اگر این درخواستها عملی شود و مثلا اعضای شورای امنیت اضافه شوند، آیا به سود کشورهای در حال توسعه خواهد بود؟ این سؤالات را با مهدی دانشیزدی، کارشناس حقوق بینالملل و معاون سابق نمایندگی کشورمان در سازمان ملل درمیان گذاشتیم.
- مردم و دولتهای جهان تا چه حد ساختار و تصمیمگیری در سازمان ملل را منصفانه میدانند؟
اگر منظور شما از ساختار مدیریتی سازمان ملل، انتخاب دبیر کل سازمان ملل است که روند و فرایند خاص خود را دارد و آن هم در منشور پیشبینی شده است. به هر حال نظر مردم در کشورهای مختلف متفاوت است اما بررسی آماری در این زمینه صورت نگرفته و پاسخ به سؤال شما نیاز به بررسی آماری و سنجش افکار عمومی دارد.
اما در مورد مسئله تصمیمگیری و انتخاب دبیر کل سازمان ملل فرایند کاملا مشخصی وجود دارد و در منشور پیشبینی شده است. با توصیه شورای امنیت و تصمیم مجمع عمومی این کار صورت میگیرد و تا زمانی که شورای امنیت توصیه نکند مجمع عمومی نمیتواند انتخاب کند. شورای امنیت کاندیداها را معرفی میکند و مجمع عمومی انتخاب را صورت میدهد. یک برداشت این است که شورای امنیت چند کاندیدا را به مجمع عمومی معرفی کند اما تا به حال اینگونه نبوده است و معمولا شورای امنیت روی یک نفر توافق میکند و مجمع عمومی نیز آنچه شورای امنیت توصیه کند، رد نکرده و تصویب میکند. تابهحال پیش نیامده است که مجمع عمومی توصیه شورای امنیت مبنی بر انتخاب دبیر کل سازمان ملل را رد کند. به این نحوه انتخاب دبیر کل سازمان ملل ایراداتی وارد است. به هر حال در شورای امنیت پنج عضو دائم حرف اول و آخر را میزنند و اگر آنها با فردی مخالف باشند، آن فرد هرگز رأی نمیآورد تا به مجمع عمومی معرفی شود. در موارد متعددی نیز اینگونه بوده و کاندیداهایی بودند که در شورای امنیت یک عضو دائم با آنها موافق نبوده و طبعا آنها هم نتوانستهاند بهعنوان عضو به مجمع عمومی برای تصویب بروند. در مورد چگونگی تصمیمات سازمان ملل در دنیا، باید گفت تصمیمات اصلی حفظ صلح و امنیت بینالمللی است و طبق منشور در مورد نقض صلح، تهدید صلح و عمل تجاوز، شورای امنیت وظیفه دارد برای اعاده یا حفظ صلح و امنیت بینالمللی مداخله کند.
موارد متعددی نیز وجود دارد که شورای امنیت در ایفای این نقش، کوتاهی کرده یا اقدامی نکرده است. نمونه بارز آن نیز در مورد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. هنگامی که عراق به ایران حمله کرد بعد از هشت روز شورای امنیت یک قطعنامه صادر کرد - قطعنامه شماره 479- که قطعنامه بسیار ملایمی بود و مسائل مهم تعمدا در این قطعنامه مسکوت گذاشته شده بود؛ مانند بحث بازگشت نیروها به مرزهای بینالمللی. عراق در روزهای اول مناطقی از کشور ما را اشغال کرده بود و شورای امنیت در این قطعنامه حتی نخواست نیروهای عراق به مرزهای بینالمللی بازگردند. مرزهای بینالمللی نیز کاملا مشخص بود و مفهوم آن مخدوش نبود. در سال 1975بین ایران و عراق توافق شده بود و حتی آن موافقتنامه نیز در سازمان ملل جزو اسناد معاهدات سازمان ملل به ثبت رسیده بود. به این ترتیب شورای امنیت به این شکل در حق ایران کوتاهی کرد. اما همین شورای امنیت در مورد کویت به شیوه دیگری عمل کرد. وقتی عراق به کویت حمله کرد، آمریکاییها نیز حمله کرده و رژیم صدام را از کویت بیرون کردند، شورای امنیت دخالت کرده قطعنامهای صادر کرد و بدینترتیب مرزهای کویت را تثبیت کرد. این بدین معناست که مرز کویت تنها مرزی است که سنگ چین یا ضمانت شورای امنیت را دارد.
- ظاهرا بیشترین انتقادها به سازمان ملل، متوجه شورای امنیت است،چرا؟
شورای امنیت یک ارگان صددرصد و کاملا سیاسی است. در این ارگان سیاسی با 15عضو، پنج عضو دائم حرف اول و آخر را میزنند. بین پنج عضو دائم نیز میزان نفوذ یکسان نبوده و این موضوع طبیعی است. نفوذ آمریکا در این شورا بسیار زیاد است بهگونهای که این پنج عضو دائم، از شورای امنیت بهعنوان ابزاری در جهت پیشبرد سیاست خارجی خود استفاده میکنند. مثالهایی که از عملکرد شورای امنیت در پاسخ به سؤال شما مطرح شد، مثالهایی واقعی و بیاغراق بود. در قطعنامه 479صادره از شورای امنیت بعد از رخ دادن جنگ ایران و عراق که بعد از هشت روز صادر شد، اقدامی در جهت رفع تشدید و گسترش بحران صورت نگرفت. اما در مورد کویت بلافاصله بعد از شروع جنگ، شورای امنیت مرزی که وجود داشت را نیز تضمین کرد. فقط به این علت که آمریکاییها پیگیر این موضوع بودند و مواردی از این دست بسیار موجود است. اگر عملکرد شورای امنیت از این دید مورد بررسی قرار گیرد، میتوان گفت چنین عملکردی نمیتواند اعتماد بینالمللی و افکار عمومی را جلب کند. بهطور خلاصه میتوان گفت که عملکرد سازمان ملل متحد بسیار گزینشی، تبعیض آمیز و مغرضانه بوده است. دلیل این عملکرد نیز منافع قدرتهای بزرگ و اعضای دائم شورای امنیت بوده که بر سر منافع خود با هم موافقت یا مخالفت میکنند.
- بهنظر شما در شرایط کنونی جهان، خواسته اصلی کشورهای در حال توسعه در رابطه با اصلاح ساختار سازمان ملل متحد، چیست؟
طی سالهای متوالی یکی از خواستههای اصلی کشورهای درحال توسعه، اصلاح سازمان ملل و در رأس آن اصلاح شورای امنیت سازمان ملل است. سازمان ملل سازمان وسیعی است و به انضمام ارگانهای فرعیاش که در سراسر دنیا گسترده است، حدود 44هزارپرسنل دارد. چنین سازمان عریض و طویلی فقط شش ارگانی که پایههای اصلی آن هستند و در منشور نیز آمده، نیست.کشورهای در حال توسعه بیشتر از آنکه فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی یا فعالیتهای توسعهای سازمان ملل را ببینند، کارهای سیاسی آن را نظارهگرند. اخبار سیاسی به چشم میآید و هیچگاه در اخبار شنیده نمیشود که برنامه عمران سازمان ملل متحد مثلا در کشور گامبیا در پروژه سدسازی شرکت کرد؛ بیشتر فعالیتهای سیاسی پررنگ و قابل رؤیت است اما مثلا در اخبار شنیده میشود که مثلا قطعنامه سوریه وتو شد. دنیا و مردم عادی که با مکانیزمها و جزئیات سازمان مللمتحد آشنایی ندارند، بیشتر سازمان ملل متحد را اول از زاویه شورای امنیت میبینند و سپس مجمع عمومی.
سازمان ملل متحد ماحصل جنگ جهانی دوم است که از سال 1945تأسیس شده است؛ یعنی 67سال از بهوجود آمدن این ارگان میگذرد. وضعیت جهان طی این 67سال دچار تغییرات زیادی شده است. بنابراین خیلی از کشورها انتظار دارند به موازات تحولاتی که در جهان روی داده است، سازمان ملل متحد نیز بهخصوص در شورای امنیت دچار تحول شود. البته پیشنهادهایی برای تغییر اعضای شورای امنیت و انتخاب یکسری از کشورهای جدید برای ورود به این شورا وجود دارد.
- آیا با این تغییرات پیشنهادی، تغییر جدی در کارکرد و تصمیمگیریهای سازمان ملل ایجاد میشود؟
نظر شخصی من این است که درصورت ایجاد این تغییرات، آنچنان تغییر ماهویای در عملکرد شورای امنیت بهوجود نمیآید؛ بهطور مثال ژاپن کاندیدای عضویت دائم شورای امنیت است. اگر ژاپن عضو دائم شورای امنیت شود با توجه به سیاستهای کاملا غربگرایانهای که دارد، تغییری برای کشورهای در حال توسعه اتفاق نمیافتد. آلمان نیز کاندیدای عضویت دائم شورای امنیت است. اگر آلمان عضو شورای امنیت شود، یک عضو دیگر غربی به سازمان ملل متحد اضافه میشود. در حال حاضر سه عضو دائم شورای امنیت - آمریکا، انگلیس و فرانسه- غربی هستند و اگر آلمان نیز اضافه شود، موضع غرب تحکیم میشود. من فکر میکنم در شرایط حاضر کشورهای دیگری که داوطلب هستند، مانند هند و برزیل و... عضویتشان تا آینده قابل پیشبینی (20سال دیگر) عملی نیست؛ یعنی با وضعیتی که دارند و مخالفتهایی که با آنها وجود دارد عضویت خیلی ممکن نیست. همین هند برای اینکه در شورای امنیت حضور پیدا کند، در سالهای اخیر تغییر موضع اساسی در زمینههای مختلف داده است. هندی که پایگاه و سخنگوی جهان سوم بود امروزه عملا بهدلیل منافع بالاتر، از مواضع جهان سومیاش گذشته و متحد آمریکا شده؛ مثلا چند روز پیش در شورای حکام آژانس انرژی اتمی، علیه ایران رأی داده است. پس واضح است که اگر در شورای امنیت نیز حضور یابد قطعا مخالف ما رأی خواهد داد، بنابراین برای جهان سوم و کشورهای در حال توسعه این تغییرها در اعضای شورای امنیت تفاوتی ایجاد نخواهد کرد. البته این باعث نمیشود که کشورهای درحال توسعه و جهان سوم دست از تلاششان بردارند و این نتیجهگیری هم معقول نیست.
- رئیسجمهور مصر در اجلاس جنبش عدمتعهد در تهران مطرح کرد که کشورهای عربی آفریقا باید نمایندهای در شورای امنیت داشته باشند که اکنون ندارند. اگر قرار باشد نمایندهای از این کشورها انتخاب شود بهنظر شما کدام کشورها میتوانند مطرح باشند؟
در شورای امنیت براساس تقسیمبندی موسوم، بین اعضای غیردائم سه عضو از آفریقا وجود دارد. پس شاید منظور ایشان عضویت در اعضای دائم بوده است. توافق نانوشتهای بین گروه آسیا و آفریقا وجود دارد که بهصورت یکدرمیان باید کاندیداهایشان از اعراب و کشورهای عربی باشد. دو سال نماینده از کشورهای عربی است و دو سال دیگر از کشورهای آسیایی. کسب عضویت دائم در شورای امنیت نیز آرزوی هر کشوری است؛ مثلا آفریقاییها اصرار بسیار زیادی دارند که یک عضو دائم در شورای امنیت داشته باشند. کاندیداهایی که در آفریقا وجود دارند دو الی سه کشور هستند: 1- آفریقای جنوبی 2- نیجریه و 3- مصر. هرکدام از این کشورها نیز مختصات خاص خود را دارند و اصلا با یکدیگر قابل مقایسه نیستند. نیجریه بزرگترین کشور از لحاظ جمعیت در آفریقاست. آفریقای جنوبی پیشرفتهترین کشور از لحاظ صنعتی و دمکراسی است. مصر وضعیت دیگری دارد و هیچکدام از این خصوصیات را ندارد. درهرحال من بسیار بعید میدانم که این اتفاق بیفتد و حتی میتوان گفت در حد یک آرزو است. البته این موضع آفریقاییها و درخواست عضویت دائم، سالیان سال است که بیان میشود، استدلالشان نیز غیرمنطقی نیست. میگویند از اعضای دائم هیچ نمایندهای از آفریقا نیست. سه نماینده از اروپا هستند؛ انگلیس، روسیه و فرانسه. چین که نماینده آسیاست و یک عضو هم که آمریکاست. خواسته بحقی دارند اما بعید میدانم این خواسته در آینده نزدیک به وقوع بپیوندد.
- از سالهای قبل کمیتهای درون سازمان ملل برای اصلاح ساختارش تشکیل شده است. شما از کارهای این کمیته چه اطلاعی دارید؟
در چند سال اخیر اطلاعی ندارم اما وقتی در سازمان ملل حضور داشتم در جلسات متعدد آن نیز شرکت میکردم. عموما دو موضوع در آن مطرح است؛ یکی افزایش تعداد اعضای شورای امنیت و دیگری ایجاد تغییر در متد و روش کار شورای امنیت. هر کدام از این موارد جزئیات خود را دارد؛ مثلا اینکه در مورد افزایش تعداد، آیا اعضای غیردائم اضافه شوند یا اعضای دائم یا هردو؟ هر کدام طرفداران و مخالفینی دارد. در مورد شیوه کار که کمتر جدلآمیز است موضوع این است که اعضای دائم همه جا میتوانند از حق وتو استفاده کنند؟ طبق منشور سازمان ملل متحد در مسائل آییننامهای و شکلی نباید حق وتو به کار ببرند. آنها میتوانند در مسائل ماهوی حق وتو به کار ببرند. چگونه میتوان این خطکشی را انجام داد. گاهی اوقات میتوان مسائل را در این خطکشیها قرار داد و گاهی اوقات خیر. در این صورت اگر حتی یک عضو دائم بگوید این مسئله ماهوی است با رأی یک عضو دائم میتواند وتو صورت گیرد؛ مثلا عضویت فلسطین در سازمان ملل متحد. چون آمریکا میگوید ماهوی است و مخالفت میکند بنابراین وتو صورت گرفته است. اما اگر شکلی بود تصمیمگیری با رأی 9عضو عملی میشد؛ پس بحث این است که این متد تغییر کند. مورد دیگر این است که جلسات شورای امنیت باز باشد. هیچکس نمیداند در پشت پرده چه اتفاقی میافتد و فقط نتایج نهایی اعلام میشود. بعضی از قطعنامههای اعضای دائم شورای امنیت را اعضای غیردائم نیز تا موقع نهایی شدن از آن مطلع نمیشوند. اعضای دائم بهصورت پنهانی با هم مذاکره میکنند و در انتها بهصورت آماده در اختیار اعضای غیردائم شورای امنیت قرار میدهند.
- واکنش کشورهای پیشرفته و جهان اول در مقابل خواستههای کشورهای در حال توسعه و جهان سوم برای اصلاح ساختار مدیریتی سازمان ملل متحد چیست؟
واقعیت این است که همخوانیای بین صحبت و عملکرد کشورهای پیشرفته وجود ندارد. کشورهای پیشرفته علاقهمند هستند که امتیاز انحصاری حق وتو برایشان حفظ شود و کسی با آنها شریک نشود اما کشورهای انگلیس، فرانسه و آمریکا عملا از عضویت ژاپن در شورای امنیت حمایت کردند و موضع ایشان در مورد ژاپن اینگونه بود. اما نظر شخصی من این است که حمایت آمریکاییها از ژاپن به این علت بود که میدانستند این اتفاق بهزودی نخواهد افتاد ولی اگر به مرحله عمل برسد باز هم رضایت نخواهند داشت که حتی ژاپن به شورای امنیت وارد شود. موضع ایشان در مورد ژاپن اینگونه است چه رسد به عضویت کشورهای در حال توسعه و جهانسوم. مطمئنا آنها هیچگونه علاقهای ندارند که کشورهای درحال توسعه نقش جدی و مهمی در شورای امنیت ایفا کنند. همچنین بهنظر نمیرسد که تحول خاصی در این زمینه یا تغییر موضعی صورت گیرد.
روسیه و قطعنامههای شورای امنیت
در حال حاضر روسیه قطعنامههای مربوط به سوریه را رسما وتو کرده است. چندبار نیز قبل از آمدن قطعنامهها به صحن شورای امنیت در پشت پرده مخالفت کرده است؛ دلیل این موضوع نیز مشخص است. روسیه دارد با قطعنامههایی که آمریکا، فرانسه و انگلیس علیه سوریه دادهاند- به هر دلیلی از جمله از دست دادن منافع خود- مخالفت میکند. همین روسیه با قطعنامه 1970لیبی- قطعنامهای بسیار مهم و نخستین قطعنامه علیه لیبی- موافقت کرد. این قطعنامه کمتر از دو هفته از بحران لیبی صادر شد. این قطعنامه، قطعنامه فصل هفتم منشور است و طبق آن پرونده سران لیبی به دیوان کیفری بینالمللی ارجاع شد. عملا قذافی را در یک گوشه کرنر قراردادند که یا تسلیم دادگاه بینالمللی شو یا بجنگ؛ و روسیه با این قطعنامه موافقت کرد. روسیه در مورد قطعنامه 1973- قطعنامه دوم علیه لیبی- رأی ممتنع اعلام کرد. طبق این قطعنامه مجوز عملیات نظامی داده شد و منطقه ممنوعیت پروازی اعلام شد. در این رابطه اعضا میتوانستند در جهت اعمال منطقه ممنوعه پروازی تمامی اقدامات لازم را انجام دهند.
پیشنهادهایی برای اصلاحات شورای امنیت
بحثهایی که در گروه کاری اصلاحات در سازمانملل وجود دارد عبارتند از: افزایش اعضای دائم شورای امنیت - تغییر در متد و روش کار. در هر دو مورد نیز پیشنهادهای متعددی مطرح است. دو گروه از مجموعه کشورها وجود دارد؛ هند، برزیل، ژاپن و آلمان که بهدنبال افزایش اعضای دائم هستند. ایتالیا و اسپانیا مخالفان عضویت دائم آلمان در شورای امنیت هستند. ایتالیا بهدنبال دریافت هرگونه امتیازی است که آلمان قرار است بگیرد. علت مخالفت ایتالیا نیز این است که شورای امنیت ماحصل جنگ جهانی دوم است و کشورهای پیروز میدان در جنگ این حق ویژه را برای خود حفظ کردهاند. حالا چطور آلمان نیز که همراه ایتالیا بازنده این میدان جنگ بوده است میتواند وارد شورای امنیت شود اما ایتالیا نه؟ بنابراین ایتالیا خواستار این است که هر امتیازی به آلمان داده میشود حتما به ایتالیا هم داده شود.در مقابل برزیل، مخالفان بسیار زیادی در آمریکای لاتین وجود دارد؛ آرژانتین، کانادا، مکزیک. نخستین مخالف ژاپن هم چین است و سپس کرهجنوبی و بعد از آن کشورهایی که از امپراتوری گذشته ژاپن صدمه خوردهاند. در مقابل هند،پاکستان موضع قویای دارد که بعضی کشورهای اسلامی را در مخالفت با هند با خود همراه کرده است. یک گروه ازکشورها نیز هستند که بینابین هستند، نه نظر مخالف دارند نه موافق و نظارهگر هستند تا ببیند با تمایل به کدام سمت منافعشان بیشتر است.