که با وجودی که دوران کودکی خود را سپری کردهاند، همچنان تحت تأثیر نتایج روشهای غیرمتعارف تربیتی، دچار باورهای غلطی هستند که در برخی موارد زندگی آنان را مختل کرده است و یا مشکلات روحی فراوانی برایشان به وجود آورده است.
اصولاً افراد در سنین آغازین زندگی خود، از محیط و افراد اطراف خود الگوپذیری گستردهای دارند و گاهی تأثیرات ناشی از این الگوها آنچنان قدرتمند است که تا پایان عمر همراه افراد خواهد بود و از آنجا که تربیت شوندگان امروز، تربیت کنندگان فردا هستند، این شیوههای غلط میتواند بدون هیچ اصلاح و کنترلی تا چند نسل پیش برود و برای افراد زیادی مشکل آفرین شود. مثلاً برخی از نمونههای وسواس، میراث این شیوههای غلط است که نه تنها موجبات آزردگی فرد مبتلا را فراهم میکند، بلکه باعث زحمت و عذاب اطرافیان فرد مبتلا نیز میشود.
البته شاید این تأثیرات مزاحم، ابتدا اثر محسوسی در ظاهر افراد به وجود نیاورد، اما تدریجاً ذهن و روح افراد درگیر شده و ظاهر آنان نیز افسرده و بیمار به نظر میرسد.
قطعاً افراد به صورت مستقیم و غیرمستقیم از کودکی در حال یادگیری هستند و بسیاری از ویژگیهای اخلاقی خود را از دوران کودکی کسب کردهاند. مثلاً برخی از والدین، برای مهارکردن شیطنت کودکان خود از روشهایی استفاده میکنند که رضایت آنان را برای زمان بسیار کوتاهی تأمین میکند و فرزندانشان در سنین بالاتر با موانع و مشکلات متعددی روبه رو خواهند شد.
مثلاً برخی از والدین وقتی از کودکان خود عصبانی میشوند، برای کنترل آنها از تهدیدهایی مانند آمپول زدنشان استفاده میکنند. غافل از این که در صورت نیاز واقعی تزریق آمپول، کودکان تصور میکنند در حال تنبیه شدن هستند و نمیتوانند به راحتی بپذیرند آمپول جهت درمان و تسکین درد آنها استفاده میشود. در واقع آنان نمیتوانند به راحتی بر این احساس خود غلبه کنند و با این مسأله کنار بیایند.
البته موارد بیشماری مشاهده شده که برخی افراد در سنین بزرگسالی نیز نتوانستهاند ذهنیت اشتباه خود را تصحیح کنند و همچنان در کمال شرمندگی از پزشکان معالج خود میخواهند داروهای خوراکی را به جای داروهای تزریقی برایشان تجویز نمایند. یا برخی دیگر از والدین ناآگاه، کودکان خود را از اشباح و تاریکی میترسانند که این مورد نیز گاهی برای این افراد ثمرات ناخوشایندی به بار خواهد آورد.
به عنوان مثال این کودکان با این مشکل روبهرو خواهند شد که به تنهایی نمیتوانند در خانه بمانند و یا حاضرنیستند شب در اتاقی تنها بخوابند. در مواردی این هراسها و فشارهای روحی، میتواند به بیماریهای حاد روحی و یا افسردگی منجر شود.
شاید در نگاه اول عادی به نظر برسد که تربیتکنندگان کودک، برای ایجاد آرامش، از روشهایی که به نظرشان درست میآید، استفاده میکنند. اما غافل از این که برخی از این روشها غیراصولی هستند و میتوانند سرمنشأ بسیاری از خصایص ناخوشایند باشد. چرا که به واسطه این روشها، کودکان پس از رسیدن به بزرگسالی اسیر باورهایی میشوند که به راحتی نمیتوانند از آنها رهایی یابند.
حقیقت این است که خود این آموزش دهندگان نیازمند آموزش و راهنمایی هستند. در واقع آنان بدون هیچ سوءنیتی این ضربههای مهلک را به عزیزانشان وارد میآورند.
مطالعه کتابهای آموزشی، استفاده ازراهنمایی مشاوران و شرکت در کلاسهای تربیتی بهترین روشهایی است که تعلیم دهندگان را در مسیر درستی قرار میدهد و آنان را قادر میسازد تربیت شوندگان را که مانند خمیری در دست آنان است، به زیباترین نحو ممکن شکل دهند.
از دیگر مواردی که تربیت کنندگان کودکان به ویژه والدین در آن نقش بسزایی دارند، هدایت و جهت دادن به نوع باورهای خردسالان است. قطعاً مادری که پس از برخورد کودکش به میز وانمود میکند میز مقصر است و میز را تنبیه میکند، تا مانع گریستن کودکش شود، ناخودآگاه به کودکش آموزش میدهد که بیچون و چرا خود را تبرئه کند و به جای این که دقتش را افزایش دهد، در اطراف خود به دنبال مقصر بگردد و یا مادری که کودک ناآرام خود را هنگام درد یا ناراحتی با خوراکی آرام میکند، به ضمیر ناخودآگاه او تعلیم داده میشود که هر گاه مشکلی دارد برای تسکین اندوهاش به مواد غذایی پناه ببرد، تعداد زیادی از افراد بزرگسال چاق که بیاختیار هنگام ناراحتی و یا عصبانیت شروع به خوردن میکنند، تحت تأثیر همین تعلیمات عادات ناپسند هستند.
والدین و مربیان کودکان در رفتارها و مواجهه آنان با مسایل، سهم بسزایی دارند. به عبارت سادهتر، آنان به نوعی رقم زننده آینده و سرنوشت کودکان تحت سرپرستی خود هستند. زیرا میتوانند با یک رفتار نادرست، عادتی غلط را در ضمیر این افراد حک کنند و یا با یک برخورد شایسته آنان را به موفقیت و آرامش روحی برسانند.
بسیاری از بزرگسالانی که با مشکلات روحی متعددی دست و پنجه نرم میکنند و دچار انواع اضطرابها و هراسها هستند، بیشک از قربانیان تعلیمات غلط هستند و میتوان ریشه مهمترین دلایل مشکلات آنان را در کودکیشان جستوجو کرد.
امروز به لطف پیشرفت دامنه دانش بشر و یافتههای غنی علمی و روانشناسی، این امکان فراهم است که با استفاده از روشهای نوین تربیتی و بهرهگیری از تخصص سودمند مشاوران، آینده بهتر و مطمئنتری را برای عزیزانمان رقم بزنیم.
به امید این که همگان به این امر واقف گردند که روح و روان افراد نیز مانند جسمشان احتیاج به مراقبت و بهداشت دارد و نباید با رفتارهای غیرمتعارف، روح و روان دیگران به ویژه کودکان را آزرد؛ زیرا ممکن است اثرات ناشی از جراحات روحی به سادگی درمانپذیر نباشند.