با توجه به اهداف بلند مدت آموزش و پرورش در تربیت افراد خلاق و اندیشمند و با توجه به تغییر و تحولات ذهنی و میزان اطلاعات دانشآموزان امروزی، تحولات اساسی در منابع درسی و روشهای آموزشی و شیوههای تدریس لازم و ضروری به نظر میرسد.
به همین دلیل معلمان، شاهد انتشار کتابهای گوناگونی در زمینه الگوهای تدریس هستند که به نسبت سالهای گذشته تعداد این کتابها بیشتر شده است.اما پرسش مهم این است: آیا تجربههای گذشته نشان نمیدهند که الگوهای تدریس و شیوههای به کار گرفته شده در نظام آموزشی دورههای پیشین به طور کامل موفق نبودهاند؟آیا میزان امکانات ما در مراکز آموزشی متناسب با الگوهای تدریس وارداتی بوده است؟
جواب دادن به این سؤالات زمانی منصفانه به نظر میرسد که بدانیم هر ساله با وجودی که در امر آموزش و پرورش دانشآموزان خلاق چندان موفق نبودهایم، اما شاهد هستیم که تعداد معدودی از دانشآموزان در المپیادهای علمی با شرکت در دورهای تکمیلی و فشرده مدالهای متعددی برای کشورمان به ارمغان میآورند.
آیا لازم نیست که از تجربیات این کلاسها ی فشرده و روشهای تدریس به کار گرفته مطلع شد و از آنها استفاده کرد؟ به نظر میرسد وقت آن رسیده باشد که با پژوهشی که در آموزش و پرورش و تربیت دانشآموزان خلاق در کشورهای گوناگون و حتی در کلاسهای فشرده آمادگی المپیاد در کشور خودمان به عمل میآوریم، راهکاری برای بالا بردن کیفیت آموزشی و ارتقای سطح علمی دانشآموزان حاصل شود. چرا که هدف در انتخاب بهترین شیوه تدریس و رسیدن به نهایت موفقیت، پرورش دانشآموزان خلاق، با تفکر جستوجوگر است و طبق گفته پیاژه ما چیزی را بهتر میفهمیم که به قسمی خود آن را آموخته باشیم.
در این زمان، متأسفانه کمترین اهمیت به روش تدریس داده میشود. باید از معلمانی تقدیر شود که حداقل دست به پژوهشی تازه جهت تغییر در روش تدریس خود زدهاند. زیرا آنها میدانند هدف این نیست که دانشآموزانی را تربیت کنیم که با دیدن یک جمله پرسشی به دنبال اولین متن مناسب با آن سؤال در کتاب درسی خود باشند و فعالیت دیگری انجام ندهند.
ایجاد علاقه و انگیزه در کلاسهای درسی که خود معلم پژوهشگر باشد، قدر مسلم محسوستر از کلاسهایی است که معلم فقط گوینده و حافظ جملات کتاب و تحویل گیرنده مطالب آموخته شده به دانشآموزان باشد وتین معتقد بود هدف این نیست که بیاموزیم چگونه محاسبه کنیم بلکه باید اصولی را که براساس آن کار میکند، بشناسیم.
در کلاسهایی که فعالیت و تحقیق محور اصلی تدریس است، گرچه روش به ظاهر غیرمعمول است، اما شیوه تدریس، کاری انقلابی است. زیرا تفکر دانشآموز را برمیانگیزد. هیلدا تابا صاحبنظر بزرگ در برنامههای درسی، معتقد بود اگر آموزگار پژوهشگر و خلاق باشد، جریانات تفکری را در کلاس پردازش میکند زیرا او جریانات تفکررا مبتنی بر سه رویکرد میدانست:
1 - تفکر و تحقیق را میتوان آموخت و سپس با انتخاب شیوه برتر تدریس برای توسعه خلاقیت به کمک شاگردان رفت تا تفکر کنند.
2 - تفکر سبب درگیر شدن فعال فرد و مطالب است و در نهایت او را با مشاهداتی که داشته به مفهوم سازی و درک بیشتر مطالب سازمان میدهد.
3 - جریانات تفکر و تحقیق در توالی و قانونمندی شکل میگیرد، یعنی کسب نتیجه مطلوب از تدریس، مستلزم چیرگی روشهای جدید و نو بر مهارتهای معین قبلی است که چندان موفق نبوده است.
بنابراین با نگرشی که بر تحقیق و پژوهش در امر تدریس میتوان داشت کلاسهای خلاق و دانشآموز علاقهمند را میتوان تربیت کرد که با هدایت درست از دانش خود در مسیر زندگی استفاده کنند، چرا که طبق گفته بور: ما در صحنه بزرگ هستی، تنها تماشاگر نیستیم بلکه بازیگر هم هستیم.