهای مختلفی داشت که بعضی از آنها عبارتند از :
الف ـ پرستاری و امداد رسانی به مجروحین
یکی از خواهرانی که خود در حماسه مقاومت خرمشهر حضور داشته است، میگوید: "در آن روزها خواهران دو دسته بودند، عدهای برای مهمات رسانی تعیین و تعدادی هم برای امدادگری راهی بیمارستان شدند. ما به بیمارستان رفتیم. پشت سر هم مجروح میآوردند. دست و پاها و بدنهای پاره پاره، که در پتو و حصیر پیچیده شده بودند. اوائل جرأت نمیکردیم به آنها دست بزنیم؛ ولی کمکم عادت کردیم. خواهران هر کار نیاز بود، میکردند، از تخلیه مجروحین و پرستاری تا کار در آشپزخانه و نگهبانی از بیمارستان. امکانات بسیار کم و مختصر بود. مجبور بودیم سِرُمها را به میخ آویزان کنیم، روز به روز وضع بدتر میشد... آب و برق نبود و آب از شط میآوردیم و یا شستشو را کنار شط انجام میدادیم. این باعث شد که آب، عدهای از خواهران را تا وسط شط ببرد... که تعدادی از آنها غرق شدند..."(9(
"جنگ شروع شده بود که به اتفاق چند نفر از خواهران پرستار داوطلبانه به مریوان رفتیم. یک روز خواهری را برای عمل آوردند که دستش سفید سفید شده بود. حالت غش و بیهوشی داشت و از ضعف مفرط رنج میبرد. ما بلافاصله به مداوای او مشغول شدیم. بعد که حالش بهتر شد، و از وضعش پرس و جو کردیم، فهمیدیم این خواهر اهل شمال است. چندی پیش که عملیات شروع شده، نیمه شب به منطقه رسیده و اظهار داشته که میخواهم در یک مرکز درمانی در کنار پرســتاران کـار کنم. او به مدت 72 ساعت، بی آنکه چیزی بخورد، در اتاق عمل پنسها را میشسته و دسته بندی میکرده است. از بس که دستش داخل آب بوده، خون به دستش نرسیده و دست کاملاً سفید شده بود. این خواهر شمالی پس از بهبودی، مجدداً در منطقه ماند و به صورت تجربی به پرستاری مجروحین جنگی پرداخت."(10)
خواهر 18 ساله ای که خانه و کاشانه خود را رها کرده و راهی مناطق جنگی شده ، چه هدفی جز رضای خدا و حفظ اسلام می تواند داشته باشد؟ او با چه بینشی به تمامی امیال و خواسته های نفسانی خود پشت پا زده که شب ها تا صبح به پرستاری از مجروحان می پردازد؟ او در خاطرات خود می گوید :" در آبادان و بیمارستان طالقانی به عنوان امدادگر ، بیست شب به طور مرتب نخوابیده بودیم ، شب ها مجروح بیش تری می آوردند ، این کار را به خاطر عشق و علاقه می کردیم ، زمانی که بچه های مجروح را در آن حالت می دیدیم ، همه چیز را از یاد می بردیم."
حضور زنان در نقش پرستار و پزشک در بیمارستانهای صحرایی و پشت جبهه بسیار پررنگ بود و ما در اینجا تنها به چند نمونه کوتاه اشاره کردیم.
ب ـ شرکت مستقیم در عملیاتها
خواهر جانباز، آمنه وهابزاده چنین میگوید: "روز دهم جنگ، همراه سیصد نفر از خواهران به جبهه اعزام شدیم. وقتی به ماهشهر رسیدیم، بعضی همانجا ماندند و من همراه بقیه راهی خط مقدم شدم. آن زمان خط مقدم خرمشهر و آبادان بود. این مدت همراه دکتر چمران بودیم و چون ایشان و همسر گرامیشان قبلاً به ما آموزش چریکی داده بودند، حتی قرار شده بود همراهشان به لبنان هم برویم. خرمشهر که سقوط کرد، ما تا پشت کشتارگاه عقب کشیدیم و در بیمارستان ولی عصر (عج) مستقر شدیم. چون خرمشهر خالی از سکنه شده بود، از ما نیز خواستند تا شهر را ترک کنیم. ما جزء آخرین نفراتی بودیم که از خرمشهر خارج میشدیم. بعدها در عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس شرکت کردم. در والفجر یک شیمیایی شدم... هفت بار مجروح شدم. پای چپم ترکش خورده و تا به حال سه بار عمل شده و احتمالاً آخر هم قطع خواهد شد..."(11)
برادر جانباز، ایران خواه، چنین میگوید: "خانم فاطمه نواب صفوی، نوه شهید نواب صفوی، به عنوان دیدهبان به طرف بهمن شیر رفته بود. او با اطلاعات مؤثر و مفیدی که از موقعیت دشمن میداد، در موفقیت عملیات نقش تعیین کنندهای را ایفا کرد. در آخرین دیدار او را در حالی دیدم که پیکر شهیدی را با خود حمل میکرد. معلوم شد که از یک عملیات موفق چریکی بازمیگردد."(12)
خواهر نوشین نجار نیز ادامه میدهد: " گونیها را پر از شن میکردیم و در نقاط حساس خرمشهر میچیدیم. شبها روی پشت بام مسجد جامع با اسلحه ام نگهبانی میدادیم و هر چند ساعت یکبار پست خودمان را عوض میکردیم."(13)
"در جریان خرمشهر تعدادی از خواهران واقعاً رشادت شان خیلی بیش از مردها بود. خواهر شهناز حاجی شاه، از نظر اخلاق، شجاعت ایثار و تقوا و طهارت الگوی ما بود. مردانه میجنگید. با وجود شدت درگیریها در این چند روز، کسی تار مویی از ایشان ندید و کلامی به جز سلام نشنید. وقتی برای استراحت به عقب برمیگشتیم، او به سرعت مشغول آماده کردن غذا میشد.
شهناز حاجی شاه، سرانجام به آرزویش رسید و جلو مقرّ همیشگیاش مکتب قرآن، زمانی که آمده بود برای سنگرها غذا ببرد، همراه یکی از دوستانش شهناز محمدی، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن، به شهادت رسید و از برادرش حسین حاجی شاه که دوّم آبان 59 به این فوز نائل شد، سبقت گرفت."(14)
زهره حسینی، دختری پانزده ساله بود، که در هفته اول جنگ پدر شهیدش را با دست خود دفن کرد و یازدهم مهر 59 نیز بدن قطعه قطعه شده برادرش علی را که در مدرسه به شهادت رسیده بود، دفن کرد. مادر شهیدان شهناز، حسین و محسن حاجی شاه، برای آنکه پیکر دخترش به دست مزدوران دشمن نیفتد، خود برای او قبر کند و او را دفن نمود.
خانم بدیعی نوعروس پانزده ساله بود. تنها چهل روز از ازدواجش میگذشت، وقتی جنازه شوهرش را آوردند، خودش او را کفن کرد؛ با دستان خودش، با دستهایی که هر کسی آن را ندارد).. .15)
ج ـ عکاسی و خبرنگاری جنگ
خانم خدامرادی یکی از خبرنگارانی است که در طول جنگ عکسهایی به یادماندنی تهیه کرده است. وی در این مورد میگوید: "اوایل انقلاب ویزیتور روزنامه اطلاعات بودم. بعد از مدتی خبرنگار شدم. اواخر شهریور 59، وقتی عراق به زادگاهم کرمانشاه حمله هوایی کرد، جهت تهیه عکس و گزارش به سمت کرمانشاه رفتم... بمباران مدرسه پسرانهای را به خاک و خون کشیده بود...."(16)
د ـ اسارت در جنگ
فاطمه ناهیدی آن روزها دختری بیست و چهار ساله بود که پس از فارغ التحصیلی در رشته مامایی، با سفر به مناطق محروم، میکوشید تا در این عرصه آن چه میتواند، انجام دهد. در یکی از همین سفرها، در شهر بم، خبر جنگ را شنید و عازم جبهه شد. خیلی زود نام او در سیاهه اولین کسان و اولین زنانی که به اسارت عراق درآمدند، ثبت شد.9 او و هم بندانش، معصومه آبادی 17 ساله، مریم بهرامی و حلیمه آزموده، 40 ماه در اسارت به سر بردند. در دوران اسارت 17 روز تمام اعتصاب غذا کردند تا آنان را از زندان سیاسی الرشید به اردوگاههای مخصوص اسرا ببرند. برادران اسیر هم باورشان نمیشد که آنان بتوانند تحمل کنند. سرمشق اسرا بودند؛ با حجابشان، کلامشان و استقامتشان.
3- نقش زنان در حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس پس از جنگ
زنان و به خصوص مادران، همسران، خواهران و دختران شهدا، جانبازان و اسرا، نقش به سزایی در ترویج ارزشها و فرهنگ روزهای آتش و خون دارند. انتشار نامههای خانواده رزمندگان در آن روزها، سخنرانیها، مراسم یادبود و... همگی در بزرگداشت یاد آن روزها اثرگذار میباشند. کتاب "نامههای فهیمه" که پس از فوت وی چاپ شد، یکی از هزاران نمونهای است که موجب تشجیع و آسودگی خیال مردان از ناحیه زنان میشد. در قسمتی از این نامهها میخوانیم:
"سلام مرا از این راه دور بپذیر؛ سلامی که از سینهای برمیخیزد که دوری تو آن را سخت تنگ کرده. سلامی که از قلب مصیبت دیدهام بیرون میآید و بر قلب مصیبت دیدهات مینشیند؛ ولی بدان که امام صادق (علیهالسلام) فرموده است: "اگر مؤمن پاداشی را که برای مصیبتها دارد، بداند، آرزو میکند که او را با مقارضها تکه تکه کنند.... "
"غلامرضا! خیلی دلمان برایت تنگ شده، ولی چه کنیم که اسلام را بیشتر و بیشتر از تو دوست داریم. چه کنیم که ما حسین (علیهالسلام) را بیشتر از تو دوست داریم. چه کنیم که عشق حسین (علیهالسلام) قبل از عشق تو در وجودمان نقش بسته است؛ چرا که اول چیزی که در ابتدای زندگی مان چشیدیم، تربت پاک حسین (علیهالسلام) بود... ."
گذشته از این، زنان در عرصه هنر و ادبیات نیز نقش آفرین بودهاند. اشعار مرحومه سپیده کاشانی در سرودن حماسه رزم آوران معروف و بیاد ماندنی است. دیگران نیز همچون طاهره صفار زاده، سیمین دخت وحیدی، مهری حسینی و... در سرودن حماسهها نقش به سزا داشتهاند. مثنوی "کربلا در کربلا" از خانم مهری حسینی یکی از این نمونههاست که داستان زندگی سرلشگر شهید مهدی زینالدین را به تصویر میکشد:
ای خدای جاودان لم یزل!
شرح مردان جا نگیرد در غزل
جای آرام و سکون، توفان بکار
تا بگویم از عزیزی بی قرار
تا ببویم اندکی با مثنوی
عطر عشق پاکِ مردی معنوی
داده بودی همسرت را این خبر
بر نخواهی گشت هرگز از سفر
تا نپوشی جامهای از جنس نور
برنداری دست از شوق حضور
در زمینه ادبیات داستانی نیز بانوانی چون خانم راضیه تجّار، سمیرا اصلان پور، زهرا زواریان، مریم صباغ زاده، ایرانی، طاهره ایبد، مهری ماهوتی، بلقیس سلیمانی، حبیبه جعفریان و حتی زنان جوانی که در هشت سال دفاع مقدس یا به دنیا نیامده بودند و یا کودکی بیش نبودهاند، اکنون سراینده و نویسنده آن روزهایند، که خون، اثری در فرهنگ مردم میگذارد که هیچ چیزی نمیتواند جای آن را بگیرد. مؤسسه روایت فتح، یکی از مؤسساتی است که با قلم نوقلمانی چون فرزانه مردی (کتاب شهید حسن باقری)، مریم برادران (کتاب شهید همت)، فاطمه غفاری، نفیسه ثبات و دیگر نویسندگان و شاعران جوان، دری را گشوده است که هرگز بسته نخواهد شد. و این فرهنگ آرمان شهری است که تا کَسی با عشق وارد آن نشود، درکی از آن نخواهد داشت.
راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
فصل سوم :حرف آخر
کم نیستند زنانی که با اصابت ترکش خمپاره یا براثر بمبارانهای هوایی، عضوی از اعضای بدن خود را از دست دادند و دچار موج گرفتگی و یا گرفتار عوارض بمبهای شیمیایی شدند و در زمره "جانبازان " جای گرفتند.
آیا به راستی میتوان برای جانبازان زن نیز هم چون مردان جانباز، درصدی از جانبازی تعیین کرد؟ آیا احساس یک زن جانباز همچون مرد جانباز است و آیا جامعه به او هم چنان مینگرد که به یک مرد جانباز؟
زنان جانباز حماسهسازانی هستند که گمنام ماندهاند و غریبانهتر از مردان جانباز، سهمشان در اجتماع به فراموشی سپرده شدهاست.
جمعیت 6 هزار نفری زنان جانباز، شامل کسانی است که در بمبارانها، مبارزات انقلاب و سالهای دفاع مقدس به فیض جانبازی نائل آمدهاند و کمتر توانستهاند در جامعه و نزد افکار عمومی خود را مطرح و جایگاه واقعی خود رابه دیگران بشناسانند، از این رو کمتر از آنان یاد میشود.
اینان را باید در زمره ایثارگرانی دانست که گویی جنگ برای آنها هنوز پایان نیافتهاست، این گروه از زنان پس از سالها که از پایان جنگ می گذرد همچنان یادگارهای جنگ را در خانه دارند و ایثارگرانه به تیمارداری این زخمیان جنگ مشغولند.
همسران، مادران و خواهران جانبازان، هر روز زندگی سخت و دردآلود عزیزان خود را میبینند و در این بین به ویژه در نقش همسر جانباز و مادر فرزندان، با قامتی استوار ستون خانواده را پا برجا نگاه میدارند و نمی گذارند که گرمی کاشانه مهرشان در تلاطم توفان زندگی به سردی گراید.
زنان "آزاده " را نیز فراموش نکنیم . زنانی که در دوران دفاع مقدس همچون برخی مردان رزمنده، به اسارت بعثیان درآمدند و حتی گاه در سلولهای انفرادی محبوس شدند و تحت آزار و شکنجه دژخیمان بعثی قرارگرفتند.
همسران "شهدا" شاید بیش از سایرین بر گردن جامعه و بازماندگان جنگ حق دارند. چه بسا زنانی که همسرانشان به شهادت رسیدند و آنها را با کودکانشان تنها نهادند و رسالت پدر بودن را نیز همپای وظیفه خطیر مادری بر دوش آنها نهادند.
سالهایی که باید در کنار یک همسر جانباز صبورانه زندگی کرد و بدون آنکه خم بر پیشانی آورد، شور و شوق زندگی را در دل وی و فرزندان بارور کرد و ترنم صفا و صمیمیت را در چارچوب خانه جاری و ساری کرد.
اگر مادران ، همسران و خواهران و دختران شهدا در بین ما نبودند و شاهد افتخار آن ها بر شهادت عزیزان شان نبودیم ، اینک به طور قطع و یقین ، فرهنگ ایثار و روحیه ی شهادت طلبی در میان مردان، پسران، جوانان و آحاد ملت نبود. پس ای خواهران عزیز! رسالت امروز شما بسی سنگین تر است! اگر دیروز ، ما با تهاجمی نظامی دشمن مواجه بودیم ، امروز با شبیخون فرهنگی او مواجهیم ، که این برای هر جامعه ایی ، حربه یی بس برنده تر است. از این رو خود را موظف و مکلف بدانیم تا با توکل به خدا و با سلاح ایمان ، علم ، عفت ، پاکدامنی ، ایثار ، شجاعت و شهامت و با الگوپذیری از حضرت فاطمه ی زهرا (س) و حضرت زینب (س)و شیر زنان حاضر ، و با اطاعت کامل و بی چون و چرا از ولایت مطلقه ی فقیه ، دشمنان قسم خورده ی اسلام و انقلاب را در رسیدن به هدفشان که همانا شکست انقلاب و نابودی اسلام است ، ناکام گذاشته و با جدیت و تلاش ، شاهد بالندگی و گسترش روز افزون اسلام و انقلاب در سرتاسر جهان بوده و زمینه ی ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) را فراهم آوریم.
پی نوشت ها:
9- خاک، خون، حماسه، مجموعه شعر دفاع مقدس، به کوشش شیرینعلی گلمرادی
10- نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس، دکتر محمد رضا سنگری، ج 3
11- در جنگ طولانی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
12- نقش زنان مسلمان در صدر اسلام.
13- نقش دفاعی زنان در جهان.
14- زنان جنگ، به کوشش سید امیر معصومی، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران
15- عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (وحدت مردمی و حضور روحانیت)، مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه.
16- مثنوی کربلا در کربلا، مهری حسینی، نشر پردیسان، 1381.