باز هم جشنوارهای دیگر از راه رسید و همه را به جنب و جوش انداخت. سینمای کودک که همانند خود کودکان و نوجوانان مظلوم است و ضعیف، در این سالها بیشتر از هر زمان دیگری پیکرهاش نحیف میشود و هیچکس را یارای آن نیست تا این موجود نیمهجان را حیات دوباره ببخشد. این نوع سینما نیز با گردابی که این روزها کشتی سینمای ایران را هر لحظه بیشتر در خود فرو میبرد، در حال غرق شدن است و با صدایی که به گوش مسئولان امر نمیرسد، کمک میطلبد اما... . در این مجال بر آن شدیم تا گفتوگویی داشته باشیم با محمدعلی طالبی، ابراهیم فروزش و مسعود کرامتی که از پرچمداران و صاحبنظران این حوزه هستند تا از زبان آنها بشنویم سینمای کودک و نوجوان این روزها در چه گردابی دست و پا میزند.
- از اواسط دهه60 تا اوایل دهه70 سینمای کودک یکی از پرمخاطبترین گونههای سینمای ایران به شمار میرفت؛ سینمایی که پس از انقلاب توانست برای نخستین بار مخاطب کودک را به سالنهای سینما جذب کند. چه شد که ستاره اقبال این سینما رو به افول گذاشت؟
طالبی: بهدلیل اینکه وقتی دولت جدید روی کار آمد به همراه مدیرانی که در وزارت ارشاد قرار داده شدند، خیلی برنامهریزی شده روی امور مربوط به کودک و نوجوان کار نکردند و مانند پروژههای دیگر که میخواستند با حرف پیش برود ، در این قسمت هم این اتفاق افتاد. در مجموع عملکرد فارابی، وزارت ارشاد و کلیه مسئولانی که در این زمینه فعالیت دارند، منجر به منهدم شدن سینمای کودک و نوجوان شد.
فروزش: در دهه60 تنها بخشی که دست به تولید فیلم در این حوزه میزد، کانون فکری کودک و نوجوان بود. پس از این جریان آرامآرام بخش خصوصی نیز وارد میدان شد و در این زمینه فعالیت کرد. بهتدریج کانون فکری کودک و نوجوان به همراه بخش خصوصی چرخه حمایت خود را از این نوع سینما به حرکت درآورد و آثاری را خلق کرد که هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی قابل توجه هستند و حضور فیلمهای کودک و نوجوان در جشنوارههای بینالمللی موید کیفیت بالای آثار سینمای ایران در این حوزه است. اما مسئلهای که برای من جالب است و این روزها در مصاحبههای مختلف هم عنوان میشود این است که بیشتر افراد دهه60 را دوره اوج این نوع سینما میدانند ولی اگر بیشتر دقت کنیم متوجه میشویم که ما فیلمهای شاخص دیگری هم داشتهایم که حداقل توانستهاند زمینهساز ورود سینمای ایران به آنسوی مرزها باشند و جوایز ارزندهای را از آن خود کنند و به این ترتیب سینمای ایران را بشناسانند و تمام اینها فقط به دهه60 محدود نمیشود. اما اینکه چرا مردم دیگر از این آثار استقبال نمیکنند بحث جداگانهای را میطلبد که باید بررسی شود چطور از آثار سینمایی حمایت شود و اصلا وضعیت بخش خصوصی در این عرصه چگونه است. بیان چگونگی تغییر و تحولات و کمکوشیها در این زمینه، نیازمند بحث تحلیلی است.
کرامتی: پاسخ این سؤال کاملا واضح است. در آن زمان حمایتهایی از این نوع سینما میشده که امروز دیگر وجود ندارد. بنیاد سینمایی فارابی در آن دوران برای تولید فیلمهای کودک و نوجوان از فیلمسازان حمایت میکرد ولی متأسفانه چندین سال است که دیگر شاهد چنین مسئلهای نیستیم و نتیجهاش هم میشود همین اتفاقی که امروز میبینیم.
- سینمای کودک بهمدت یک دهه در جشنوارههای جهانی مورد توجه قرار میگیرد. از فیلمهای کیارستمی تا دونده نادری و بچههای آسمان مجیدی، بهترین سفیران سینمای ایران در محافل بینالمللی، آثار کودک بودند. دلایل این توفیق چه بود و چرا سینمای کودک در سالهای بعد نتوانست این موفقیتها را تکرار کند؟
طالبی: تمام این فیلمها مربوط به قبل از برنامهریزیهای این دولت هستند و پیش از این جریانات، سینما و اساسا سینمای کودک و نوجوان دارای رشد و تحرک بود و در بخشهای بینالمللی حرفی برای گفتن داشت؛ بهدلیل اینکه ارتباط بینالمللی نسبتا خوبی هم در آن دوران وجود داشت اما امروز تقریبا در تمامی زمینهها این ارتباط از بین رفته است، یعنی افرادی که طی چهار سال اخیر در وزارت ارشاد فعالیت دارند، تمام تلاششان این است که این ارتباطات را خراب کنند. بنابراین طبیعی است که وقتی فیلم خوبی تولید نمیشود با چنین وضعیتی روبهرو شویم. امروز افرادی در زمینه تولید فیلم فعالیت میکنند که تخصصی در آن ندارند و به خیال خودشان میخواهند حرفهای بینالمللی بزنند ولی این اتفاق نمیافتد و بنابراین طبیعی است که فیلمهایی مانند آثار آقای کیارستمی هم دیگر ساخته نمیشود و حتی این فرد برای فیلمسازی به کشور دیگری میرود زیرا آنجا زمینه و شرایط برایش مناسبتر است. خود من سال گذشته فیلمنامهای به وزارت ارشاد دادم به نام «تنهایی دریا» که زحمت زیادی هم برای نوشتن آن کشیده بودم ولی این فیلمنامه بدون هیچ دلیلی رد شد و پروانه ساخت نگرفت. آقای کیومرث پوراحمد هم درست 6ماه قبل از من نتوانست پروانه ساخت بگیرد و بسیاری از فیلمسازان دیگر که در گذشته نشان دادند افراد موفقی در این عرصه هستند بهدلیل برخورد یکسویه و خیلی برنامهریزی شده وزارت ارشاد، از فعالیت بازداشته شدند.
فروزش: وقتی کانون فکری کودک و نوجوان بهوجود آمد آرامآرام نیازهای کودکان را شناسایی کرد و برنامهریزیهایی را انجام داد که میتوانست کمکی باشد تا این قشر اوقات فراغتشان را بیهوده تلف نکنند. کتابخانههایی را بهوجود آورد و پس از مدتی فیلمهایی را خریداری و دوبله کرد و در این مکانها برای کودکان و نوجوانان به نمایش گذاشت. در دورهای وقتی مسئولان این امر متوجه جذابیت و لزوم این کار برای کودکان شدند به این موضوع فکر کردند که چرا خودشان برای کودکان فیلم تولید نکنند و نهایتا سال49 مرکز سینمایی کانون را بهوجود آوردند. وقتی این مرکز آغاز بهکار کرد دست به تولید فیلمهای زنده و آثاری که نقاشی متحرک بودند، زد. طبیعی بود که در آن دوره تعدادی از جوانان تازهنفس میدان را برای تاخت و تاز خود باز دیدند و تفکرات و ایدههایشان را به منصهظهور رساندند و تجربیات زیادی کسب کردند. با توجه به این اتفاق شاهد هستیم که همراه با سینمای کودک فیلمسازانی نیز ساخته میشوند که کارشان رونق دارد و راهشان را پیدا کردهاند؛ افرادی که با ذهنیتهای مختلف باعث میشوند نطفه سینمای کودک ایران بسته شود. از آن سو هم شاهدیم که این امر آرامآرام به بخش خصوصی راه پیدا میکند و این بخش نیز از سینمای کودک حمایت میکند. نهایتا در نتیجه تمام این تلاشها فیلمهای سینمای ایران به آن طرف دنیا راه پیدا میکنند و شاید بتوان ادعا کرد که سینمای ایران در آنسوی مرزها با سینمای کودک و نوجوانش شناخته میشود و جوایز متعددی را از آن خود میکند؛ سینمایی که هیچگاه در حاشیه قرار نگرفته و همیشه در بطن سینمای ایران بوده است. اما برخی از فیلمسازان این عرصه پس از چند سالی فعالیت پربار رویکردشان را تغییر میدهند و به سمت ساخت فیلم برای بزرگسالان میروند. از آن سو نیز این نوع سینما در دورهای دیگر مانند قبل مورد توجه قرار نمیگیرد و تمامی اینها همگی دست بهدست هم میدهند تا وضعیت سینمای کودک و نوجوان تغییر کند. البته این را هم بگویم که امروز از نظر شرایط کمی در سال حدود15،10 فیلم در این حوزه تولید میشود اما بخش کیفی این آثار بحث جداگانهای دارد. از سوی دیگر بخش اقتصادی این موضوع هم بسیار اهمیت دارد؛ چراکه باید آثاری تولید شوند که هم حرفی برای گفتن داشته باشند و هم برگشت سرمایه برای تهیهکنندگان. به عقیده من با توجه به سیاستگذاریهای جدید باید فکری به حال این جریان کرد.
کرامتی: بهدلیل اینکه از این نوع فیلمها که مثال میزنید امروز دیگر خیلی ساخته نمیشود. دلیل دیگر هم به این بازمیگردد که دورهای که از آن نام میبرید، دورهای است که سینما، سینمایی تازه است و حرفها، حرفی نو و انسانیاند و به نوعی بهنظر میرسد حتی در سینمای جهان هم حرف تازهای را بیان میکند و این تازگی برای افرادی که آن سوی آب بودند جذابیت داشت. واقعیت این است که نمیتوان اینطور به قضیه نگاه کرد که آثار ما در آن سالها به لحاظ سینمایی آنقدر حیرتانگیز بودند که رقیبی برای آنها وجود نداشت. جذابیت آن آثار در نگاه و حرفهایی بود که در آن دوره فیلمسازان ایرانی در آثارشان بیان میکردند. این حرفها تازه بود و در دنیا مورد استقبال قرار میگرفت. اگر بخواهیم هنوز همان راه را ادامه بدهیم شاهد همین اتفاقی میشویم که امروز میبینید؛ آثاری که بعد از چند سال دیگر جذابیتشان را از دست دادهاند و نگاهها، نگاهی عادی شدهاند.
- برگزاری جشنواره کودکان و نوجوانان از سویی موجب شده تا چراغ سینمای کودک روشن بماند و از سوی دیگر هر سال شاهد تولیداتی هستیم که با سرمایه نهاد برگزارکننده جشنواره فقط برای شرکت در فستیوال ساخته میشوند نه اکران عمومی. نظرتان در این مورد چیست؟
طالبی: دقیقا درست است. بهخصوص اینکه در این مدت به شکل خیلی برنامهریزی شده فیلمنامههایی تصویب شدهاند که سفارش نگارش آنها به افرادی داده شده که عمدتا در این زمینهها خیلی تواناییها ندارند و این فیلمنامهها را مانند یک بستهبندی تحویل فیلمسازان دادند و به آنها و تهیهکنندگان گفتند شما تنها میتوانید اینها را بسازید و هر زمان که قصد انجام این کار را داشتید بودجه و وسایل در اختیارتان قرار میدهیم. به این شکل افرادی که خلاق بودند عملا کنار گذاشته شدند. خود من دو، سه فیلمنامه به بنیاد فارابی دادم ولی موفق نشدم که آنها در اینجا هم بسازم. متأسفانه امسال برای ساخت فیلمها یک شرایط خیلی سفارشی و برنامهریزی شده از طرف ارشاد و فارابی ایجاد شده بود که امیدوارم با این وضعیت فیلمهای خوبی ساخته شده باشد. اما افرادی مثل من که سالها در این عرصه تجربه کاری داریم عملا نتوانستیم در این لابی بنیاد فارابی فعالیت کنیم.
فروزش: اشاره خوبی داشتید. این چراغ اگر هم کمسو است، باید روشن بماند. خود جشنواره مانند ویترینی است که میتواند تولیدات یکساله سینمای کودک را به نمایش بگذارد و چون عنوان بینالمللی را یدک میکشد جنبه یک فستیوال بینالمللی را هم دارد و در این موقعیت است که فیلمسازان میتوانند متوجه شوند تولیداتشان در یک سال چه مسیری را طی کرده؟ حرکتش رو به جلو بوده یا عقب مانده؟ و همینطور مشخص میشود که آثار آنها از نظر کمی و کیفی و محتوایی در کجا قرار گرفتهاند. این چراغ باید همیشه روشن بماند اگرچه این فستیوال هیچگاه تعیینکننده نیست و آنچه تعیینکننده است آمار و ارقامی است که پروانههای ساخت مشخص میکنند. این یک یادآوری است که ما این سینما را داریم و حال باید توجه کنیم که چرا فیلمهایش اکران نمیشود و تلنگری است بدین معنا که باید از سینمای کودک حمایت شود تا پیش برود. جشنواره بینالمللی فیلم کودک فستیوالی است که بودنش بهتر از نبودنش است. حداقل میتواند تلنگری باشد که این سینما وجود دارد. حال اینکه چرا این سینما از نظر محتوایی غنیتر نمیشود و سینماداران از نظر اکران روی خوش به آن نشان نمیدهند، بحثهای جداگانهای دارد. واقعیت این است که سینمادار برای اینکه بتواند راهش را ادامه دهد نیازمند است که صندلی سالنهای نمایشاش پر باشد. تولیدکننده و تهیهکننده نیز به سمت ساخت فیلمی میروند که فروش آن بتواند پاسخگوی هزینه ساخت فیلم بعدیشان باشد. اینها مستلزم این امر است که با دیدگاه جدیدتری به مسئله تولید فیلم کودکان و نوجوانان پرداخته شود و این سیاستگذاری مدیران سینمایی است که میتواند سینمای کودک را از حالت انزوا خارج کنند.
کرامتی: واقعیت این است که سینمای ما به شکل کلی در اکران اقبالی ندارد. ممکن است در طول سال دو فیلم فروش نسبتا خوبی داشته باشند ولی فراموش نکنیم که برای دیگر فیلمها چه اتفاقی میافتد. این اتفاق ناگوار برای سینمای ما رخ داده و همینطور هم ادامه پیدا میکند. اگر در سال یکی، دو فیلم فروش خوبی داشته باشند که نمیتوانیم بگوییم سینما نجات پیدا کرده است! همه فیلمهای ما دولتی است و سینمای کودک هم از این قاعده مستثنی نیست منتها چون اساسا حمایتی از این سینما نمیشود به نوعی انگار عقبافتادهتر است و نگاه حقیرانهتری به آن میشود. واقعیت این است که برای برخی از افراد اصلا مهم نیست این فیلمها اکران نشود، گویی از قبل تصمیم میگیرند که اصلا برخی از این آثار اکران نشوند چرا که میدانند فروش خوبی نخواهند داشت. تا زمانی که فارابی در سال چند فیلم تولید کند و تلویزیون هم فیلمهای 90دقیقهای بسازد، این جشنواره میتواند کجدار و مریز به حیاتش ادامه دهد اما نمیتواند باعث رونق این نوع سینمایی شود؛ چراکه از آن سو حمایتی وجود ندارد.
- یکی از مشکلات سینمای کودک عدمحضور جدی بخش خصوصی در این عرصه است، برعکس دهه60 که بخش خصوصی حضور فعالی در تولید فیلمهای کودک داشت. برای مشارکت پررنگ بخش خصوصی چه راهکارهایی را باید درنظر گرفت؟
طالبی: مهمترین کار این است که شرایطی بهوجود آید و افرادی روی کار آیند که با بخشهای خصوصی تعامل داشته باشند و بتوانند با دنیا ارتباط برقرار کنند. مشکل اینجاست که جریانی که این امور را برنامهریزی میکند اساسا با سینما و فیلمسازان و خانه سینما قهر و با کل مجموعه بیارتباط است و همین باعث میشود ما نتوانیم فعالیت کنیم چه برسد به بخش خصوصی. ما در گذشته نشان دادیم فیلمسازانی هستیم که میتوانیم فیلمهای موفقی بسازیم بدون اینکه آثارمان بخواهند از خطوط قرمز پا را فراتر بگذارند؛ مانند سریالهای گل پامچال و قصههای مجید یا فیلمهای چکمه، خانه دوست کجاست و بسیاری از آثار دیگری که سینمای ایران پس از انقلاب میتواند به آنها ببالد و بگوید اینها را من تولید کردهام. اما در چهار سال گذشته برخی افراد بهخصوص وزارت ارشاد حالت کینهتوزانهای نسبت به سینماگران و فیلمسازان بهوجود آوردند، ارتباطها را قطع کردند ، خانه سینما را تعطیل کردند، فیلمسازان و نسل جوان را بیکار کردند و... و طبیعی است که خودبهخود بخش خصوصی در اینجا نمیتواند فعالیتی داشته باشد.
فروزش: اولین راهکاری که بهنظرم میرسد این است که بخشخصوصی روی پای خودش بایستد و بتواند سرمایهای را که صرف ساخت فیلمی میکند، بهدست آورد و این هم منوط بر این است که چه نوع فیلمی ساخته شود. از سوی دیگر سینمادار هم باید سالنهایش پر شود. باید مراقب باشیم که فیلمهایمان به آثار مبتذل تبدیل نشوند و مدیران باید نظارهگر این باشند که فیلمهای کودکان از نظر محتوایی پیشرفت داشته باشند. اینها اگر دست بهدست هم بدهند میتوانیم امید داشته باشیم در آینده چراغ این سینما را که رو به خاموشی میرود، روشن نگه داریم.
کرامتی: بخش خصوصی باید از طرف دولت پذیرفته شود که این اتفاق نیفتاده. سینما یک مقوله فرهنگی است و تا حدی ممیزی آن سنگینتر است. البته در همه جای دنیا این ممیزی وجود دارد اما در مملکت ما شدیدتر و سنگینتر است و در این شرایط طبیعی است که بخش خصوصی در بحث فرهنگی نتواند زیاد عرضاندام کند.
- کودکان دیروز با اصرار از والدینشان میخواستند آنها را به تماشای شهر موشها، گلنار و دزد عروسکها ببرند. اما کودکان امروز رغبت چندانی به سینما رفتن ندارند و جالب اینکه بیشتر مخاطبان کلاه قرمزی را هم بزرگسالان تشکیل میدهند. فکر میکنید مشکل از فیلمهاست؟ اکران مناسب و خوبی نداریم؟ یا دلایل دیگری برای این امر وجود دارد؟
طالبی: کلاه قرمزی و گلنار پیرو فیلم شهر موشها ساخته شدند و بیشتر افرادی که در شهر موشها حضور داشتند در این فیلمها نیز فعالیت کردند. فیلم سینمایی شهر موشها در دورهای بنیانگذار آثاری بود که میتوانستند با کودکان و نوجوانان ارتباط برقرار کنند. این کار را امروز هم میتوانیم، انجام دهیم و کار پیچیدهای نیست؛ ما میتوانیم شروع کنیم به ساخت فیلمهای گرانقیمت برای کودکان و نوجوانان، فیلمهایی که شاد و مفرح هستند و دوباره این سینما را رونق میبخشند و چرخه اقتصادی این نوع سینما را به حرکت درمیآورند. تلاشهای فیلمی مثل کلاه قرمزی نیز برای همین است. اما واقعیت اینجاست آن جریانی که میخواهد فقط برای یک گروه، تفکر و ایدئولوژی خاصی فیلم بسازد دست بقیه را در این مشارکت کوتاه میکند و مانع انجام این کار میشود. بنابراین شاهد هستیم که یک نارضایتی عمومی در میان تمامی فیلمسازان و تماشاگران بهوجود آمده و هرازگاهی جریاناتی مانند حوزه هنری برای خودشان تصمیمگیریهایی میکنند که بهنظر میرسد کاسه گرمتر از آش هستند؛ مثل اینکه جلوی اکران برخی فیلمها را میگیرند آن هم در وزارت ارشادی که فیلمها بهشدت بسته تصویب میشوند که به اکران درآیند. بهنظر میرسد یک دشمنی و کینهتوزی اساسی با سینما وجود دارد و تلاشهایی صورت میگیرد که سینما تعطیل شود. در سوی دیگر این ماجرا تلاش فیلمسازانی است که بالاخره باید زندگی کنند؛ چراکه حرفهشان این است. بنابراین به هر جریانی چنگ میاندازند تا بتوانند در این عرصه فعالیت کنند، بهخصوص نسل جوان که میخواهد آثار و افکارش را ارائه دهد، به هر جریانی چنگ میاندازد تا شاید در این آشفته بازار گرانی امور اقتصادی، بتواند زندگیاش را اداره کند.
فروزش: قبول کنید زمانه تغییر کرده است. در این روزها شتاب تکنولوژی و مسائل آموزشی و تربیتی آنقدر زیاد شده که وقتی امروز با پدیدهای روبهرو میشوید با همان موضوع منتها با رنگ و بوی پیشرفتهتری در جای دیگر برخورد میکنید. امروزه مسائل، تفریحات و سرگرمی برای بچهها خیلی بیشتر از قبل شده است. در بعد دیگر این ماجرا نیز مسئله اقتصادی قرار دارد؛ هزینه رفتوآمد، بلیت و... که با توجه به وضعیت موجود هزینه بالایی را برای خانوادهها دربردارد و مشکل ساز است. حال آنکه با وجود شبکه خانگی هر خانواده با صرف 1500تومان میتواند فیلمی را خریداری کند و در خانهاش در کمال راحتی و بدون هزینههای جانبی به تماشای آن بنشیند، در کنار اینکه آرشیو کوچکی را هم برای خود درست کرده است. یا موضوع دیگری که مربوط به کامپیوتر میشود، وسیلهای که امروز در غالب خانههای شهری وجود دارد با نرمافزارهای بازی متعدد که وقت کودکان را چنان پر کرده که به سختی میتوانید آنها را از این وسیله دور کنید. تمام اینها موضوعاتی هستند که باید در بهوجود آمدن این مشکل مورد توجه قرار بگیرند؛ موضوعاتی که در دهه60 وجود نداشتند.
کرامتی: بهنظر من در وهله اول این موضوع به تربیت مربوط است. بچهها حداقل تا زمانی که به عرصه نوجوانی برسند کنترلشان بهدست پدر و مادر و مدرسه است. در جایی که آدم بزرگهای ما هم به سینما نمیروند و حتی تلویزیون خودمان را هم نگاه نمیکنند، چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم؟ تصور من این است که اگر وضعیت بر همین منوال پیش برود همه به نقطهای میرسیم که فراموش میکنیم اصلا خودمان هم فیلم داریم و بچههایمان فراموش میکنند که اصلا فیلم ایرانی هم وجود دارد. واقعیت این است که همه به نوعی با سینما قهر هستند. من وقتی دوران بچگی، نوجوانی و جوانی خودم را به یاد میآورم میبینم که یکی از مهمترین و جدیترین تفریحات ما رفتن به سینما بود و حداقل هفتهای یکبار به سینما میرفتیم و بهاصطلاح امروزیها سینما جزو سبد خانواده مان بود، اما الان چنین چیزی نیست. همه در خانه مینشینند و از طریق LED وLCD در ابعاد بزرگ DVD فیلمهای مختلف را به راحتی تماشا میکنند. سینماها مانند مکانهای اداری خشک و رسمی هستند که آرام باید بروید و بدون حرکت اضافه فیلم ببینید و به خانه بازگردید؛ موضوعی که بشر امروز دیگر آن را برنمیتابد. در خانه، افراد هر طور که میخواهند رفتار میکنند و فیلمشان را هم میبینند. بهنظر من سینما باید برای تماشاچی جذابیت داشته باشد. قرار نیست تماشاچی دنبال فیلم بدود. این فیلمها هستند که باید با تبلیغات درست، خودشان را به مردم معرفی کنند تا مخاطب جذبشان شود؛ در همه جای دنیا همینطور است.
- کلاه قرمزی و بچه ننه پرفروشترین فیلم امسال است که در ژانر سینمای کودک قرار میگیرد. محبوبیت این فیلم و دو قسمت قبلیاش نشانههایی از ظرفیت قابلتوجه این سینماست یا کلاه قرمزی حکم استثنایی منحصر به فرد را دارد؟
طالبی: این یک استثناست آن هم از جانب کسانی که در این سالها موردغضب واقع شدهاند. فردی مانند حمید جبلی هیچ وقت امکان کار کردن برایش بهوجود نیامد با اینکه خیلی علاقهمند به فیلمسازی برای بچهها بود و حتی چند فیلم خوب ساخت اما عملا کارش در آن قسمت متوقف شد و چند سالی هم بیکار بود. اینها جریاناتی خودجوش است و تلاشهایی از جانب بچههایی که از قدیم ماندهاند. حال نگاه کنید در مقابل این فیلم شاید 150 فیلم دیگر نیز توسط یک گروه خاص که هر کدام سالی پنج فیلم در دفاترشان میسازند، تولید شده ولی هیچکدام از این فیلمها قابلدیدن و استفاده نبودهاند. حتی تلاشهای این افراد برای اینکه آثارشان را به اسکار بفرستند بینتیجه مانده. بهدلیل اینکه اساسا آنجا فقط یک نوع باندبازی است و در تفکر آن افراد چیزی به نام اینکه اثر هنری خلق شود، وجود ندارد. در گذشته تمام افکار و عقاید به نوعی در حد ظرفیت و توان کشور بهکار گرفته میشد ولی در حال حاضر شرایط بستهای بین یکسری از افراد که دفاتر سینمایی متعلق بهخودشان است، حاکم شده. کارگردان صادر شده از طرف خودشان است، فیلمبردار از دوستانشان است و... و در نتیجه مجموعهای از فیلمسازان کشور بیکار شدهاند و کسی نمیتواند به داد آنها برسد. بهنظرم باید تغییر بنیادین در وزارت ارشاد روی دهد.
فروزش: در درجه اول میخواهم بگویم از اینکه کلاه قرمزی و بچهننه فروش خوبی دارد، بسیار خوشحالم. دومین موضوعی که میخواهم بگویم این است که با دیدن این وضعیت هل نشویم. بهخصوص آنها که مترصد سوءاستفاده هستند، فردا شبیهسازی نکنند. مسئله تقلید و تقلید بد، به بیراهه کشیدن جریانی است که اتفاق میافتد. کلاه قرمزی بهخاطر پیشینهای که دارد و شیرینی پرسوناژی که خلق کرده، همواره مورد اقبال قرار میگیرد و ما به نوعی کودکی خودمان را در این شخصیت جستوجو میکنیم که این بخش نوستالژی کار است. یک بخش دیگر هم مربوط به این است که همه ما درونمان یک کودک داریم و به همین دلیل علاقهمندیم این فیلم را تماشا کنیم. با وجود تمام این دلایل که به آنها اشاره کردم باز هم میگویم نباید تکرار صورت گیرد خصوصا توسط افرادی که تخصص لازم را در این زمینه ندارند و بیشتر بهدنبال تجارت هستند. باید ادامه این راه را واگذار کنیم به دوستانی که این کار را بلدند و به بهبود وضعیت اقتصادی این سینما کمک میکنند. این رویدادی است که گل کرده و باید آن را به فال نیک بگیریم.
کرامتی: بهنظرم استثنا است، ولی حساب کنید کلاه قرمزی چند سال باید در ویترین باشد؟ مسئله اینجاست که امروز کلاه قرمزی به تنهایی مورد توجه قرار نگرفته بلکه اطرافیان این عروسک مانند پسرخاله، پسرعمهزا ، فامیلدور و... هر کدام برای تماشاچی جذابیت پیدا کرده و دلیلی شدهاند که مخاطب برای دیدن آنها به سینما برود؛ یعنی کلاه قرمزی امروز وسیلهای شده تا دیگران هم معرفی شوند. نکته اینجاست که خود آن عروسک هم جذاب است و مردم دوستش دارند که به دیدنش میروند اما واقعیت این است که چنین اتفاقی استثناست و نمیتوانیم بگوییم میتواند قاعده باشد.
- در دهه80 سینمای کودک شرایط نامطلوبی را پشتسر گذاشت. در ابتدای دهه90 چشمانداز این سینما را چگونه میبینید؟
طالبی: من کلا چشمانداز سینما و هر نوع هنری را در ایران خیلی مثبت میبینم. فکر میکنم هنرمندان خودشان هستند که بالاخره آثار درخشانشان را بهوجود میآورند؛ بهرغم تمام موانعی که وجود دارد و بهرغم تمام گروهسازیها، سدها و دیوارهایی که جلوی هنرمندان گذاشته میشود. این افراد در گذشته هم همیشه تلاش کردهاند و در هر عرصهای بالاخره آثار خوبی را بهوجود آوردهاند. ولی اگر یاری مدیران و مسئولان را در این زمینه داشتیم میتوانستیم خیلی جلوتر از کشور چین، ترکیه یا کشورهای دیگری باشیم که تحتتأثیر سینمای ایران بودند. ما میتوانستیم فراتر از آنها بایستم در صورتی که مسئولان و مدیران از فیلمسازان حمایت بیشتر و جدیتری میکردند.
فروزش: تمام مدیریت سینما در سرنوشت کار ما و اینکه چگونه به آن نگاه شود، تأثیرگذار است. باید آسیبشناسی شود که چرا دهه80 سالهای مطلوبی برای سینمای ما نبوده است. با نگاه همهجانبه به این موضوع و بررسی دقیق مشکلات سینما در این دهه میتوانیم به بهبود وضعیت این نوع از سینما امیدوار باشیم. باید ببینیم که در کشورهای دیگر چه کاری انجام میدهند که سینماهایشان پررونق است و ما هم از آن کمک بگیریم.
کرامتی: این از آن سؤالات ژورنالیستی است که من یا باید آرزویم را بگویم یا پاسخ بدهم سالی که نکوست از بهارش پیداست. مگر چه اتفاقی در سال 90و 91افتاده که ما بخواهیم بگوییم چه چشماندازی وجود دارد. البته این چشمانداز میتواند منفی هم باشد؛ به نوعی همین چیزی که امروز هم وجود دارد. ولی واقعیت این است که من خیلی امیدی ندارم؛ نه فقط به سینمای کودک که به همه سینما. زیرا فکر میکنم هر سال بدتر از سال قبل مدیریت میشود و تا زمانی که این شکل مدیریت در امور فرهنگی و بهخصوص سینما جاری است، بهنظرم امیدی نیست.