تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۳

یکتا فراهانی: اینکه« آیا دنیای زنان و مردان با یکدیگر متفاوت یا شبیه است و چرا اینگونه است؟»

بارها و بارها مطرح شده و هر کسی دراین‌باره نظری دارد اما بخواهیم یا نخواهیم بدون آگاهی از این تفاوت‌ها یا شباهت‌ها نمی‌توانیم به خوبی در کنار یکدیگر زندگی کنیم. وقتی شناخت کافی از دنیای شخصی که داریم با او زندگی می‌کنیم، علایقش، خواسته‌هایش و نوع نگاهش به زندگی نداشته باشیم، چگونه می‌توانیم به او احترام بگذاریم و توقع داشته باشیم او نیز به ما احترام بگذارد. در واقع هنگامی که می‌خواهیم شناخت بیشتری از جنس مخالف داشته باشیم در تلاش برای شناخت بیشتر خود و رسیدن به آرامش بیشتر در زندگی خواهیم بود؛ زیرا با کشف شباهت‌ها و تفاوت‌های خود با دیگران می‌توانیم خودمان را نیز بهتر بشناسیم.


تفاوت زنان و مردان از دوران کودکی قابل مشاهده است. در شرایط یکسان، آنها بازی‌هایی را انتخاب می‌کنند که بیشتر با روحیه‌شان سازگار است؛ دخترها با بازی‌های خود احساساتشان را بیان می‌کنند و زودتر با دیگران صمیمی می‌شوند در حالی که پسران هنگام بازی بیشتر می‌خواهند رقابت کنند تا برنده شوند و برتری خود را نشان دهند. در نوجوانی دختران شخصیت درونی خود را رشد می‌دهند و نیازی نمی‌بینند خودشان را اثبات کنند. در حالی که پسرها به پرورش شخصیت بیرونی خود توجه می‌کنند و دوست دارند خود را اثبات کنند، برای همین هم بیشتر به رقابت می‌پردازند و دوست دارند با برنده شدن، توانایی‌هایشان را اثبات کنند.

پسران به ورزش، علوم فضایی و ریاضیات بیشتر علاقه دارند. در حالی که دختران خواندن و نوشتن را بیشتر دوست دارند و معمولا از خواندن رمان لذت می‌برند. در مقایسه با دختران، پسرها بیشتر ریسک می‌کنند، کمتر حرف می‌زنند و در دنیای عاطفی نیز مهارت زیادی کسب نمی‌کنند. در حالی که دختران کمتر دست به خطر می‌زنند، از گفت‌وگو با دوستان خود لذت می‌برند و عاطفی‌ترند. مغز مردان به‌گونه‌ای طراحی شده که همه امور به‌صورت جداگانه دسته‌بندی و بایگانی می‌شوند؛ بنابراین نمی‌توانند چند کار را به‌طور همزمان انجام دهند؛ درصورتی که زنان می‌توانند به راحتی چند کار را با هم انجام دهند.

ما متفاوتیم

اما چرا زن و مرد تا این اندازه با یکدیگر فرق دارند. بررسی‌های زیادی دراین‌باره انجام شده و نتیجه گرفته شده که در واقع سیستم بیولوژی زنان و مردان با هم فرق دارد و اطلاعاتی که اکنون در این زمینه به‌دست آورده‌ایم، به ما امکان می‌دهد بهتر بتوانیم یکدیگر را بشناسیم.

در واقع بسیاری از رفتارهای ما ریشه در بیولوژی ما دارد و با توجه به اینکه می‌دانیم بیولوژی دو جنسیت با هم متفاوت است، می‌توانیم بهتر به‌علت بروز رفتارهای گوناگون از جانب زنان و مردان پی ببریم. هر جنسیت خصوصیات ارزشمندی دارد که می‌تواند برای طرف مقابل جالب، ناآشنا و قابل کشف باشد و بسیاری از همین تفاوت‌هاست که باعث شادی و نشاط بیشتری برای برقراری ارتباط با یکدیگر می‌شود.

البته هنگامی که ما از یکدیگر مطالب بیشتری می‌آموزیم، شباهت بیشتری نیز به هم پیدا می‌کنیم و بدین‌ترتیب در شرایطی قرار می‌گیریم که بتوانیم به شکل مؤثرتری با هم ارتباط برقرار کنیم. در واقع زن و مرد می‌توانند ویژگی‌های یکدیگر را بیاموزند اما توجه به این تفاوت‌ها نباید باعث تنش در روابط شود بلکه توجه به تفاوت‌ها و درک آنها به ما کمک می‌کند تا به نزدیکی و صمیمیت بیشتری با جنس مخالف برسیم.

تأثیرات محیط

در واقع ژن‌های ما روی جنسیتمان تاثیر می‌گذارند. تبادل و تاثیر متقابل میان این دو عامل سبب می‌شود که دو جنسیت با هم تفاوت داشته باشند و هر یک از ما رفتاری متفاوت از دیگری داشته باشیم ولی طبیعت فقط باعث بخشی از تفاوت‌های میان ما می‌شود. مطمئنا جامعه نیز با توجه به تفاوت‌های میان دو جنس، توقعات و انتظارات متفاوتی از آنها دارد. حتی مادران و پدران نیز انتظارات متفاوتی از پسرها و دختران خود دارند. اینها مسائل مختلف و زیادی را درباره تفاوت‌های میان جنسیت مطرح می‌کنند اما چند درصد از تفاوت‌های میان جنسیت‌های مختلف را جامعه وضع می‌کند؟آیا استعدادهای ویژه جنسیت و برداشت‌های ما در دستگاه عصبی‌مان حک شده‌اند یا این نوع فرهنگ ماست که این موارد را تحمیل می‌کند؟

به محض آنکه متولد می‌شویم محیط روی ما تاثیر می‌گذارد. این موضوع که تجربیات ما می‌تواند بر مغز ما تاثیر بگذارد به این نکته اشاره دارد که شرطی شدن‌ها و بیولوژی‌ ما درهم آمیخته‌اند. وقتی با دختران به‌گونه‌ای رفتار می‌کنید که او یک دختر است از او بیشتر یک دختر می‌سازد. جامعه و فرهنگی که پسرها و دخترها در آن رشد می‌کنند عامل بسیار مهمی است. معمولا اشخاص دوست دارند با دخترها بیشتر حرف بزنند اما به پسرها می‌گویند خودشان با اسباب‌بازی‌هایی مانند ماشین و تفنگ بازی کنند.

اینکه دخترها در ریاضیات ضعیف‌تر به‌نظر می‌رسند ممکن است با اجتماعی شدن آنها رابطه داشته باشد. بسیاری از دختران که نمرات ریاضی کمتری به دست می‌آورند، به این دلیل است که به آنها گفته می‌شود در درس ریاضی ضعیف‌تر از پسرها هستند. به‌علاوه دخترانی که در کلاس‌های دخترانه حضور دارند، در مقایسه با دخترانی که در کلاس‌های مختلط درس می‌خوانند نمرات بهتری در امتحانات ریاضی می‌گیرند.

برقراری ارتباط

تفاوت‌های میان زنان و مردان در زمینه برقراری ارتباط بیشتر از زمینه‌های دیگر است؛ مشکلاتی مانند سوءتعبیر از سخن‌های یکدیگر، گوش دادن به حرف‌های همدیگر و اینکه اغلب نمی‌توانیم گفت‌وگوی موفقی داشته باشیم. حال آنکه توانایی برقراری ارتباط مؤثر می‌تواند روی اجزای یک رابطه تاثیر بگذارد.

بسیاری از زن‌ها عقیده دارند مردها اصلا به حرف‌هایشان گوش نمی‌دهند یا از حرف‌های آنها خیلی زود خسته یا ناراحت می‌شوند و همین موضوع برقراری ارتباط را دشوار می‌کند. اما چه باید کرد؟ قسمتی از این مشکل مبنای بیولوژیک دارد. مدارک و شواهد علمی زیادی هست که نشان می‌دهد مردان به‌طور متفاوتی از زنان گوش می‌دهند، درک می‌کنند یا حرف می‌زنند. در واقع دستگاه‌های شنوایی ما با هم فرق دارند. دختران تازه متولد شده می‌توانند بهتر از پسرهای هم‌سن و سال خود صداها را بشنوند و آنها را بررسی کنند.

البته این باعث نمی‌شود مردان و زنان به‌طور متفاوتی بشنوند اما تفسیر مغزشان از آنچه می‌شنوند متفاوت است. تحقیقات نشان می‌دهد که مردان معمولا اطلاعاتی را که می‌شنوند، به‌طور کلی متفاوت پردازش می‌کنند که این را باید در تفاوت‌های مغزی آنها جست‌وجو کرد. به‌طور کلی زنان بیشتر از نیمکره چپ مغز خود برای تولید کلام و درک سخنان دیگران و از نیمکره راست خود برای برخورد با کارها استفاده می‌کنند. به علاوه به‌نظر می‌رسد زنان هنگام گوش دادن و حرف زدن از درصد بیشتری از مغز خود استفاده می‌کنند.

مقابله با استرس

در اغلب موارد زنان و مردان به دلایل متفاوتی استرس پیدا می‌کنند. طرز تجربه کردن استرس از طرف ما با یکدیگر فرق دارد و تاثیری که شرایط استرس‌برانگیز بر ما دارند هم به لحاظ فیزیکی و هم ذهنی متفاوت هستند. به همین دلیل شیوه‌های مقابله ما برای برخورد با استرس هم فرق دارد و همین تفاوت‌هاست که منجر به اختلافات میان ما می‌شود. بنابراین طبیعی است که در شرایط دشوار عکس‌العمل زنان و مردان با یکدیگر متفاوت و برای همدیگر عجیب باشد. درصورتی که اگر بتوانند با یکدیگر همکاری داشته باشند نتیجه بهتری خواهند گرفت. بررسی‌ها نشان می‌دهند معمولا زنان بیش از مردان دچار استرس می‌شوند و شاید یکی از دلایل این تفاوت این باشد که زنان نقش‌های چندگانه‌ای بازی می‌کنند. زن‌ها بخش مهمی از مسئولیت در قبال فرزندان و کار در خانه را عهده‌دار هستند و این در حالی است که بسیاری از آنها بیرون از منزل هم کار می‌کنند.

زنان در برخورد با استرس از مکانیسم‌های متفاوتی استفاده می‌کنند و مردها از اختلافات ناشی از استرس بیشتر از زنان آسیب می‌بینند؛ مثلا مردها در مقایسه با زن‌ها بیشتر با اختلالات ناشی از فشار خون مواجه می‌شوند و بیش از زن‌ها به سوءمصرف مواد‌مخدر روی می‌آورند. همچنین در شرایط سخت ساکت می‌شوند و گوشه‌گیری می‌کنند. در حالی که زنان سعی می‌کنند با کمک گرفتن از دیگران به‌ویژه زن‌های دیگر از میزان ناراحتی و اضطراب خود کم کنند. این نوع برخورد نه‌تنها به آنها کمک می‌کند که راحت‌تر با خطرات فوری کنار بیایند بلکه با حملات ناگهانی استرس هم بهتر برخورد می‌کنند.

موفقیت در ارتباط

زنان و مردان هنگامی که در دوران‌های مختلف آشنایی با یکدیگر هستند رفتارهای متفاوتی خواهند داشت. مردها معمولا در شروع رابطه علاقه بیشتری از خود نشان می‌دهند. در حالی که زن‌ها هر چقدر بیشتر از ارتباط می‌گذرد، اطمینان و اعتماد بیشتری پیدا می‌کنند و به ادامه ارتباط علاقه بیشتری نشان می‌دهند. البته آنچه زوج‌ها از یکدیگر انتظار دارند از هر مرحله از ازدواج به مرحله دیگر تغییر می‌کند. افراد در دوران نامزدی از یکدیگر انتظار دارند یکدیگر را خیلی خوب ارزیابی کنند و طوری رفتار می‌کنند که طرف مقابل را نرنجانند. در حالی که زوج‌ها هنگامی با یکدیگر صمیمی‌تر می‌شوند که نظر آنها را درباره خودشان تایید کنند. برای فهم بیشتر این موضوع می‌توانید به رابطه بین خود با فرزندانتان توجه کنید. چیزی که یک کودک سه‌ساله از شما می‌خواهد با احتیاجات یک نوجوان 15ساله کاملا متفاوت است. همین موضوع در مورد زوج‌ها نیز صادق است. در هر زمان و در هر مقطعی از ارتباط، رفتارهای خاصی برای شما مطلوب است. هنگامی که سال‌ها با همسرتان زندگی کرده‌اید، از او انتظار دارید در هر شرایطی در کنار شما باشد و هیچ‌گاه شما را تنها نگذارد. در واقع افراد با توجه به انتظارات و خواسته‌های خود با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند.

توجه به فرزندان

توجه زنان و مردان به فرزندانشان نیز متفاوت است؛ به‌گونه‌ای که زن‌ها احساس می‌کنند همسرانشان به اندازه آنها فرزندشان را دوست ندارد. در حالی که به‌نظر نمی‌رسد چنین چیزی واقعا درست باشد ولی مشخص است که مردها به‌صورتی متفاوت از زن‌ها وظیفه بزرگ کردن فرزندانشان را برعهده دارند. پدرها بیشتر از مادران به فرزندانشان استقلال می‌دهند.

البته بخش دیگری از این موضوع مربوط به اجتماعی است که در آن زندگی می‌کنیم؛ یعنی خیلی مهم است که خود ما در دوران کودکی چگونه تربیت و بزرگ شده‌ایم. والدین معمولا به دخترها بیشتر توجه می‌کنند زیرا به‌نظرشان آنها ضعیف‌تر هستند. شاید به همین دلیل هم هست هنگامی که دخترها بزرگ می‌شوند، آنها نیز در مقایسه با مردها توجه بیشتری به فرزندانشان دارند.