خدا از ما چه خواسته است؟ از ما خواسته که بخوریم، کار کنیم. کار کنیم تا بخوریم. بخور؟ اگر برای خوردن بود که گاو بیشتر میخورد، راحتتر میخورد، پوستکندن و سرخکندن و ظرفشویی هم ندارد. اگر برای شهوت بود کاش مرغ و خروس بود. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56)؛ ما آمدیم بنده خدا باشیم.
موضوع بحث ما دادگاه قیامت است. در دادگاه قیامت چه میگذرد؟ اول: تشکیل پرونده. قرآن میفرماید: «وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ»(زخرف/80)؛ فرشتگانی را قرار دادیم، کارهای شما را مینویسند. «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ» (ق/18)؛ لبی که تکان میدهی، تمام کلماتت ثبت میشود. ریزها را هم مینویسند. «وَ کُلُّ صَغیرٍ وَ کَبیرٍ مُسْتَطَرٌ» (قمر/53)، پرونده که تشکیل شد، تکمیل میشود: «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/12)؛ یعنی هم خلاف را مینویسند، هم آثار آن را مینویسند. گواهان چه کسانی هستند. قرآن میفرماید: «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهید» (ق/21)؛ هر انسانی یک فرشته شاهد اوست. «لِتَکُونُوا شُهَداءَ» (بقره/143)؛ امام صادق فرمود: گواه هر امتی امام آن امت است. خود زمین گواهی میدهد: «یَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا» (زلزله/4)
خود خدا: «و الشاهد لما خفی عنهم»؛ در دعای کمیل داریم. روز قیامت دست شهادت میدهد. پوست دست حرف میزند که من چه کردم. انسان به دستش میگوید: «لِمَ شَهِدْتُمْ» (فصلت/21)؛ چرا علیه من شهادت میدهی؟ میگوید: دست خودم نیست. «أَنْطَقَنَاالله الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْء» (فصلت/21)؛ آن خدایی که ما را با گوشت زبان به سخن آورد، با این گوشت هم میتواند نطق را بهوجود آورد.
پرونده را به متهم میدهند. میگویند: «اقْرَأْ کِتابَک» (اسراء/14)؛ نامه عملت را بخوان. «کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً»، خودت بگو با تو چه کنیم؟ قرآن میگوید: «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِم» (ملک/11)؛ اینها به گناهشان اعتراف میکنند. تقاضای جبران میکنند: «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً» (سجده/12)؛ ما را برگردان به دنیا عمل صالح انجام میدهیم. میگویند: دیگر برگشتنی نیست.
انسان آنجا میبیند هیچی ندارد. از همه افراد استمداد میکند. «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ» (حدید/13)؛ ای خوبها، یک نگاهی به ما کنید ما از نور شما اقتباس کنیم. کمکی به ما کنید. «أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُالله» (اعراف/50)
استمداد از بدها میکند: «إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعا» (غافر/47)؛ ما بلهقربانگوی شما بودیم. میگویند: ما خودمان در جهنم هستیم. تو آمدی از من کمک بگیری. سراغ شیطان میروند،ای خدا لعنتت کند. میگوید: «فَلا تَلُومُونی» مرا ملامت نکنید. «لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» خودت را ملامت کن. من که تو را هل ندادم. «دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ» (ابراهیم/22)؛ من به خیلیها کیش کیش کردم، تو آمدی، یک عده هم نیامدند. میروند نزد مسئول جهنم میگویند: «ادْعُ لَنا رَبَّک» (بقره/68)؛ از پروردگارت بخواه، «یُخَفَّف» لااقل تخفیف بده. «یَوْماً مِنَ الْعَذابِ» (غافر/49)؛ یک روز کم کنید. آخر خط نزد خود خدا میآیند. میگویند: «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها» ما را از این جهنم خارج کن. «قَالَ اخْسَُواْ فِیهَا وَ لَا تُکلَِّمُونِ» (مؤمنون/108)؛ خفه شوید. یادتان هست هرجای دین را گفتند، متلک گفتید. خدایا قبل از مرگ ما را ببخش.