او اکنون ساکن اصفهان است و اخیرا مجموعه «دستهگل را به آب باید داد» را منتشر کرده است.
- آقای فردوسی بعضیها اعتقاد دارند که با شعر نمیشود به مادیات رسید؛ درست است؟
از دو جنبه میتوان به این قضیه نگاه کرد. عدهای میگویند شعر این قابلیت را دارد که با آن بتوان امرار معاش کرد و عدهای آن را یک مقوله مقدس میدانند که نباید به این بحثها آلوده شود. من با نظر دوم خیلی موافق نیستم و اعتقاد دارم برای اینکه هنر بتواند خوب رشد کند باید رابطه تنگاتنگی با صنعت و سرمایه داشته باشد و شعر هم به نوع خودش از این مقوله مستثنی نیست.
به نظر من چیزی که پول داخلش نباشد پیشرفت نمیکند؛ حالا اینکه ما داریم این پول را درست خرج میکنیم یا نه، این بحث دیگری است ولی اگر هنری در آن پول وارد نشود و هنرمندان نتوانند از همان هنر خودشان ارتزاق کنند آن هنر محکوم به شکست خواهد بود.
- شما شعری در مجموعه دسته گل را به آب باید داد با عنوان «پدر» دارید که فکر میکنم قالب آن چهارپاره است. در قالب چهارپاره شما شعرهای خیلی خوبی میگویید ولی تکوتوک از شما چهارپاره سراغ داریم.
فکر میکنم شعرای کلاسیک ما و آنهایی که از طفولیت با حافظ و سعدی مانوس بودهاند بیشتر، ذهنشان به غزل گره خورده و در مورد من هم همینطور است. معمولا بیتآفرینی و شاهبیتآفرینی بیشتر در غزل اتفاق میافتد.چهارپاره نسبت به غزل قالب نویی است. با توجه به نو بودن چهارپاره مفاهیم جدی و جدیدی میتوانیم در قالب چهارپاره بریزیم.
من میخواهم بگویم که هر قالبی به نوعی ظرفیتهای خاص خودش را دارد و قالب چهارپاره را برای مضامین اجتماعی و مضامین سیاسی بیشتر ترجیح میدهم.
- در برخی شعرهای شما مثل «شهر را روی خون بنا کردیم/ از درختان ستون بنا کردیم...» نوعی اعتراض وجود دارد. اما شمشیر را در بحث اعتراض برنمیدارید. یعنی اعتراض هست اما اعتراض نرم و لطیف و احتمالا اثرگذار.
من معمولا در دو دسته از شعرهایم بیشتر اعتراض کردهام؛ یکی شعرهای دفاعمقدسم و دیگری شعرهای مهدوی و انتظار. در این دو مقوله از شعرها، در واقع جایی که میشد مخاطب را عامه جامعه قرار دهم، جایی که میشد مخاطب را خودم قرار دهم، در اینجا سعی کردم تا میشود اعتراض کنم؛ منتها کسی به قول شما شمشیر را از رو میکشد که میخواهد شمشیر را به ریشه انقلاب بزند. ما خودمان را جدای از این انقلاب تصور نمیکنیم و اگر انتقادی هم میکنیم قرار است که این انتقاد سازنده باشد و نمیخواهیم که از حیطه انصاف خارج شده باشیم؛ میخواهیم درست انتقاد کرده باشیم.
- در پایان اگر نکته خاصی باقی مانده بفرمایید.
من دوست داشتم به یکسری آفتها در شعر امروز اشاره کنم، بهخصوص قانون مالکیت معنوی که در شعر امروز رعایت نمیشود. متأسفانه امروزه خیلیخیلی شعردزدی زیاد شده است و این پدیده اصلا پدیده خوبی نیست. اسم آن را مودبانهتر بگذاریم سرقت ادبی. من خودم تا حالا چهار- پنج بار متوجه شدهام که در فلان جشنواره، فرد دیگری هم شعر مرا فرستاده است و بارها با من تماس گرفتهاند که آقا این شعر برای شماست یا برای ایشان؟ حالا باید حجت بیاوری که این شعر برای من است. متأسفانه یک مرکز رسیدگی به این قضیه وجود ندارد. اگر جایی بود که در آن میشد شعرها را ثبت کرد، چنین فضایی خیلی میتوانست برای فضای شعری ما خوب باشد.