گروه محیط زیست - اسماعیل عباسی: در هفته‌های اخیر و در میان انبوه خبرهای مهم و حساس سیاسی و اجتماعی، خبر مربوط به سرنوشت باغ گیاه‌شناسی نوشهر شاید کمتر توجه‌برانگیز بود.

در یک طرف، مجریان راهسازی بر اجرای بی‌‌چون و چرای جاده کمربندی اصرار می‌ورزند و در سوی دیگر،‌ زندگی باغی که به مرور و طی سالیان دراز گنجینه‌ای از فلور گیاهی ایران در آن گرد آمده، در معرض نابودی قرار گرفته است. این قبیل داشته‌های گرانقدر پژوهشی - کارگاهی تنها در بستر علاقه و فداکاری کارشناسان عاشقی فراهم آمده‌اند که خود از نوادر روزگار بوده‌اند. چنان باید دلسوخته ثروت و میراث‌های ارزشمند طبیعت متنوع و کم‌نظیر وطنت‌باشی که عمری را برای ساختن مجموعه‌ای کم‌نظیر همچون باغ گیاه‌شناسی یا نمونه‌هایی از این دست صرف کنی. غافل از آنکه در گذر زمان ممکن است برخی ضرورت‌ها که از بخشی‌نگری دستگاه‌های اجرایی برمی‌خیزد، گنجینه گیاه‌شناسی را چنان کم‌مقدار جلوه بدهد که به‌آسانی قربانی یک جاده کمربندی شود.

شک ندارم، آنهایی که در فکر ساختن این جاده هستند،‌ هدف‌هایی مثل کاستن از بار ترافیک درون‌شهری و رفاه یک جامعه شهری و مسافران را پیش‌رو دارند؛ مشکل نه مربوط به آنهاست و نه به بنیانگذاران مجموعه‌ کم‌نظیر و بی‌جانشین باغ گیاه‌شناسی ‌نوشهر. مسئله را باید در رشد نگران‌کننده یکی از آفات خطرناک محیط‌زیست ایران جست‌وجو کرد. آفت بخشی‌نگری و نبود نظارت متمرکز و کلان زیست‌محیطی بر روند اجرای پروژه‌های بزرگ مقیاس در سراسر کشور است؛ طبیعت سرزمین پهناور ما ایران که از لحاظ تنوع آب‌وهوایی و گونه‌های زیستی با ویژگی یک قاره در عین حال تعادل زیستی بسیار ناپایدار و شکننده‌ای دارد.

طی هزاران سال این تعادل بر پایه رفتارهای قانونمند زمین چنان شکل گرفته که زندگی تمامی عناصر موجود در خاک، آب‌و هوا و گونه‌های زیستی گیاهی و جانوری ایران را به هم مرتبط کرده است و بریدن هرکدام از این عناصر می‌تواند، زندگی پایدار دیگر عناصر را با خطر جدی روبه‌رو کند.

ما عادت کرده‌ایم، زندگی در کره زمین را تنها با زنده‌بودن انسان‌ها بسنجیم در حالی که بدون تداوم حیات زمین از طریق همکنشی بسیاری از موجودات، زندگی آدمی هم وجود نخواهد داشت. پیوستگی زندگی در پهنه ایران با همین هماهنگی‌ها و نیازهای متقابل دوام آورده است؛ همچنان که جنگل‌‌ها، رودها، دریاچه‌ها و دو دریای بزرگ در شمال و جنوب کشورمان در واکنش متقابل امکان تداوم حیات در این سرزمین را به وجود آورده‌اند.

با نگاهی به پیامدهای زیانبار نادیده‌گرفتن قوانین زندگی‌بخش محیط‌زیست و طبیعت در جهان می‌توان به اهمیت توسعه پایدار در سایه نظارت پیوسته و کلان بر طرح‌های توسعه آگاهی یافت. وارونگی دما و مه دود کشنده شهر لندن در سال 1953 که بسیاری از شهروندان را به کام مرگ فرستاد و هزاران نفر را راهی مراکز درمانی کرد، زنگ خطر را برای نظریه معروف «آدام اسمیت»، فیلسوف اسکاتلندی که با شعار «بگذار باشد، بگذار بگذرد»، مجوز نادیده‌گرفتن قوانین زمین را صادر کرده بود، به‌صدا درآورد.(1)

در راستای آن نظریه، بی‌آنکه قوانین حساس تعادل زیستی و همکنشی عناصر طبیعت دیده شوند هزاران طرح بزرگ در قالب سدسازی، نیروگاه‌ها و فرودگاه‌های غول‌آسا، بزرگراه‌های چندبانده با هدف تأمین رفاه آدمی به اجرا درآمدند و کمتر نقطه‌ای از جهان از این هجوم بی‌حساب و فاقد آینده‌نگری درامان ماند. اما امروزه جهان ما با یک بحران سراسری و فراگیر زیست‌محیطی روبه‌روست. کمبود مواد غذایی، کمبود آب، افزایش بهای انرژی، تغییرات ویرانگر آب و هوایی و خشکسالی‌های پی‌در‌پی به همراه توفان‌های دریایی بی‌سابقه موسوم به سونامی، از پیش‌درآمدهای نگران‌کننده این بحران هستند.

در ایران و تنها به این دلیل که نظارت متمرکز کارشناسان محیط‌زیست و منابع طبیعی بر اجرای طرح‌های بزرگ‌مقیاس و کلان وجود نداشته است، بیش از نیمی از جنگل‌های کشور از دست رفته‌اند و هزاران هکتار از زمین‌های حاصلخیز بر اثر فرسایش خاک و هجوم شن‌های روان تبدیل به بیابان شده‌اند.

ظاهرا آنچه بر مبنای بخشی‌نگری در اجرای طرح‌های کلان به حساب نمی‌آید، ثروت عظیمی به نام منابع طبیعی است که به شکل دارایی اشخاص حقیقی یا حقوقی با آن برخورد می‌شود. تجربه‌های تلخ دیگر کشورها به تنهایی کافی است تا در این روند بازنگری جدی شود. در دهه70میلادی، پس از آنکه با تحریم نفتی خودخواسته کشورهای عربی در برابر غرب عربستان و لیبی درصدد بهره‌گیری از آب‌های ذخیره‌شده در اعماق لایه‌های زمین موسوم به آب‌های فسیلی برآمدند و هر دو به مرحله تولید و صدور غلات رسیدند. اما امروزه با خشک‌شدن 90درصد چاه‌های آب و خالی‌شدن سفره آب‌‌های زیرزمینی روبه‌رو هستند.

در ایران براثر بهره‌برداری بی‌رویه از سفره‌های آب زیرزمینی، کاهش سطح آب این سفره‌ها در بسیاری مناطق از جمله سمنان و کرمان به حدی رسیده که امکان احیای این سفره‌ها را از بین برده است. این مشکل روزافزون در سایه بخشی‌نگری به وجود آمده و رشد کرده است. نادیده گرفتن قوانین حیاتی و به‌هم‌پیوستگی عناصر طبیعی در منابع طبیعی ایران، ثروت بزرگ و بی جانشینی‌را ‌ به تاریکی می‌راند و نسل‌های آینده را از این موهبت محروم می‌کند.

مشکلات برآمده ازخشک‌شدن زاینده‌رود و روند نگران‌کننده کاهش سریع آب دریاچه ارومیه و از بین رفتن شمار دیگری از اکوسیستم‌های مهم آبی در کشور ایجاب می‌کند تا هر چه زودتر یک سامانه متمرکز و قانونمند با اختیارات کافی برای نظارت و ارزیابی دقیق زیست‌محیطی طرح‌های کلان و بزرگ‌مقیاس کشور به وجود آید 1- نجات محیط‌زیست- نوشته لستر براون- ترجمه دکتر حمید طراوتی- انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد- 1391

برچسب‌ها