«وقت اضافه»، اولين فيلم كوتاه «زهرا عزيزمحمدي»، روايتى موازى بين بازى آرژانتين و هلند در نيمهنهايى جامجهانى ۲۰۱۴ و بدرقهى پرالتهاب و پرتنش يك مسافر تا فرودگاه است. اين فيلم كه از چند هفتهى قبل در بخش «فيلمهاى كوتاه روز ۲» در سينماهاى گروه «هنر و تجربه» به همراه فيلمهاى كوتاه «خرس»، «بنبست»، «حداكثر ۲۶۰ كيلوگرم» و «باهر» نمايش داده مىشود، پنجشنبه چهارم و هجدهم شهريور هم در خانهى هنرمندان ايران، پرديس پرشين كرج، پرديس هويزهى مشهد، سورهى اصفهان، هنر و تجربهى شيراز و هنر و تجربهى بابل نمايش دارد. به مناسبت نمايش عمومى فيلم او به سراغ اين دوست قديمى دوچرخه مىرويم تا با حال و هواى امروزش بيشتر آشنا شويم.
* * *
- خیلی خوشحالم که بالأخره به آرزوی همیشگیات رسیدی و اولین فیلم کوتاهت را ساختی. «وقت اضافه» قصهای است که سالها ذهنت را مشغول کرده بود یا ایدهای که یکباره شکل گرفت؟
ممنونم! بخشی از داستان این فیلم که بیشتر در شخصیتپردازی خواهر و برادر به آن پرداختهام، سالها ذهنم را مشغول کرده بود. اما بخش دیگرش یعنی موقعیتی که این دو شخصیت در آن قرار گرفتهاند، درست در همان لوکیشن تعیینکنندهى فیلم، یعنی فرودگاه، یکباره به ذهنم رسید. همزمان با جامجهانی ۲۰۱۴ برزيل، وقتی مصمم شدم اولین تجربهى حرفهای فیلمسازیام را آغاز کنم این ایدهها در ذهنم سر و سامان یافت و فیلمنامهى «وقت اضافه» شکل گرفت.
- این روایت موازی بازی نیمهنهایی جامجهانی و بدرقهی پرالتهاب یک مسافر تا فرودگاه چهطور شکل گرفت؟
از همان جرقهى یکباره در فرودگاه. سر یکی از بازیهای حساس یورو ۲۰۱۲، برای بدرقهى مسافری در فرودگاه بودم و تقریباً تمام افرادی که در سالن پروازهای خروجی بودند در آخرین دقایق بازی توجهشان به تلویزیونها جلب شده بود و میخكوب شده بودند. طبیعتاً این حالت برای سالنی که اغلب مسافران و همراهانشان هنگام خداحافظی اشک میریزند غیرعادی بود. در آن چند دقیقه تا میتوانستم به چهرهى آدمها خیره شدم و سعی کردم تخیل کنم. هرکدام در چه شرایطی هستند و ممکن است با مسافر یا مسافرانی که بدرقهشان میکنند چه داستانهایی داشته باشند.
- دلیل خاصی برای انتخاب بازى آرژانتين و هلند با گزارش پیمان یوسفی بود؟
گزارشگر بازی را که من انتخاب نکردم، اما در تمام بازیهای آن جامجهانی دنبال بازی حساسی بودم که سرنوشت آن در ضربات (به قول گزارشگرها) مرگبار پنالتی تعیین شود! اول به بازى آلمان و برزيل فكر كردم، اما با هفت گلى كه آلمان به برزيل زد، وقت اضافه معنى نداشت. در نهایت هلند و آرژانتین در نیمهنهایی به این وضعیت دچار شدند و من هم مجبور شدم برای اینکه در این بخش از داستانم به واقعیت وفادار بمانم از گزارش پیمان یوسفی در آن بازی استفاده کنم؛ که البته دستش هم درد نکند! چهقدر دراماتیک این بازی را گزارش کرد.
- پس هم فوتبالی هستی؟
راستش نه، اطلاعات فوتبالیام هم اصلاً قابل دفاع نیست. فقط بازیهای حساس یا جذاب جامجهانی و جام ملتهاى اروپا را تماشا میکنم. گاهی فینال بازیهای باشگاهی خارجی یا دربی استقلال و پرسپوليس.
- ساختن فیلم کوتاه چهقدر سختتر از چیزی بود که تصورش را میکردی؟
در حین کار خیلی خیلی سختتر از آنچه پیشبینی میکردم. اما الآن که گذشته و از پسش برآمدم، فکر میکنم کار نشد ندارد و آدم اگر بخواهد کاری را انجام دهد، میدهد. با این حال سینما از آن استثنائاتی است که هرچهقدر هم اراده و انگیزه داشته باشی باز برای رسیدن به هدفت به افراد دیگری وابستهای. سر ساخت این فیلم و مشکلات فراوانی که در روند تولیدش پیش آمد خیلیها به من میگفتند انتخاب چنین فیلمنامهای برای کار اول سنگین، سخت و شاید اشتباه است.
قبول دارم، چون سختیهای این کار هم چند جایی به من غلبه کرد و باعث شد کیفیت بخشهایی از آن به خصوص در مسائل فنی از دست برود اما کلیتش، طوری که حدس میزدم پیش رفت و بهعنوان فیلم اول بسیار دوستش دارم.
- در نوجوانی به چه فیلمها و چه كارگردانهايى علاقه داشتی؟
در نوجوانی فیلمهای علمیتخیلی را خیلی دوست داشتم. اتفاقاً میتوانم بگویم چندتا از فیلمهای این ژانر مرا چنان به نجوم و فیزیک علاقهمند کرد که در نهایت این رشته را در دانشگاه انتخاب کردم و در تمام این سالها نمیدانستم عاشق سینما شدهام. البته نمیتوانم بگویم یک فیلم یا یک کارگردان خاص مرا به این وادی کشاند. من این عشق و علاقه را خیلی تدریجیتر از این حرفها کشف کردم. در واقع منشأ این تغییر مسیر من به سمت سینما خیلی درونی بود.
- نمایش عمومی فیلمهای کوتاه چهطور بوده و چه احساسی داشتی؟
نمایش عمومی فیلم کوتاه به خودی خود یک اتفاق جدید است. مردم عادت ندارند بروند سینما بلیت بخرند که چند فیلم کوتاه ببینند. بنابراین این جريان که حدود دو سال است توسط گروه «هنر و تجربه» راه افتاده اساساً جالب و هیجانانگیز است؛ چه برسد به اینکه فیلم خودت در این مجموعه نمایش داده شود.
احساس من از نمایش فیلمم مخلوطی از ترس و هیجان و ذوق است. چون تعداد نمایشها کم است و من میتوانم تقریباً در تمام آنها حاضر شوم هربار که فیلمم شروع میشود وحشت توام با لذتی وجودم را فرا میگیرد. بازخوردها هم دلگرمکننده و امیدوارکننده است. بیشتر تشویق و تحسین میشنوم. گاهی با سؤالهایی دربارهى داستان فیلم مواجه میشوم و در مواردی مشکلات فنی فیلم را به من متذکر میشوند که تکتک این نظرها به تجربهام اضافه میکند.
- شنیدهام که بهزودی و در چند ماه آینده، فیلم جدیدت را هم شروع میکنی.
بله، از نظر ذهنی حسابی آمادهام و با چندتا از عوامل اصلی فیلم هم صحبتهاى اوليه را شروع کردهام. اما شرایط تولید باید مهیا شود و باید صبور باشم. ضمن اينكه مىتوانم بگويم دومين فيلمم از هرجهت براى خودم تجربهى جديدى است.
- از این به بعد خودت را روزنامهنگار میدانی یا فیلمساز؟ یا هردو؟
خیلی بهش فکر میکنم. راستش هر دو. چون واقعاً دنیای روزنامهنگاری را دوست دارم؛ هرچند نه به اندازهى فیلمسازی. معتقدم این کار روی ایدههای فیلمسازیام تأثیر زیادى گذاشته و میگذارد. نوشتن را همیشه دوست داشتم و هیچچیز مثل روزنامهنگاری به من مجال نوشتن نمیدهد. گفتوگو هم همينطور؛ لذت زیادی از گفتوگو با آدمها میبرم که باز هم بهترین موقعیت برای این کار و تجربهى گفتوگوهای ناب در روزنامهنگاری فراهم است.
- تو سالها برای دوچرخه گزارش، گفتوگو و یادداشت نوشتی. گزارش يا گفتوگویی بوده که بیشتر از همه دوستش داشته باشی؟
بله، از میان گفتوگوهایی که در دوچرخه داشتم، گفتوگو با «علیرضا شجاعنوری» با عنوان «مقصد اين سينما كجاست؟» دربارهى تاريخچهى جشنوارهى فيلمهاى كودك و نوجوان و گفتوگو با «غزل شاکری» با عنوان «گلنار براى من شبيه يك بازى بود» برای بازی در فیلم «آینههای روبهرو»، بیشتر از بقیه به من چسبید.
- دوچرخه برایت چه معنیای دارد؟
دوچرخه برای من شروع بزرگی بود. اهمیت دوچرخه برای من مثل اهمیت دروازه برای شهرهای قدیمی است. دورانی که در تحریریهى دوچرخه سپری کردم دوران دودلیهایم بود؛ زمانی که میخواستم تصمیمهای بزرگم را بگیرم و انتخاب کنم. این تصمیمها را همزمان با کار در دوچرخه گرفتم و فضای آن در شکلگیری انتخابهایم تأثیر خیلی زیادی داشت.
- به سینمای کودک و نوجوان هم فکر میکنی؟ و ممکن است روزی دوباره برای این مخاطبان کار کنی؟
برای پاسخ به این سؤال، دوباره پای پاسخ قبلى را بهمیان میکشم. واقعیت این است که تمام چیزهایی را که بهعنوان معنای دوچرخه برای خودم توضیح دادم، معنای نوجوانیکردن است. فکر میکنم دوچرخه دقیقاً همان کاری را با مخاطبان و همکارانش میکند که در تعریف نوجوانی میگنجد. این را گفتم که بگویم برای اینکه به سینمای کودک و نوجوان فکر کنم، باید شبیه آنچه را در دوچرخه و در زمینهى روزنامهنگاری تجربه کردم، در سینما نیز تجربه کنم. سوژههایی دارم که به درد سینمای کودک و نوجوان میخورد و امیدوارم روزی بتوانم این کاره بشوم!
نظر شما