زهراعزیزمحمدی: پروانه‌های رنگی در سیاهی صفحه‌ی تلویزیون جان می‌گیرند. سروکله‌ی سایه‌ی بچه‌ها با پرچم‌های توی دستشان پیدا می‌شود. صدای آتش‌بازی می‌آید، بچه‌ها شلوغ می‌کنند، هورا می‌کشند و برای پروانه‌ها دست تکان می‌دهند.

سن وسالمان هرچه‌قدر هم که باشد، هرسال این‌روز‌ها با همین کلیپ ساده و قدیمی، با خبر می‌شویم جشنواره‌ی فیلم‌های کودک و نوجوان شروع شده است. از روزگاری که خیلی از ما هنوز به دنیا نیامده بودیم، این جشنواره برای چند روز هم که شده،کودکان و نوجوانان را در مرکز توجه قرار می‌داده است. هنرمندان بزرگ و مشهور جمع می‌شدند تا درباره‌ی بچه‌ها و با خود بچه‌ها حرف بزنند. در آستانه‌ی بیست وششمین دوره‌ی جشنواره، پای صحبت‌های اولین دبیر جشنواره‌ی فیلم کودک و نوجوان نشسته‌ایم. گفت‌وگوی دوچرخه با «علیرضا شجاع‌نوری» در «عمارت مسعودیه‌»‌ی تهران انجام می‌شود. آفتاب کم‌کم دارد غروب می‌کند و شیشه‌های رنگی عمارت، بیش‌تر خودشان را نشان می‌دهند. نسیمی خنک لای درخت‌ها می‌پیچد و شجاع‌نوری باخاطرات شیرین اولین دوره‌های جشنواره، ما را به دل رویدادهای هنگام تولد و پا گرفتن این جشنواره می‌برد.

  • شاید بیش‌تر نوجوان‌ها و جوان‌ها، به‌خصوص به‌خاطر بازی در فیلم «روز واقعه» شما را به‌عنوان یک بازیگر بشناسند. اما جالب است بدانند از کی و چه‌طور درگیر مسئولیت‌های سینمایی شدید، به ویژه در بنیاد سینمایی فارابی.

 در ابتدای تشکیل بنیاد سینمایی فارابی مسئولیت تأمین فیلم از خارج و توزیع آن را در سینماهای کشور داشتم. هنوز بخش بین‌الملل در بنیاد سینمایی فارابی شکل نگرفته بود؛ چون هنوز تولید فیلمی نداشتیم. در گام اول قصدمان فقط سر پا نگه‌داشتن سالن‌های سینما بود تا چرخه‌ی تولید راه بیفتد.

  • بخش بـین‌الملل و حضور در جشنواره‌ها چه‌طور متولد شد؟

همیشه در سفرهایی که برای انتخاب و خرید فیلم داشتیم به این فکر می‌کردیم که سینمای ما چه‌طور باید جای خودش را در دنیا باز کند، قرار بود استعدادهای جدید در آن کشف و معرفی شود. ما می‌خواستیم به دنیا بگوییم که حرف‌های تازه‌ای داریم. پس باید از تریبون جشنواره‌ها استفاده می‌کردیم تا سینمایمان را به جایی برسانیم که دنیا آن را بشناسد.

پیش از آن تشکیلاتی نبود که خودش را مسئول شرکت در جشنواره‌ها بداند. یادم است که برای اولین دوره، بیش‌تر از ۵۰۰ نامه‌ی یک‌جور نوشتیم و برای هر جشنواره‌ای که فکرش را می‌کردیم فرستادیم: «ما از ایران هستیم؛ فیلم داریم وخوشحال می‌شویم که درجشنواره‌ی شما شرکت کنیم.» اما هیچ جوابی نیامد.

بعد از این‌که اولین‌بار از یک جشنواره در بلژیک به ما پاسخ داده‌ شد، امیدوار شدیم و دیگر کوتاه نیامدیم. آن زمان اینترنت و حتی ویدیو هم برای فرستادن کاست‌های بازبینی نبود و برای ترجمه و زیرنویس هم بایدفیلم‌ها را به خارج از کشور می‌فرستادیم.

  • بعد، از دل این اتفاق‌ها فکر تأسیس جشنواره‌ی فیلم‌های کودکان و نوجوانان شکل گرفت؟ اصلاً فکر خودتان بود که اولین دبیر جشنواره هم بودید؟

سینمای کودک و نوجوان یکی از دغدغه‌های اصلی ما بود. سینمایی که هم برای کودک فیلم داشته باشد و هم درباره‌ی کودک. یکی از ابزارهایی که می‌توانست کیفیت سینمای کودک و نوجوان را بالا ببرد، جشنواره‌ی فیلم‌های کودکان و نوجوانان بود. این جشنواره تا پنجمین دوره به صورت بخش جنبی در کنار جشنواره‌ی فیلم فجر در تهران برگزار می‌شد، اما ازدوره‌ی ششم قرار شد یک جشنواره‌ی مستقل شود. آقای بهشتی که مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی بودند و در حقیقت همه‌ی اتفاقات درون سینما را طراحی می کردند، از من خواستند که دبیر جشنواره شوم. اولین کارم این بود که به اصفهان رفتم و با شهردارش صحبت کردم و آن‌ها هم از این موضوع استقبال کردند که اصفهان را مرکز توجه سینمای کودک و نوجوان کنیم.

  • چرا اصفهان را انتخاب کردید؟

اصفهان یکی از شهرهای فرهنگی ‌هنری است که جاذبه‌های توریستی هم دارد و می‌توانست مکان خوبی برای برپایی یک رویداد فرهنگی‌هنری بین‌المللی باشد. در عین حال به تهران نزدیک ‌است و رفت ‌و آمد به آن آسان. امروزه مجموعه‌ای‌ تفریحی به نام «باغ نور»در کنار زاینده‌رود هست که یک سالن سینما دارد. این مجموعه، آن‌زمان برای جشنواره و مراسم افتتاحیه و اختتامیه ساخته شد. در ضمن اصفهان امکانات اقامتی خوبی داشت. مثلاً «هتل عباسی» مکان جشنواره بود و خیلی راحت توانستیم آن را به محل تجمع و برپایی سمینار‌ها تبدیل کنیم. یکی از کارهایی که از اولین دوره انجام دادیم این بود که جلسه‌های بحث و گفت‌وگوی زیادی می‌گذاشتیم. می‌خواستیم به‌طور مرتب حرف‌ها زده شود و دیالوگ برقرار شود. چیزی که حالا جای خالی آن در جشنواره‌ها حس می‌شود. شاید الان محفل‌هایی باشد که همه‌‌ی کسانی که با هم هم‌فکر و هم‌صحبتند دور هم جمع می‌شوند و هیچ‌چیز جدیدی شنیده و هیچ‌حرف تازه‌ای گفته نمی‌شود. همه هم‌دیگر را تأیید می‌کنند و قضاوتی درباره‌ی گروه دیگری که د ر آن محفل نیستند می‌شود.

آن دوران، بحث‌های اصلی، هرکدام به‌طور مستقل برگزار می‌شد ویکی‌ دو ساعت طول می‌کشید. ممکن بود در یک هیئت شما بر اساس تخصصت سخنران باشی و من استفاده کنم و در هیئت دیگری من متخصص باشم وشما گوش بدهی. با هم پرسش و پاسخ داشتیم و تازه جلسه‌ها هم که تمام می‌شد، بحث‌ها در راهرو ادامه پیدا می‌کرد. بعد از آن همه به تریای هتل عباسی می‌رفتیم و تا صبح گفت‌وگو‌ها ادامه داشت.

  • موضوع همه‌ی این بحث‌ها سینمای کودک و نوجوان بود؟

بستگی به این داشت که چه سالی چه فیلمی می‌آمد و به دنبال خودش چه صحبت‌هایی می‌آورد. اگر بحث سینمایی بود، ممکن بود سینمای کودک و نوجوان هم از آن بهره‌مند شود. اما این‌طور نبود که بگوییم بحثی خارج از موضوع سینمای کودک نشود.

  • چه‌طور بود که سینمای کودک و نوجوان از ‌‌همان ابتدای کار جشنواره در اوج بود. حضور این‌همه اسم ‌بزرگ و افتخارات فراوان آن‌دوران از کجا می‌‌آمد؟

کسانی مثل «ابراهیم فروزش» و «عباس کیارستمی» که خودشان مشغول کار سینمای کودک و نوجوان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودند. در واقع خیلی از فیلم‌ساز‌ها خودشان پای کار بودند؛ کافی بود ما فقط چراغ را روشن می‌کردیم و آن‌ها می‌آمدند. علاوه بر دوره‌دیده‌های کانون مثل «حمید جبلی»، «مرضیه برومند» و «فاطمه معتمدآریا» و کسانی‌که از گروه کودک‌ و نوجوان تلویزیون آمده بودند، بنیاد فارابی هم حمایت بسیار زیادی از فیلم‌های کودک و نوجوان می‌کرد و دغدغه‌ی فراوانی برای آن داشت و تولید فیلم در سینمای کودک و نوجوان از اولویت‌هایش بود. استقبال مردمی و رونق سینما، به‌خصوص سینمای کودک و نوجوان در آن سال‌ها خیلی زیاد بود. کار به جایی رسیده بودکه هر کارگردانی را به اصفهان دعوت می‌کردیم، واقعاًً دوست داشت برای سال بعدش یک فیلم کودک و نوجوان برای جشنواره بسازد.

  • فیلم‌سازان خارجی چه‌طور با جشنواره ارتباط می‌گرفتند؟

اتفاقاً جشنواره‌ داشت به یکی از سه جشنواره‌ی اول کودک و نوجوان جهان تبدیل می‌شد. دیگر طرح‌ها و فیلم‌های کودک و نوجوان را از سراسر جهان دریافت می‌کردیم. این‌طور نبود که ما دعوت‌نامه بفرستیم و خواهش کنیم. این شأن واعتبار به وجود آمده بود که با ما مکاتبه می‌کردند و می‌گفتند دوست دارند به جشنواره‌ی اصفهان بیایند. می‌آمدند این‌جا تا با سینماگران ما گپ بزنند و آشنا شوند.

  • در مورد انتخاب‌های هیئت داوران بحث یا اختلاف نظری وجود داشت؟

اختلاف سلیقه‌ها که طبیعی است؛ بحثی هم اگر بود صرفاً تکنیکی و برای تبادل نظر بود. اما انصافاً فیلم‌های ایرانی یک سر و گردن بالا‌تر از بقیه بودند. من در داوری‌ها دخالت نمی‌کردم. ازهفت داور جشنواره، دو داور ایرانی بودند و همگی کار‌شناس و فیلم‌سازهای متخصصی بودند و از بحث‌هایی که صورت می‌گرفت، خود من هم یاد می‌گرفتم. اما گاهی دو فیلم که یکی برای کودک و دیگری درباره‌ی کودک بر می‌گزیدند و در انتخاب یکی از آن‌ها با مشکل مواجه می‌شدند. من مجبور می‌ شدم از امتیازات دبیری استفاده کنم و برای همین پروانه‌های زرین «برای کودک» و «درباره‌ی کودک» را جدا کردم که حق هیچ‌ کدام از فیلم‌ها ضایع نشود.

  • چرا پروانه؟ طرح لوگو و تندیس پروانه‌ی جشنواره از کجا آمد؟

تندیس جشنواره که یک پایه‌ی خاتم دارد از دوره‌ی اصفهان ساخته شد. بعد هم به شهرداری پیشنهاد دادیم که در یکی از میدان‌های شهر آن را بسازند که طراح آن آقای «علی وزیریان» بود.

  • در شروع کار الگوبرداری خاصی از جشنواره‌های مشابه خارجی داشتید؟

بله، ابتکارهایی را که در جشنواره‌های خارجی می‌دیدم و مناسب استفاده در جشنواره‌ی خودمان هم بود، با تطبیق دادنش با فرهنگ خودمان، مورد استفاده قرار می‌دادم. مثلاً از جشنواره‌ی «جیفونی» ایتالیا، ایده‌ی دوبله‌ی هم‌زمان را گرفتم. می‌دیدم در سالن‌های بالا دوبلور‌ها نشسته‌اند و فیلم را به‌صورت زنده دوبله می‌کنند. این طرح را با همکاری دوستان دوبلور از جمله زنده‌یاد «منوچهرنوذری»، راه ‌اندازی کردم که اصلاً همین دوبله‌ها به سنت جشنواره تبدیل شد. تجربه‌ی جالبی بود. بچه‌ها وسط فیلم برمی‌گشتند به دوبلور‌ها نگاه می‌کردند. اصلاً ایده‌ی همین جلسه‌های بحث و گفت‌و‌گو را هم از خارج از کشور گرفته بودم.

ایده‌ی دیگری را هم می‌خواستم اجرا کنم، اما چون ارتباط آن‌چنانی با مدرسه‌ها نداشتم، نتوانستم. وقتی برای اکران فیلم «کلید» در مونیخ آلمان بودم، دیدم جلوی در سالن، بچه‌ها اول باید برگه‌هایی را تحویل دهند و بعد داخل شوند. پرسیدم و متوجه شدم روز قبل معلمشان به آن‌ها گفته فردا می‌خواهیم برویم یک فیلم از کشور ایران ببینیم و بلیت ورودی آن هم این است که نقشه‌ی ایران را پیدا کنید و روی کاغذ بکشید. مطمئنم بچه‌هایی که آن‌روز آمدند و فیلم کلید را دیدند، هر چیزی که یادشان برود، نقشه‌ی ایران را فراموش نمی‌کنند. می‌خواستم این‌کار را در ایران بکنم، اما دیگر فرصتش پیش نیامد.

  • چرا از جشنواره جدا شدید؟

دبیری جشنواره، شغل من نبود. دغدغه و علاقه‌ای بود که در کنار کارم انجام می‌دادم. از سال ۶۲ تا ۷۵ من مدیر امور بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی بودم و همه‌ی کارهای بین‌الملل سینمای ایران و جشنواره‌ی فجر را انجام می‌دادم. اکثرکارگردان‌های بزرگ ما هم در آن دوره به سینمای دنیا معرفی شدند. بعد از آن دیگر تمام‌وقت در تلویزیون بودم و اداره‌ی کل تأمین برنامه‌های خارجی سیما را تأسیس کردم؛ در زمانی که قرار بود تعداد شبکه‌های تلویزیون به پنج شبکه برسد.

  • جشنواره در دوره‌های مختلف چندبار متوقف شده است. علت این توقف‌ها چه بود و به نظر شما چه نیرویی دوباره آن را راه می‌اندازد؟

توقف بین دوره‌ی چهارم و پنجم جشنواره که موضوع پیچیده‌ای نبود؛ بخش کودک و نوجوان به عنوان بخشی از جشنواره‌ی فیلم فجر، هر سال می‌توانست باشد یا نباشد. ولی در مورد سال‌های بعدش و تا الآن من فکر می‌کنم هر بار ضعف مدیران باعث می‌شود جشنواره از بین برود و دعای مادران باعث می‌شود یادی از آن بماند. سینمای کودک و نوجوان یکی از ضروری‌ترین نیازهای فرهنگی است؛ چه برای کودک وچه درباره‌ی کودک و ما در حال حاضر خیلی به آن احتیاج داریم.

شاید من خیلی از آن فضا فاصله گرفته باشم، اما به‌نظر می‌آید یک‌جور رودربایستی در ارتباط با جشنواره‌ی فیلم‌های کودکان و نوجوانان وجود دارد؛ نه آن‌قدر شهامت هست که تعطیلش کنند و نه آن‌قدر تنفر که آن را ببندند. شاید همه دنبال فرصتی هستندکه معجزه‌ای برای جشنواره رخ بدهد.

  • چرا معجزه؟

نمی‌دانم، چون اصلاً هیچ اتفاقی در سینمای کودک ما نمی‌افتد. یعنی دغدغه‌ی کودک و فرهنگ‌سازی وجود ندارد. پس جشنواره‌ی فیلم کودکی هم وجود ندارد. هر سال چند فیلم کودک و نوجوان در سینمای ایران تولید می‌شود؟ اصلاً چه‌ کسی را می‌بینید که رغبتی برای ساختن فیلم کودک و نوجوان داشته باشد؟

  • در دهه‌‌های 60 و 70 چه چیزی به فیلم‌ساز‌ها انگیزه می‌داد که فیلم کودک و نوجوان بسازند؟

حمایت زیادی وجود داشت. ما حتماً کاری می‌کردیم که در طول سال فیلم‌های کودک و نوجوان تولید شود. اصلاً تعدادی سالن سینما در تهران با آرم مخصوص کودک و نوجوان وجود داشت به شکلی که همیشه در آن‌ها فیلم کودک اکران باشد؛ چه خارجی و چه ایرانی. این سالن‌ها، صندلی‌ها و امکانات مخصوصی برای بچه‌ها داشت و خانواده‌هایی که با بچه‌های خود به سینما می‌آمدند به راحتی می‌توانستند فیلم تماشا کنند. اصلاً «شهر موش‌ها» را برای همین قضیه ساختیم که چنین فضایی به وجود بیاید. آن‌موقع این شعار تازه متولد شده بود: «یک کودک یعنی سه بلیت؛ خودش، مادرش و پدرش» و این خیلی برای ما مهم بود که بتوانیم کودکان را به سینما بیاوریم.

  • فکر می‌کنید حالا چه اتفاقی افتاده که از پویایی آن‌سال‌ها در سینمای کودک و نوجوان خبری نیست؟

سینما هم بخشی از جامعه است. خود ماییم که عوض شده‌ایم. هر تغییری که در اجتماع پیدا می‌شود، اگر به خودمان نگاه کنیم، حتماً مشابهش در ما هم صورت گرفته است. اگر ما توجه بیش‌تری به اطرافمان داشته باشیم حتماً به کودکان، دنیای اطراف و آینده توجه بیش‌تری می‌کنیم. ما به کودکان بی‌توجه شده‌ایم و آینده را هم نمی‌بینیم؛ همه‌ی این‌ها در یک خط اتفاق می‌افتد. دیگر به کودک به‌عنوان یک هدیه‌ی با ارزش که قرار است او در ما و ما در او رشد کنیم و یک مسیر مشترک را با هم برویم، نگاه نمی‌شود؛ بلکه تبدیل به ابزاری برای مادر‌ها و پدر‌ها شده که به خواسته‌های خودشان برسند. خود کودک هم این انرژی‌ها را در اجتماع دریافت می‌کند. پس همه دست به دست هم می‌دهیم و چه در کار اجرایی، چه در سکوت کردنمان در این اتفاق‌ها دخیل هستیم. گرچه اندازه‌هایش فرق می‌کند، اما شما همان‌گونه مسئولید که من مسئولم یا مسئول فعلی جشنواره مسئول است، که چرا جشنواره‌اش بی‌روح است؟ و چرا سینمای کودک به این‌جا رسیده؟ زمانی خواهد رسید که یک روزنامه‌نگار با شخصی مصاحبه می‌کند و می‌گوید شنیده‌ام دهه‌ها‌ی۷۰ و۸۰ در این کشور سینما داشتیم، الآن چرا نداریم؟ و جواب چه می‌تواند باشد؟ خواهد گفت الآن نداریم چون دیگر بودنش برای کسی اهمیتی ندارد.

  • در این‌که این تغییرات تا این حد بنیادی هستند، شکی نیست اما چه‌قدر از آن‌ها به مشکلات اکران و تولید بر می‌گردد؟

هر دوچرخه‌سواری می‌داند که وقتی دوچرخه را می‌راند، نباید به جلوی چرخ‌ها نگاه کند. چون هم عضلاتش خسته می‌شود و هم حواسش به تک‌تک سنگ‌ریزه‌هایی که باید از آن‌ها عبور کند پرت خواهد شد. باید آن را‌‌ رها و به دور دست نگاه کنید. مسئولان هم باید افق دور داشته باشند. کاری که بدون نقشه و برنامه‌ریزی شروع شود، خاصیت ندارد و من فکر می‌کنم مسئولان مقصد و آرمان سینما را گم کرده‌اند و حالا فقط می‌خواهند از خطر‌ها و گردنه‌ها، سالم عبور کنند. باید از خودمان بپرسیم انتهای این سینما کجاست؟ در۱۰ سال آینده چگونه جامعه‌ای خواهیمداشت؟ اصلاً10 سال دیگر، پیام‌ها چه‌طور منتقل می‌شوند و مردم چگونه با هم ارتباط برقرار خواهند کرد؟ ما باید چه چیزی به نسل‌های آینده تحویل بدهیم؟ وقتی هیچ‌کدام یادمان نیست،کودکی که امروز به سینما می‌آید در آینده باید به اندازه‌ی‌ یک اپسیلون وضعش بهتر از این باشد، چه می‌توانیم به این کودک بگوییم؟ چه‌طور می‌توانیم او را برای زندگی در اجتماع و در آینده آماده کنیم؟ چه‌طور می‌توانیم به بزرگ‌تر‌ها دانش بیش‌تری بدهیم؟ ازچه کسی می‌توانیم کمک بگیریم؟ اصلا ًآیا تحقیقی می‌شود که معضلات اجتماع ما در آینده چه خواهدبود؟

  • فکر می‌‌کنید سلیقه‌ها و فانتزی‌های کودک امروز ایران، با کودک 20 یا 30 سال پیش چه فرقی کرده که رغبت کم‌تری به سینما رفتن دارد؟

کودک امروز ایران دسترسی بیش‌تری به جهان دارد. به سرگرمی و امکانات نمایشی مثل بازی‌های رایانه‌ای، فیلم و اینترنت دسترسی دارد. پس برای سرگرم شدن دیگر معطل سینما نخواهد ماند. پس اگر ما بخواهیم کودکان به سینما توجه داشته باشند، باید خیلی بیش‌تر و جلوتر از بچه‌ها فکر کنیم و حداقل بدانیم با چه رسانه‌هایی در رقابت هستیم.

  • این روز‌هاباید چه چیزی برای بچه‌ها ساخت که با اشتیاق دست پدر و مادرشان را بگیرند و به سینما بروند؟

بهترین جواب این سؤال را خود بچه‌ها می‌توانند بدهند. با توجه به خود بچه‌ها و تلاش برای درک دنیای آن‌ها می شود محصولاتی را تولید کرد که بچه‌ها هم برای دیدنشان مشتاق بشوند. باید گروه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی تخصصی در زمینه‌ی کودکان و نوجوانان تشکیل شود و مدیران هم تولیدات سینمایی کودک و نوجوان را در الویت کار خود قرار دهند. بعد از آن تازه نوبت فیلم‌ساز است که موقع ساخت فیلمش بداند چه رقیب‌های قدرتمندی دارد که باید در قصه و ساختار، با آن‌ها رقابت کند.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها