همشهری آنلاین: ارجحیت نظارت بر برخورد قضایی، آزادی خرمشهر، افزایش جمعیت و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله روزنامه‌های یکشنبه-۴ خرداد-جای گرفتند.

روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی«ما نمی‌توانیم از کجا آمد؟» نوشت:

متفکران بسیاری علیه روشنفکری غربزده اعلام جرم کرده‌اند اما منطق ژان پل سارتر در این باره شنیدنی و خواندنی است. او در مقدمه‌ای که برای کتاب مغضوبین روی زمین (اثر فرانتس فانون) نوشته، روایتی جالب از ماجرا دارد. «ما روسای قبائل، خان‌زاده‌ها، پولدارها و گردن‌کلفت‌های آفریقا و آسیا را می‌آوردیم چند روزی در آمستردام، لندن، نروژ، بلژیک و پاریس می‌چرخاندیم، لباس‌هایشان عوض می‌شود، روابط اجتماعی تازه‌ای یاد می‌گرفتند... آرزوی اروپایی شدن را در دلهایشان به وجود می‌آوردیم. بعد اینها را به کشورهای خودشان پس می‌فرستادیم. کدام کشورها؟ کشورهایی که درِ آنها برای همیشه به روی ما بسته بود، ما در آنها راه نداشتیم، ما دشمن بودیم. روشنفکرهایی که درست کرده بودیم فرستادیم به کشورهایشان. بعد فریاد می‌زدیم برادری، انسانیت. بعد می‌دیدیم پژواک صوت ما از دهان همین روشنفکرها- عین سوراخ آب حوض- پس می‌آید... انعکاس درست و وفادارانه صوت خودمان را از حلقوم‌هایی که درست کرده بودیم می‌شنیدیم. مطمئن شده بودیم هرگز کوچکترین حرفی برای زدن به جز آنچه در دهانشان می‌گذاشتیم ندارند بلکه حتی حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفته‌اند».

بی‌علت نبود خان ملک ساسانی درباره فضای مدرسه علوم سیاسی پس از مشروطه و آغاز دوره رضا خان نوشت «روزی جناب سید ولی‌الله خان نصر که تشریح درس می‌دادند، فرمودند ایران مثل خزه‌ای است که به دیوار چسبیده باشد و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور ذکاءالملک و منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و باسواد جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند». و همین ذکاءالملک فروغی نخست‌وزیر رضان خان بود که از محصلان پرسیده بود «آیا آستین لباس بدون دست می‌جنبد؟ انگلیس همان دست داخل آستین ایران است و ایران بی او نمی‌تواند حرکت کند»! حدود 3 دهه بعد هنگامی که ملت ایران به حرکت درآمدند تا نفت را ملی کنند، سپهبد رزم‌آرا با گستاخی به مردم انقلابی گفت شماها که نمی‌توانید یک کارخانه سیمان را اداره کنید و لولهنگ (آفتابه) بسازید، می‌خواهید صنعت نفت به این عظمت را ملی کنید؟!

به مدت 150 سال منطق ساحرانه «شما نمی‌توانید» به ملت ایران القا شد و از حاکمیت ارضی گرفته تا منابع غنی زیرزمینی و امتیازات اقتصادی و حاکمیت سیاسی را دستخوش غارت بیگانگان قرار داد. انقلاب اسلامی نقطه پایانی بر منطق فشل‌کننده «ما نمی‌توانیم» بود. به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی امام خمینی چه کرد؟ او به مردم شخصیت داد. خود واقعی و هویت اسلامی را به آنان بازگرداند. آنها را از حالت خودباختگی و استسباع خارج کرد. فلاسفه و حکما اصطلاحی دارند به نام استسباع که در فارسی آن را شیرگیر ترجمه کرده‌اند. می‌گویند بعضی از حیوانات کوچک وقتی با حیوانات درنده‌ای روبرو می‌شوند- مثلا وقتی خرگوش با شیر مواجه می‌شود- حالت استسباع پیدا می‌کنند یعنی اراده فرار از آنها سلب می‌شود، قدرت تصمیم‌گیری را از دست می‌دهند،خودباخته و مفتون می‌شوند.

نقطه مقابل استسباع، ایمان به خود پیدا کردن است». امام خمینی بود که طلسم چند صدساله ساحران بزرگ اروپایی و آمریکا را شکست و با برانگیختن ملتی رخوت‌زده ثابت کرد آنچه تابو و توهم است، افسانه شکست‌ناپذیری مستکبران است. امام(ره) به همه ملت‌ها آموخت که «ما می‌توانیم» واقعی‌ترین و شدنی‌ترین آرمان‌هاست. امام این معجزه واقعی را در برابر جادوی وهم‌انگیز قدرت‌ها به عرصه آورد.

نه تنها یک فرمانده جوان فاقد لشکر به نام جهان‌آرا به مدت 33 روز در برابر چند لشکر مکانیزه ارتش صدام مقاومت کرد، بلکه خرمشهر در سوم خرداد 1361 در حالی از پنجه اشغالگران آزاد شد که 19 هزار نظامی آموزش‌دیده دشمن به اسارت درآمده بودند. آنها که بعدا با استعمال ادبیات «شعر و شعار» به منطق مقاومت و استقامت طعنه زدند، نمی‌توانند انکار کنند که نه تنها از متن آن مقاومت 33 روزه، آزادی خرمشهر رقم خورد، بلکه همان مجاهدت، «بن مایه» فتح‌الفتوح حزب‌الله در جنگ 33 روزه 1385 (2006) شد و کمر پنجمین ارتش ادعایی دنیا را شکست. همچنان که عقب‌نشینی خفت‌بار ارتش اسرائیل از جنوب لبنان در چهارم خرداد 1379 (25 می 2000 میلادی) و سپس از نوار غزه در سال 2005 افسانه نبود، هزیمت این رژیم در جنگ 33 روزه نیز واقعیتی غیرقابل انکار است. اما این واقعیت را نه لفاظان قائل به تسلیم‌پذیری بلکه مجاهدان قائل به خطرپذیری رقم زدند، که اگر بنای بر التماس و سازش‌طلبی بود، جنوب لبنان و غزه نیز به رژیم نامشروع اسرائیل ملحق می‌شد. واقعیت این است که یاسر عرفات با کاربست شاخه زیتون و آمد و شد در کریدورهای سیاسی و نشست‌ها و مذاکرات بی‌سر و ته نتوانست حتی یک وجب از خاک فلسطین را آزاد کند هیچ، که آخرالامر مقر او را نیز به توپ بستند و سرانجام هم او را تحمل نکردند و مسموم ساختند.

32 سال پس از فتح بزرگ خرمشهر که در آن دست خدا از آستین جوانان گمنام اما مصمم و دلاور بیرون آمد و در حالی که حزب‌الله جشن پیروزی برگزار می‌کند، نوار پیروزی‌های جبهه مقاومت اسلامی به سوریه و عراق امتداد یافته است. عراق در انتخابات و سوریه در دفاع میهنی، هر یک سند تازه‌ای از «آمریکا نمی‌تواند» را به پرونده ناکامی‌های شیطان بزرگ افزودند. همین روزها در حالی که مروه ابواحمد تحلیلگر غرب تاکید می‌کند «در آزادسازی جنوب لبنان، این ایران بود که پیروز شد»، روزنامه فرانسوی لوموند نوشت «چرخش معادله قدرت در سوریه و شکست معارضان مسلح، بدون ایران امکان‌پذیر نبود». اما منطق ما می‌توانیم صرفا به حوزه دفاع و مقاومت نظامی منحصر نمانده است. هنر امام خمینی و امام خامنه‌ای، به میدان آوردن همه ظرفیت‌ها در حوزه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. اگر دشمن و ایادی داخلی او چالش‌محورند- و مع‌الاسف جناح‌ها نیز بعضا به همین روند کمک می‌کنند- هنر رهبری در این 35 سال، فرصت‌محوری و بسیج ظرفیت‌ها در متن چالش‌های بزرگ بوده است. رهبر معظم انقلاب چهارشنبه گذشته در دانشگاه امام حسین علیه‌السلام فرمودند «امروز نظام اسلامی درگیر چالش‌هایی است. وجود چالش به معنای حرکت به سمت جلو و ابتکارهای روزافزون و نو به نو است.

وجود چالش، انسان‌های آگاه و بصیر و شجاع را نگران نمی‌کند. وجود چالش، انسان‌های متعهد را به نگاه به ظرفیت‌های موجود و احیانا معطل مانده وادار می‌کند. این چالش‌ها بر اثر این است که در نظام جمهوری اسلامی، توان پیشرفت، توان استحکام، توان اقتدار روزافزون بسیار است. دشمنان ما این را می‌بینند... دولت‌های استکباری عادت کرده‌اند که سلطه‌گری کنند، زور بگویند... آنچه استکبار جهانی را آشفته کرده این است که یک ملت در یک کشور مهم با سابقه تاریخی بسیار غنی، با دارا بودن خصوصیات منحصر به‌فرد، در مقابل این عادت زشت سلطه‌گری و سلطه‌پذیری ایستاده است؛ این است که آمریکا را عصبانی می‌کند».

یک نشانه اتقان و استحکام این مسیر، رویش‌های نو به نو در جمهوری اسلامی است. شهید مجید شهریاری که به تصریح دکتر صالحی «بدون دریافت یک ریال» توانست غنی‌سازی 20 درصد را به انجام رساند و کمر شیطان را حقیقتا در آن تحریم انباشته از تهدید بر سر سوخت راکتور تهران بشکند، یکی از همین رویش‌هاست؛ همچنان که دانشمندان گمنام حوزه نانو و سلول‌های بنیادی. اگر انقلاب اسلامی عقیم بود، هرگز این رویش‌های بزرگ در چهارمین دهه از عمر مبارک انقلاب اسلامی پدید نمی‌آمد. آیا کسی می‌تواند مجید شهریاری‌ها را انکار کند؟ آنها در بوستان پربرکت انقلاب روییدند و سر برآوردند و مایه شگفتی اهل فن شدند، چون افق نگاهشان به دوردست و آینده روشن در ایجاد تمدن اسلامی بود. «و مثلهم فی‌الانحیل کزرع اخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع». اما حکایت ریزش‌ها معطوف به نقش‌آفرینانی است که نتوانستند دورتر از نوک دماغ خود را ببینند و تبدیل به محافظه‌کاران واقعی شدند. مغالطه‌ ما نمی‌توانیم از جانب آنانی صادر شد که خیال می‌کردند منطق «ما می‌توانیم» و گفتمان مجاهدت، یک خط صاف و حرکت خطی بدون چالش و دست‌انداز است و چون چالش‌ها به چشم‌شان آمد، از اصل حرکت منصرف شدند و نسخه رو به قبله شدن را پیچیدند. آنها منطق استقامت را بد فهمیدند حال آن که امیر مؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید گاه ما بر دشمن غلبه می‌کردیم و گاه دشمن غلبه می‌کرد اما «فلما رأی‌الله صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النصر... هنگامی که خداوند صداقت (راست قامتی) ما را دید، خواری را بر دشمن نازل کرد و نصرت را ارزانی ما نمود تا نهال ایمان سبز شد» (خطبه 56 نهج‌البلاغه).

فلاسفه می‌گویند قوی‌ترین دلیل بر امکان یک شیئ، وجود آن شیئ است. ملت ایران «ما می‌توانیم» را بدون واسطه در انقلاب، دفاع مقدس، مقابله با غائله‌آفرینی و فتنه‌انگیزی گروهک‌ها، تحریم اقتصادی 35 ساله و حماسه‌های بزرگ سیاسی تجربه کرده است. به بیان رهبر انقلاب «ما دانسته‌ایم که بدون اتکا به قدرت‌های زورگو و باج‌بگیر می‌توانیم پیش برویم، می‌توانیم قوی بشویم، می‌توانیم میدان‌های ناشناخته و ناگشوده  اندیشه بشری و فکر بشری و دانش بشری را بگشاییم». این راز بزرگی است که ملت ایران گشوده است. شاهین تیزپروازی که آزادی و مجال پرواز را تجربه کرد، قفس مرغ خانگی و طوطی‌صفتی را اختیار نمی‌کند. «آزادی» بزرگترین رهاورد انقلاب اسلامی بود که انبوهی از فرصت و توانمندی‌ها را به ملت ما هدیه کرد. چه کسی می‌تواند این آزادی از یوغ ابرقدرت‌ها را از ملت ما دریغ کند یا در توجیه سلب آن نسخه بپیچد؟!

فرصت دیپلماسی- به عنوان یکی از ده‌ها فرصت در اختیار ملت ایران- صرفا برای توسعه دادن به این آزادی و استقلال است. از این فرصت باید بهره گرفت. «ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا باید طرف مقابل را شناخت، اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد. پرونده خصوم خود را فراموش نکنیم... اگر این سابقه یادتان رفت، پشت پا خواهید خورد... هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار نشود. و الا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود  که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگویید خیلی خوب، این که خسارت است». مسئولان مذاکره کننده «اگر نتیجه گرفتند چه بهتر اما اگر نتیجه نگرفتند، معنایش این باشد که برای حل مشکلات کشور بایستی کشور روی پای خودش بایستد... توصیه ما به مسئولین‌مان، به بچه‌های خودمان این است؛ مراقب باشید لبخند فریبگرانه دشمن شما را دچار اشتباه نکند، دچار خطا نکند». و «علاج مقابله با دشمنی فقط یک چیز است و آن تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی ملی و مستحکم کردن هرچه بیشتر ساخت درونی کشور است».

جمعیت و عزم ملی

سیدباقر پیشنمازی در روزنامه رسالت نوشت:

سیاستهای کلی جمعیت که از سوی مقام معظم رهبری و براساس اصل 110 قانون اساسی به رؤسای محترم قوا ابلاغ گردید،بیشتر متوجه نهادهای حکومتی و نیازمند قانون گذاری و اصلاح فرآیند و نهادینه سازی برای فراهم سازی تمهیدات اقبال عمومی و عزم ملی است. چرا که عزم ملی در تحقق این مسئله خطیر، نقش تعیین کننده دارد. باور کردن این رویکرد از سوی مردم و مشارکت فراگیر در آن، پیش نیازهایی دارد که حائز اهمیت هستند.

بدون تردید اصلی ترین فرصت برای جبران غفلت صورت گرفته در مورد نرخ رشد جمعیت، جوانان در معرض ازدواج و یا متأهل هستند و عامل تعیین کننده در انگیزه و تصمیم آنها برای ازدواج یا فرزند پروری، چگونگی نگرش آنان به موضوع است. نگرشی که پیش از اینکه تابع مطالبات دستگاههای اجرایی باشد تحت تأثیر رفتار و گفتار گروههای مرجع  است.

رسانه‌هایی که در سالهای گذشته با تلاش بسیار و صرف هزینه های قابل توجه، زحمت کشیدند! و گروههای مرجع را، از دانشمندان و جوانمردان آزمون پس داده در عرصه‌های پرافتخار جهاد و نخبگان تعلیم و تربیت، به خوانندگان و بازیگران و فوتبالیستها تغییر دادند، اکنون باید مدتها جستجو کنند تا شاید بتوانند بین آنان افرادی را پیدا کنند که به عنوان الگوی سبک زندگی اسلامی ایرانی، دستاوردهای فرهنگی تربیتی و ساختار موفق و مؤثر زندگی و خانواده خود را، الهام بخش عزم ملی و تصمیم جوانان میهن اسلامی نمایند.

اقدام بعدی مورد انتظار از رسانه‌ها، جبران خاطرات تلخ استفاده ابزاری از جوانان و احساسات صادقانه و هیجانات آنان است که از سال 76 تحت پوشش شعارهای منزلت و تکریم، شروع شد و بعدها با پایین آوردن سن رأی دهندگان از

18 سال به 15 سال اهداف اصلی مربوط به بهره برداری انتخاباتی و سیاسی در پوشش برخی  اقدامات و همایش‌های نمایشی، آشکار گردید. اگر چه جوانان فعلی نسل دیگری هستند اما با خاطرات و نگرش جوانان دیروز و پدران و مادران امروز مواجه‌اند.

اکنون از اعتمادسازی مجدد ناامید نیستیم و امیدواریم دولت "تدبیر و امید" در این مهم کمر همت ببندد و عزم جدی پیشه سازد. اما در مسئله ازدواج که با هدف تشکیل خانواده انجام می‌شود.(1) و آغاز تأسیس یک بنای سالم و مستحکم و زمینه ساز پرورش فرزندان و حفاظت از آسیبهای اجتماعی است، دغدغه‌های معیشتی بیشتر به ذهن جوانان متبادر می‌شود و چون اقدام جدی و قابل توجهی در نظام تعلیم و تربیت کشور و رسانه ها و تریبونهای فرهنگی و اجتماعی در مورد تصحیح نگرش نسبت به آثار گسترده ازدواج و تشکیل خانواده در تأمین سلامت فردی و اجتماعی و رشد و شکوفایی استعدادها و تعیین سرنوشت انسان، صورت نمی‌گیرد، توان سنجش و موازنه بین دغدغه‌های معیشتی ازدواج و دستاوردهای مثبت روحی و فروکش کردن هیجانات و اضطرابهای آزاردهنده و تأمین آرامش و آزادسازی قوه عاقله و ... وجود ندارد و به همین دلیل اهتمام جدی برای عبور از موانع و تدبیر دغدغه‌های معیشتی، اتفاق نمی افتد.

این نکته از جمله دلایل غلبه عامل فرهنگی بر عامل اقتصادی در علل کاهش آمار ازدواج است.

از علل دیگر فرهنگی مانع ازدواج، عرف خود ساخته اول فراهم شدن همه شرایط و سپس ازدواج است!‌

علی‌رغم اینکه خدای متعال، در ساختار آفرینش انسان استعداد ازدواج را به وجود آورده و برای آن علائمی قرار داده که سن بلوغ توصیف می‌شود و با وقوع ازدواج استعدادهای انسان یکی پس از دیگری شکوفا می‌گردد  و پس از بلوغ انگیزه جدی تری برای زوجیت وجود دارد، اما نظام زمانبندی"ضد ازدواج" تحصیل، سربازی و اشتغال، ضربه سهمگینی به ارزشمندترین ذخایر یک کشور که همانا ثمره خانواده ها و دوره نوجوانی و جوانی یک نسل است، زده است. دوره ای که عالی‌ترین فرصت توانمندی، قدرت، نشاط و شادابی و بهره وری و کادرسازی برای آینده کشور است.

نظام اجتماعی که بعد از احساس نیاز به نوجوان ما می گوید 3 سال صبرکن تا دیپلم بگیری و بعد یک‌سال صبرکن تا نوبت سربازی تو برسد و بعد 2 سال صبر کن تا دوره سربازی را پشت سر بگذاری و بعد 4 سال دیگر صبرکن تا لیسانس بگیری و بعد هم 2 سال صبر کن تا شاغل شوی و بعد ازدواج کن !! یعنی رها کردن یک جوان بعد از احساس نیاز به زوجیت به مدت حدود

12 سال در محاصره ده‌ها آسیب اجتماعی.

نظام اجتماعی که به دختران دانش آموز دبیرستانی می گوید اگر ازدواج کردی باید دبیرستان روزانه را ترک کنی و به صورت متفرقه یا نوبت دوم تحصیل

کنی !‌ نظام اجتماعی که به جوان ازدواج کرده غیرشاغل می گوید دیگر مشمول بیمه سرپرست خانوار نیستی و هزینه درمان باید بار زندگی ات را سنگین تر کند! نظام اجتماعی نادرستی که با مقاومت بیهوده در برابر اقتضائات بعد از بلوغ نظام آفرینش انسان و تجاهل در مورد نیازهای روحی و جسمی نوجوانان و جوانان از دوره نشاط و شادابی و پویایی و بالندگی، دوره‌ای در معرض اضطرابها و فشارهای روحی شدید ناشی از سرکوب نیاز جنسی یا پنهان سازی ارتباطات متعدد و نامشروع ساخته است که منجر به شکل گیری صدها حادثه تلخ و پرونده سیاه و دستگیری و زندان و تشدید بزهکاری شده است که می رود تا بسیاری از فرصتها را به تهدید تبدیل کند.

وقتی نظام اجتماعی با نادیده گرفتن اقتضائات جسمی و روحی انسان و به بهانه برخی فرضیه های اثبات نشده بر نیازهای جدی فرزندان در سن ازدواج خود چشم فرو می بندد و تغافل می‌کند، جوان خود ناگزیر می‌شود برای نیازهای روحی و جسمی و جنسی خود، پاسخ‌های در دسترس را جستجو کند و آن گاه که ارتباط قانونمند و مشروع با جنس مخالف در قالب ازدواج امکان تحقق نیافت و بسیاری از شیرینی‌ها و جاذبه های آن قبل از ازدواج تجربه شد، دیگر انگیزه ای برای ازدواج و پذیرش مسئولیت تشکیل خانواده و فرزند آوری باقی نمی ماند. (در مورد کاهش فاصله بین سن نیاز و زمان ازدواج در کشور ما

راه حل‌هایی در همین روزنامه ارائه گردید)(2) مشاورانی که به بهانه پیشگیری از طلاق در سالهای گذشته توصیه به بالا رفتن سن ازدواج می کردند نه تنها موفق به کاهش آمار طلاق نشدند که به موازات بالارفتن سن ازدواج در سالهای اخیر شاهد شتاب و افزایش بیشتر در آمار طلاق بودیم و این نشان می دهد علل طلاق را در عوامل دیگری باید جستجو کرد. اهمیت مسئله ازدواج و تشکیل و تحکیم خانواده نه فقط به خاطر اصلاح نظام جمعیت کشور که با هدف استحکام ساختار فرهنگی جامعه، لازم است مورد توجه جدی مراجع قانون گذاری و اجرایی و نظارتی و رسانه ملی قرار گیرد. ولی اکنون به دلیل اعلام سیاستهای کلی جمعیت و لزوم اعتماد سازی در جامعه به بسیاری از سئوالهای موجود بین جوانان و خانواده ها در این زمینه باید پاسخ داده شود.

باید معلوم شود چرا قانون تسهیل ازدواج جوانان پس از 8 سال هنوز اجرا نمی‌شود ؟! آیین‌نامه  ماده 43 قانون برنامه پنجم توسعه در مورد ساماندهی امر مشاوره ازدواج جوانان علی‌رغم  تصویب در دولت به کدام دلیل موجه متوقف شده است؟! چرا نهادهای نظارتی و رسانه ملی تا حصول نتیجه موضوع را پیگیری و تعقیب نمی کنند؟

چگونه می توان امیدواربود که فرآیندهای جدیدی که قرار است برای نهادینه سازی سیاستهای کلی جمعیت تعریف شود در عرصه اجرا مورد توجه واقع شود؟ و گرفتار سرنوشت مشابه قوانین یاد شده نگردد؟ انتظار می رود قوای 3 گانه و رسانه ملی که مخاطبان اصلی سیاستهای کلی ابلاغی هستند برای بهسازی نگرشها، از تنویر افکار عمومی و پاسخگویی به سئوالهای موجود بین مردم و خصوصاً‌ جوانان، آغاز نمایند.

فرهنگ سازی با استفاده ازظرفیت حماسه فتح خرمشهر

روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود آورد:

در آستانه سالروز مبعث پیامبر گرامی اسلام قرار داریم، واقعه مهمی که مسیر تاریخ بشریت را تغییر داد و جهان را به منبع نور بزرگی هدایت کرد که اگر به درستی ادامه یابد انسان‌ها به سعادت کامل خواهند رسید.

پرتوی از مبعث پیامبر اسلام، با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران جلوه‌گر شد و ایران را در قرن معاصر به پایگاه نهضت جهانی اسلام تبدیل کرد. از برکت اسلام بود که نظام جمهوری اسلامی در ایران مستقر شد و مردم برای حفاظت از این نظام حکومتی مبتنی بر شریعت اسلامی،‌ فداکاری‌های کم نظیری از خود نشان دادند و این ایثار را در هشت سال دفاع مقدس به حماسه‌ای بزرگ تبدیل کردند که اوج آن را در روز سوم خرداد 1361 در جریان آزادسازی خرمشهر از سلطه حزب بعث عراق شاهد بودیم.

دیروز، سوم خرداد، سالروز فتح خرمشهر بود که "روز مقاومت، ایثار و پیروزی" نام دارد. این نام‌گذاری را باید جدی گرفت و با تکیه بر آن بر ادامه راه و روش کسانی که با ایثار و مقاومت در صحنه‌های انقلاب و دفاع مقدس توانستند انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را به پیروزی برسانند تأکید نمود.

هر سال به مناسبت سوم خرداد، در خرمشهر و در نقاط دیگر مراسم ویژه‌ای برگزار می‌شود و افرادی که وظیفه‌ای در این زمینه برعهده دارند به وظیفه رسمی خود عمل می‌کنند و افرادی از مسئولین نظامی و غیرنظامی نیز در مراسم شرکت می‌کنند و اخبار آن در رسانه منعکس می‌شود. این اقدام قطعاً لازم است اما کافی نیست. جشن آزادی خرمشهر باید به ظرفیتی برای زنده نگهداشتن و رشد و بالندگی روحیه مقاومت در نسل‌ها و جوشش و بارور شدن ایثار در جان عموم مردم تبدیل شود. فقط در اینصورت است که بزرگداشت سالروز فتح خرمشهر فلسفه خود را پیدا می‌کند و جشن‌ها و برگزاری مراسم ویژه این روز می‌تواند مفید باشد.

امام خمینی، در 29 تیر ماه سال 1367 به مناسبت سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598 در پیامی، خطاب به مردم و مسئولین نوشتند:

"من، در میان شما باشم و یا نباشم، به همه شما وصیت و سفارش می‌کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند" (صحیفه امام جلد 21 صفحه 93)

سفارش امام به مردم و مسئولین و تأکید بر اینکه پیشکسوتان شهادت و خون نباید در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند، برای حفاظت از اصول و ارزش‌های انقلاب و برای استمرار موجودیت نظام جمهوری اسلامی و حتی برای حاکمیت دین در کشور، یک استراتژی هوشمندانه است. اگر نسل امروز و نسل‌های آینده جامعه ما با مقاومت و ایثار که بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی آنها را در کلمات حماسی‌تر و قوی‌تر "شهادت و خون" گنجانده اند، آشنا نباشد و این ویژگی‌ها با روح و جان آنها عجین نشود، هیچ تضمینی برای استمرار انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن وجود نخواهد داشت. بنابر این،‌ باید از تمام ظرفیت حماسه‌های بزرگی از قبیل آزادسازی خرمشهر استفاده شود تا این هدف مهم زمینه تحقق پیدا کند. بیش از سه دهه از حماسه آزادسازی خرمشهر گذشته است و هر سال مراسم این روز نیز برگزار شده ولی هیچ جمع بندی روشنی از میزان تأثیری که این اقدامات برای رشد و بالندگی ایثار و مقاومت در میان جوانان و بارور ساختن آن در جامعه داشته‌اند وجود ندارد.

امام خمینی در همین فراز از پیام خود، راه فراهم ساختن زمینه‌های رشد دادن و بالنده کردن مقاومت و جوشش و بارور شدن ایثار در میان مردم را نیز به مخاطبان خود نشان داده‌اند. ایشان به فراموشی سپرده شدن پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره را،‌ عامل فاصله گرفتن مردم از مقاومت و ایثار دانستند و هشدار داده‌اند که اگر چنین شود، انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان خواهد افتاد.

اکنون ماباید پیوسته عملکردها را با دقت بررسی کنیم و به این سؤال پاسخ بدهیم که در اجرای عدالت اجتماعی چه کرده‌ایم و برای آنکه پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده نشوند، چه اقداماتی انجام داده ایم؟ این بررسی و یافتن پاسخ این سؤال می‌تواند و باید یکی از محورهای اصلی برنامه‌های مراسم سالروز آزادسازی خرمشهر باشد.

از آنجا که هیچ ارگان یا نهادی مسئول بررسی این موضوع مهم و یافتن پاسخ این سؤال اساسی نیست، درحال حاضر نمی‌توانیم نظر دقیقی در این زمینه بدهیم ولی ملاحظه وضعیت جامعه این واقعیت را گوشزد می‌کند که توصیه امام درباره پیش کسوتان شهادت و خون بر زمین مانده و هشدار امام در این زمینه را باید جدی گرفت. رشد قارچ گونه فرصت طلبان و زراندوزان با سوءاستفاده از فرصتی که بعضی دولتمردان در سال‌های اخیر در کشور پدید آوردند، طبقه‌ای از اشراف جدید پدید آورده که به اقشار محروم جامعه فخر می‌فروشند و به صورت غیرمستقیم این نکته انحرافی را به آنها القاء می‌کنند که نتیجه فداکاری‌های شما اینست که در محرومیت بمانید و در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوید. قطعاً واقعیت این نیست که نتیجه فداکاری و ایثار، فراموش شدن در پیچ و خم زندگی روزمره باشد، زیرا این متاع پرارزش هرگز نزد خدا گم نمی‌شود و عجین شدن آن با روح و جان مردمی که اهل ایثار و فداکاری هستند، خود بالاترین دستاورد است. در عین حال، مسئولان و دولتمردان نیز در برابر ایثارگران وظایفی دارند که باید انجام دهند.

رویدادهائی از قبیل اختلاس‌ها و سوءاستفاده‌های سه هزار میلیاردی و نه هزار میلیاردی و 16 هزار میلیاردی و سر برآوردن یک شبه صاحبان ثروت‌های افسانه‌ای، بدون آنکه حق محرومان ضایع شود امکان پذیر نیست. همین رویدادها و پدیده‌ها بطور طبیعی به معنای بی‌توجهی به پیش کسوتان شهادت و خون و رها ساختن آنها در پیچ و خم زندگی روزمره است. این وضعیت، خطر افتادن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان را افزایش می‌دهد. دولتمردان ما باید با الهام از بعثت پیامبر اکرم، عدالت را به مردم هدیه کنند و با الهام از ایثار و مقاومت پیروز پیش کسوتان شهادت و خون، توجه ویژه به آنان را سرلوحه برنامه‌های خود قرار دهند و ازظرفیت کامل حماسه‌های بزرگی همچون فتح خرمشهر برای گسترش فرهنگ مقاومت و ایثار بهره‌برداری کنند.

نظارت، ضروری‌تر از برخورد قضایی

بهمن کشاورز . حقوقدان در روزنامه شرق نوشت:

1- اینکه برای برخی رقم‌های نجومی - که جز با حروف نمی‌توان نوشت- در حکم پول خرد داخل جیب باشد و بعضی دیگر مثلا برای وام یکی، دو میلیون تومانی ازدواج یا وام چند میلیونی جعاله تعمیر مسکن، مدت‌ها در انتظار بمانند و سرانجام نیز ناامید شوند، مطلبی است که ذهن عادی قادر به تجزیه و تحلیل آن نیست. قضیه وقتی جالب‌تر و پیچیده‌تر می‌شود که می‌بینیم موارد اولی گاهی بدون رعایت تشریفات و تضمینات تامینی، تحقق می‌یابد حال آنکه دومی‌ها، چنان در‌گیرو‌دار تضمینات و وثایق و مانند اینها درگیر می‌شوند که اصل قضیه منتفی و به فراموشی سپرده می‌شود.

2- این سوال مطرح می‌شود که اولا آنها که بدون اعتبار‌سنجی و بدون رعایت تشریفات، مبالغ کلان و گزاف را از منابع ملی و مردمی به خود اختصاص می‌دهند چه ویژگی و برجستگی‌ای دارند که آن متقاضیان گرفتار کسب‌وکار ندارند؟

3- ظاهرا همه چیز به یک کلمه جادویی برمی‌گردد که قدمتی بیش از 20 یا 30 سال ندارد؛ «رانت» که گویا در عین اینکه چیزی در عین مزیت و اعتبار و مانند اینهاست اما در عین حال با همه اینها تفاوت دارد.

این «رانت» را مطمئنا بخش خصوصی نمی‌تواند به کسی بدهد زیرا تا آنجا که تاکنون دیده‌ایم آنچه به رانت‌خواران رسیده، ارث پدر کسی نبوده بلکه از کیسه مردم و اموال عمومی برداشت شده است. به عبارت دیگر پول‌هایی که از منابع عمومی ازجمله نفت تحصیل و انباشته می‌شود و وجوهی که مردم عادی با خون دل تهیه و در بانک‌ها و موسسات اعتباری ریز و درشت پس‌انداز می‌کنند، به ویژه‌خواران تخصیص داده می‌شود، البته همواره ظاهر قضیه این است که این اعتبارات را با اضعاف مضاعف و بهره و سود و... باز پس خواهند داد تا مایه رونق اقتصادی و بالا رفتن سطح زندگی مردم و ترویج توسعه و رفاه شود. اما در عمل می‌بینیم که این رفاه و توسعه و غیره البته تحقق پیدا می‌کند اما نه برای عامه مردم و صاحبان حق بلکه برای همان‌ها که رانت‌خوارشان می‌نامیم؛ آن هم نه در داخل کشور بلکه در اقصی نقاط دنیا و نقاط خوش آب و هوا و مملو از رفاه و «نعمت». 4- در سال‌های اخیر مکرر مواردی مطرح شد که استفاده از امتیازات، ارتباطات و امکانات سیاسی به تحصیل اموال به طور غیرعادی منجر شده بود و در نهایت نیز به اصطلاح «تق قضیه در آمد». البته مقامات قضایی وقتی از قضیه آگاه و دست به کار شدند کار خود را خوب انجام دادند و درپیگیری قضایا کوتاه نیامدند.

اما ناچار این سوال مطرح شد و باقی ماند که سایر مقامات که وظیفه نظارت و پیگیری را در همه مراحل فعالیت‌ها و اقدامات مالی و اقتصادی بر عهده دارند پیش از رو شدن ماجرا و دخالت قضایی، چه می‌کردند؟ طرفه اینکه هر چند گفته شده است مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود اما ما ناظر گزیده شدن جامعه -که در ایمانش تردید نیست- از سوراخ‌های مشابه به کرات و مرات بوده‌ایم. بدیهی است تا آنجا که از سیر تاریخی وقایع می‌توان فهمید اقدامات دستگاه‌های مسوول از جهت بازدارندگی، تاثیر مورد انتظار را نداشته به ویژه با توجه به اینکه معمولا این اقدامات در مقاطعی با مقاومت‌های سیاسی مواجه می‌شود و در نتیجه آثار و نتایج آن، خیلی دیر تحقق پیدا می‌کند؛ بنابراین آنچنان که مورد نظر جرم شناسان و علمای حقوق جزا بوده و هست، فوریت مجازات‌ها در مورد این مقولات، منتفی است. مجازات دیرهنگام نیز خاصیت چندانی نخواهد داشت. 5-به نظر می‌رسد آنها که باید حواسشان را جمع و امکانات خود را تجهیز کنند، مراجع نظارتی هستند و نه مقامات قضایی. بدیهی است از نظر حکمی و موضوعی، چه درخصوص آنچه اخیرا اتفاق افتاد و چه در مورد وقایع دور و نزدیک مشابه، بحث‌های نظری بسیار می‌توان کرد که فعلا از حوصله این مقال، بیرون است. والله اعلم

منبع: همشهری آنلاین