از این روست که عمده منتقدان درجه اول سینما و نویسندگان کار کشته و اهالی سینما و علاقهمندان هنر هفتم نسبت به کن 62 احساس خاصی دارند. روندی که فقط با شروع جشنواره و پایان آن میتواند برگه قضاوت خلقالله را نشان دهد و دست بر قضا همه هم امید دارند که کن در دوره شصت و دوم سرافراز باشد.
چرا که این سرافزازی دستکماش دلگرمی عاشقان سینما را به دنبال دارد. آنقدر بالماسکه و فرش قرمز و زپرتی و الکی! در سراسر دنیا به رهبری اسکاریون! در حال برگزاری و حتی در حال ولادت است که حد ندارد. از اینروست که سلامت ماندن کن برای شیفتگان هنر هفتم دیگر دارد تبدیل به دعای روزانه میشود. کن امسال به سنت همیشه 20فیلم را در بخش رقابتی- بخش مسابقه- شرکت داده که هم اسامی خاص و متعلق به گردن کلفتهای سینما از 5قاره جهان در آن موجود است و هم اینکه اسامی چند نفری را میتوانیم ببینیم که به هر حال در این 2 ساله اخیر درخشیدهاند.
در این بین اگرچه نام در جا زدهگان هم دیده میشود اما برآیند کلی این فهرست دلگرم کننده است. هرچند باید از طایفه نسوان ترسید چرا که در کن 62 حضور بانوان بسیار بسیار زیاد است. جین کمپیون و بقیه شاید بتوانند دوباره چهره شوند. پدرو آلمادووار، میشل هانکه، آنگلی، کن لوچ، لارس فونتریه و البته کوئنتین تارانتینو هم تاز ه نقس آمدهاند و باید دید که روز 24می از قوطی هیئت داوران نام کدام فیلم برتر بیرون خواهد آمد.
«پدرو آلمادووار» در آستانه 60 سالگی؛ سیامین فیلمش را رو کرده است. فیلمی که اگرچه از 18مارس سالجاری در کشور خودش اکران شده اما هنوز تب و تابی برنینگیخته؛«Los abrazosrotosl: آغوشهای گسسته» درامی 129دقیقهای است درباره شکستها و از دست دادنها. اتفاقاتی که هم بر اثر کله خرابی شخص و اشتباهات فردی در زندگی روی میدهد و هم ممکن است حوادث و تقدیر مانند تصادف رانندگی در سیر زندگی یک فرد شکل بگیرد. پنه لوپه کروز در نقش «لنا» کاراکتری است که همین مصیبتها سرش آمده و حالا 2 راه دیگر پیش رو ندارد یا اینکه با غمهای گذشته روزگار بگذراند و یا اینکه برای فرداهای نیامده برنامه ریزی کند...
آلمادووار که در کارنامهاش کسب اسکار(برای فیلمنامه غیراقتباسی«با او حرف بزن»2003) و جوایز دیگر مثل بافتا هم دیده میشود یکی از خورههای کن است. سابقه او به اواخر دهه 90 برمیگردد؛ جایی که در سال 1999 تا یک قدمی دریافت نخل طلا هم رفت اما دست خالی برگشت. هرچند او در همان سال برای فیلم «همه برای مادر» جایزه بهترین کارگردانی را دریافت کرد. اتفاقی که 7سال بعد هم تکرار شد و با فیلم «بازگشت» در سال 2006 اگرچه بازهم به نخل طلا نرسید اما جایزه بهترین فیلمنامه را برد.
آلمادووار اگرچه یک فیلمساز و نویسنده شناخته میشود اما عمده صاحبنظران، توانایی نگارش او را بسیار بیشتر از فیلمسازیاش میدانند. ضمن اینکه او به شدت به بازیگران خاصی برای ساخت فیلمش تکیه دارد و انتخابهای او برای هنرپیشههای فیلمش از چند نفر بیشتر نمیشود.
و در آخر هم اینکه اگر علاقهمند به آثار آلمادووار هستید، باید تا زمستان امسال صبر کنید، جایی که در 20نوامبر این فیلم در آمریکای شمالی به اکران میرود.
«آندرهآ آرنولد» انگلیسی فیلمساز زنی است که با «فیش تانک» به کن آمده است. یک درام خانوادگی 124دقیقهای که به زندگی مادر و دختری میپردازد که پس از سالها زندگی به ظاهر بیدغدغه ناگهان با یک تغییر اساسی روبهرو میشوند؛ هنگامیکه نامزد جدید مادر از راه میرسد...
«آندرهآ آرنولد» 48ساله برای خود انگلیسی جماعت کمی تا قسمتی شناخته شده است، البته برای قشر منتقدان و نویسندگان بریتانیایی تا مردم عادی. او سابقه بردن اسکار هم دارد آن هم برای فیلم کوتاه «زنبور» در سال 2005.
در کن هم میشود از او سوابقی پیدا کرد، او در سال 2006 برای فیلم «جاده قرمز» نامزد نخل طلا شد که به آن نرسید ولی جایزه هیئت داوران برای همین فیلم به او تعلق گرفت.
اما یکی از ریشسفیدهای کن 62، «مارکو بلوچیو» 70 ساله است که حالا برای ششمین بار، پا به فستیوال کن میگذارد آن هم با یک درام تاریخی- عاطفی 128دقیقهای درباره دوچه! همان موسولینی معروف که بلوچیو اینبار قصد ندارد خون و خونریزی راه بیندازد چرا که داستان فیلم او «وینسره»(Vincere) درباره زندگی عاطفی موسولینی با «آیدا دالسر» است و پسری که زاده میشود.
بلوچیو اگرچه هرگز نخل طلا نبرده (جدای از یک جایزه هیئت داوران سال 2002 برای فیلم «لبخند مادرم») اما 5بار برای کسب نخل طلای کن کاندیدا شده که این روند طی سالهای 1980 تا 2002 روی داده است شاید اگر بلوچیو نخل طلا بگیرد برود آن وقت در خانهاش بنشیند و بازنشستگی را اعلام نماید.
اگر فیلم «پیانو» را دوست داشته باشید آن وقت پیگیر کارهای سینمایی خانم جین کمپیون هم بودهاید.
او که پس از «پیانو» درصدر کارگردانان سینما قرار گرفته بود و فیلماش هم حسابی ترکاند و حتی در همان سال ابتدا نخل طلای کن را برد و بعد هم اسکار بهترین فیلمنامه را (کمپیون نامزد اسکار بهترین کارگردان هم بود) دیگر آنچنان فیلم دندانگیری نساخت و حتی «در برش» (in THE Cut) او در سال 2003 یک آبروریزی تمام عیار نام گرفت. با همه اینها جین کمپیون اینبار با فیلم «ستاره درخشان» (Bright Star) به کن آمده است. یک درام عاطفی 2 ساعته درباره عشق 3ساله یک شاعر قرن نوزدهمی به نام جان کیتز و «فانی براون». و این عشق آنچنان بادوام بود که تنها مرگ شاعر در 25سالگی باعث بریدهشدن و قطعشدن این عشق شد.
جین کمپیون فیلمساز 55ساله نیوزلندی در سالهای 1982 و 1989 هم موفقیتهایی در کن داشته؛ چرا که در سال 82، یک نخل طلای کوچک برای فیلم کوتاهش گرفت و در سال1989 نیز برای فیلم «شیرین» نامزد نخل طلا شده بود. که همانگونه که ذکر شد بالاخره در سال 93 با «پیانو» صاحب نخل طلا هم شد.
«در این آغاز»ساخته «خاویر جیانولی» 37ساله با عنوان اوریژینال A Lorigine یک درام طولانی 150دقیقهای است که یک خبر جالب دارد و آن هم بازی «ژرارد دپاردیو» معروف در این فیلم است که نقش اول را به عهده دارد و دیدار با او پس از مدتها برای علاقهمندان به او خوشایند است.
جیانولی در کن بیسابقه نیست. او در سال 1998 برای فیلم کوتاه 25دقیقهایاش یک نخل طلا برده و 3 سال پیش نیز با فیلم «آوازهخوان» باز هم با بازی «دپاردیو» در نقش «آلن مورو» شانس جدی دریافت نخل طلای سال 2006 شد که البته ناکام ماند. به هر حال او هم فرانسوی است و باید دید میزباننوازی در کار هست یا خیر؟
«رنگین کمان سفید» (عنوان اوریژینال: Das weibe Band) بهعنوان بیست و دومین کار میشائیل هانکه، فیلمساز 67ساله آلمانی نیز در کن 62 حضور دارد. «هانکه» که ید طولایی در تلویزیون هم دارد و سالها تلویزیونیساز بوده؛ در «رنگینکمان سفید» به یک «درام جنگی»پرداخته، آغاز داستان مربوط به سال1913 است. زمانی که جنگ جهانی اول در شرف آغاز است. در یک مدرسه روستایی در شمال آلمان آن زمان؛ یک سری قواعد و قوانین سختگیرانهای وجود داشت که اعمال آنها تنها از سوی یک سری اشخاص با خلقوخوی فاشیستی! امکانپذیر است. کار بدآنجا میرسد که طاقت جوانان به سر میرسد و دیگر تمرد و نافرمانی اجتنابناپذیر است... هانکه همیشه داستانی طولانی را تعریف میکند، و زمان «رنگینکمان سفید» هم به تبع طولانی است و حدود 145دقیقه.
هانکه یکی از قدیمیهای کن است و تاکنون بارها نامزد دریافت نخلطلا شده و چندین بار هم جوایز جنبی مانند جایزههای هیئت داوران را از کن بهدست آورده است. اما شروع درخشش «هانکه» در کن مربوط به سال1997 است؛ زمانی که برای فیلم «بازی مسخره» شانس جدی دریافت نخل طلا شد. این نامزدیها در سال2000، 2001 و 2005 هم به ترتیب برای فیلمهای «رمز ناشناخته»، «نوازنده پیانو»و «پنهان» بهدست آمد که البته ثمری برای هانکه نداشت و او طی این سالها به همان جایزههای هیئت داوران قناعت کرده است. شاید امسال او به رکورد خود بیفزاید و فقط نامزدی نخل طلا را بهدست آورد یا اینکه سنتشکنی نماید و نخل طلا را با خود به مونیخ آلمان ببرد.
کارگردان تایوانی که متخصص فیدکردن و بهنابودیکشاندن ستارههای جوان و سربهزیر هالیوودی است؛ و آخرین دستپختاش «کوهستان برو کبک»باعث نابودی هیثلجر و جک گلینهال شد؛ امسال در کن62 حاضر است با فیلم «Taking Woodstock». آنگلی 55ساله که پیش از این در سال 1997 برای فیلم «طوفان یخی» نامزد نخل طلا شده بود حالا میخواهد جبران مافات کند.
او از همه جا جایزه برده، از اسکار تا بافتا و حتی دایناسور پلاستیکی ناکجاآباد. اما بعید بهنظر میرسد کن بخواهد روی او سرمایهگذاری کند. آقای عرفانیساز مشرقزمین کارش به «برو کبک»سازی رسید و با هالک ادامه داد و هلاکتاش به این 3،2 شکست اخیر نزدیک است.
بردن نخل طلا البته برای فیلمی با داستان «Taking Woodstock» چندان هم غریب نیست، بلکه کمدی موزیکال 2 ساعته که داستانش به سال 1969 برمیگردد. جایی که مردی گیجو منگ در کنار والدینش یک متل بدترکیب را میگردانند اما با رخ دادن وقایعی همه چیز خوب و آفتابی میشود...
آنگلی، رمان الیوت تایلر را برداشته و با کمک جیمز شاموس یک سناریوی 340 صفحهای نوشته و حاصل آن شده این فیلم؛ فیلمی که قصد دارد بگوید هر چیزی به اصل خودش برمیگردد، به ویژه انسانها، همیشه نسلها به اجدادشان- به لحاظ ریشهها و سنتها- میرسند.
به هر حال باید این فیلم جنگلی را دید. کل داستان هم لوکیشنی پر از دارودرخت و جنگل و بیشهزار دارد. داستان یک فستیوال جنگلی به همین نام.
به کن لوچ، عشق کن میگویند و عجب که هم قافیه همه هستند. کن لوچ فیلمساز 73ساله انگلیسی این بار هم رفته سراغ یک قصه عجیب و غریب. فیلمی به نام «درجستوجوی اریک» (Looking for Eric) که آن اریک هم کسی نیست جز «اریک کانتونا» ی معروف و اسطوره منچستر یونایتد. بامزه اینجاست که خود کانتونا هم تهیهکننده این فیلم است. لوچ که در سال 2006 برای فیلم «باد در مرغزارها میوزد» برنده نخل طلای کن شده بود، حضورش در کن به سال 1979 برمیگردد که با فیلم «جک سیاه» در کن شرکت کرد و برنده جایزه جنبی شد.
پس از آن در سالهای 1981، 1990، 1991، 1993، 1995، 1998، 2000، 2002 و 2006 با فیلمهایش در کن یا نامزد نخل طلا بوده یا جوایز جنبی را برده است. در واقع او به جز سال 2006 در سال 2004 هم یک جایزه تقدیر برای سالها کار در سینما دریافت کرد. در حقیقت او 8بار شانس جدی دریافت نخل طلا شد که فقط یکبار توانست آن را مال خود کند و بعید نیست برای اینکه اهالی کن از شر او خلاص شوند یک نخل طلای کانتونایی به او بدهند. کمدی درام ورزشی او البته کار بامزهای است؛ جایی که یک فوتبالیست فناتیک کارهای بیرون از مستطیل سبزش نیز جذاب است...
از چین «ییلو» نویسنده و کارگردان 44ساله با فیلم «هیجان بهاری» به کن آمده است، او که سابقه کاریاش از سالهای 1994 تاکنون 7 فیلم بوده است؛ با هیجان بهاری که یک درام اجتماعی 115 دقیقهای است میخواهد در کن 62 بدرخشد. «لو» البته در سال 2006 نیز با فیلم «مکان آفتابی» و در سال 2003 با فیلم «پروانه ارغوانی» خوش درخشید و در این سالها تا نامزدی دریافت نخل طلا پیش رفت. او که به نوعی کشف کن هم به حساب میآید؛ شانس برنده شدن حداقل برای سالهای آتی را دارد.
علیالظاهر کن 61 برای «بریلانته مندوزا» کارگردان 49ساله فیلیپینی خیلی شگون داشته است. او که در کن پارسال فیلمش یعنی «سربیس» نامزد نخل طلا شده بود امسال هم به کن آمده تا بتواند به موفقیت برسد. درام 100 دقیقهای او یعنی «کیناتای» که از رمان «آرماندو لائو» اقتباس شده درباره مرد جوانی است که تمام همتش را مصروف این مهم میکند که پولی به دست بیاورد و با نامزدش پس از مدتها بتواند ازدواج کند. او برای به دست آوردن 2 هزاردلار شغلی را قبول میکند که به کشته شدن یک زن میانجامد... مندوزا 6 فیلم هم در کارنامه حرفهایاش دارد.
نامزد نخل طلای کن 2002؛ برای فیلم «بیحرمتی» (lrreversible)؛ در کن 62؛ با فیلم «بیاعتبار» (Enter the void) حضور پیدا کرده است. گاسپارنئو فیلمساز 46ساله آرژانتینی که درس خوانده فرانسه و مقیم آنجاست به نوعی فرانسوی ساز هم به حساب میآید. «بیاعتبار» که یک درام معمایی است و در طول 150دقیقهای که داستانش ادامه پیدا میکند، میکوشد معماها را کشف کند، در ماه آوریل به صورت محدود به نمایش درآمده است. گاسپارئنو در سالهای 1991 و 1998 هم در کن حضور داشته و جوایز جنبی را به دست آورده است.
نماینده دیگری از آسیا در کن 62؛ از کرهجنوبی میآید. چان وودپارک 46ساله با فیلم «زندگی شیطان». (عنوان اوریژینال: Bakjwi)؛ درام ترسناک و 133دقیقهای زندگی شیطان، قصه خونآشامان است. جایی که یک مرد پس از دریافت کمکهای پزشکی (پس از حادثهای که برایش رخ داده) تبدیل به خونآشام شده ناخواسته باید به این تغییر روزگار را سپری کند...
چان وودپارک هم سابقه کن دارد. او در سال 2003 برای فیلم پسرپیر (oldboy) شانس جدی دریافت نخل طلا شد که البته در گرفتن آن ناکام ماند ولی توانست جایزه بزرگ هیئت داوران کن را برای این فیلم به دست آورد. او که عمدتا یک سناریست حرفهای است و عمده فیلمهایش را خودش مینویسد برای کن 62 با یک فیلم متفاوت آمده و قصد دارد افتخار سال 2003 را تجدید نماید.
«عشق و درد» «ایلیا سلیمان» در سال 2002 بسیار سروصدا کرد. او اینبار هم به کن آمده و با یک درام جنگی عاشقانه قصد دارد حال و هوای منطقه زندگیاش را به تصویر بکشد. «زمانی برای اقامت» یک درام تقریبا مشابه با عشق و درد است. فیلمی که در سال 2002 شانس جدی دریافت نخل طلا شده بود.
«کوئنتین تارانتینو» هم با «لعنتیهای بیآبرو» میخواهد به سومین نامزدی نخل طلای کن و به تبع آن به دومین نخل طلایش برسد. او در کن 2 سال پیش در بردن نخل طلا برای فیلم «ضربه مرگ» ناکام ماند.
درام اکشن و ماجراجویانه «لعنتیهای بیآبرو» قصه 160 دقیقهای است که در آن به گونهای دیگر به اشغال پاریس در زمان جنگ جهانی دوم پرداخته میشود. داستان مربوط به سپتامبر 1944 است؛ یک ستوان آمریکایی کله خراب اهل تنسی به نام «آلدورین» فرماندهی گروهان ویژهای را به دست میگیرد که وظیفهشان قلع و قمع سربازان آلمانی- به روش تارانتینویی- است. آنها هر آلمانی را مخفیانه میربایند یا در کوچههای تاریک که گیر میاندازند سرمیبرند و پوست میکنند تا رعب و وحشت بینظیری در دل نازیها میافتد. با لو رفتن گروه است که مخاطرات زیادی برای هر دو طرف دعوا پیش میآید...
تارانیتنوی 46ساله کشف خالص، کن است. شاید امسال «لعنتیهای بیآبرو» بتواند آبروداری کند.
«جانی تو» فیلمساز 54 ساله هنگکنگی امسال با فیلم «انتخاب» علیالظاهر دنباله داستان فیلم قبلیاش یعنی «انتقام» را کار کرده است. فیلمی که در کن 2005 نامزد نخل طلا هم شده بود. به هر روی «انتخاب» یک تریلر جنایی با مایههای اکشن است که به مدت زمان 108 دقیقه در مارس امسال نیز افتتاحیه داشت و کاری است کمی تا قسمتی خوش ساخت. یک فرانسوی دورگه به هنگکنگ میآید تا یک مأموریت ویژه انجام دهد. او که یک قاتل حرفهای است قصد دارد سوژهای را که در نظر گرفته شده بیسر و صدا بکشد و راهش را بگیرد و برود اما برای انجام این مهم در همان آغاز دچار مشکلات فراوانی میشود.«جانی تو» مانند چند فیلمساز دیگر هنگکنگی مدتهاست در ژانر اکشن- جنایی کار میکند و حداقل فیلمهایشان در بازارهای چین و ژاپن و کره خوب میفروشد.
فیلم «رخسار» ساخته «مینگ لنگ سای» اهل مالزی؛ یک کمدی درام سهل و ممتنع است. داستان یک کارگردان تایوانی که برای ساخت فیلماش به پاریس میرود و اتفاقات بامزهای هم برای خودش و هم عوامل تولید فیلم به وجود میآید. داستانی که 138 دقیقه زمان دارد. مینگلنگ سای هم در کن سابقه دارد. او در سال 1998 برای فیلم «آخرین رقص» که یک درام فانتزی موزیکال بود و همچنین برای درام عاطفی «اینجا ساعت چند است؟» در سال 2001شانس جدی دریافت نخل طلا شده بود.
اگر فیلمهای «لارس فون تریه» فیلمساز 53 ساله دانمارکی را دنبال میکنید؛ شاید با دیدن «ضدمسیح» او جا بخورید. چرا که کار اخیر او تفاوتهای اساسی با ساختههای پیشیناش دارد. هم به لحاظ فرم و فضا و حتی دیالوگهای فیلم. درام ترسناک و 104 دقیقهای او درباره یک زوج است که عشق و ازدواجشان به سر میرسد و با قلب شکسته و روح خرد شده قصد جدایی از هم را دارند اما به نظر میرسد این عشق هنوز زنده است... فون تریه از سال 1984 در کن حضور داشته و شاید از این حیث رکورددار باشد. او در سن 28 سالگی برای فیلم «قوانین جنایی» برای اولین بار نامزد نخل طلا شد و این روند بارها و بارها تکرار شد. تا اینکه او برای فیلم (رقصنده در تاریکی) سال 2000 برنده نخل طلا شد.