عبدالله آلبوغبیش: امروز دیگر همه جا ردپا و نام و نشان قطر وجود دارد. کمتر رویدادی در منطقه خاورمیانه رخ می‌دهد که در آن نامی از قطر برده نشود. امیر این کشور هم همواره در سفر است؛ از نوار غزه به مصر و از مصر به تونس و از تونس به دیگر کشورهای عربی.

امیرقطر همراه همسرش

در نوارغزه پروژه‌های عمرانی را کلید می‌زند و در مصر، مبالغی میلیاردی در بانک‌ها به ودیعه می‌گذارد و میلیاردها دلار دیگر در قاهره سرمایه‌گذاری می‌کند. در سوریه سلاح میان گروه‌های مخالف توزیع و تقسیم می‌کند و در جایی که دستش نمی‌رسد، سیگنال‌های شبکه‌های عربی انگلیسی الجزیره را به نمایندگی از خود می‌فرستد. در جنوب فرانسه و در مناطق مسلمان نشین سرمایه‌گذاری می‌کند و نگرانی احزاب دست‌راستی فرانسه را برمی‌انگیزد و بخش عظیمی از جزایر کشور بحران زده یونان را می‌خرد. زمین‌های وسیعی را از مقام‌های سودانی در داخل کشورشان خریداری می‌کند و در آنها سرمایه‌گذاری کشاورزی و دامپروری می‌کند و همزمان میزبان مذاکرات سودان و گروه‌های مخالفش می‌شود. گروه‌های فلسطینی را بر سر میز مذاکره می‌کشاند و ولیعهد خود را روانه اردن می‌کند تا دفاتر حماس را در این کشور بازگشایی کند مبادا که رو به سوی ایران کنند. احزاب و گروه‌های لبنانی را برای آشتی به دوحه می‌آورد. پیش از سرنگونی نظام حاکم در یمن هم، به موازات طرح شورای همکاری خلیج‌فارس، به‌صورتی یکجانبه طرح و راهکار ارائه می‌دهد و در کویت متهم به تلاش برای براندازی نظام حاکم می‌شود. روابطی مستحکم با ترکیه دارد و در پشت پرده، فشردن دست مسئولان اسرائیلی را از یاد نمی‌برد.

قطر براساس آمار تابستان امسال حدود دو میلیون نفر جمعیت و مساحتی حدود 11هزار و 500 کیلومترمربع دارد. شمار نیروهای ارتش تنها حدود 390هزار نفر است و براساس آمار سال 2006، 10درصد تولید ناخالص داخلی را برای هزینه‌های نظامی تعریف کرده است. بنابراین قطر نه ارتشی قوی دارد و نه مساحتی فراخ و گسترده و حتی به‌علت نداشتن جاذبه‌های گردشگری نه چندان جلب‌نظرکننده، گردشگران را به بازدید از ساختمان‌های شبکه تلویزیونی الجزیره تشویق می‌کند. هر آنچه این کشور دارد چاه‌های عظیم نفت و گاز و دسترسی به آب‌های آزاد جهانی است. اما آیا قطر با همین دو ابزار توانسته یا خواهد توانست جایگاهی برای خود در منطقه ایجاد کند؟ برخی چنین عقیده دارند که همین دو مؤلفه باعث شده قطر پس از به قدرت رسیدن شیخ حمد به جای پدرش و انجام اصلاحات سیاسی - اقتصادی، به کنشگری منطقه‌ای در خاورمیانه تبدیل شود و بسیاری از رهبران خاورمیانه برای تصمیم‌گیری‌های کلان، ضرورت می‌دانند تا این کشور را در محاسبات خود درنظر گیرند.

در مقابل، برخی دیگر از ناظران سیاسی علت درخشش ستاره اقبال قطر را به عبور این کشور از ملی‌گرایی عربی و واقع‌بینی رهبرانش در سیاست‌های خارجی و همسویی با سیاست‌های جهانی غرب می‌دانند و معتقدند که قرار‌گرفتن در دایره قدرت‌های جهانی و مشخصا ایالات متحده باعث شده تا این کشور بتواند نقشی منطقه‌ای را با عنایت و حمایت واشنگتن به‌عهده گیرد. دسته‌ای دیگر از ناظران، نگاهی متفاوت دارند و هر‌چند تأیید می‌کنند که قطر در سیاست خارجی‌اش کاملا همسو با غرب رفتار می‌کند اما براین باورند که این کشور با توجه به جایگاه منطقه‌ای و بهره‌مندی از منابع غنی نفت و گاز و در نتیجه درآمدهای سرسام آور و در سایه غیاب کنشگران اصلی عربی (سوریه، مصر و عراق) توانسته است طرحی کلان را از سوی هژمونی جهانی یعنی ایالات متحده به‌دست‌گیرد و اینگونه امیر آن با آسودگی خیال به نوار غزه سفر می‌کند بی‌آنکه اعتراض اسرائیل را برانگیزد و واشنگتن این سفر را در چارچوب کمک‌های انسان‌دوستانه تعریف می‌کند، بی‌آنکه دوحه را به تلاش برای شکست محاصره تحمیل شده بر نوار غزه یا زمینه‌سازی‌ برای بهره‌برداری حماس از این سفر متهم سازد.

قطر از نگاه این ناظران سیاسی، دولت - شرکتی است که حامل ایدئولوژی خاصی نیست و از ویژگی‌های یک ملت برخوردار نیست و با توزیع ثروت در میان اقشار جامعه، راه هرگونه اعتراض یا نارضایتی را بسته و مردم را از سیاست به دور داشته است و در مقابل، رهبرانش با انگیزه بنا نهادن ارکان قدرتی منطقه‌ای بر ویرانه‌های قدرت‌های سنتی خاورمیانه، ماموریتی کلان را به‌عهده گرفته‌اند که بخشی از آن از طریق سرنگون‌سازی‌ نظام‌های پوسیده در تونس، لیبی و مصر پیاده شده است و بخشی دیگر در سوریه در حال پیاده‌سازی‌ است یا اینکه ‌باید در آینده در فلسطین پیاده شود.

اما نقطه اشتراک تمام دولت‌ها، احزاب و گروه‌هایی که امروز قطر در نهان و آشکار از آنها حمایت‌های مالی و مادی کرده اسلامگرایی آنهاست. در مصر، در تونس، لیبی، سوریه و فلسطین، قطر تنها از اخوان‌المسلمین یا گروه‌های همفکر و نزدیک به آنها حمایت می‌کند و حتی در درگیری‌های سوریه، سلاح‌های خود را مشخصا روانه لانه‌های اسلامگرایان همفکر اخوان‌المسلمین می‌سازد. آیا قطر به‌دنبال پیاده کردن پروژه‌ای اسلامگرایانه در خاورمیانه است و آیا تبلیغ و گسترش تفکر اسلامی مبنای هزینه‌های میلیاردی قطر است؟ به‌نظر می‌رسد پس از شکست تجربه‌های سوسیالیسم و ملی‌گرایی در جهان عرب، اکنون نوبت به تجربه اسلامگرایی در این محدوده جغرافیایی 220میلیون نفری رسیده است و برای مهار آن باید سوار موج اسلامگرایی شد؛ یعنی همان کاری که تلویزیون الجزیره در ابتدای شروع به کارش و در میانه دهه گذشته به‌عهده گرفت؛ بهره‌گیری از احساسات ملی‌گرایانه در جهان عرب و حمایت از دوجنگ معروف در قلب خاورمیانه آن هم با دشمن اصلی ملت‌های عربی یعنی اسرائیل. الجزیره توانست در این جنگ‌ها چنان تصویری از خود ترسیم کند که بیننده عرب قبله خبری خود را در الجزیره ببیند و نگاه خود به جهان سیاست را از دریچه آن بازتعریف کند.

اکنون قطر همان سناریو و سیاست را در باب اسلامگرایی به‌عهده گرفته و چنان جریان‌های اسلامگراها را مورد ناز و نوازش قرار‌می‌دهد که اسلامگرایان در موضعگیری‌ها و در نتیجه جهت‌دهی‌های قطر هیچ شک و تردیدی به‌خود راه نمی‌دهند. آیا پس از این جلب اعتماد، فاز بعدی پروژه بزرگ در خاورمیانه کلید خواهد خورد؟

کد خبر 191619

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز