ترجمه - حمیدرضا خطیبی: دستگیری و توقیف 54 فعال سیاسی و حقوق بشر در امارات‌متحده‌عربی، پادشاهی‌های خودکامه و ریشه‌دار حوزه خلیج‌فارس را بار دیگر در کانون توجه جامعه جهانی قرار داده است.

 حاکمان حوزه خلیج‌فارس که به‌عنوان تنها امید حفظ ثبات نسبی در منطقه‌ای همواره ناآرام مورد حمایت شرکای امنیتی غربی‌شان قرار دارند، در واقع به‌شدت از تقاضای فزاینده برای مشارکت افراد و اصلاحات سیاسی در قلمروی تحت حاکمیت‌شان تکان خورده‌اند. در نخستین واکنش به این موج نارضایتی، پادشاهان و شیوخ منطقه به سیاست حمایت پدرانه روی آوردند و از اجرای برنامه‌های رفاهی با صرف میلیاردها دلار هزینه خبر دادند و کوشیدند ده‌ها هزار شغل جدید برای ساکنان قلمروهای خود ایجاد کنند. با این حال چنین اقداماتی نتوانست مانع از ابراز مخالفت شود و عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی‌ای را که موجب بروز نارضایتی شده است، رفع کند. در تمامی شش کشور عرب حوزه خلیج‌فارس، حاکمان در واکنش به ناکامی این رویه و برای حفظ قدرت و امتیازات خود این بار به سرکوبی مخالفین روی آورده‌اند.

این دور ناامیدکننده اتفاقات، پیامدهای مهمی در زمینه دوام و ادامه رابطه بین حکومت و جوامع حوزه خلیج‌فارس دارد. وقایع اخیر همچنین علامت سؤال بزرگی در برابر وجهه نیکوکارانه‌ای که نخبگان حاکم بر این کشورها از خود در میان نهادهای بین‌المللی و جامعه جهانی ترسیم کرده‌اند، قرار می‌دهد. سرکوبی امنیتی در امارات‌متحده - جامعه‌ای یکدست با ریشه‌های قوی قبیله‌ای که خود را درگیر ایجاد ساختارهای دولتی و نهادهای مدرن کرده است- بازتاب خاصی در منطقه دارد. علاوه بر این، پرسش‌هایی اساسی درباره آینده خانواده‌های خودکامه حاکم بر امارت‌های تشکیل‌دهنده کشور مطرح می‌شود؛ خانواده‌های حاکمی که واکنش غریزی‌شان به ظهور مخالفان داخلی تنها سرکوب و محوکردن آنهاست. ناتوانی آنها در درک شرایط زمانه و تحول گسترده‌ای که سراسر منطقه را فراگرفته، به‌معنای خطر از‌دست‌دادن کنترل اجتماعی و تضمین تغییر است؛ هنگامی که موسم تغییرات از راه برسد تغییر به یقین، ناگهانی و خشونت‌بار خواهد بود، نه تدریجی و مورد توافق و اجماع همگان.

پیامدهای داخلی

سرکوب فزاینده مخالفان، پیامدهایی داخلی به‌خصوص در زمینه هویت ملی و فضای عمومی در امارات‌متحده‌عربی دارد. شیطانی جلوه دادن اخوان‌المسلمین از سوی رسانه‌ها و نخبگان حاکم منجر به پروراندن ذهنیت آنها و ما شده است؛ ذهنیتی که هیچ‌گاه پیش از این در این کشور واقع در حاشیه جنوبی خلیج‌فارس مشاهده نشده بود. مردم اینک از جبهه مخالفان و چهره‌های سرشناس مخالفان سخن به میان می‌آورند؛ واژه‌هایی که پیش‌تر در جامعه یکدست و درهم‌تنیده امارات به گوش نمی‌رسید جامعه‌ای که مسائلی مانند اختلاف بین شیعه و سنی، از نوعی که در عربستان سعودی و بحرین مشاهده می‌شد در آن موضوعیت نداشت و جالب آنکه در موقعیتی این مسائل پیش آمده که امارات‌متحده‌عربی با بی‌ثباتی و بلاتکلیفی نسبت به آینده مواجه است؛ جامعه‌ای که حاکمان آن می‌کوشند مفهوم شهروند اماراتی را در جهان مدرن تعریف کنند و به جامعه جهانی بقبولانند.

طی دهه‌های گذشته، هویت ملی در امارات‌متحده‌عربی پیرامون شخصیت کاریزماتیک و روحیه نیکوکارانه پدر بنیانگذار ملت، یعنی شیخ زاید‌بن‌سلطان آل‌نهیان به‌وجود آمد. وی هفت امارت واقع در حاشیه جنوبی خلیج‌فارس را تحت لوای فدراسیونی در سال1971 بنیان گذاشت و خود ریاست آن را تا زمان مرگ در سن 86سالگی(نوامبر2004) برعهده گرفت.

مردم از هر رده سنی با وی احساس قرابت می‌کردند و حتی پس از مرگش نیز با احساس نوستالژی نسبت به سال‌های طلایی حکمرانی وی- سال‌هایی که امارات از مجموعه واحه‌هایی کوچک و مهجور در ساحل خلیج‌فارس به کشور کنونی بدل شد- به او و میراثش وفادار بودند. با این حال طی هشت سالی که از مرگ وی می‌گذرد، این چسب و عامل وحدت‌بخش به‌تدریج سست و ضعیف شده است و پسران وی نتوانسته‌اند از میان خود جایگزین مناسبی برای پر کردن جایگاه شیخ به‌عنوان نماد هویت و وحدت در کشورشان بیابند. در این حال، اصطلاح دیگران در اشاره به اصلاح‌طلبان از سوی هیأت حاکمه برای متحد کردن اماراتی‌ها پشت سر رهبرانشان در مقابل اصلاح طلبان و ارائه دیدگاهی روشن درباره آینده- که خلأ آن در شرایط کنونی به‌شدت احساس می‌شود- به کرات مورد استفاده قرار می‌گیرد.

پیامدهای بین‌المللی

تحولات رخ داده در امارات متحده برای جامعه جهانی اهمیت دارد. طی چند سال گذشته، حاکمان کشور تلاش کرده‌اند امارات را به مرکزی منطقه‌ای برای تجارت و کانونی برای نهادهای مدرنی که باید در خاورمیانه شکل گیرد، تبدیل کنند. بخش عمده‌ای از جذابیت امارات برای جامعه جهانی به تأکید حاکمان آن بر پذیرش سایر فرهنگ‌ها، پذیرش تنوع اجتماعی و نیز وجود مناطق آزاد تجاری برمی‌گردد. تلاش آنها طی سال‌های گذشته بسیار موفقیت‌آمیز بود و در نتیجه بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌های چندملیتی مهم و سرشناس دفاتری در این کشور ایجاد کردند. در این زمینه می‌توان به گشایش دفتر شبکه اسکای نیوز (بخش عربی‌زبان) در‌ماه می در ابوظبی اشاره کرد؛ دفتری که با حمایت مالی شرکت سرمایه‌گذاری رسانه‌ای ابوظبی راه‌افتاده است. باید اشاره کرد ریاست شرکت سرمایه‌گذاری رسانه‌ای ابوظبی را شیخ منصور بن زاید از فرزندان شیخ زاید فقید و مالک و رئیس باشگاه فوتبال منچسترسیتی بر عهده دارد. از دیگر نهادهای بین‌المللی‌ای که اقدام به گشایش دفتر، شعبه و نمایندگی در امارات کرده‌اند می‌توان به موزه‌های لوور و گوگنهایم و دانشگاه‌های سوربون و نیویورک و نیز گروهی از دانشگاه‌ها، همایش‌ها و آکادمی‌های بریتانیایی اشاره کرد. سرمایه لازم برای حضور این نهادها به‌طور کامل توسط حاکمان امارات تأمین شده است.

با دستگیری هر معترضی در امارات کار این نهادهای عمدتا فرهنگی و آموزشی برای توجیه ادامه حضور خود در کشوری که در برابر آزادی و ارزش‌هایی که رهبران امارات ادعای آنها را دارند، دشوارتر می‌شود. پس از نادیده گرفتن دستگیری‌های سال2011، ادامه سکوت نهادهای جهانی و غربی در قبال توقیف 50نفر از مخالفین آن هم بدون ایراد اتهام ، بیش از حد پرهزینه و گوشخراش خواهد بود. با این حال نکته طعنه‌آمیز در این میان آن است که نهادها و دولت‌های غربی به‌دلیل اهمیت استراتژیک و تجاری امارات‌متحده‌عربی احتمالا جنجال و هیاهویی در این‌باره به راه نخواهند انداخت. مانند بحرین، در امارات نیز آستانه تحمل دولت بسیار پایین‌تر از سوریه یا لیبی است. به‌نظر می‌رسد پذیرش این موضوع توسط غرب موجب تحریک مقامات ابوظبی می‌شود تا به‌خود اجازه دهند شرکای غربی‌شان را متقاعد کنند درباره سرکوبی مخالفان واکنشی نشان ندهند و در غیر این صورت به اصول ارزشی خود بچسبند و منافع سرشار خود را در این منطقه فراموش کنند. در بحبوحه تنگنای مالی و کاهش شدید هزینه‌های عمومی در غرب، تنها یک سازمان شجاع می‌تواند به این راحتی از خیر یک حامی مالی یا سرمایه‌گذار بگذرد.

کریستین کوتز اولریکسن، استاد محقق در مدرسه اقتصاد لندن
گاردین