تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۷:۰۱

همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: ژانری نیست که کوئن‌ها تجربه نکرده‌باشند، با این همه درون لوین دیویس یکی از متفاوت‌ترین کارهای آنهاست که کمتر هم دیده‌شد.

مهم نیست که جوئل و اتان کوئن برای فیلمشان چه نوع ژانر را در نظر می‌گیرند. آنچه مهم‌است و توسط آنها ثابت شده این است که آنها هرگز قواعد ژانر را رعایت نمی‌کنند؛ حتی اگر روایت‌شان درباره‌ موسیقی فولکور دهه 60 باشد.

داستان آخرین ساخته‌ی کوئن‌ها در سال 1961 می‌گذرد و روایت‌شان در باره‌ی جوانی است که پی عشق زندگی‌اش یعنی موسیقی می‌رود اما در منهتن دهه 60 قرار نیست هر کسی در دنیای موسیقی به بتی خاص تبدیل گردد. لوین دیویس نشانه‌ی بارز چنین جوانانی است که هر چه بیشتر تلاش می‌کند کمتر موفق می‌شود.

در فیلم قرار نیست ماجراجویی خاصی را شاهد باشیم. به نوعی در درون لوین دیویس بیشتر با معرفت شناختی و انسان شناختی افراد طرفیم تا اینکه قرار باشد مثلا چالش‌ها را نظاره‌گر باشیم. اگر یک مرد جدی و یا بارتون فینک را دیده باشید پس باید درون لوین دیویس را نیز در کنار آنها قرار دهید.

در واقع درون لوین دیویس می‌تواند اثری مربوط به سینمای خالص به سبک کوئن‌ها  باشد اما این سینما دیده نمی‌شود. درون لوین دیویس  به جایی برای پیرمردها نیست ؛ شهامت واقعی و  پس از خواندن بسوزان و نه  به دیگر ساخته‌های کوئن‌ها ارتباط ندارد. شاید بتوانیم این فیلم را در کنار لبوفسکی بزرگ بگذاریم. با این همه باید در نظر داشت قرار نیست هر فیلم کوئن‌ها را ارتباط پذیر دانست.

برای مثال آنچه در درون لوین دیویس شاهد هستیم هیچ جذابیتی برای تماشاگر غیر نیویورکی ندارد چرا که کل فضا‌ی کوچک قصه مربوط به آنجاست. فیلمنامه البته پر و پیمان است و به لحاظ شخصیت پردازی عالی است.

ما با یک جوان اهل موسیقی طرفیم که در منهتن کار می کند، دارای ویژگی‌های خاص عصبی است، محال است وارد جایی شود و دعوا راه نیندازد. اعتماد به نفس ندارد و در کل سرشار است از ناتوانی‌های خاص. در واقع او را همینگونه روی پرده‌ی سینما می‌بینیم. اما چه فایده؟ داستان کشش این را ندارد که ما متوقع باشیم تا دیویس حتما موفق هم بشود.

از طرفی می توانیم بگوئیم درون لوین دیویس یک سینمای شخصی از کوئن ها است که حتی مذهب خودشان را نیز تنیده و شرح داده‌اند.

کوئن‌ها دنبال این بودند که آرزوی دوران نوجوانی خود را تصویر کنند. بامزه اینجاست که آنها اصلا نیویورکی نیستند. شاید آنها دوست داشتند که فیلمی درباره باب دیلن بسازند اما به عنوان یک شخص غیر واقعی! در واقع "لوین دیویس" کوئن‌ها می‌توانست چیزی شبیه باب دیلن از کار در بیاید اما نتوانست.

طبق معمول طنز هتاک و گاهی آیتم‌های سادیستیک هم در داستان کوئن‌ها می‌بینیم. چنانکه در سکانس افتتاحیه فیلم؛ دیویس یک آهنگ بشدت غمگین را در یک کلوب درجه یک می‌خواند و آواز درباره دار زدن است.

بعدها می‌بینیم که دیویس بارها کتک خورده است و این آهنگ را به همان رویکرد نسبت می‌دهیم. همین المان‌ها می‌تواند تماشاگر را از پیگیری فیلم منصرف کند. نه اینکه این داستانک‌ها ربطی به لوین به عنوان شخصیت اصلی نداشته باشند بلکه از این منظر که خب مگر او کیست که قرار باشد با او همذات پنداری هم داشته باشیم.

ما سینمای کوئن‌ها را دوست داریم. عمده آثار آنها در ایران بشدت دنبال می‌شوند و این باعث خوشحالی است. با این حال قرار نیست که هر فیلم آنها به دلمان بنشیند. پس صبر میکنیم تا فیلم بعدی برادران کوئن از راه برسد.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها