دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۲
۰ نفر

همشهری آنلاین: اندیشه‌های امام خمینی، منافع مشترک ایران و کویت و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های دوشنبه-۱۲ خرداد- جای گرفتند.

سعدالله زارعي در روزنامه كيهان با تيتر« کلمه رمز امام خميني(ره)» نوشت: روزنامه کیهان؛۱۲ خرداد

در آستانه بيست و پنجمين سالگرد ارتحال جانسوز حضرت امام خميني- قدس‌سره‌الشريف- ايستاده‌ايم. امام را بارها و هزاران بار وصف کرده‌ايم و هزاران بار وصف امام را شنيده‌ايم اما هنوز ذهن براي گفتن کلمات جديد درباره ايشان مي‌جوشد و هنوز گوش آماده و بلکه تشنه کلمات جديد درباره حضرت امام خميني(ره) است.

امام بدون ترديد در طول دوران غيبت صغرا و کبراي حضرت بقيهًْ‌الله‌الاعظم (عجل‌الله تعالي فرج‌الشريف) بي‌بديل‌ترين نايب امام معصوم(ع) به حساب مي‌آيد او قطعا برجسته‌ترين مصداق «مجدّ اسلام» -تجديد و تازه‌کننده اسلام و طراوت‌دهنده به آن- مي‌باشد. امام در زماني پا به ميدان گذاشت تا به قول خودش «پرچم اسلام را بر قلل رفيع دنيا به احتزاز درآورد» که حتي در ميان خواص باور به اينکه مي‌توان در اين زمان آن آرمان بلندي که قرآن کريم در آيات فراوان طلب کرده را محقق نمود. کم نبودند برجستگان مذهبي که خالصانه و سوگمندانه به امام توصيه مي‌کردند که «از اين راه برگردد و خود و مومنين را به هلاکت نياندازد» و البته بسياري از همين برجستگان در به حق بودن امام و حق بودن راه او کمترين ترديدي نداشتند.

حضرت امام خميني(ره) در طول سده‌هاي اخير، بزرگترين مشعل را برافروخته و آن مشعل،  «جمهوري اسلامي» است. حضرت امام باور داشتند که امکان تحقق آن وجود دارد و اين را در هر سلول خود جاري کرده بودند اما بخش دشوار ماجرا، باور کردن همراهان بود. همراهان امام، امام را قبول داشتند ولي پاي باور بسياري از آنان درباره اينکه مي‌توان رژيم سلطنتي را واژگون کرد و بر ويرانه‌هاي آن حکومت اسلامي به پا داشت، مي‌لنگيد. بسياري از آنان مي‌گفتند چطور مي‌توان رژيمي که بر يک ارتش قوي و دستگاه اطلاعاتي بي‌رحم متکي است و از سوي ابرقدرت‌ آمريکا و غرب به طور جدي و همه جانبه حمايت مي‌شود را ساقط کرد. در اين ميان بزرگاني مي‌گفتند ما مي‌دانيم که اين رژيم تا ارتش و حمايت آمريکا را دارد، سقوط نمي‌کند اما در عين حال بايد مبارزه کنيم چون يک مرجع تقليد و سيدي مجاهد و دلسوز به ميدان آمده و عدم حمايت از او ضمن آنکه جوانمردانه نيست با عقوبت الهي نيز مواجه مي‌گردد. بر اين اساس اين گروه در عين خلوص و مجاهدت، اميد چنداني به تحقق ايده جمهوري اسلامي نداشتند. چه رسد به آنهايي که اساسا به مبارزه اعتقاد نداشتند و يا اساسا به حاکميت اسلامي عقيده‌مند نبودند.

گفته مي‌شود که مرحوم مهندس بازرگان در پاريس با حضرت امام ملاقات و امام را نصيحت کرده و (نقل به مضمون) گفته است: «از اين جمله که «شاه بايد برود» عدول کنيد. چطور ممکن است شاه برود و به فرض قبول آن، چگونه ممکن است که ارتش شاهنشاهي که فلسفه وجودي‌اش با شخص شاه گره خورده اجازه فروپاشي رژيم شاه را بدهد و به فرض اينکه شاه بپذيرد که برود و ارتش شاه نيز آرام بنشيند، چگونه ممکن است آمريکا اجازه فروپاشي رژيم پهلوي را بدهد!» مرحوم بازرگان مي‌گويد امام در پاسخ من فرمودند: «شاه رفتني است، ارتش برادر ماست و به ما مي‌پيوندد و آمريکا هيچ غلطي نمي‌تواند بکند».

امام با استقامت خود و با شکل‌دهي به يک نهضت عظيم، آرام آرام اين باور را که مي‌توان يک جمهوري اسلامي نيرومند را به وجود آورد، ايجاد کرد. وقتي رژيم پهلوي در 22 بهمن سال 1357 سقوط کرد، اين باور امام عمومي و مطالبه تاسيس حکومت اسلامي نه تنها در ايران بلکه در سطح کشورهاي اسلامي فراگير شد. پس از اين نه تنها در مجامع شيعي بلکه حتي در مجامع اهل سنت نيز مطالبه‌اي بنام «تاسيس حکومت اسلامي» مورد توجه جدي قرار گرفت و حال آنکه از نظر تاريخي و بنيان‌هاي کلامي مطالبه حکومت اسلامي از سوي آنان عجيب به نظر مي‌رسيد.

درخواست براي تاسيس «دولت اسلامي» در هر کشور به يک نهضت فراگير تبديل شد. اولين نشانه‌هاي چنين امري در افغانستان بروز و ظهور پيدا کرد. در بحبوحه جنگ افغانها عليه اشغالگران شوروي سابق، در ميان مجاهدين توجه به نقش سياسي و بطور خاص «فقه سياسي» اسلام زياد شد. مجاهدان با تمسک به آيات قرآن و اشاره به نمادهاي صدر اسلام از مردم مي‌خواستند که به مبارزه ضد «ملحدين شوروي» بيايند و اين درخواست تاثير عميقي بر جاي گذاشت و سبب به زانو درآمدن «ارتش سرخ» در افغانستان شد. شوروي 10 سال پس از اشغال، افغانستان را ترک کرد و مجاهدين افغان اولين دولت اسلامي خود را بر ويرانه‌هاي اشغال خارجي و رژيم مارکسيستي بنا گذاشتند.

اگرچه مجاهدين افغاني به زودي دچار اختلاف و شکاف شدند لکن اين مطالبه در افغانستان با وجود اين اختلافات خونين فراموش نشد. بعدها اين مطالبه يک جلوه انحرافي پيدا کرد و آن شکل‌گيري يک حکومت طايفه‌اي منازعه‌گرا در کابل به رياست «ملاعمر» بود. بعد از پايان دوره طالبان در سال 1380، تفکر لزوم تشکيل دولت اسلامي در سرزمين افغانستان باقي ماند ولي در سالهاي اخير علماء اسلامي که بتوانند اعتماد مردم را جلب کنند به ميدان نيامدند و آنانکه به ميدان آمدند و بنام اسلام پرچم بلند کردند، قصدشان استفاده  از دين بعنوان وسيله و نه هدف بود و به همين دليل عليرغم طرح داعيه‌ اسلامي دست به کشتن مردم بي‌گناه زدند. اما ترديدي نيست که اگر همين الان گروهي از علماء خالص که امتحان خود را در دين و پيروي از اصول و فروع آن به درستي داده باشند، پا به ميدان بگذارند، قاطبه ملت افغانستان از آنان پيروي خواهند کرد.

تفکر دولت‌ساز حضرت امام خميني در مناطق ديگر اسلامي نيز آثار خود را نشان داد. اين تفکر به زودي قضيه فلسطين را از شکل يک پرونده قومي يا جغرافيايي خارج کرد و در کانون توجه کساني که دنبال شکل‌دهي به دولت ديني در مناطق مختلف اسلامي بودند، قرار داد و لذا همانطور که حضرت امام هم به اين «کلمه رمز» اشاره کرده بود، بحث از فلسطين خود به خود به بحث لزوم تشکيل دولت اسلامي در فلسطين و غيرفلسطين انجاميد. انتفاضه اول فلسطين در سال 1366 که همزمان با شکست ذلت‌بار چند طرح صلح عربي موسوم به طرح فهد، طرح فاس، طرح وادي‌العربه و... همراه شد.

جرقه تشکيل دولت اسلامي در فلسطين را زد و با آراء 80 درصدي شهروندان فلسطيني در سال 1384 سبب روي کارآمدن دولت اسلامي حماس به نخست‌وزيري اسماعيل هنيه گرديد و همين هدف به نوعي ديگر در کشورهاي ديگر دنبال شد و البته از اين زمان غرب و رژيم‌هاي وابسته به آن احساس خطر جدي کرده و همه مساعي خود را براي انحراف آن به ميدان آوردند که 8 سال محاصره ظالمانه غزه بطور مشترک توسط رژيم عبري صهيونيستي و رژيم عربي مصر و فشردن گلوي کودکان محاصره شده در غزه يکي از نمونه‌هاي اين رفتار است ولي اين فشارها ملت مؤمن فلسطين را به زانو درنياورد بلکه مقاومت براساس ارزش‌هاي ديني را در اين سرزمين نهادينه کرد و به مطالبه اسلام در سطح منطقه عربي دامن زد که بخشي از محصول آن انقلابات عربي در فاصله سالهاي 2011 تا 2013 در منطقه خليج فارس و شمال آفريقا بود.

پس از انقلابات عربي که بدون شک پايه‌اي دين‌خواهانه داشت و بزرگترين دليل آن پيروزي اسلام‌گراها در هر کجا که انتخابات آزاد برگزار شد، مي‌باشد، تلاش براي منحرف کردن تمايلات دين‌خواهانه از يک سو و مسلط کردن گروههاي قدرتمند لائيک از سوي ديگر در دستور کار آمريکا و رژيم‌هاي وابسته به آن قرار گرفت بعنوان مثال در مصر، رژيم وابسته عربستان سعودي از يک سو به طور آشکار از گروههاي افراطي مذهبي نظير حزب النور، حزب‌الدعوهًْ السلفيه (تأسيس در سال 1351) و حزب الوطن که در دو سال گذشته به اموال مردم هجوم برده و دهها نفر از مردم مصر را به شهادت رساندند، حمايت مي‌کرد و از سوي ديگر ميلياردها دلار هزينه کرد تا نظاميان لائيک در مصر جاي دولت اسلام‌گراي اخوان را بگيرند! کما اينکه عربستان در ليبي از يک سو از گروههاي بشدت افراط‌گرا شامل «المقاتله الاسلاميه» و «المجالس العسکريه» که بارها سبب سقوط دولت قانوني در طرابلس شده‌اند، حمايت مي‌کند و همزمان بطور برنامه‌ريزي شده و در هماهنگي با آمريکا و رژيم صهيونيستي به ژنرال «خليفه هفتر» فرمانده سابق نيروي زميني ليبي که سالها بعنوان پناهنده در آمريکا بوده مدد مي‌رساند تا به نام تأمين امنيت بر ليبي مسلط گردد! کما اينکه همين رويه در يمن و تونس نيز دنبال شده است.

اما واقعيت تاريخي با اقدامات پادشاهان و پادشاه زادگان تغيير نمي‌کند کما اينکه تورق تاريخ 35 سال اخير مي‌گويد تفکر دين‌محورانه امام خميني(ره) در هر نقطه‌اي که متوقف گردد در چند نقطه ديگر شروع به جوانه‌زدن و ستبر شدن مي‌کند. دين‌خواهي نياز و آرمان ملت‌هاي اين منطقه است و امام خميني(ره) خالص‌ترين و برجسته‌ترين معمار و ترجمان آن است و امروز در جانشين صالح او حضرت امام خامنه‌اي تداوم يافته و تا زماني که اين نسخه برتري خود را در عمل به الگوها و نمادهاي ديگر به اثبات مي‌رساند، اسلام‌گرايي از سکه نمي‌افتد، اگرچه در بازار آمريکا و عربستان مهر ممنوع خورده باشد.

ثروت بين نسلي را دريابيد

روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود نوشت:روزنامه جمهوری؛۱۲ خرداد

"ثروت" در فرهنگ و به تبع آن اقتصاد ايران مقوله‌اي پرحاشيه است. نگاهي به ادبيات عاميانه و حتي گفتمان رسمي حاكم بر فضاي كشور در برهه‌هاي مختلف نشان مي‌دهد كمتر زماني را مي‌توان يافت كه در آن "ثروت" و "ثروتمند" از بار معنايي مثبتي برخوردار بوده باشد. در عوض، به راحتي مي‌توان موارد متعددي را سراغ گرفت كه در عرصه عمومي و رسمي كشور به مقوله توليد ثروت با بدبيني و نگاهي توأم با سوءظن نگريسته شده است.

واكاوي اينكه چنين نگرشي در فرهنگ عمومي ايرانيان نهادينه شده است به فرصتي فراخ و تكاپوهايي ژرف انديشانه نياز دارد اما نكته‌اي كه از اين رهگذر مي‌توان به آن پرداخت، پيامدهاي رواج انگاره‌هاي توأم با قدمت نسبت به مقوله ثروت است.

يكي از زيان بارترين اين پيامدها، سهل انگاري‌هايي است كه به علت درك ناصحيح از ثروت نسبت به مقوله بسيار مهم "ثروت بين نسلي" روا داشته مي‌شود. اين يك واقعيت تلخ و گريزناپذير است كه در حوزه رسمي و عمومي ايران متأسفانه ثروت بين نسلي و ارزش افزوده‌اي كه از جنبه‌هاي مختلف مي‌تواند مورد استفاده و بهره‌برداري نسل‌هاي متعددي از افراد يك كشور قرار بگيرد به علت بي‌توجهي به لازمه‌هاي حفظ ثروت‌هاي بين نسلي از سوي تصميم سازان و تصميم گيرندگان كشور، عمري حتي كوتاه‌تر از يك نسل داشته‌اند.

مثال واضح و آشناي اين عدم توجه را مي‌توان در مورد نوع بهره‌برداري از نفت و گاز به عنوان ثروت‌هاي بين نسلي براي ايرانيان مشاهده كرد؛ طي سال‌هاي متمادي يعني بيش از صد و اندي سالي كه از كشف و بهره‌برداري از منابع نفتي كشورمان سپري شده است، همواره دولتمردان و زمامداران به اين ثروت بين نسلي نگاهي كوتاه مدت داشته‌اند و درآمد حاصل از آن را صرف گذران امور جاري و گذراي روزگار خود كرده‌اند. غافل از آنكه اين ثروت بين نسلي مي‌بايست با دركي درست و نگرشي بلند مدت به ثروتي روزميني در قالب صنايع و... تبديل مي‌شد تا نسل‌هاي متعدد بعدي بتوانند از آن بهره‌مند شوند.

از مثال نفت كه بگذريم مي‌توان به بليه‌اي كه طي سال‌هاي اخير به جان شهرهاي ما افتاده است، اشاره كرد.

كافي است در كوچه‌ها و گذرگاه‌هاي شهرتان كمي قدم بزنيد تا ببينيد تقريباً در هر كوي و برزني تيشه‌ها و كلنگ‌هاي دستي و مكانيكي به جان ساختمان‌ها افتاده‌اند و كارگران ساختماني مشغول تخريب بنايي هستند براي ساختن ملكي نو.

اين جايگزيني زماني دغدغه آفرين و نگران كننده است كه دامنه اين تخريب‌ها فقط ساختمان‌هاي فرسوده و قديمي را در بر نمي‌گيرد و طي سال‌هاي اخير خصوصاً در دوران رونق ساخت و ساز و تشديد رفتارهاي سفته‌بازانه در بازار مسكن، ساختمان‌هايي با عمر كمتر از 15 سال نيز به تيشه تخريب گرفتار مي‌آيند تا بتوان به جاي آن‌ها، بناهايي بلند مرتبه‌تر، پرواحدتر اما كم وسعت‌تر ساخت!

در اين ميان موضوعي كه كمترين توجهي به آن نمي‌شود، نابودي ثروتي بين نسلي و پرارزش است كه در جريان اين تخريب و ساختن‌هاي مستمر به فنا مي‌رود. واقعيت اين است كه براي ساخت و ساز هر يك از اين ساختمان‌ها مقادير فراواني از انرژي، خاك، مصالح و نيروي كار اين سرزمين صرف شده است كه تقريباً بخش بزرگي از اين ثروت، تجديدناپذير است.

بررسي‌ها نشان مي‌دهند به طور تقريبي تنها 20 درصد از مصالح و وسايل... يك ساختمان تخريب شده امكان بهره‌برداري مجدد را در ساختمان جديد دارد و هشتاد درصد ديگر عملاً غيرقابل استفاده است.

براي درك عمق اتفاقي كه براي ثروت بين نسلي ما درحال وقوع است، كافي است به آمارهاي ارائه شده در مورد ساختمان‌سازي‌ها نگاهي بيندازيم. تنها در نيمه اول سال گذشته 13 هزار و 292 پروانه ساختماني توسط شهرداري تهران صادر شده كه 7/99 درصد از آنها مربوط به ساخت ساختمان‌هاي جديد بوده است. اين تعداد به تنهايي 12 درصد از كل پروانه‌هاي ساختمان و تخريب نوسازي را در كشور تشكيل مي‌دهد.

متأسفانه آمار مشخصي از متوسط عمر ساختمان‌هاي تخريب شده وجود ندارد اما با توجه به دو واقعيت مي‌توان حدس زد كه مقدار قابل ملاحظه‌اي از بناهاي تخريب شده داراي عمر مفيد بوده‌اند يعني امكان استفاده مفيد و ايمن از آنها همچنان وجود داشته است. واقعيت نخست پراكندگي ساختمان‌هاي تخريب شده است كه عموماً در مناطق نه چندان قديمي شهر بوده‌اند. همچنين رابطه مستقيمي ميان فروش تراكم و پروانه‌هاي صادر شده وجود دارد. يعني در مناطقي كه تراكم بيشتري فروش رفته، پروانه‌هاي بيشتري نيز صادر شده است. واقعيت دوم، عدم تناسب معنادار ميزان ساخت و ساز در بافت‌هاي فرسوده در مقايسه با ساير مناطق است.

خوشبختانه اخيراً زمزمه‌هايي به گوش مي‌رسد مبني بر اينكه تخريب بناهاي با عمر كمتر از 25 سال ممنوع شود. در صورتي كه اين ممنوعيت تصويب و اعمال شود مي‌توان اميدوار بود كمتر شاهد ناديده انگاشتن ثروت بين نسلي نهفته در بناهايمان باشيم و سرمايه‌ها نيز به سمت بافت‌هاي فرسوده سوق پيدا كنند. همچنين اين اميد مي‌رود كه درصورت اجراي اين قانون، نظارت بيشتري در مورد كيفيت ساخت و سازها و حفظ نماي ظاهري شهر نيز اعمال شود.

فرمان عزت‌آفرين امام (ره)

كاظم انبارلويي در روزنامه رسالت نوشت:روزنامه رسالت؛۱۲ خرداد

ارزش پديداري امام(ره) در سپهر سياست در عصر ما چيست؟ ما ايرانيان افتخار داريم امام خميني(ره) تابناك‌ترين چهره قرن اخير، از ماست. اين افتخار به چه ارزش‌هاي فكري و عملي برمي‌گردد؟ ما مسلمانيم و مفتخر به پيروي از تعاليم آخرين فرستاده الهي، به همين دليل هويت ما محصور در جغرافياي طبيعي و سياسي ايران زمين نيست. ايران اسلامي يك قطعه پاك از سرزمين‌هاي وسيع اسلامي است. امام خميني(ره) كه پرچم اسلام را نزديك به نيم قرن به دوش كشيد تا مسلمانان را از اسارت استكبار و استبداد جهاني رهايي بخشد، فقط يك چهره ملي و ايراني نيست، او متعلق به جهان اسلام است.

بالاتر از اين به دليل ژرف انديشي در سرنوشت انسان و رهايي انسان از بندهاي شيطاني قدرتمندان كنوني جهان، متعلق به كل بشريت و يك چهره جهاني است.ارزش كار امام (ره) كه اكنون به مناسبت سالگرد عروج ملكوتي او به بازخواني كارنامه الهي و قرآني‌اش نشسته‌ايم چيست؟ ظهور او در عصري بود كه جهان در تسخير دو قدرت مدرن بود.

ميليون‌ها انسان در جنگ جهاني اول و دوم كشته شدند و اين قتل‌عام محصول عصر روشنگري در غرب و پديداري مدرنيسم به عنوان يك فلسفه و جهان‌بيني در سپهر انديشه بشر بود.

مدرنيسم چيست كه فقط يكي از دستاوردهاي آن كشتار ميليون‌ها بي‌گناه در پنج قاره جهان بويژه در اروپا است؟

مدرنيسم نوعي جهان‌بيني مبتني بر مفاهيمي چون اومانيسم، پوزيتيويسم، ليبراليسم، سكولاريسم و ... است.

ريشه فلسفي آن ماترياليسم و جنگ بي‌پايان با خدا و وحي در قالب سنت‌ستيزي است.

بيش از دو قرن است اين انديشه بر جان و دل و فكر بشر سايه انداخته است. فيلسوفان مدرن عصري را به غلط روشنگري نام نهادند و بر تباهي‌هاي فكري كليسا در قرون وسطي شوريدند تا جايي براي اعتقاد به وحي و خدا باقي نماند. آنها با تردستي به بهانه انحرافات فكري در اصحاب كليسا و جنايات آنها در قرون وسطي، بشر را از جاده فطرت الهي و وحي منحرف كردند و مدينه فاضله‌اي! بنا نهادند كه هيچ فضيلت اخلاقي جز خودپرستي، غرور و تكبر به رسميت شناخته نشود.

آنها مدينه‌اي را شكل دادند كه در حوزه اقتصاد هيچ ارزشي جز "سود" و در حوزه فرهنگ هيچ هنجاري جز برهنگي و بردگي زن را برنتابند.

امام خميني(ره) در عصري پديد آمد كه دو قدرت بزرگ جهاني پس از جنگ جهاني دوم دارها را برچيده و خون‌ها را شسته و جهان را بين خود تقسيم كرده بودند. امام در عصري ظهور كرد كه قدرت‌هاي جهان با تباني، يك رژيم جعلي را در وسط دنياي اسلام با غصب سرزمين فلسطين و اشغال اولين قبله مسلمانان، پايگاهي براي هدم اسلام و ارزش‌هاي الهي و تجزيه كشورهاي اسلامي درست كرده و جا داده بودند.

امام خميني(ره) پيامبروار، فرياد رهايي براي مسلمانان و از آن بالاتر بر سر بشريت سر داد و به تنهايي عليه همه قدرت‌هاي جهان ايستاد. ارزش كار امام(ره) در مقوله تاسيس است.

او يك موسس است. او يك پايه‌گذار است. او پايه‌گذار و موسس مبارزه بي‌امان با كفر، الحاد و نفاق شكل گرفته در استبداد حاكم بر جهان است و طبيعي است بايد استبداد را در سرزميني كه خود در او مي‌زيست به زير كشد و لقمه‌اي را كه از گلوي استعمار در حساس‌ترين نقطه جهان گير كرده بود، بيرون آورد.

- او موسس جمهوري  اسلامي است.

- او موسس عصر روشنگري جديد در تاريخ بشر است تا با روشنگري قلابي مدرنيته مقابله كند.

- او موسس بازگشت بشر به دامن دين و وحي در عصر ماست.

- او موسس فلسفه سياسي جديد به نام ولايت "فقيه" در برابر ولايت "سفيه" است. فلسفه‌اي كه به طور بديهي تصورش مورد تصديق است.

- او موسس "جمهوريت" به معناي واقعي در عصر ماست. او ثابت كرد اگر وحي و خدا را از جمهوريت‌خواهي برداريم جز فريب و حقه‌بازي و سلطه‌ بي‌چون و چراي يك طبقه بي‌هويت در جامعه چيزي باقي نمي‌ماند.

- او موسس انقلاب اسلامي براي آماده‌سازي بشر براي ظهور حضرت بقيه‌الله الاعظم ارواحنافداه است. او انقلاب را از توكل به خدا شروع كرد و با همين توكل به پيروزي رساند و آن را استمرار بخشيد. اكنون نغمه‌هاي بيداري اسلامي در جهان اسلام، وامدار كلام او هستند.

بارها گفته‌ام كه مسلمانان در صدر اسلام فتوحات زيادي داشته‌اند اما قرآن فقط از يك فتح به عنوان فتح‌المبين در سوره فتح ياد مي‌كند، آن هم فتحي كه در آن جنگي صورت نگرفته است. اين فتح به مناسبت صلح حديبيه بوده كه بين پيامبر اسلام(ص) و كفار منعقد شده است. امام يك سال قبل از وفات خود تن به پذيرش قطعنامه داد. در اولين جمله پيام خود در پذيرش صلح پس از بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم، آيه 27 سوره فتح را يادآور شد.(1)

امام (ره) پس از ذكر اين آيه شريفه كه نويد يك پيروزي عظيم است حداقل 10 فرمان كليدي خطاب‌ به ملت ايران و مسلمانان جهان مطرح مي‌فرمايند كه در حقيقت مانيفست اسلام‌خواهي در ايران و جهان است:

1- ما در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم.

2- ما در صدد خشكاندن ريشه‌هاي فاسد صهيونيسم، سرمايه‌داري و كمونيسم در جهان هستيم.

3- راهي جز مبارزه نمانده و بايد چنگ و دندان ابرقدرت‌ها و خصوصا آمريكا را شكست.

4- مبارزه با رفاه طلبي سازگار نيست. آنهايي كه تصور مي‌كنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه‌داري و رفاه‌طلبي منافات ندارد با الفباي مبارزه بيگانه‌اند.

5- آنهايي كه تصور مي‌كنند سرمايه‌داران و مرفهان بي‌درد با پند و اندرز متنبه مي‌شوند آب در هاون مي‌كوبند.

6- تنها آنهايي تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و استضعاف را چشيده‌اند.

7- جنگ ما جنگ عقيده است، جغرافيا و مرز نمي‌شناسد.

8- شيشه حيات آمريكا در اين كشور (ايران) شكسته است. ما مي‌گوييم تا شرك و كفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستيم.

9- مسلمانان بايد بدانند تا زماني كه تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود هميشه منافع بيگانگان بر منافع آنان مقدم است. هر روز شيطان بزرگ يا شوروي به بهانه حفظ منافع حادثه‌اي به وجود مي‌آورند.

10- ما تصميم داريم پرچم لااله الاالله را بر قلل رفيع كرامت و بزرگواري به اهتزار درآوريم. ما هدفمان پياده كردن بين‌الملل اسلامي در جهان فقر و گرسنگي است كمربند‌ها را محكم ببنديد، هيچ چيز نكرده است.(2)

اين ده فرمان جزء اصول اساسي سياست خارجي انقلاب است و در هيچ عصري تغيير نمي‌كند.

حضرت امام(ره) در چنين روزي رخ در نقاب خاك كشيد و انقلاب اسلامي را به دست بزرگمردي سپرد كه خود تربيت كرده بود.

امروز ربع قرن از زعامت حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب مي‌گذرد. انقلابيون ايران و دنياي اسلام و جهان مي‌توانند شهادت دهند كه انقلاب اسلامي بي‌كم‌وكاست در مسير 10 فرمان امام(ره) پيش رفته است.

ايشان 25 سال است هوشمندانه انقلاب را در فرازونشيب‌ها و افت‌وخيزهاي سياسي و نظامي منطقه رهبري مي‌فرمايند. جنگ سخت و نرم دشمن را در منطقه و جهان رصد كرده و استبداد جهاني را زمينگير نموده است. در عصر زعامت او رژيم اشغالگر قدس در داخل سرزمين‌هاي اشغالي با جنگ 33روزه و 22 روزه تنبيه شد و براي اولين بار طعم تلخ شكست را پذيرفت.

در عصر زعامت او قدرت ارتش و سپاه در زمين،‌آسمان و دريا به گونه‌اي تقويت شد كه امروز فكر تجاوز به خاك مقدس جمهوري اسلامي را از هر قدرتي سلب كرده و خشكاند.

در عصر زعامت اوست كه پيشرفت‌هاي علمي دانشمندان ايراني در فناوري‌هاي نوين زبانزد خاص و عام در جهان است و 6 قدرت جهاني را مجبور كرد كه در برابر ملت ايران زانو بزنند و به فكر مهار اين پيشرفت‌‌ها در قالب مذاكرات هسته‌اي بيفتند.

و بالاخره در عصر زعامت اوست كه ياد و خاطره امام (ره) همچون خوني‌ پاك در رگ‌هاي ملت ايران زنده و جاري است.

تاريخ سراغ ندارد در اين ربع قرن، رهبر معظم انقلاب سخني گفته باشند يا پيامي صادر كرده باشند كه در آن از راهبرد و رهنمود امام‌خميني(ره) ياد نكرده باشند. او 10 فرمان امام خميني(ره) را در تئوري، بازخواني و در عمل باز توليد كرد.

رمز موفقيت او در عبور از بحران‌ها همين امام‌گونه عمل كردن در برابر دشمنان است. از خداوند بزرگ مي‌خواهيم امام محرومان و مستضعفان و آزادگان جهان را با اجداد طاهرينش محشور فرمايد و به جانشين بر حق او عمري به بلنداي آفتاب مرحمت نمايد.

کارکنان ستاره دار

روزنامه ابتكار هم به قلم«هجير تشکري» نوشت:روزنامه ابتکار؛۱۲ خرداد

«حيثيت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است؛ مگر در مواردي که قانون تجويز مي کند.» (اصل 22 قانونِ اساسي جمهوري اسلامي ايران)

حقِّ اشتغال و حقّ ِتحصيل از ابتدايي ترين حقوقِ انساني به شمار مي روند. به گونه اي که از فرطِ وضوح حتّا بيان و طرحِ مکرر اين حقوق از ديدِ کسي که از اين زمينه و زيستگاه فاصله دارد، مضحک و کاريکاتورال مي نمايد! امّا واقعيت آن است که گاهي همين حقوقِ طبيعي و بديهي شهروندي نيز براي محترم ماندن و مصونيت از تعرض مي بايست برجسته و گوشزد شوند.پديده ي «دانشجويان ستاره دار» به مثابه ي دوقلوي همسان و بلندآوازه ي «کارکنان ستاره دار» را همگان مي شناسند؛ و مي دانند که در دوره ي رياستِ «احمدي نژاد» بر دولتِ نهم و دهم، برخي از دانشجويانِ اين سرزمين به تبعِ کنش هاي (صنفي، سياسي و فکري) خود به شکلِ تصاعدي از ورود به مقاطعِ تکميلي بازماندند، يا ادامه ي تحصيلِ آنان مشروط به شرايطِ خاصي شد. اين مواجهه، بدونِ اغراق، در ساليانِ پيشين الگوي رفتاري ثابت و عيانِ اصولگرايانِ افراطي بود.

امّا، سوسوي آن ستاره ها و اعتراضِ ستاره داران در آسمانِ سياهِ مهرورزي «درخشش هاي تيره» اي به دنبال داشت، و موضوع، علني، قلمي و رسانه اي شد. زيرا جاودانگي آن دولتِ بحران زا با تار عنکبوت بر روي باد نوشته شده بود! چنين شد و در آغاز به کارِ دولتِ اعتدال اراده اي جدي براي پايان دادن به آپارتايد علمي - سياسي در دانشگاههاي کشور و خاتمه ي نخبه ستيزي مهرورزان شکل گرفت. با بازگشتِ تعدادي از دانشجويانِ ستاره دار به کلاس هاي درس، آشکارا جامعه ي دانشگاهي اميدوار شد و جاني تازه يافت؛ هر چند، هستند هنوز دانشجويانِ نخبه اي که به روشني مي توان حسرتِ بازگشت به فضاي آکادميک را در چشمانِ نگرانِ آنها نگريست. با اين وجود و بعد از آن همه مشقت، همين که بخشي از دانشجويانِ مغضوب بار ديگر مشقِ دانشجويي مي نويسند دلها گشوده مي شود و بايست که از عهده ي شکرش به درآمد!

شايد نخستين بار است که در فضاي عمومي ايران از موضوعي به نامِ «کارکنان ستاره دار» سخن مي رود. ماجرا از اين قرار است که در ميانه ي همان سالهاي ناخوشايندِ پيشين، گروهي ديگر از فرزندانِ زبده و نخبه ي اين سرزمين نيز با انگ و رنگهاي سياسي و اتهاماتي واهي از شغلِ خود اخراج شدند. اين دسته از ستاره داران، صرفاً به علّتِ آستانه ي تحملِ پايينِ دولتِ دهم و نابردباري سياسي مهرورزان از کار خود بيکار و از نان خود محروم گشتند.... و کيست که نداند در اين آشفته بازارِ اقتصادي بريدنِ ناني کم از ستاندنِ جاني نيست!

قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران (در اصل 28) حقِ انتخابِ شغل را حقي طبيعي مي داند. بر اساسِ تأکيد و صراحتِ بند 9 اصلِ دومِ قانون اساسي «رفعِ تبعيضاتِ ناروا...» نيز از وظايفِ دولت است. از سوي ديگر در دکترينِ فقهي و نظامِ حقوقي موجود (از جمله تصريحِ اصلِ 37 قانون اساسي)، «اصل، برائت است و هيچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمي شود؛ مگر اين که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.» بر اين مبنا، اعتداليون مي بايست در آستانه ي يکمين سالِ زايشِ دوباره ي اميد، آستينِ همت بالا زنند و نسبت به اين طيف از شهروندان وظيفه ي قانوني خود را به عمل آورند. اين مهّم از لوازم و اقتضائاتِ ريل گذراي عقلاني و توأم با اميدِ دولتِ اعتدال است. بسياري از کارکنانِ ستاره دار و خانواده هاي نگرانِ آنها که از حاميانِ افقِ اميدوار کننده ي دولتِ اعتدال نيز بوده و هستند، از روحاني صرفاً انتظارِ احقاقِ حقوقِ حقه ي خود را دارند، نه چيزي فراتر از آن.

شايد تشکيلِ «شوراي دفاع از حق اشتغال» يا کميته اي مستقل براي انجامِ تحقيق توسط رئيس جمهورِ هوشمند و مدبرِ ايران، بتواند در کمترين زمان بيشترين کمک را به زدودنِ ابرهاي تيره از آسمانِ گرفته ي اين دسته از ستاره داران بنمايد. بدون شک تدبيرِ رئيس جمهورِ حقوقدانِ ما مي تواند مرهمي باشد بر زخمهاي اين شهروندانِ مظلوم و بي پناه. شهرونداني که در تمامِ اين سالها براي پرهيز از حواشي پيگيري علني حقوقِ خود، نجيبانه سکوت کردند؛ در وطن ماندند، و شريکِ رنج و شاديهاي مردمانِ خود بودند. شهرونداني که جز صداقت در گفتار و شرافت در رفتار از نهادهاي ذيربط هيچ انتظاري ندارند....

منافع مشترک کویت و ایران

جاوید قربان‌اوغلی. مدیرکل پیشین وزارت امور خارجه در ستون سرمقاله شرق نوشت:روزنامه شرق؛۱۲ خرداد

آثار و نتایج انتخابات سال گذشته ریاست‌جمهوری، به‌تدریج ابعاد خود را در سیاست خارجی نیز نشان داده و نتایج آن به ثمر می‌رسد. موضوع هسته‌ای و ریل‌گذاری صحیح در مورد چگونگی پیشبرد مذاکرات، گام نخست دستگاه دیپلماسی بود و گام دوم پس از این امر، درپیش‌گرفتن سیاست‌های منطقه‌ای سازنده است. ابراز تمایل دولت یازدهم برای روابط سازنده بر اساس منافع متقابل و احترام متقابل، برای کشورهای جهان و منطقه قابل درک است و سفر مهم امیر کویت به ایران را در این چارچوب باید ارزیابی کرد. عربستان‌سعودی و کویت دو کشور مهم عربی در همسایگی جنوبی ایران به‌شمار می‌روند که از ابتدای انقلاب، روابط پرفرازونشیبی با آنها داشته‌ایم.

پس از پایان جنگ، دولت سازندگی و شخص آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، تلاش بسیاری برای بازسازی روابط داشت و این روند، در دولت اصلاحات با توان و تمرکز بیشتر پیگیری شد و سطح رابطه با کشورهای عربی منطقه به سطح قابل‌قبول و اطمینان‌بخشی رسید که موافقتنامه بااهمیت امنیتی با عربستان، یکی از جلوه‌های آن بود. اختلافات با کویت بر سر میادین مشترک نفت و گاز در آن دوره در حال حل‌شدن بود که انقطاع پدیدآمده در دوران احمدی‌نژاد و ماجراجویی در سیاست خارجی، آن را ناکام گذاشت. به نظر می‌رسد شرایطی که امروز در منطقه و بر جهان حاکم شده و کم‌اثرماندن «بهار عربی» به دلیل ناتوانی کشورهای منطقه و دولت‌های فرامنطقه‌ای، فضا را به سمتی سوق داده که کشورهای منطقه به‌سوی ایران بیایند. این امر در دولت گذشته هم امکان وقوع داشت که به دلایل مختلف، ناکام ماند. در این میان باید توجه داشت که نباید به این میزان از رابطه اکتفا کرد و با حل مسایل فیمابین ایران و کویت و سایر کشورهای عربی منطقه، فضا را به‌گونه‌ای پیش برد که این عناصر نتوانند خللی در روابط آینده ایجاد کنند.

نکته مهم این است که کشورهای منطقه در سایه سیاست خارجی دولت یازدهم دریافته‌اند، هرچند مانند دوایر جداگانه دارای هویت مستقل هستند اما در برخی زمینه‌ها دارای تداخل و اشتراکاتی هستند که از قضا، میزان آن بسیار بیش از نقاط افتراق است که امری طبیعی در سیاست خارجی کشورهاست. کویت به‌عنوان رییس دوره‌ای اتحادیه عرب می‌تواند، فضای روابط ایران و کشورهای همسایه و عربی را به سمت‌وسوی تازه‌ای هدایت کند. دعوت وزیر خارجه عربستان از دکتر ظریف، سفر امیر کویت به ایران و بهبود روابط با سایر کشورهای عربی، نشانگر تغییر فضا در دیپلماسی ایران است.

کد خبر 261279

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha