اگرچه تحرکات لابی صهیونیستی برای توقف مذاکرات پای ثابت همه تحلیلهاست و این ناشی از واقعیتهای موجود است اما انگشت اتهام بسیاری از تحلیلگران و رسانهها چنانچه در خلال مذاکرات هم آشکار بود، به سمت وزیر امور خارجه فرانسه و نقش تعیینکننده او در ناکامی مذاکرات نشانه رفته است. فرانسویها نیز از اینکه به چنین نقشی متهم شوند ابایی نداشتند؛ چه اینکه در پایان مذاکرات فابیوس علنا اعتراف کرد که پاریس قادر به همراهی با دیگر متحدین برای توافق هستهای با ایران نیست.
اینکه چرا فرانسه در این مرحله حساس بازی را برهمزده، سؤالی است که مورد توجه بسیاری از محافل سیاسی و رسانهای است. قبل از اینکه به چرایی نقش منفی فرانسه در بازی پرداخته شود باید به 2نکته توجه کرد: اول اینکه فضا، ظرفیت و شرایط برای بازی منفی فرانسه و ناکام گذاشتن مذاکرات در مجموعه 1+5 فراهم بود چراکه از یک طرف این مجموعه هنوز آمادگی کنارآمدن با ایران در یک مقطع زمانی کوتاه پس از یک دوره بیاعتمادی متقابل 10ساله را ندارد.
از طرف دیگر با توجه به نقش پررنگ و فعال فرانسه، دیگر اعضای 1+5 فضا و امکان مانور فرانسه برای جهتدهی به مذاکرات را فراهم ساختند؛ چراکه در بسیاری از موارد آلمان و انگلستان و بعضا آمریکا مواضع و حساسیتهای فرانسه را قبول کرده و از آن حمایت علنی و پنهانی داشتند. در غیر اینصورت این توان وجود داشت تا آنها با رایزنی فرانسه را مجاب به همراهی در مذاکرات کنند. نکته دوم هم تحرک ویژه لابیهای اسرائیل در میدان فرانسه بود.
برخلاف دورهای گذشته مذاکرات، تمرکز محافل سیاسی و اقتصادی صهیونیستی برای ناکامی مذاکرات هستهای ایران و 1+ 5 در دور اخیر بر فرانسه بود. بهعبارت دیگر فرانسه از ظرفیت بیشتری برای تأثیرپذیری از لابی اسرائیلیها با توجه به نکتهای که در ذیل این مطلب میآید، برخوردار بود.
فرانسویها نیز علنا این مسئله را بر زبان رانده و خواهان درنظر گرفتن منافع اسرائیل و کشورهای عرب منطقه در مذاکرات و توافق هستهای احتمالی با ایران بودند. این مسئله نیز از قبل مشخص بود و هیأت دیپلماتیک ایران با درک مسئله حساب ویژهای را برای فرانسویها در مذاکرات باز کردهبود. دیدار روسای جمهور ایران و فرانسه در حاشیه اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک و همچنین سفر وزیر امورخارجه به فرانسه و دیدار با وزیر خارجه این کشور قبل از ورود به ژنو در این راستا قابل ارزیابی است.
در تحلیل عملکرد فرانسه در قبال مذاکرات اخیر ژنو، علاوه بر درنظر گرفتن مجموعهای از عوامل سیاسی مختلف که برخی در بالا اشاره شد، یک عامل اساسی و بنیادی را نباید نادیده گرفت و آن رفتار سیاسی سنتی فرانسویها در قبال شرکا و رقبای منطقهای و بینالمللی آنهاست. فرانسویها همواره درگذار تاریخ سیاسی معاصر تلاش داشتهاند رفتاری متفاوت و از موضع بالا در اروپا و عرصه بینالمللی بازی کنند. این رفتار ریشه در تعصب خاص فرانسویها نسبت به فرهنگ، سابقه تاریخی و زبانی آنها دارد که در مقطعی از زمان در رقابت با رقبای منطقهای آنها یعنی انگلستان و آلمان و در زمانی دیگر در قبال قدرتهای جهانی مانند آمریکا بروز و ظهور پیدا کرده است.
رفتارشناسی فرانسه پس از جنگ جهانی دوم در فرایند شکلگیری اتحادیه اروپایی و همچنین حوزه یورو قابل توجه است. در این فرایند هر زمان فرانسه میداندار بوده، روند شکلگیری اتحادیه تقویت شده اما هرزمان فرانسه در موضع ضعف و در حاشیه قرار میگرفت، این روند تضعیف شده است. شاقول رفتار فرانسه در این تحولات نیز قدرت مانور انگلستان در معادلات منطقهای و بینالمللی بوده است. بنابراین هرجا پاریس قدرت برتر بوده، نقش مثبت در روند تحولات بازی کرده، اما هرجا در حاشیه بوده، سعی در اختلال و برهمزدن بازی داشته است.
این نوع رفتار البته به ماهیت حاکمان فرانسه نیز بستگی داشته؛ بهگونهای که در دوره سارکوزی تعامل میان پاریس و واشنگتن با توجه به روحیه تعاملگرای راستگرایان بالا بود اما در دوره اخیر با حاکمیت چپگرایان و روحیه ناسیونالیستی بالای آنها، این تعامل در قبال انگلستان و ایالات متحده کمرنگ شده است.
با این تحلیل و با توجه به میدانداری آمریکا در مذاکرات هستهای ایران، روح فرانسوی در مذاکرات 1+5 حلول کرده است. اخلال مقامات پاریس در مذاکرات ژنو بیش از آنکه مبتنی بر منافع واقعی این کشور باشد، بیشتر در راستای روح متکبرانه و اثبات خود است؛ مسئلهای که به خوبی از سوی محافل صهیونیستی و دولتهای مرتجع عرب منطقه شناسایی شده و آنها از این رفتار فرانسویها با تطمیع و تشویق سیاسی و اقتصادی نهایت بهرهبرداری را کردهاند. اگرچه تجربه ثابت کرده که این رفتار نمیتواند پایدار باشد، تلاش در جهت مهار و کنترل این رفتار با تقویت لابیهای اقتصادی و سیاسی در کوتاهمدت میتواند مؤثر باشد.
* عضو هیات علمی دانشگاه