شما وقتی وارد حرم پیغمبر یا امام می‌شوی، قبل از آنکه شما سلام بدهی، آنها به شما سلام می‌کنند.


قرآن به پیغمبر می‌گوید: «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا» مومنان که نزد تو می‌آیند، «فَقُلْ سَلامٌ عَلَیکُمْ» (انعام/54) تو به آنها سلام کن. این مقام زائراست! امام زین‌العابدین با کاروان ناشناس مکه می‌رفت که به زوارها خدمت کند.
براساس آیه مباهله، علی، جان پیامبر است. هر دو، پدر امت هستند: «أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه» (بحارالانوار/ج16/ص95) علی جای پیغمبر خوابید و جان پیغمبر را نجات داد.

فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین که از دنیا رفت، پیامبر فرمود: یا علی! او تنها مادر تو نیست، مادر من هم هست. اینها همه یعنی اینکه جان همدیگرند. هردو 63سال عمر کردند. پیغمبر فرمود: «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا» (وسایل الشیعه/ج27/ص34) من شهر علم هستم و علی، راه ورود به این شهر.

پیغمبر فرمود: «حُسَینٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَین» (بحارالانوار/ج43/ص261) من از حسین هستم و حسین از من است. با آنکه حسین از علی است. پس یعنی: من از علی هستم و علی از من است.
صلوات بر پیامبر بدون یاد علی، ابتر است. در تمام کتاب‌های اهل سنت این حدیث آمده است که وقتی این آیه نازل شد: «إِنَّ‌الله وَ مَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/56) پرسیدند: یا رسول‌الله! «کیف نُصّلی» چطور صلوات بفرستیم؟ فرمود بگویید:‌اللهم صل علی محمد و علی آل محمد... و اگر کسی آل را نگوید، صلواتش ناقص است.
آیت‌الله احمدی میانجی یک حدیث برای من گفت از کس دیگری نشنیدم. کتابی به نام «مکاتیب الرسول» دارد. ایشان می‌گفت: یک روز امیرالمؤمنین، به‌خاطر کار، پیشانی‌اش عرق کرده بود. پیغمبر دستش را به پیشانی امیرالمؤمنین کشید و به خودش مالید. فرمود: می‌خواهم متبرک شوم به عرق پیشانی امیرالمؤمنین.

راه دعوت در اسلام چند چیز است: 1- حکمت و استدلال. 2- موعظه،3- گفت‌وگو و جدال 4- معجزه. آخرین راه هم این است که به همدیگر نفرین کنند. من نفرین به تو می‌کنم، تو هم به من نفرین ‌کن. هر نفرینی گیرا شد، او بر حق است و گروه دیگر باطل هستند.

سال دهم هجری، پیغمبر گروهی را برای تبلیغ نزد مسیحی‌های نجران فرستاد. آنها هم یک هیأتی را فرستادند اما زیر بار حق نرفتند.

آیه نازل شد: «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» (آل‌عمران/61) کسانی که حق را می‌فهمند، اما بعد از دانستن باز هم چانه می‌زنند، «فَقُلْ تَعالَوْا» به اینها بگو: بیایند، «نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ» ما بچه‌هایمان را دعوت ‌کنیم، شماهم بچه‌هایتان را دعوت کنید.

«وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ» ما زن‌هایمان را بیاوریم، شما هم زن‌هایتان را بیاورید. ما جانمان را می‌آوریم، شما هم جانتان را بیاورید. بعد به یکدیگر نفرین می‌کنیم. می‌گوییم: لعنت خدا بر دروغگو. هر نفرینی مستجاب شد، پیداست نفرین‌کننده حق است.

اینها گفتند: اجازه بدهید ما بررسی کنیم. رئیسشان گفت: نگاه کنید، اگر با دنگ و فنگ آمدند، پیداست پوک هستند. اگر چند نفری آمدند، مواظب باشید نفرین نکنند. اینها فردا دیدند پیغمبر آمد و علی بن ابی طالب و زهرا و حسن و حسین، پنج نفر هستند. بهانه گرفتند و رفتند. این ماجرا در دو کیلومتری مسجدالنبی واقع شد که الآن مسجد الاجابه است.