این در حالیست که ایجاد نمودن مانع و نه گفتن به کودک و ارائه این احساس که هر آنچه را که بخواهی نمیتوانی داشته باشی، در بعضی از مواقع لازم و ضروری به نظر میرسد.
در این رابطه بسیاری از مواقع مادران گزارش میکنند که در قبال خواسته کودک خود توان مقابله ندارند و نمیدانند که در مقابل خواسته او که با پافشاری نیز ممکن است همراه باشد باید چه عکسالعملی نشان دهند.
در اینجا مسئلهای که حائز اهمیت است این است که ما در نقش پدر و مادر بدانیم در چه شرایطی و برای چه خواستههایی و چگونه باید کودک یا نوجوان خود را با سدی جدی روبرو کنیم.
پدر و مادر خوب، پدر و مادرهایی نیستند که به تمامی خواستههای فرزند خود پاسخ آری بدهند و با کوشش فراوان در این جهت حرکت نمایند. به همان میزان که پاسخ ندادن و بیتوجهی پدر و مادرهای بیمسئولیت آسیبهای روحی روانی فراوانی به کودک و شخصیت او وارد مینماید، پدر و مادری کاملا حمایتکننده نیز مسائل زیادی را برای فرزندانشان ایجاد میکنند.
لذا باید به سمت ایجاد تعادلی مناسب در این راستا حرکت کنیم، نیازهای اساسی او را پاسخ مناسب و برای برخی از درخواستهایش مانعی مناسب ایجاد کنیم.
کودکی که خواستههایش تمام و کمال اجرا میشوند معمولا در دوران نوجوانی و بزرگسالی توان مقابله با بسیاری از فراز و نشیبهای زندگی را نخواهد داشت زیرا همواره نیازهای وی به سرعت و بدون هیچ مخالفتی پاسخ داده شدهاند و حالا با ایجاد شدن یک مانع جدی که وی را از خواستهاش دور یا محروم مینماید ممکن است پاسخ وی در قبال این منع پاسخی مناسب و بهنجار نباشد.
در این وضعیت وی به دنبال کسی یا کسانی خواهد گشت که نقش پدر و مادرش را برایش ایفا کنند. قطعا چنین شخصی در زندگی اجتماعی و زناشویی شخصیتی استوار و قدرتمند نخواهد داشت. او طعم تلاش و کوشش و پشتکار برای رسیدن به اهدافش را نچشیده و آن را تجربه نکرده؛ در حقیقت هیچگاه مانعی در برابر درخواستهایش ایجاد نگردیده و پدر و مادرش هرگز فرصت تلاش و استقامت و صبر برای رسیدن به خواسته او را ایجاد نکردهاند.
در همین رابطه هنگامی که روانشناسی یا مشاوری مشکلات و عدم تفاهم بین زوجی را که دچار اختلاف با یکدیگر هستند را ریشهیابی میکند به مورد قابل توجهی دست مییابد؛ به عنوان مثال پدری که افتخار میکند در طول زندگی هیچگاه به دخترش نه نگفته است و با تمام توان آنچه را که وی خواسته فراهم نموده و یا مادری که با کمال مسرت اعلام میدارد هرگز اجازه نداده فرزندش در زندگی احساس کمبود کند و همه چیز همیشه در اختیارش بوده است، احتراما اینطور به نظر میرسد که راه را اشتباه طی کردهاند، در بحث تربیتی ایدهآل این نیست که هر آنچه که فرزندتان طلب کرد بیچون و چرا و به هر قیمتی برایش فراهم نمایید.
مسلما کسی که برای بدست آوردن خواستههایش حتی صبر کردن را نیاموخته، ارزش بسیاری از این دادهها را نمیداند و از همه بدتر اینکه وی بسیاری از تواناییهایش با این روش تربیتی از بالقوه به بالفعل درنمیآید و به عبارتی به رشد روانی اجتماعی وی صدمه وارد میشود.
اگر کودک بیاموزد که هر آنچه را که طلب کرد ممکن است نتواند بلافاصله بدست آورد، شخصیتش به خوبی شکل میگیرد و او را در نوجوانی و جوانی و بزرگسالی فردی منطقی، قدرتمند و مستحکم خواهید دید. بدین ترتیب اهمیت ایجاد تعادلی مناسب بین برآوردن برخی از خواستههای کودک و عدم آن بیش از پیش نمایان میشود.