ولی خود ما تا چه حد با این صفات آشنا یا بیگانهایم. آیا حاضریم در زندگی اجتماعی یا فردی خود گاهی گذشت کنیم، به نفع دیگری کنار برویم، برای نجات جان کسی پیشقدم شویم و خود را بهخاطر دیگران به خطر بیندازیم.
چرا بعضی افراد میتوانند ازخودگذشتگی کنند و برای کمک به دیگران یا نجات آنها گامی بردارند ولی عدهای دیگر حتی فکر آن را هم به ذهن خود راه نمیدهند و گمان میکنند همیشه افرادی هستند که برای این کارها پیشقدم شوند و نیازی به انجام اینگونه کارها از جانب آنها نیست!
متأسفانه در بعضی جوامع امروزی این صفات کمکم دارند رنگ میبازند و چه بسا تنها میتوان نامی از آنها در صفحات بعضی کتابها یافت، ناباورانه به آنها چشم دوخت و پس از مدتی نیز آنها را به فراموشی سپرد.
اما واقعا ایثار و از خود گذشتگی به چه معناست؟ ایثار و فداکاری بهمعنای بخشیدن و عطا کردن است و همچنین بهمعنای مصلحت غیر را بر منفعت خود مقدم داشتن که درجه نهایت سخاوت است.
قبل از هر چیز باید بدانیم آیا در وجود همه ما صفاتی مانند فداکاری و ازخودگذشتگی نهفته است؟ نکته قابل توجه این است که چه خود ما رفتاری فداکارانه داشته باشیم یا نه، همه ما فداکاری و از خود گذشتگی را تحسین میکنیم. اما رفتار چیست؟ تعریف رفتار از لحاظ روانشناسی فعل و انفعالات و عملکردهای درونی و بیرونی است که انسان برای رفع نیازهای جسمی و روانی خود و ایجاد تعادل و رسیدن به حال خوب به آن متوسل میشود.
منشأ رفتار هم فعل و انفعالات درونی است که در همه موجودات زنده (مانند رفع نیاز تشنگی، گرسنگی، خواب و...) مشترک است.
اما علاوه بر این نیازهای اولیه، انسان برای عبور از مراحل رفع نیازهای زیستی و رسیدن به مراحل بالاتر باید از مراحلی مانند احساس ایمنی، دوری از خطر، رفع نیاز وابستگی، نیاز عزت نفس، پیشرفت و کشف استعدادهای درونی نیز عبور کند و همه اینها براساس فرایندی است که در ذهن فرد براساس عقیده، عادت، علاقه یا مخالفت ارزیابی میشود و با توجه به آن رفتار بروز و ظهور مییابد. بنابراین ریشه رفتارهای فداکارانه نیز از همین عوامل ناشی میشود.
چرا فداکاری میکنیم؟
اما رفتارهای فداکارانه و ازخودگذشتگی چگونه ظهور و بروز مییابند؟ درواقع هر رفتار برای رفع یک نیاز جسمی و روانی صورت میگیرد. ابتداییترین انگیزه رفتار، رفع نیازهای زیستی است و در مرحله بعد تأمین امنیت و ایجاد احساس آرامش و در همین مرحله است که ترس از مجازات و امید به پاداش میتواند محرک بروز رفتار آدمی باشد.
معمولا ارضای نیاز به پیشرفت و مورد تأیید بودن، انسان را به حال خوبی نمیرساند؛ حالتی که در آن احساس رضایت خاطر، آرامش، امیدواری و گرایش به مهربانی کردن در او تقویت میشود و برای خود او نیز بسیار لذتبخش است. بنابراین آثار تمام رفتارها بهخود شخص برمیگردد اما چگونه میتوان رفتارهای فداکارانه را که طی آن انسان نهتنها نیازهای زیستی بلکه احساس امنیت و گاه بسیاری از نیازهای روانی را هم پشت سر میگذارد توجیه کرد؟
اگر مراحل حیات موجودات را براساس تولد، رشد، تولیدمثل، سالمندی و مرگ تعریف کنیم، متوجه میشویم که انسان در بعضی مراحل با بقیه موجودات مشترک است. ولی هر قدر از خود و نیازهای فردیاش فراتر رود به مراحل بالاتری از کمال نزدیک میشود. درواقع انسان وقتی از لحاظ روانی به مراحل بالاتری از کمال میرسد، این توانایی را خواهد داشت تا منفعت مادی و معنوی خود را فدای مصلحت دیگران کند و این همان رفتاری است که فداکاری، گذشت و بخشش نام میگیرد.
بدینترتیب اینگونه رفتارها را ما خود بهطور اختیاری برمیگزینیم و از روی اراده، نیت و تصمیم انتخاب میکنیم. بنابراین انجام اینگونه رفتارها در ما نهتنها ناراحتی، غم و احساس بدی بهوجود نمیآورد بلکه باعث پویایی، جنبش، ارتقا و رضایت و شادمانی هم خواهد شد و در نتیجه انگیزه ما را برای انجام دوباره آنها تقویت میکند.
رفتارهای ناشی از فداکاری و کمککردن به دیگران باعث میشود ما بهعلت برتری خود نسبت به موجودات دیگر پی ببریم؛ زیرا توانستهایم فراتر از نیازهای غریزیمان گام برداریم و با زیر پا گذاشتن منفعتی از خود، مصلحت فرد یا افراد دیگری را تأمین کنیم و در این میان عشق به دیگران مهمترین عاملی است که میتواند باعث تحقق چنین فرایندی شود.
عوامل مؤثر در فداکاری
محققان میگویند نتایج بسیاری از آزمایشها نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض هورمون آکسیتوسین باعث میشود اشخاص در مقایسه با افراد دیگر اعتماد بیشتری از خود نشان دهند و در نتیجه داشتن این حس خوب و اطمینان و اعتماد به یکدیگر، بهتر و بیشتر میتوانند به یکدیگر کمک کنند و درنهایت فداکاری و از خودگذشتگی داشته باشند.
آکسیتوسین مادهای است که بهطور طبیعی در ناحیه هیپوتالاموس مغز تولید میشود که مسئول تنظیم انواع فرایندهای روانی ازجمله احساسات و هیجانات است. به علاوه این ماده بر دیگر بخشهای مغز نیز که عملکرد آنها با رفتارهای اجتماعی و عاطفی در ارتباط است تأثیر میگذارد. همچنین مطالعات نشان دادهاند که آکسیتوسین میان مادر و فرزند هم نقش مهمی دارد، حس معاشرت و دوستی را تقویت میکند و میتواند موانعی مانند بیاعتمادی و ترس از آسیب رسیدن از طرف دیگران را نیز تا حدود زیادی کاهش دهد.
بدینترتیب متوجه میشویم که چرا بعضی افراد روحیه نوعدوستی، حس همکاری و درنهایت فداکاری و ازخودگذشتگی بیشتری نسبت به بقیه دارند. البته محیط، آموزش و نوع تربیت فرد نیز در این میان بسیار مؤثر است؛ مثلا کودکی که در خانوادهاش شاهد رفتاری دوستانه، مهربانی و احساس خوب و ناشی از صلح نسبت به دیگران است در آینده با کودکی که در خانوادهای بزرگ شده که اعضای آن هیچگونه توجهی به همدیگر ندارند، احساس خوبی به غریبهها ندارند، با دوستان زیادی رفتوآمد نمیکنند و به غریبهها هم بیاعتمادند بسیار متفاوت است. البته آموزشهای اجتماعی در جامعه نیز نقش مهمی در این میان دارد؛ مثلا فردی که میبیند مهربانی و کمک به دیگران در حد توصیه از طرف مربیان و معلمان باقی میماند و هیچگاه به آن عمل نمیشود، کمکم یاد میگیرد که نباید رفتاری ناشی از مهربانی، فداکاری و از خودگذشتگی داشته باشد اما وقتی شاهد مهربانی و فداکاری دیگران است طبعا این روحیه در خود او هم تقویت میشود. بدینترتیب نوع تربیت خانوادگی و آموزشهای اجتماعی در بروز رفتارهای ایثارگرانه بسیار مهم است.
متأسفانه در جامعه امروزی شاید بهعلت پیشرفتهای بیشتر تکنولوژیک، افراد وقت زیادی برای همدیگر ندارند. گاهی به جای شنیدن حرفهای یک دوست یا گرفتن دستی از یک نیازمند یا کمک به یکدیگر و... آنقدر گرفتار زندگی ماشینی خود هستیم که انگار فراموش میکنیم فضیلت ما نسبت به سایر موجودات چیست! گاه به جای شنیدن حرف نزدیکترین دوست خود، ساعتها پشت کامپیوتر یا ماشینی مشابه آن نشستهایم و سرگرم کار کردن با آن هستیم، بیآنکه حتی توجهی به اطراف خود داشته باشیم! غافل از آنکه رسیدن به حس شادمانی ناشی از کمک به دیگران هیچ جایگزینی نمیتواند داشته باشد.در واقع انسانهای نیازمند اگر احتیاج به کمک دیگران دارند، انسانهای بینیاز هم نیازمند کسانی هستند که به آنها کمک کنند تا به حسی دلنشین و خوشایند دست یابند.
برای بروز رفتارهای ناشی از فداکاری، ایثار و گذشت وجود بعضی عوامل در فرد بسیار مهم است؛ مثلا اعتقاد و ایمان قوی یکی از نیرومندترین عوامل در بروز رفتارهای ایثارگرانه است. فداکارهایی هم که در طول تاریخ در راه اعتقادات افراد صورت گرفته، نشاندهنده قدرت این عامل درونی در بروز رفتارهای ایثارگرانه در افراد است. علایق ملی، میهنی و اعتقادات فرهنگی و اجتماعی هم از عوامل مهم و محرک بروز رفتارهای ایثارگرانهای است که شاهد نمونههای بسیاری از آنها در طول تاریخ هم بودهایم.
اما برای رسیدن به حس خوب رضایت ناشی از کمککردن به دیگران حتما نباید منتظر فداکاریها و ازخودگذشتگیهای بزرگ باشیم؛ بلکه موقعیت ابراز اینگونه رفتارها هر روز و هر ساعت در دسترس ماست. زمانی که میتوانیم گرهی از کار یک فرد بگشاییم و شخص ناراحتی را خوشحال کنیم، با کلامی مهرآمیز فردی را راهنمایی کنیم و... همه اینها در حد خود میتوانند احساس رضایت و شادمانی را برای ما به ارمغان آورند.
حرکت در مسیر آرامش
فداکاری هم مانند هر رفتار دیگری میتواند عوامل تشدیدکننده یا تضعیفکنندهای داشته باشد. ما از طریق فداکاری نیازهای روحی خود را برطرف میکنیم و با رسیدن به احساس رضایت و خشنودی از لحاظ معنوی نیز بیشتر رشد میکنیم. در فداکاری عواملی مانند عوامل ذاتی و سرشت انسانها و تربیت و آموزش بسیار مؤثرند و برای تأثیرگذاری بر آنها باید بر تغییر این عوامل تأکید کرد. در این میان میتوان به عوامل تربیتی (در خانواده یا جامعه) و آموزشی توجه کرد.
معمولا رفتارهایی که از سوی دیگران تشویق و تأیید میشوند بیشتر از سوی افراد پذیرفته و تکرار میشوند؛ مثلا وقتی فرزندتان اسباببازی خود را به دوستش میدهد، اگر با تشویق از جانب شما مواجه شود، خواه ناخواه باز هم آن را تکرار میکند ولی وقتی او را شماتت کنید، او هم دیگر آن کار را تکرار نخواهد کرد. در واقع گذشت، بخشش و فداکاری تجربهای است که احساس شادمانی و ثمربخش بودن را در انسان زنده میکند و افرادی که آموختهاند درنهایت صمیمیت و بدون خودستایی به دیگران خدمت کنند، عمیقترین لذت زندگی و موفقیت واقعی را تجربه میکنند.
احساس ناامنی و نارضایتی
اما در مقابل، هستند کسانی هم که کمتر به کمک و یاری دیگران توجه دارند و نمیخواهند از مال، جان یا وقت خود برای دیگران مایه بگذارند. اینگونه افراد در زندگی همیشه نگران از دست دادن مال و ثروت خود هستند؛ بنابراین دچار احساس ناامنی، ترس و دلهره میشوند.
این در حالی است که به دیگران با احساسی از شک، تردید و دودلی نگاه میکنند و تصور میکنند دیگران میخواهند از آنها سوءاستفاده کنند. بنابراین طبیعی است که دیگران هم توجهی به آنها نشان نمیدهند و از آنان کنارهگیری میکنند و در نتیجه آنها هم تنها و گوشهگیر میشوند و همین انزوا و گوشهگیری عامل بروز بسیاری از مشکلات برای این افراد خواهد شد.اما افراد نیکوکار و فداکار با بخشش به دیگران، علاوه بر اینکه ریشه غرور و خودخواهی را از خود دور میکنند با افزایش اعتماد به نفس و احساس رضایت و خشنودی، دچار تنهایی و ناامنی نمیشوند. درواقع نتیجه کار این افراد قبل از هر کس باعث احساس شادمانی در خود آنها میشود و بدینترتیب موجبات سلامت روحی و روانی شخص را نیز فراهم میآورد.
the-exponet. com
artormanliness. com
ترجمه: یکتا فراهانی