ببخشید که چندماه گذشته نتوانستیم آنطور که باید و شاید در خدمت باشیم. عوضش این ماه در خدمتیم و شاید هم ماههای بعد بیشترتر در خدمت باشیم. شعار این ماه ما این است: بخند تا برف ببارد، برف شادی.
قربان شما، کافهچی
* * *
نیشونوش
میخواهیم شما را به یک کنسرت موسیقی زنده دعوت کنیم. درست است که کنسرت موسیقی مرده وجود ندارد. اصلاً کنسرت یعنی همین که موسیقیاش زنده باشد. حالا بفرمایید این گوشهی دنج کافه تا بچهها آماده بشوند و سازهایشان را کوک کنند من یک کمی دربارهی این ترانه سخننمایی کنم.
گوشتان را بیاورید جلو تا واقعیتی را بگویم: این ترانه خیلی مزخرف است، ولی برای آرامش مخ خیلی لازم است. البته خیلی طولانی بود و ما وقتی قیچی برداشتیم و کوتاهش کردیم قابل تحملتر شد. حالا این شما و این هم اجرای زندهی ترانهی کافه نیشگون با صدای نیشگلی:
گوشگوشگوشپاککن
دوپس دوپس دوپس... دوپس دودوپس... دوپس دودوپس...
دلم میخواد سوار شم
سوار یک گوشپاککن
برم تو گوش بابا
بابای حرف گوش نکن
بهش بگم بابا جون
به حرف من گوش بکن
حرف مامان پری رو
بیشتر از این گوش نکن
یهکم منو نیگا کن
منو فراموش نکن
لالای لالای لای
لالای لالای لام
اگه به من گوش ندی
منم میشم گوش پاککن
میرم تو گوش بابا
بابای حرف گوش نکن
خب، این ترانه با همین ملودی تا فردا که خوب است تا پنجشنبهی دیگر هم میتواند ادامه داشته باشد. ما که حوصله نداریم، شما اگر دارید ادامهاش بدهید.
نیشگلی خان
(عضو انجمن شاعران مادرمرده)
نیشخوان
در نیشخوان این ماه شما را دعوت مینماییم گوش جان بسپارید به حکایتی جدید از عهد قدیم که در آن اگر پند نیست لااقل قند هست، اگر هم قند نباشد لبخند که هست.
اندر حکایت نصیحت علمیکاربردی پدر به فرزند به هنگام مرگ
حکایت کردهاند در زمانهای خیلی دور، پدری در بستر بیماری فرزندش را هدیهای داد و گفتا: «ای فرزند، پس از مرگم این صندوقچه را بگشای و به گنج درون آن دست پیدا کن.»
پسر صندوقچه را بگرفت و در انتظار مرگ پدر روزشماری همی کرد. اما پدر نمیمرد که نمیمرد. پس پیش پدر رفتا و گفتا: «پدرا، اجازه فرما در صندوقچه را گشوده و به گنج بیرنج دست همی یابم.»
پدر گفتا: «نه، هرگاه زمان رفتن رسید، خودم میروم و تو را با گنجت تنها خواهم گذاشت.»
پسر هرروز به صندوقچه نگاه همی کرد و مرگ پدر از خدا همی خواست. تا همین دو سه روز پیش که پدر به رحمت خدا برفت و ما را داغدار همی نمود. آری پدر مرد و پسر به صندوقش همی رسید.
پس از مراسم ختم و شب هفت، پسر شاد و (البته غمگین ازمرگ پدر) در صندوق بگشود تا گنج خویش به کف آورد. ناگهان انگشت حیرت به دندان گرفت و گفت: «هییییی!»
درون صندوق چیزی ندید جز یک ساعت شماطهدار. ابتدا فکر کرد شاید چرخدندانهاش از طلا و شمارههایش از الماس باشد، با پیچگوشتی در را بگشود و دید نه، از همین پلاستیکیهای معمولی است. اما کنار پیچ سوم کاغذی بود که پدر با خط خوش رویش نوشته بود: «پسرم همواره به تو گفته بودم وقت طلاست. اینک نیز همین را میگویم و از تو میخواهم طلاهایت را دور نریزی و از وقت خویش بهرهوری بهینه بنمایی.»
چه خوش حکیمالحکما فرموده: آن کس که زمان را قدر داند بر صدر نشیند و آن کس که زمان را قدر نداند، بر صدر ننشیند.
میرزا کافیخان میکسآبادی
(ملقب به کافیمیکس)
تصویرگریها: مهدی صادقی
فال نیش
فال آشکشک برای متولدین ماه مهر
چشمتان را چهارتا نکنید و نگویید خدا مرگم بده، مگه فال آشکشک هم میشه! بله که میشه. به قول بتهوون در سمفونی شماره هشت «کار نشد نداره، کار نشد نداره. دیری دیری دارا دارام.» حالا کاسههای آشتان را بیاورید جلو، رویش کشک بریزید و به تصویر کشکها بنگرید تا عرض کنیم چه فال کشکآلودی دارید.
وای! یک هیولا اینجاست. هیولایی سفید و مو فرفری. هیولا حیوان بدشگونیه. باز اگر سگ بود یه چیزی. بههرحال مواظب خودتان باشید. واخواخ! به زودی حالتون بد میشه. بله، بهخاطر پرخوریه. به هرحال آدم هیولا هم که باشه با خوردن دوکیلو تخمه و سه کیلو انار و ۱۸ کیلو هندوانه راهی اورژانس میشه دیگه. ولی اشکالی نداره. خوردن و مردن بهتر از آرزو به گور بردنه.
عدد متولدین مهر این روزها ۱+۵ است. بهخاطر همین شما اهل مذاکره و گفتوگو هستید و از همین راه کارتون پیش میره. فقط مواظب این «جان کری» باشین یه وقت جیبتون رو نزنه. بچهی خوبیه، بعضی وقتا شیطون میره تو جلدش.
واخواخ! اینجا رو! شکل یک دماغ میبینم. معلومه یک عمل جراحی سرپایی در پیش دارید. احتمالاً عمل دماغه. بعضیها بهش میگن عمل بینی. شما گوش ندین. اگر هم دادین نگران نباشین. کمک به پزشکان دماغلوژیست خودش نوعی عمل نیکوکاریه.
ستارهی بخت و اقبال شما چیزه، نپتون. نپتون ستارهی خوبیه. یک کمی شلختهاس، ولی بهتر از هیچیه. شما هم البته بهتان میخورد شلخته باشید. از این آدمایی که تو اتاقشون همهچی درهم برهمه. عین جمعهبازار توش همهچی پیدا میشه از کتاب و دفتر گرفته تا زنگولهی گوساله و قطبنمای «کریستف کلمب» و لاستیک زاپاس تریلی و مسواک.
در این ماه گمشدهی خودتون رو پیدا میکنین. بله حتماً پیداش میکنین. گمشدهی شما احتمالاً لای همون خرتوپرتهای اتاقه. دیگه چی؟ هیچی. این بود فال کشکی شما.
(فالنوش)
نیشنهاد کتاب
کیف پول گرسنه
نمیدونم کی این جمله رو گفته: دنیای بدون شعر مثل کولهی بدون هلههوله میمونه. و ما چون خیلی هلههوله دوست داریم، پس شعر هم خیلی دوست داریم. و چون اهل طنز هستیم، شعر طنز هم خیلی بیشترتر دوست داریم. حالا با این مقدمه برویم سراغ یک کتاب با حال و هول. این کتاب شامل شعرهای طنز یک نوجوان دیروز، جوان امروز، پیر فردا یعنی فاضل ترکمن است. فاضل اسم این کتاب را گذاشته: «کیف پول من گرسنه است» خب لابد کیف پولش گرسنه است دیگر وگرنه آبروریزی نمیکرد.
لاله ضیایی هم برای این شعرها تصویرهای بامزهای کشیده است. ناشر این کتاب پیدایش است که با این شمارهی تلفن موجود میباشد: ۶۶۹۷۰۲۷۰ و میتوانید اطلاعاتی دربارهی تهیهی کتاب بگیرید. مثلاً بپرسید: قیمت کتاب چنده؟ آنها هم بگویند: قابل نداره، ۴۵۰۰ تومان. بعد بپرسید: از کجا بخریم؟ اونا هم جواب بدهند: از فلان جا. به همین سادگی.
در انتها ضمن تشکر از فاضل ترکمن بهخاطر اشعار خوشمزهاش تکهای از شعرش را به اشتراک میگذاریم.
کافهچینو
مدتیه کثیف بودن مد شده
دور از حموم و لیف بودن مد شده
کثیف بودن میگن یه پاکلاسه
آدم ژولیده چه با کلاسه
دلش میخواد موهاش هوایی باشه
مثل جزایر هاوایی باشه
دلش میخواد تیپ بزنه همیشه
تیپ که بدون مد روز نمیشه
نیشخبر
آکواریم تعطیل شد
قرار بود بچههای یک مدرسهی باحال به دوچرخه بیان و از ما بازدید کنند. هروقت ما این خبر رو میشنویم حس خاصی پیدا میکنیم. حس خاص و خیلی خیلی خاص. یادمون به زمانی میافته که ما دانشآموز بودیم و واسه بازدید از باغوحش ما را به آن مکان غیرانسانی میبردند. آموزگار گرامی میگفت: «این شیره، این گندهه فیله، این گورخره ...» ولی خدا به ما رحم کرد. میدونید چی شد؟ برف اومد و همهی مدارس تعطیل شدند. ما نمیدونیم وقتی برف میآد باغوحش تعطیل میشه یا نه.
بیمهی شخص خالص
خبر دوم اینکه، بالأخره ما به ساختمان جدید همشهری اسبابکشی کردیم. اگر چه الآن دیگر کاملاً جاگیر شدهایم ولی یکی اینجا هست که عزا گرفته. اون کسی نیست جز آقای ادبیات و طنز که دنبال سردبیر میگرده که خسارت بگیره. آخه میدونین قاشق چاییخوریش توی اسبابکشی قُر شده و دیگه چاییهاش رو شیرین نمیکنه.
ضدیخ برای موتور دوچرخه
خبر سوم اینکه، ما هنوز واسهی عید برنامهریزی نکردیم. دوست داریم یه ویژهنامهی توپ واسهتون بترکونیم و حسابی حالتون رو سرجا بیاریم. ولی هنوز تو کف سرمای زمستونیم و مخمون یخ زده. اگه ضدیخ سراغ دارین به ما معرفی کنید. فعلاً پیشاپیش نوروز رو تبریک میگیم.
میرزا کافی خان میکسآبادی
(کافی میکس)